(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : ماهیِ پربرکت
نمایش موضوع اصلی :

قمرخانم یکشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۴ ۱۰:۳۱ قبل از ظهر

ماهیِ پربرکت

به نام خدا
زهرى - كه یكى از راویان حدیث و از اصحاب حضرت سجّاد علیه السّلام است – حكایت می كند
:

روزى در محفل و محضر امام زین العابدین علیه السّلام كه تعدادى از دوستان و مخالفان حضرت نیز در آن جمع حضور داشتند، نشسته بودم ، كه مردى از دوستان حضرت با چهره اى غمناك و افسرده وارد شد، حضرت فرمود: چرا غمگینى ؟ تو را چه شده است ؟

عرض كرد: یاابن رسول اللّه ! چهار دینار بدهى دارم و چیزى كه بتوانم آن را بپردازم ندارم ، همچنین عائله ام بسیار است و درآمدى براى تاءمین مخارج آن ها ندارم .

در این هنگام ، امام سجّاد علیه السّلام به حال دوستش گریست ، من عرض ‍ كردم : آقا! چرا گریه مى كنى ؟

حضرت فرمود: گریه آرام بخش عقده ها و مصائب مى باشد و چه مصیبتى بالاتر از این كه انسان نتواند مشكلات مۆ منى از دوستانش را برطرف نماید.

در همین بین ، حاضرین از مجلس پراكنده شدند، و مخالفین در حال بیرون رفتن از مجلس زخم زبان مى زدند، كه این ها - ائمّه اطهار علیهم السّلام - ادّعا مى كنند بر همه جا و همه چیز دست دارند و آنچه از خدا بخواهند برآورده مى شود، ولى عاجزند از این كه بتوانند مشكلى را برطرف نمایند.

آن مرد نیازمند، این زخم زبان ها را شنید و به حضرت عرض كرد: تحمّل این حرف ها براى من سخت تر از تحمّل مشكلات خودم بود.

حضرت فرمود: خداوند، راه حلّى براى كارهایت به وجود آورد، و سپس ‍ امام علیه السّلام به یكى از كنیزان خود فرمود: غذایى را كه براى افطار و سحر دارم بیاور، كنیز دو قرص نان خشك آورد.

حضرت به آن دوستش فرمود: این دو عدد نان را بگیر، كه خداوند به وسیله آن ها بر تو خیر و بركت دهد، پس آن مرد دو قرص نان را گرفت و رفت .

پس از گذشت لحظاتى ، شخص دیگرى درب خانه اش را كوبید، و چون درب را گشود، كوبنده درب گفت : حضرت زین العابدین علیه السّلام فرمود: خداوند متعال ، مشكل تو را برطرف ساخت ، اكنون غذا و نان ما را بازگردان ، كه كسى غیر ما نمى تواند آن نان ها را بخورد

در بین راه ، به ماهى فروشى برخورد كرد، به او گفت : یكى از ماهى هاى خود را به من بده تا در عوض آن قرص نانى به تو بدهم ، ماهى فروش نیز قبول كرد و یك عدد ماهى به آن مرد داد و در ازاى آن یك قرص نان دریافت نمود.

آن مرد ماهى را گرفت و چون به منزل رسید، خواست ماهى را براى عائله اش تمیز و آماده پختن نماید، پس همین كه شكم ماهى را پاره نمود، دو گوهر گرانبها در شكم ماهى پیدا كرد، با شادمانى آن ها را برداشت و شكر و سپاس خداوند متعال را به جاى آورد.

در همین بین ، شخصى درب خانه اش را كوبید، وقتى بیرون آمد، دید همان ماهى فروش است ، مى گوید: هرچه تلاش كردیم كه این نان را بخوریم نتوانستیم ؛ چون بسیار سفت و خشك است ، گمان مى كنم در وضعیّتى سخت به سر مى برى، بیا این نانت را بگیر؛ و ماهى را هم نیز به تو بخشیدم .

پس از گذشت لحظاتى ، شخص دیگرى درب خانه اش را كوبید، و چون درب را گشود، كوبنده درب گفت : حضرت زین العابدین علیه السّلام فرمود: خداوند متعال ، مشكل تو را برطرف ساخت ، اكنون غذا و نان ما را بازگردان ، كه كسى غیر ما نمى تواند آن نان ها را بخورد.

و سپس آن مرد گوهرها را با قیمت خوبى فروخت و قرض خود را پرداخت كرد؛ و سرمایه اى مناسب براى كسب و كار و تاءمین مایحتاج مشكلات زندگى خانواده اش تنظیم كرد.

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منبع:

بحارالانوار، ج 46، ص 20؛ أمالى صدوق، ص 453؛ الخرائج و الجرائح راوندى، ج 2، ص 708؛ به نقل از «چهل داستان و چهل حدیث از إمام زین العابدین علیه السّلام»، عبداللّه صالحى.


Powered by FAchat