(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : غیر زمینی ها
نمایش موضوع اصلی :

ارتش تک نفره جمعه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۵:۲۴ بعد از ظهر

یا حق
افرادی هستند که با هر قانونی و هر دیدگاهی حساب کنی، اهل زمین نیستند...
هرطور فکر کنی نمی توانند ربطی به این زمین ما داشته باشند!
انگار امانتند...یا...نمی دانم...انقدر حضورشان در خاک این زمین، در این دره پست، غریب است که نمی توانم حرفی بزنم.
عجیبند...خیلی عجیب...
می آیند، زندگی ها را زیر و رو می کنند، آدم ها را آدم می کنند،مهر می ورزند، اشک می ریزند و بعد...
می روند...
همان جایی که متعلق به آنند، جایی جز این خاک خسته.
ماموریتی دارند در ناخودآگاهشان، تمام که شد بازمی گردند...
گاه دوست داریم شبیه آنها شویم...آنقدر خوبند و آسمانی که ما زمینی ها در حسرت یک لحظه نگاهشان و یک لحظه توجهشان ساعت ها اشک میریزیم...
بس که مظلومند و پاک و ساده و بی غل و غش که بین این جماعت دورو وپر رنگ و پرنیرنگ و خطخطی انگشت نما می شوند...دیده ام حتی مسخره می شوند!
ولی...
دقت که کنیم می بینیم هستند آدمهایی که آنها را عاشقانه، عارفانه، عادلانه و عاقلانه دوست دارند...
کم کسانی نیستند این غیر زمینی ها...
زندگی یکی را می خوانی آتش تنت را می گیرد...
قصه مظلومیت آن یکی را می خوانی اشک اَمانت را می بُرد...
از مهر آن یکی می شنوی، قلبت می گیرد از حسرت...
آرزوهایشان هم فرق دارد.یک سر سوزن اگر تعلق و وابستگی دیدی!
نیست...ندارند...
«غلام همت آنم که زیر چرخ کبود                         ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد  است»
نمی دانم از کدام سرزمین و متعلق به کدام زمان اند...
از ابتدای خلقت بوده اند و تا آخرین لحظه هم هستند.
این غیر زمینی ها را چرا خدا به زمین می فرستد؟سوال این روز هایم جواب ندارد.
شاید می آیند که ما هم معنی انسانیت را بفهمیم ولی ما حتی یک لحظه از ابعاد زندگی هایشان را درک نمی کنیم...
شاید می آیند تا منجی شوند ولی ما قدر نمی دانیم...
تاریخ ، این غیر زمینی های پرپر شده را زیاد دیده!
یکی در خاک های جنوب،در کانال کمیل،یکی در مجنون، یکی در شلمچه...
یکی بین مردم، یکی دور از مردم، یکی با عطش،یکی با زجر، یکی با   سم،یکی در نماز ویکی هم بین در و دیوار...

چقدر مظلومند و صبور...چقدر پر از یقین...چه بگویم؟
و چه خوب است مثل آنها هنوز هم هست...نسل این امانت ها...


ارتش تک نفره



Powered by FAchat