(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : مـن و یاد و ذکر خـدا سـوار یـک دوچرخـه شدیـم ... مـن اشتبـاه کـردم و جلـو نشستـم !!
نمایش موضوع اصلی :

مهتاب1 یکشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۴ ۱۱:۰۴ قبل از ظهر





مـن و یاد، ذکر خـدا سـوار یـک دوچرخـه شدیـم ...
مـن اشتبـاه کـردم و جلـو نشستـم !!
فرمـان دستـ مـن بـود و سـر دوراهـی هـا دلهـره مـرا می گرفتـ ...
تـا اینکـه جایمـان را عـوض کردیـم !
حالـا آرام شـدم و هـر وقتـ از او می پرسـم کـه کجـا می رویـم ؟
برمی گـردد و بـا لبخنـد می گویـد :
" تو فقـط ' رِکاب ' بزن "
 معلم، شاگرد را صدا زد تا انشاء‌اش را درباره علم بهتر است یا ثروت بخواند. پسر با صدایی لرزان گفت: ننوشتیم آقا..!
پس از تنبیه شدن با خط کش چوبی،
او در گوشه کلاس ایستاده بود و در حالی که دست‌های قرمز و باد کرده‌اش را به هم می‌مالید،
زیر لب می‌گفت: ... آری! ثروت بهتر است چون می‌توانستم دفتری بخرم و بنویسم.
امروز را زندگی کن
نه دیروز را
نه فردا را
فقط امروز را
هرگز امروزت را به فردا اجاره نده

 

در این زمانه  ادمها حرفها دارند امادر سکوت رِکُورد

همه را شکسته اند....
مرگ بزرگترين خسران زندگي نيست.
بزرگترين خسران زندگي،
آن چيزي است كه در ادم  میميرد
هنگامي كه هنوز زنده‌است...



Powered by FAchat