(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : هدیه مقام معظم رهبری به شهید یاسینی/ شهیدی که رهبری برایش اشک ریخت
نمایش موضوع اصلی :

یازهرااا یکشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۰:۵۴ قبل از ظهر

شهید سید علیرضا یاسینی در سال ۱۳۳۰ در شهرستان آبادان دیده به جهان گشود.در زمان شهادت ۴۳ سال داشت و از وی سه فرزند پسر و یک دختر به یادگار مانده ولی یاد و خاطره دلاوری ها و رشادت هایش، هیچگاه از ذهن مردم ایران و پرسنل نیروی هوایی ارتش، پاک نخواهد شد

فرزند شهید یاسینی به یکی از هدایای مقام معظم رهبری به شهید یاسینی اشاره کرد و اظهار داشت: مقام معظم رهبری یک ساعت به پدرم هدیه داده بودند که من الان این ساعت را نگه داشتم.
مارک این ساعت سیکو بوده و بند آن نیز طلایی رنگ است، ابراز داشت: این ساعت ارزش مادی ندارد و بسیار قدیمی است.



تنها چیزی که از پیکرشهید یاسینی برجای مانده همین ساعتِ بندطلاییِ سوخته بود که من نیز حفظش کردم و عقربه آن نیز روی ساعت نه و پنج دقیقه شب مچاله شده بود.

بهروز یاسینی با اشاره به شیشه شکسته ساعت برجای مانده از پدر شهیدش، گفت: تاریخ این ساعت 15 دی ماه 1373 را نشان می‌دهد که مصادف با شب تولد امام حسین(ع) بود. همان شبی که صبحش پدرم برای آخرین بار از منزل بیرون رفت و دیگر برنگشت.
زمان شهادت پدرم پنج شنبه بود و ایشان را روز یک شنبه به خاک سپردند.

فرزند شهید یاسینی با بیان اینکه وقتی پدرم شهید شد رهبر معظم انقلاب برای شهادتش اشک ریختند، گفت: خبر شهادت پدرم را شخصی به من اطلاع دادند که با بقیه فرق داشتند.

وی درخصوص نحوه اطلاع از شهادت پدرش اظهار داشت: پس از شهادت پدرم مرا به منزل یکی از عموهایم بردند و البته نگفتند که پدرت شهید شده است.

بهروز یاسینی ادامه داد: پس از مدتی سید احمد خمینی(ره) که بوی امام(ره) را می‌دادند تشریف آوردند و من خبر شهادت پدرم را از این بزرگوار شنیدم.

این فرزند شهید با قدردانی از تمامی کسانی که پس از شهادت پدرش نسبت به وی و خانواده‌اش ابراز لطف و محبت کردند، افزود: در این مدت اقدامات خوبی انجام شد اما از این میان کتابی کوچک و کم حجم در کمتر از سی صفحه درمورد این شهید برزگوار به چاپ رسید که من یکی از این کتاب‌ها را به مقام معظم رهبری هدیه دادم.

یادداشت مقام معظم رهبری بر کتاب شهید یاسینی

پس از یک هفته پستچی آمد درِ منزل ما و از دفتر مقام معظم رهبری بسته‌ای آوردند.
وقتی بسته را باز کردم کتاب را دیدم که به دستخط رهبر معظم انقلاب متبرک شده و نوشته بودند که «از این که یاد آن عزیز شهید را بار دیگر در خاطره اینجانب استوار و زنده کردید صمیمانه متشکرم»

در حال حاضر این دستخط و تنفیذ مقام معظم رهبری در چاپ‌های جدید کتاب مورد استفاده قرار می‌گیرد.

خاطره ای از زبان فرزند شهید
بهروز یاسینی به خاطره‌ای از حضور پدر شهیدش در پایگاه ششم شکاری بوشهر اشاره و گفت: وقتی پدرم در پایگاه بوشهر بودند به ایشان خبر می‌رسد که در بهداری این پایگاه که الان به بیمارستان امیرالمومنین(ع) ارتقا یافته است برخورد مناسبی با مردم نمی‌شود.
وی با بیان اینکه یک شب پدرم به عنوان یک مریض به طور ناشناس به این بهداری می‌رود، گفت: زمانی که پرستار بیماری پدرم را از وی جویا می‌شود به پرستار می‌گوید که سرما خورده‌ام،بهروز یاسینی با اشاره به واکنش پرستار ابراز داشت: پرستار به پدرم می‌گوید که دلت خوش است و برو منزل و استراحت کن.
فرزند شهید یاسینی با اشاره به اصرار پدرش برای ویزیت پزشک، گفت: پس از اصرار پدرم پزشک مربوطه حاضر می‌شود و در زمان نوشتن نسخه وقتی نام بیمار را می‌پرسد به پزشک می‌گوید که علیرضا یاسینی هستم.
در این لحظه پزشک درجه پدرم را می‌پرسد که وی اعلام می‌کند سرتیپ علیرضا یاسینی که تازه پزشک متوجه می‌شود این بیمار فرمانده پایگاه است.
فرزند شهید یاسینی افزود: پس از این صحنه و برخوردهای صورت گرفته در پایگاه بوشهر دیگر کسی در بیمارستان جرات بی احترامی به بیماران را نداشت


روایت سه بردار شهیدان یاسینی

بهروز یاسینی با اشاره به شهدای شلمچه و چذابه گفت: درست است که دو عموی من در چذابه شهید شدند و درست است که راهیان نور به شلمچه می‌روند و می‌گوییم باید با وضو به مناطق جنگی برویم اما می‌خواهم بگویم که پایگاه شهید یاسینی بوشهر برای مردم این شهر کمتر از کربلا نیست.
مردم باید بدانند که از این پایگاه بسیاری از خلبانان با عظمت به آسمان پرواز کرده و به نقطه‌ای تبدیل شدند و هرگز برنگشتند.




Powered by FAchat