(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : اشعاررزیبا و ماندگار سید علی صالحی
نمایش موضوع اصلی :

ye adam شنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۴ ۱۱:۳۲ بعد از ظهر


شاعر: سيد علی صالحی 


دير آمده‌ای ری‌را! باد آمد......

سلام! 

حال همه‌ی ما خوب است 
ملالی نيست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خيالی دور، 
که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گويند 
با اين همه عمری اگر باقی بود 
طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم 
که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و 
نه اين دلِ ناماندگارِ بی‌درمان! 


تا يادم نرفته است بنويسم 
حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود 
می‌دانم هميشه حياط آنجا پر از هوای تازه‌ی باز نيامدن است 
اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی 
ببين انعکاس تبسم رويا 
شبيه شمايل شقايق نيست! 
راستی خبرت بدهم 
خواب ديده‌ام خانه‌ئی خريده‌ام 
بی‌پرده، بی‌پنجره، بی‌در، بی‌ديوار ... هی بخند! 
بی‌پرده بگويمت 
چيزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد 
فردا را به فال نيک خواهم گرفت 
دارد همين لحظه 
يک فوج کبوتر سپيد 
از فرازِ کوچه‌ی ما می‌گذرد 
باد بوی نامهای کسان من می‌دهد 
يادت می‌آيد رفته بودی 
خبر از آرامش آسمان بياوری!؟ 
نه ری‌را جان 
نامه‌ام بايد کوتاه باشد 
ساده باشد 
بی حرفی از ابهام و آينه، 
از نو برايت می‌نويسم 
حال همه‌ی ما خوب است 
اما تو باور نکن!
 


Powered by FAchat