(نسخه قابل پرینت موضوع) عنوان موضوع : پشت پنجره فولاد نمایش موضوع اصلی : |
«پشت پنجره فولاد» که رفته باشی٬ طنین دعا و درخواست به گوش و حالت تضرع و تمنا به چشم و عطر نیاز به مشامت آشناست. همه در این درگاه مقرب اند٬ چرا که صاحب بارگاه کریم و بنده نواز است همچون خالقش که به او اذن داده. همه از او خواسته ای دارند٬ خواهشی و تمنایی. داستان آدم های نشسته پشت این پنجره پر است از غصه و درد و البته آتش امیدی که خاموش ناشدنی است و به تصویر کشیدن این قصه ها و غصه ها و امیدواری ها وظیفه ی هنر و هنرمند است که هنر هدفی دارد و هنرمند مقصودی. کتاب «پشت پنجره فولاد» در بردارنده ی دو داستان متفاوت با یک وجه اشتراک است؛ داستان اول غم و غصه نازایی و بچه نداشتن زوجی را به تصویر می کشد که یأس در و دیوار دل و خانه شان را خراب نکرده و باد نا امیدی باعث خاموشی چراغ امیدشان نشده است. زوجی که از طبیعت اطراف خود درس می گیرند و آن را به تصویر می کشند و بوم زندگی خود را به این نقش و نگار آراسته می کنند. داستان دوم اما بیم و امید دختری را در برابر دیدگان قرار می دهد که سایه ی جدایی پدر و مادر از کودکی بر زندگی او سنگینی می کند و جنگ تحمیلی فشار و سختی این زندگی را دو چندان. ترس و دلهره نسبت به دانشگاه و ازدواج و آینده ی که گذشته اش باعث ابهام و خوفناکی آن شده است. وجه اشتراک این دو داستان٬ برادر و خواهری هستند آشنا و شناخته شده به جود و کرم و بخشش. برادری که نور ساطع از پنجره فولادش امید زوج داستان اول را پر فروغ می کند و خواهری که به ترس و بیم و دلهره دختر جوان دستور می دهد که «قم=رخت بربند». |
Powered by FAchat