(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : رفاقت، حرمت دارد
نمایش موضوع اصلی :

ارتش تک نفره پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۴۳ بعد از ظهر


یا رفیق من لا رفیق له

رفاقت حرمت دارد...
کاش اول ابتدایی می گفتند این سرمشق را بارها و بارها بنویسیم.شاید مثل بابا آب داد آویزه گوشمان می شد...
شاید آنوقت انقدر راحت حرمت رفاقت را نمی شکستیم...
شاید آنوقت انقدر از زیر پا گذاشتن همدیگر لذت نمی بردیم...
شاید هیچ وقت یاد نمی گرفتیم چگونه می شود خیانت کرد...
شاید آنوقت مجبور نمی شدم مثل چنین روزی را به این فکر کنم که از همه انتظار داشتم جز او...
الان روزی صدبار هم برایشان از حرمت رفاقت بگویی جز نیشخند چیزی تحویل نخواهی گرفت!
رسم شده است انگار...در بدترین جای زندگی ات از کسی ضربه بخوری که فکرش را هم نمی کنی!
زخم...
زخم همیشه درد دارد اما دیده ای وقتی دستت با کاغذ می برد چقدر درد و سوزش بیشتر است؟میدانی چرا؟ چون از کاغذ انتظار نداری زخم بزند!
اما می گویند گلوله که بخوری اوایلش دردی حس نمی کنی.می گویند: داغی نمی فهمی! ولی نه! چون از گلوله انتظار دیگری نمی رود...
زخم...
رفیق هم همینطور است دیگر...یحتمل از دشمن بیشتر ضربه خورده ام ولی دشمن همیشه دشمن است.چه می خواستی باشد؟
اما زخم رفیق می سوزاند...بد هم می سوزاند...این وسط اگر بدانی مقصر هم نبوده ای اگر بفهمی حرمت رفاقت چند ساله ات را شکستند به خاطر هیچ و پوچ انگار بر همه این زخم ها نمک هم پاشیده اند...
و این روزها زخم هایم به طعنه به من می گویند: چه دوستان با نمکی داری!
من هنوز هم به ظاهر رو به راهم...هنوز هم همان لبخند ها،همان حرف ها...همه چیز سرجایش است.هیچ چیز کم نشده، راستش چند تا چیز اضافه تر شده است.
یک زخم، یک ترک عمیق، مشتی حرف که هیچگاه از سر حد گلو بالاتر نخواهند آمد ومشتی تکه های خرد شده...تکه های حرمت رفاقت!

یا دست رفاقت نده و دست نگه دار
یا تا ته خط حرمت این دست،نگه دار
 
این ها وخیلی چیزهای دیگر را که بدانی، حکمت ارتش تک نفره را هم می فهمی...


ارتش تک نفره



Powered by FAchat