(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : ورودترکها به شام ومراحل خروج سفیانی
نمایش موضوع اصلی :

محمدELE یکشنبه ۲ آبان ۱۳۹۵ ۰۹:۵۷ بعد از ظهر



قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام‏:

إِذَا اخْتَلَفَ رمحات [رُمْحَانِ‏] بِالشَّامِ فَهُوَ آیَهٌ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ قِیلَ ثُمَّ مَا ذَا[۱] قَالَ ثُمَّ رَجْفَهٌ تَکُونُ بِالشَّامِ تَهْلِکُ فِیهَا مِائَهُ أَلْفٍ یَجْعَلُهَا اللَّهُ رَحْمَهً لِلْمُؤْمِنِینَ وَ عَذَاباً لِلْکَافِرِینَ فَإِذَا کَانَ کَذَلِکَ فَانْظُرُوا إِلَى أَصْحَابِ الْبَرَاذِینِ‏[۲] الشُّهْبِ وَ الرَّایَاتِ الصُّفْرِ تُقْبِلُ مِنَ الْمَغْرِبِ حَتَّى تَحُلَّ بِالشَّامِ فَإِذَا کَانَ کَذَلِکَ فَانْتَظِرُوا خَسْفاً بِقَرْیَهٍ مِنْ قُرَى الشَّامِ یُقَالُ لَهَا[۳] خرشنا [حَرَسْتَا] فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فَانْتَظِرُوا ابْنَ آکِلَهِ الْأَکْبَادِ بِالْوَادِی الْیَابِسِ‏[۴] ثُمَّ تُظِلُّکُمْ فِتْنَهٌ مُظْلِمَهٌ عَمْیَاءُ مُنْکَشِفَهٌ لَا یَغْبُو [یَنْجُو] مِنْهَا إِلَّا النُّوَمَهُ قِیلَ وَ مَا النُّوَمَهُ قَالَ الَّذِی لَا یَعْرِفُ النَّاسُ مَا فِی نَفْسِه‏

درمجمع البحرین نوشته :البِرْذَوْنُ‏” بکسر الباء الموحده و بالذال المعجمه هو من الخیل الذی أبواه أعجمیان‏

برذون که باید حرف باء را کسره بدهید وباذال بخوانید یعنی اسبهایی که هم پدر وهم مادرشان غیر عربی هستند(یعنی غیر عربها وارد شام می شوند)

درفرهنگ ابجدآمده :

بَرَاذِین‏ (ح):
ستورى که بار سنگین بردارد، اسب ترکى یا تاتارى.(لشکر ترکها وارد شام می شود)

همچنین درکتاب غیبت شیخ طوسی روایت کرده که: حضرت امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:


هنگامى که دو نفر مدعى حکومت در شام بجان هم افتادند علامتى از علائم الهى است.

سپس مردم را امر بسکوت و آرامش میکنند. آنگاه شام چنان دچار اضطراب و ناامنى میگردد که در آن گیر و دار صد هزار نفر بهلاکت برسند. خداوند آن شورش و اضطراب را رحمتى براى دینداران و کیفرى براى بیدینان قرار میدهد. وقتى آن روز فرا رسید، خواهى دید که سواران ترک با نیروى کافى و پرچمهاى زرد از سمت مغرب مى‏آیند تا بشام میرسند. در این موقع منتظر باشید که در یکى از دهات شام بنام «خرسنا» زمین فرو رود، و چون این نیز عملى شد منتظر آمدن فرزند هند جگر- خوار (سفیانى) باشید که از «یابس» بیرون مى‏آید

البته بعد از من فتنه و آشوبهاى بی هدف و ایجادکننده تردید و دودلى بر پا خواهد شد که باقى نمی ‏ماند در آن، مگر شخص «نومه» (خواب آلوده)، شخصى عرض کرد: «نومه» چیست؟

فرمود:
شخص تودار است، و مردم نمی ‏دانند در دل چه اندیشه وتفکری دارد.



 
 
قالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام :

إِذَا اخْتَلَفَ الرُّمْحَانِ بِالشَّامِ لَمْ تَنْجَلِ إِلَّا عَنْ آیَهٍ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ قِیلَ وَ مَا هِیَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ رَجْفَهٌ تَکُونُ بِالشَّامِ یَهْلِکُ فِیهَا أَکْثَرُ مِنْ مِائَهِ أَلْفٍ یَجْعَلُهَا اللَّهُ رَحْمَهً لِلْمُؤْمِنِینَ وَ عَذَاباً عَلَى الْکَافِرِینَ فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فَانْظُرُوا إِلَى أَصْحَابِ الْبَرَاذِینِ الشُّهْبِ الْمَحْذُوفَهِ وَ الرَّایَاتِ الصُّفْرِ تُقْبِلُ مِنَ الْمَغْرِبِ حَتَّى تَحُلَّ بِالشَّامِ وَ ذَلِکَ عِنْدَ الْجَزَعِ الْأَکْبَرِ وَ الْمَوْتِ الْأَحْمَرِ فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فَانْظُرُوا خَسْفَ قَرْیَهٍ مِنْ دِمَشْقَ یُقَالُ لَهَا حَرَسْتَا فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ خَرَجَ ابْنُ آکِلَهِ الْأَکْبَادِ مِنَ الْوَادِی الْیَابِسِ حَتَّى یَسْتَوِیَ عَلَى مِنْبَرِ دِمَشْقَ فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فَانْتَظِرُوا خُرُوجَ الْمَهْدِیِّ ع‏[۵]

نکاتی که از این حدیث درباره خروج سفیانی بدست می آید:

۱-
ابتدادوگروه درشام جنگ می کنندکه این اختلاف ونبرد آنان نظامی و با سلاح های جنگی است

۲-این دوگروه هردو مدعی حکومت هستند ونکته ای که جالب است نام شخصی ازاین دوگروه برده نمی شود یعنی شخصیت معروف وذی نفوذی بین آنها نیست

۳-این اختلافها تا کشته شده ۱۰۰هزارنفردرشام ادامه دارد.

۴-بعد ازکشته شدن ۱۰۰هزارنفراست که ترکها باتسحیلات نظامی واردشام می شوند.برازین همان طورکه گفته شده به اسبهای غیر عربی گفته می شود یعنی اعجمی ها واردشام می شوند

۵-از مغرب هم گروهی باپرچم زرد واردشام می شود.

۶-
بعد از آن خسفی درحرستا روی می دهد که یا با عوامل طبیعی است و یا با عوامل انسانی مانند بمب های سنگین جنگی

۷-بعد از خسف سفیانی خروج می کند وبر مسند قدرت در دمشق می نشیند.

۸-
در این گیرودار شیعیان باید نومه باشند اصلا هرکس که می خواهد نجات یابد با نومه باشد یعنی درتقیه کامل به سر ببرد واز عقاید وخواسته های درونی او هیچ کس نباید باخبر باشد.

منبع


[۱] ( ۳) فی البحار: مه.

[۲] ( ۴) البرذون ضرب من الدوابّ، دون الخیل و اقدر من الحمر، یقع على الذکر و الأنثى، و ربما قیل فی الأنثى البرذونه و الجمع براذین.

[۳] ( ۵) فی الأصل: له.

[۴] ( ۶) إلى هنا البحار ۵۲/ ۲۱۶ برقم: ۷۳ عن کتاب الغیبه للشیخ ص ۲۷۷- ۲۷۸٫

[۵] – الغیبه للنعمانی، ص: ۳۰۶




Powered by FAchat