(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : عـيــد رخســـار تـــــو کــو؟ تا عاشـقـــان در وفـــايت، جـــان خــود قربـــان کننـد
نمایش موضوع اصلی :

فاطمه 1 دوشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۵ ۰۸:۲۸ قبل از ظهر

عـيــد رخســـار تـــــو کــو؟ تا عاشـقـــان
در وفـــايت، جـــان خــود قربـــان کننـد

ابراهيم، خليل الله بود و پروردگار، عزيز و بلندمرتبه است. چگونه در يک سينه هم عشق خدا جولان دهد و هم عشق به فرزند.
آزمون بندگي شروع شد. بايد قلب ابراهيم صافي شود؛ زلال و يک دست و غير خدا در آن هيچ نماند، حتي به قدر عشق پدري سالخورده به پسري مانند اسماعيل!
به سوداي جهان، عاشق، دلير است

هميشه عشق، قرباني پذير است

هميشه قرب دل در وصل عشق است

موحد بودن ما اصل عشق است

بر خود نهيب مي زنم: تو چه چيزي در هزار توي قلبت پنهان کرده اي؟ تو که به شيوه ابراهيم تمسک مي جويي، امروز قرباني ات بر آستان ربوبيت چيست؛ مال، مقام، فرزند؟ بنگر و با خودت محاسبه کن چه چيز دستان تو را به اين دنيا بند زده است و تو را اين گونه لنگان و پاي بسته واگذارده!
وقت امتحان است، ولي اين بار مثل هميشه نيست. فرمان الهي بي پرده و مستقيم نمي رسد.
در عالم رؤيا، پيرمرد خود را مي بيند و برق تيغ برهنه و گلوي سپيد اسماعيل را. همين اندازه، دلداده اي چون ابراهيم را کافي است براي پي بردن به مقصود دلدار.
به خود مي انديشم. آيا آن اندازه بندگي آموخته ام که چون از دوست اشارتي در رسد، از من به جان و سر دويدن باشد؟ آيا اين گونه ابراهيم وار، دل باخته محبوب شده ام يا خود را پشت هزار چون و چراي بيهوده پنهان مي کنم تا گوش هايم فرمان او را نشنوند و چشمانم راه حقيقت را نبينند؟
ابراهيم، نخست با خودش و سپس با اسماعيل خلوت کرد. برايش از رؤياي شبانه اش گفت و از راز آن همه بي تابي اش، ولي اسماعيل لحظه اي ترديد نکرد و کلامش عصاي دستان لرزان پدر شد: «پدر! مأموريت خود را انجام بده! به خواست خدا مرا از صابران خواهي يافت».
کار آساني نيست، خنجر عريان با حنجر اسماعيل بي پرده سخن خواهد گفت، ولي اسماعيل لحظه اي سست نشد؛ چرا که رداي روشن ايمان سر تا پايش را در آغوش کشيده بود.
استواري قدم هاي اسماعيل، لحظه هاي قربانگاه را مضطرب مي کرد و با هر گام، تکه اي از عشق اسماعيل از قلب ابراهيم کنده مي شد. شيطان اين همه شوق پدرانه را رصد مي کرد. برگرد پدر و پسر مي چرخيد و ترديد را در جانشان مي ريخت.
در راه وصال محبوب، نخست بايد شيطان کمين کرده در وجودت را سنگ باران کني. بايد بر سينه سياهش مُهر نااميدي بکوبي تا مسير، از سايه هاي سياه وجود تهي گردد و پاي دل در سنگلاخ وسوسه نلغزد و اين شد داستان رمي شيطان رجيم!
به امر خدا، تيغ از بريدن گلوي اسماعيل ناتوان مي شود. صداي بال فرشتگان در گنبد آبي آسمان مي پيچد و جبرئيل در هاله اي سپيد، در آستانه منا با هديه اي در دست چنين مي گويد:
سلام بر ابراهيم(ع)! خداوند تو را درود مي فرستد. اينک گوسفند را قرباني کن که هديه اي از خدا به بهترين بندگان اوست... خداوند با نيکوکاران است.
«علايق» را سر مي بري و اينک «لايق» الطاف ويژه رحماني مي شوي. خدايان دروغين را از کعبه دل بيرون مي کني تا جمال روشن حق را بي پرده دريابي.
بر تو مبارک باد عيد قربان! اينک «ز هرچه رنگ تعلق پذيرد»، آزادي!
قدم اول، عرفات؛ شناخت، معرفت.
قدم دوم؛ مشعر؛ شعور، بيداري، آگاهي.
و اينک قدم سوم در منا، که به منتهاي آرزويت مي رسي و منتهاي آرزوي اهل ايمان، وصال حق است و نه جز آن.


خنـجــر شــوق بــر حنجــر نفـس
عيد قربان جلوه گاه تعبد و تسليم ابراهيميان حنيف است . فصل قرب يافتن مسلمآنان به خداوند، در سايه عبوديت است .
عيد قربان ، مجراى فدا کردن عزيزترين يعنى خدا است .
عيد قربان ، مجراى فيض الهى و بهانه عنايت رحمانى به بندگان مومن و مسلم و مطيع است .
قربانى تو در اين چيست ؟
در راه خدا، چه چيز فدا مى کنى ؟
با چه وسيله ، به استان پروردگار، تقرب مى جويى ؟ و کدام فديه را به قربانگاه صدق ، عشق ، اخلاص و وفا مى آورى ؟
براى اولياء الله عيد قربان مجمع الشواهد صدق در گفتار، کردار، ادعا و عمل است . تو نيز، اگر بتوانى رضاى خويش را فداى رضاى حق کنى ، اگر بتوانى از خواسته دل در راه خواسته دين چشم بپوشى ، اگر بتوانى از داشته ها و خواسته ها بگذرى ، آنگاه ، به مرز عبوديت و به حوزه قربانگاه قدم نهاده اى .
اگر پاى از مرز طاعت فراتر ننهيم ، اگر با تيغ گناه ، دامن عصمت ندريم ، اگر دست تعدى ، به حريم حرمات الله نگشاييم ، آنگاه خواهيم ديد که هر جا باشيم در قربانگاهيم و هر سو که برويم ، به او تقرب پيدا مى کنيم ، و هر روزمان عيد قربان مى شود. بفرموده حضرت على :
کل يوم لا يعصى الله فيه فهو يوم عيد
هر روزى که در آن ، خدا نافرمانى نشود روز عيد است .
آرى !...چنين روزي عيد است... عيد قربان و تقرب به خدا، آن هم در سايه عبوديت و بندگى .
ما، بنده آنيم که در بند آنيم .
حال که چنين است ، چرا در بند نفس و بند زر و سيم و بند خواسته ها و داشته ها؟!
دل به خدا بدهيم و در بند عبوديت او باشيم ، تا از هر قيد و بندى آزاد شويم .
بندگى خدا، اميدبخش است .
و روز عيد قربان مى تواند براى ما اوج اين آزادى برين باشد.
خجسته باد عيد قربان عيد صالحان و ارس ته ، و عيد اهل طاعت و تسليم .


خــدامحـوري؛ پيشنهــادي بــراي زنــدگي بهتــــر
خدامحوري سبب عبور از دشواري ها و بهره مند شدن از موقعيت هاست. زماني که پدر از معنويت سرشار باشد، در جنبه اقتدار و اثرگذاري بر شخصيت فرزند، بسيار موفق تر خواهد بود تا آن گاه که رابطه معنوي ميان والد و آفريدگار وجود نداشته باشد.
همچنين، بندگي به دنبال خود محبت و محبوب شدن را به همراه دارد. در پرتو بندگي، حيات پاک و زندگي خوش سامان مي گيرد و اعضاي چنين خانواده اي، مرزها و حرمت ها را به خوبي مي شناسند و اجرايي مي کنند.
زماني که علاقه به خداوند در جايگاه نخست قرار مي گيرد، الفت با ديگران نيز به اوج مي رسد و زماني که فرد از کمبود ويتامين ارتباط با حضرت دوست رنج مي برد، توان محبت ورزي به ديگران را هم از دست خواهد داد؛ زيرا در خود احساس نشاط معنوي نمي کند تا بتواند در آن شادابي با ديگران سهيم شود.

فرزنـدان، ابـزار آزمــون خـــدا
خداوند فرزندان را وسيله آزمايش بندگان معرفي مي‎کند. اين مسئله از دوجنبه قابل بررسي است:
کوتاهي در حق فرزندان و سهل‎انگاري در تربيت و تأمين آنها؛ يعني عمل نکردن به وظيفه شرعي که به دنبال آن مردود شدن در آزمون را به دنبال دارد.
فرزند سالاري ناشايستي که مي تواند انسان را از مسير توحيد خارج و او را در انجام خواست هاي الهي متوقف کند.
هر دو جنبه از اين آزمون، به پدر و مادر، دقت در فرزندپروري و تقويت ايمان را هم‎زمان با قبول اين وظيفه مهم يادآور مي شود.

اعمــال روز و شب عيـــد قــربـــان
شب دهم از ليالى متبرکه و از آن چهار شبى است که احياء آنها شايسته است و درهاى آسمان در اين شب بازاست و سنّت است در آن زيارت امام حسين عليه السلام و دعاء يا دائِمَ الْفَضْلِ عَلىَ الْبَرِيَّةِ روز دهم روز عيد قربان است و بسيار روز شريفى است و اعمال آن چند چيز است.
اوّل غسل است که در اين روز سنّت مؤکد است و بعضى از علماء واجب دانسته اند.
دوّم نماز عيد است به همان نحو که در عيد فطر ذکر شد لکن در اين روز مستحب است که افطار بعد از نماز از گوشت قربانى شود.
سوّم خواندن دعاهائى که وارد شده پيش از نماز عيد و بعد از آن و در اقبال ذکر شده و شايد بهترين دعاهاى اين روز دعاى چهل و هشتم صحيفه کامله باشد: اَللّهُمَّ هذا يَوْمٌ مُبارَکٌ و دعاى چهل و ششم را نيز بخواند يا مَنْ يَرْحَمُ مَنْ لا يَرْحَمُهُ الْعِبادُ
چهارم خواندن دعاى ندبه است
پنجم قربانى است که سنّت مؤ کّد است
ششم خواندن تکبيرات است براى کسى که در منى باشد عقيب پانزده نماز که اوّلش نماز ظهر روز عيد است وآخرش نماز صبح روز سيزدهم و کسانى که در ساير شهرها هستند بخوانند عقيب ده نماز از ظهر روز عيد تا صبح دوازدهم و تکبيرات اين است :
اللّهُ اَکْبَرُ اللّهُ اَکْبَرُ لا اِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَکْبَرُاللّهُ اَکْبَرُاللّهُ اَکْبَرُ ولِلّهِ الْحَمْدُ اللّهُ
خدا بزرگتر از توصيف است .... معبودى جز خدا نيست و خدا بزرگتر است ... و ستايش خاص خدا است
اَکْبَرُ عَلى ما هَدانا اَللّهُ اَکْبَرُ عَلى ما رَزَقَنا مِنْ بَهيمَةِ الاْنْعامِ
خدا بزرگتر است بر آنچه ما را راهنمائى کرد خدا بزرگتر است بر آنچه روزى ما کرد از چهارپايان انعام (شتر و گاو و گوسفند)
وَالْحَمْدُلِلّهِ عَلى ما اَبْلانا
و ستايش خاص خدا است براى آنکه آزمود ما را
و مستحب است تکرار اين تکبيرات عقب نمازها به قدر امکان و خواندن بعد از نوافل

بـايـد اسماعيـل هـا را تـا به قـربـانگـاه بــرد
ور نه انـدر راه بـاطل جــان ماقربان شود

Powered by FAchat