(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : سخت است...
نمایش موضوع اصلی :

ارتش تک نفره چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۴:۵۰ بعد از ظهر

"هو الحق"
دلم کمی بهانه می گیرد این روزها...می خواهد بگوید، حرف بزند، بنویسد...
از خودش، خوشی هایش،درد هایش...دل است دیگر! گاه میخواهد قهقهه بزند بلند بلند، گاه بغض گلویش را می فشارد و گاه...
دلم کمی «واژه» میخواهد...

سخت آن است که خودکاری سخت و سنگین را بین انگشتانت ، انگشتان کشیده و لرزانت، بگیری و بر سفیدی زننده ی کاغذها بی رحمانه خط بکشی و تلاش کنی احساساتت را لا به لای سطرهای افقی خسته کننده بگنجانی...
سخت آن است که صدایت یاری نکند!بار حنجره ات بر دوش دستانت باشد...
سخت آن است که آنقدر بنویسی که حرف زدن یادت برود...
از یک جایی به بعد از سخن گفتن بیزار می شوی!همه نویسنده ها این گونه اند به گمانم!
ترجیح می دهی حرف های جدی ات همه نوشته شوند تا بیان!ترجیح می دهی درد دل مردم را بخوانی تا اینکه بشنوی!
سخت است...
دل می بندی به خودکاری،مدادی،کاغذپاره ای، هرچیزی که بشود با آن نگاشت!
دل می بندی به این ها تا دل بریدن هایت را شرح دهی...
دل می بندی تا دلت آرام بگیرد...
دلم کمی 
واژه میخواهد




ارتش تک نفره

Powered by FAchat