(نسخه قابل پرینت موضوع) عنوان موضوع : اثبات مسلمانی نمایش موضوع اصلی : |
شهدا انسانهایی بودند که ثابت کردند بعد از هزار و چهارصد سال هم میتوان مسلمان زیست. خاطراتی که از شهدا بجای مانده میتواند زیباترین الگوهای زندگی ما شود. برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتریست معرفت کردگار کسی که اهل نظر باشد میتواند از همه این هستی برای خود استاد اخلاق بیابد. در طبیعت قانونی است که انسان با نگاه به آن میتواند درس فروتنی بگیرد و شهدا همان انسانهایی بودند که از هر چیزی از جنبه معرفتی درسی میگرفتند. وقتی انسان به صحرا برود میتواند بخوبی دریابد که زمینی که افتادهتر باشد آب باران و آب رحمت الهی بیشتر در آن جمع میشود و بیشتر از این نعمت بهره میگیرد. شهدای ما از این قاعده درس گرفتند و خودشان را نزد خداوند کوچک کردند. خود را نزد اهلبیت(ع) کوچک کردند. در مقابل دستورات الهی کوچک کردند. نزد دوستان هم رزم خود کوچک کردند، و خداوند انها را بزرگشان کرد. خداوند در قرآن به توصیف این افراد پرداخته و میفرماید: «أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ» [فتح/29] «بر كافران سختگير و با همديگر مهربانند». شهدا از این قاعده درس گرفتند و برای اینکه رحمت خداوند بیشتر دلهایشان را خدایی کند، در هر فرصتی که پیدا میکردند سر به سجده میگذاشتند، و با خداوند مناجات میکردند. گاهی میشد بعضی از جوانانی را میدیدند که نیمههای شب از سنگر خارج میشدند و میزدند به دل صحرا و یک جایی را برای خودش پیدا میکردند و شروع میکردند به نماز و مناجات و راز و نیاز. و آنقدر نزد خداوند خود را ذلیل کردند تا اینکه خداوند آنها را عزیز کرد. آنقدر خود را نزد خداوند پایین آوردند که خداوند آنها را بالا برد. آنقدر صدای اینها برای خداوند شنیدنی بود که هر نوع شهادتی را در راه خدا میخواستند خداوند به آنها عنایت میکرد و حتی به مقاماتی میرسیدند که خداوند از نحوه شهادت آنها خبر داده بود و میدانستند کی و کجا و چگونه به شهادت خواهند رسید. یکی از این شهدایی که از زمان و شهادتش خبر داده بود شهید برونسی بود. شهید برونسی در آخرین عملیات خود خطاب به همرزمانش گفته بود: اگر من از این عملیات زنده بازگشتم٬ به ایمان و معنویت من شک کنید. و اگر در این عملیات شهید نشدم به مسلمانی خودم شک میکنم. که همرزمانش بعد از عملیات گفتند که: آقای برونسی در اون عملیات شهید شد و با شهادتش مسلمانی خودش را ثابت کرد.
شهید برونسی روز قبل از عملیات بدر روحیه عجیبی داشت. مدام اشک میریخت، علت را كه پرسیدم آقای برونسی گفت: دارم از بچهها خداحافظی میكنم چرا كه خوابی دیدهام. سپس افزود: به صورت امانت برای شما نقل میكنم و آن اینكه: در خواب بی بی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را دیدم كه فرمود: فلانی! فردا مهمان ما هستی، محل شهادت را هم نشان داد. همین چهار راهی كه در منطقه عملیاتی بدر و به طرف نفت خانه و جاده آسفالت بصره _ الاماره میرود و من در همین چهار راه باید نماز بخوانم، و بالاخره این خواب در همان جا و همان وقتیكه گفته بود، به زیبایی تعبیر شد. و خود سردار شهید، شهادتین را خواند و بدینگونه عاشقی، فرهیخته ، به سوی خدا پر كشید.[1] |
Powered by FAchat