(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : خدایا من تو دلم حکایت بارانِ بی امان است من دوست‌ت می‌دارم
نمایش موضوع اصلی :

مهتاب1 جمعه ۶ فروردین ۱۳۹۵ ۰۶:۵۵ بعد از ظهر




شاید باور نکنید
اما آدم هایی پیدا می شوند
که بی هیچ غمی یا اضطرابی زندگی می کنند
خوب می پوشند
خوب می خورند
خوب می خوابند
از زندگی  لذت می برند.
گاهی غمگین می شوند
ولی خم به ابرو نمی آورند
چون او را دارند
و غالبا حالشان خوب است
و موقع مردن
آسان می میرند
معمولا در
سجده , یا لب چشمه
یا

خواب...



خدایا

وقتی در قحطی تو هستم
در قحطی تو
چه دل خوشی دارند  دل من !!!!
بیهوده می آیند و می روند
این نفسهای من …
پس هیچ گاه در این بیهوده بازار
منو قحطی زده خودت نکن







خدایا
من
تو
دلم

 حکایت بارانِ بی امان است
این گونه که من
دوست‌ت می دارم.

شوریده وار و پریشان باریدن
بر خزه ها و خیزاب ها،
به بی راهه و راه ها تاختن.
بی تاب بی قرار دریایی جستن
و به سنگچین باغ ِبسته دری سر نهادن
و تو را به یاد آوردن.

حکایت بارانی بی قرار است
این گونه که من دوست‌ت می‌دارم




پنجره دلم ببین به روی تو باز است
و به انتظار شب که تکلیف بی تو بودن
و با تو بودن سخت است
چون هنوز مشق
گریه های شب
و تنهایی و
من و
تو
مانده....

 

Powered by FAchat