(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : من آنقدر خواستمت که نخواستنت را ندیدم...
نمایش موضوع اصلی :

پسرآفتاب سه شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴ ۰۴:۵۷ بعد از ظهر

پر از بغض نشکسته ام

پر از فریاد خاموش

دلم به اندازه یک آسمان ابری غمگین است

.......

از تو چیزی نمی خواهم ، جز نگاه آرامت

چشم هایم را می بندم

تا شاید تصویرت پشت پلکهای بسته ام حک شود

.....

بغض ، گلویم را گرفته و نمیتوانم حرف بزنم

دوست دارم بغض هایم را از روی شیشه نگاهم بخوانی

امام تو گنگ نگاهم میکنی و میپرسی

چیزی شده؟

و من بغضم را با یک لیوان درد سر میکشم

و

می گویم

 نه!

..........

و  با خود می گویم

من آنقدر خواستمت که نخواستنت را ندیدم...


Powered by FAchat