(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : ما روزهای جمعه تعطیلیم ...
نمایش موضوع اصلی :

بانوی آفتاب شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴ ۰۱:۱۱ قبل از ظهر

بسمی تعالی 

این شعر تحت تاثیر رمان هنوز منتشر نشده ی آقای سید مهدی شجاعی(*با موضوع ظهور و انتظار)نوشته شده 
 
ما وارثان وحی و تنزیلیم
عاشق ترین مردان این ایلیم
 
مردم تمام از نسل قابیلند
ما چند تا ، فرزند هابیلیم
 
آن دیگران ناز و ادا دارند
ما بی قر و اطوار و قنبیلیم
 
در بین ما یک عده هم هستند...
این روزها مشغول تعدیلیم
 
در این دویدنها رسیدن نیست
عمری است ما روی تِرِدمیلیم
 
 
آخر کجا می آیی آقا جان؟
بگذار ، ما مشغول تحلیلیم
 
دنیا به کام قوم دجال است
ما هم که با دجال فامیلیم
 
 
درس "پیام نور"تان از دور
خوب است ، ما مشتاق تحصیلیم
 
آقا ، شما تفسیر قرآنید
البته ما قائل به تاویلیم
 
نه عالم احکام قرآنیم
نه عامل تورات و انجیلیم
 
گفتند : شرط راستی ، مستی است
ما هم که ذاتا مست و پاتیلیم
 
در کل ، زمین مصر است و این مردم
یاران فرعونند و ما نیلیم
 
اینها اگر کرم اند ، ما ماریم
آنها اگر مورند، ما فیلیم
 
فیلیم در نطع سخن امّا
وقت عمل طیرا ابابیلیم
 
در حفظ ما باید به جدّ کوشید
ما نقطه ی حسّاس آشیلیم
 
"آدم شدن" یک ایده ی نوپاست
ما هم نهادی تازه تشکیلیم
 
سیصد نفر "آدم" که شوخی نیست
مستلزم تغییر و تبدیلیم
 
تعجیل ، کلا کار شیطان است
اصلا چرا مشتاق تعجیلیم؟
 
وقتش که شد ، آن وقت می گوییم:
آقا بیا کم کم که تکمیلیم
 
وقت عمل هم می رسد امّا
فعلا به فکر حفظ و ترتیلیم
 
آخر چطوری حرف حق ؟ وقتی
مشغول ذکر و ورد و تهلیلیم
 
ما با همین حالت که می بینید
مستوجب تشویق و تجلیلیم
 
صندوق عهد و رای اگر باشد
یاران داوود و سموئیلیم
 
توی صف عشاقتان از صبح
ما صاحبان ساک و زنبیلیم
 
بعضی به نامت ، بارشان شد بار
ما تازه فکر بار و بندیلیم
 
(کار غنایم را به ما بسپار
چون خبره در تقسیم و تحویلیم
 
باد هوا خوردن که ممکن نیست
آخر مگر ماها حواصیلیم)
 
***
 
گفتند :روز جمعه می آیی
ما روزهای جمعه تعطیلیم ...
 
* رمان کمی دیرتر نوشته سید مهدی شجاعی انتشارات نیستان
 
ابوالفضل زرویی نصرآباد
 


Powered by FAchat