(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : حدیثی از پیامبر (ص) درباره لقمان
نمایش موضوع اصلی :

حانیه یکشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۴ ۱۱:۳۸ قبل از ظهر

پیامبر خدا حضرت محمد مصطفی صلى الله علیه و آله فرمودند: در حقیقت، لقمان، پیامبر نبود؛ لیكن بنده اى بود مصمّم، اندیشه مند و با حُسن ظن. خدا را دوست مى‌داشت. پس خدا نیز او را دوست داشت و حكمت را بر او ضمانت كرد. وسط روز، خوابیده بود كه ناگهان به پذیرش خلافت، فرا خوانده شد كه: اى لقمان! آیا مى خواهى كه خداوند، تو را خلیفه اى در روى زمین قرار دهد تا در میان مردم، به حق داورى كنى؟

لقمان، بیدار شد و در پاسخ گفت: اگر پروردگارم مرا وادار كند، مى‌پذیرم؛ زیرا مى‌دانم كه اگر با من چنین كند . یارى ام مى نماید و دانشم مى آموزد و از خطا نگاهم مى دارد. ولى اگر پروردگارم مرا مخیّر سازد، عافیت را مى پذیرم و بلا را نمى پذیرم.

فرشتگانى كه نمى‌دیدشان، با صدایى به او گفتند: اى لقمان! چرا چنین گفتى؟

گفت: زیرا حكمران، در سخت ترین و مشكل ترین مقام، جاى گرفته كه ظلم از هر طرف، بر او احاطه دارد؛ [امكان دارد] خوار شود یا یارى گردد. اگر به صواب داورى كند، امید است كه نجات یابد و اگر [در داورى] به خطا رود، راه بهشت را به خطا رفته است. هر كس در دنیا حقیر و بى مقام باشد ، بهتر از این است كه صاحب مقام باشد، و هر كس دنیا را در مقابل آخرت بر گزیند، دنیا او را مى آزماید ؛ ولى به پادشاهىِ آخرت، دست نمى‌یابد.

فرشتگان از زیبایىِ گفتار او، در شگفت شدند
لقمان، لحظه‌اى خوابید و سراسر وجودش آكنده از حكمت شد. پس، از خواب بیدار شد و [از آن پس ] حكیمانه سخن گفت.

پس از او، داوود علیه السلام به پذیرش خلافت ، فرا خوانده شد و او آن را پذیرفت و شرط لقمان را مطرح نكرد... . لقمان با دانش و حكمتش، داوود را یارى مى كرد. داوود گفت: «خوشا به حالت ، اى لقمان! به تو حكمت داده شد و بلا از تو دور گردید ؛ ولى به داوود خلافت داده شد و دچار مصیبت و فتنه گردید.


متن حدیث: 

رسول اللّه صلى الله علیه و آله :حَقّاً لَم یَكُن لُقمانُ نَبِیّاً ، ولكِن كانَ عَبداً صَمصامَةً ، كَثیرَ التَّفَكُّرِ، حَسَنَ الظَّنِ ، أحَبَّ اللّه َ فَأَحَبَّهُ ، وضَمِنَ عَلَیهِ بِالحِكمَةِ ، كانَ نائِماً نِصفَ النَّهارِ إذ جاءَهُ نِداءٌ : یا لُقمانُ، هَل لَكَ أن یَجعَلَكَ اللّه ُ خَلیفَةً فِی الأَرضِ تَحكُمُ بَینَ النّاسِ بِالحَقِّ؟ فَانتَبَهَ فَأَجابَ الصَّوتَ ، فَقالَ : إن یُجبِرنی حدیث رَبّی قَبِلتُ ، فَإِنّی أعلَمُ إن فَعَلَ ذلِكَ بی أعانَنی وعَلَّمَنی وعَصَمَنی ، وإنخَیَّرَنی رَبّی قَبِلتُ العافِیَةَ ولمَ أقبَلِ البَلاءَ .
فَقالَتِ المَلائِكَةُ بِصَوتٍ لا یَراهُم: لِمَ یا لُقمانُ؟
قالَ: لِأَنَّ الحاكِمَ بِأَشَدِّ المَنازِلِ وأكدَرِها یَغشاهُ الظُّلمُ مِن كُلِّ مَكانٍ یَنجو ویُعانُ وبِالحَرِیِّ أن یَنجُوَ ، وإن أخطَأَ أخطَأَ طَریقَ الجَنَّةِ ، ومَن یَكُن فِی الدُّنیا ذَلیلاً خَیرٌ مِن أن یَكونَ شَریفاً ، ومَن یَختَرِ الدُّنیا عَلَى الآخِرَةِ تَفتِنهُ الدُّنیا ولا یُصیبُ مُلكَ الآخِرَةِ.
فَعَجِبَتِ المَلائِكَةُ مِن حُسنِ مَنطِقِهِ، فَنامَ نَومَةً فَغُطَّ بِالحِكمَةِ غَطّا فَانتَبَهَ فَتَكَلَّمَ بِها ، ثُمَّ نودِیَ داوُدُ بَعدَهُ فَقَبِلَها ولَم یَشتَرِط شَرطَ لُقمانَ . . . وكانَ لُقمان یُؤازِرُهُ بِحِكمَتِهِ حدیث وعِلمِهِ ، فَقالَ لَهُ داودُ : طوبى لَكَ یا لُقمانُ ، اُوتیتَ الحِكمَةَ وصُرِفَت عَنكَ البَلِیَّةُ ، واُوتِیَ داوُدُ الخِلافَةَ وَابتُلِیَ بِالرَّزِیَّةِ أوِ الفِتنَةِ.


 
«مجمع البیان،ج8،ص494 - نوادرالاصول،ج1،ص247- تفسیرالقمی،ج2،ص162»

Powered by FAchat