(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : تعبیر خواب یک مرد...
نمایش موضوع اصلی :
ملیسا70
دوشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۴ ۰۷:۴۵ بعد از ظهر
مردی داشت در جنگلهای آفریقا قدم می زد
که ناگهان صدای وحشتناکی که دایم داشت بیشتر می شد به گوشش رسید.
به پشت سرش که نگاه کرد
دید
گرسنهایی با سرعت باور نکردنی دارد به سمتش میآید
و بلافاصله مرد پا به فرار گذاشت
و
که از گرسنگی تورفتگی شکمش کاملا به چشم میزد
داشت به او نزدیک و نزدیکتر میشد
که ناگهان مرد چاهی را در مقابل خود دید
که طنابی از بالا به داخل چاه آویزان بود.
سریع خود را به داخل چاه انداخت و از طناب آویزان شد.
تا مقداری صدای نعرههای
کمتر شد و مرد نفسی تازه کرد متوجه شد
که درون چاه
عریض و طویل
با سری بزرگ برای بلعیدن وی لحظه شماری می کند مرد داشت به راهی برای نجات ازدست شیر و اژدها فکر میکرد
که متوجه شد دو
سفید و سیاه دارند از پایین چاه از طناب بالا میآیند
و همزمان دارند طناب را میخورند و میبلعند.
مرد که خیلی ترسیده بود با شتاب فراوان داشت طناب را تکان میداد
تا
ها سقوط کنند اما فایدهایی نداشت واز شدت تکان دادن طناب داشت با دیوارهی چاه برخورد میکرد
که ناگهان دید بدنش با چیز نرمی برخورد کرد.
خوب که نگاه کرد دید کندوی عسلی در دیوارهی چاه قرار دارد
و دستش که آغشته به عسل بود را لیسید و از شیرینی عسل لذت برد و شروع کرد به خوردن عسل و
و
و
ها را فراموش کرد که ناگهان از خواب پرید.
خواب ناراحتکنندهای ی بود و تصمیم گرفت تعبیر آن را بیابدو نزد عالمی رفت
که تعبیر خواب میکرد و آن عالم به او گفت تفسیر خوابت خیلی ساده است:
شیری که دنبالت میکرد ملک الموت(عزراییل) بوده...
چاهی که در آن اژدها بود همان قبرت است...
طنابی که به آن آویزان بودی همان عمرت است...
و موش سفید و سیاهی که طناب را میخوردند همان شب و روز هستند که عمر تو را میگیرند...
مرد گفت ای شیخ پس جریان عسل چیست؟
گفت:
عسل همان
دنیاست
که از لذت و شیرینی آن مرگ و حساب و کتاب را فراموش کردهای...
بار الها
از
فتنههای
دنیا
به تو
پناه میبریم
Powered by
FAchat