(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : نامه به خدا...!!!
نمایش موضوع اصلی :

ام البنین یکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۲ ۰۹:۲۷ قبل از ظهر


خدایا!!!

 

من همانی هستم که وقت و بی وقت مزاحمت می شوم.

 

همانی که وقتی دلش می گیرد و بغضش می ترکد،می آید سراغت.

 

 من همانی ام که همیشه دعاهای عجیب و غریب می کند و چشم هایش را

 

 می بندد و می گوید: من این حرف ها سرم نمی شود باید دعایم را مستجاب کنی.

 

همانی که گاهی لج می کند و گاهی خودش را برایت لوس می کند

 

.همانی که نمازهایش یک در میان قضا می شود و کلی روزه نگرفته دارد.

 

همانی که بعضی وقت ها پشت سر مردم حرف می زند و گاهی بد جنس می شود.

 

 البته گاهی هم خودخواه، گاهی هم دروغگو.

 

حالا یادت آمد من کی هستم؟

 

امیدوارم بین این همه آدمی که داری بتوانی من یکی را تشخیص دهی. 

 

البته می دانم که مرا خیلی خوب می شناسی.

 

 تو اسم مرا می دانی.

 

 می دانی کجا زندگی می کنم و به کدام مدرسه می روم.

 

 تو حتی اسم تک تک معلم های مرا می دانی.

 

 تو می دانی که من چند تا لباس دارم و هر کدامشان چه رنگی است،

 

 اما ...

 

خدایا !!

 

 اما من هیچی از تو نمی دانم.

 

 هیچ چی که دروغ است.

 

 چرا، یک کمی می دانم.

 

 اما این یک کمی خیلی کم است. 

 

 البته من همیشه با تو حرف زده ام.

 

 باز هم حرف می زنم.

 

 اما راستش چند وقتی که چند تا تصمیم جدید گرفته ام.

 

 دوست دارم عوض بشوم.

 

دوست دارم بزرگ بشوم.

 

 دوست دارم بهتر باشم.

 

 من یک عالم سوال دارم.

 

 سوال هایی که هیچکس جوابش رابلد نیست.

 

 دوست دارم تو جوابم را بدهی.

 

نمی دانم،

 

 شاید هم من اصلاً هیچ سوالی ندارم و می خواهم تو به من سوال های تازه یاد

 

 بدهی.

 

 اما باید قول بدهی کمکم کنی. 

 

قول می دهی ؟؟؟

 

از یک جایی شروع کن.

 

 تو هم یک جور سر صحبت را با خدا وا کن.

 

یک کم از خودت بگو. 

 

درست است که خدا خوب تو را می شناسد

 

 اما عیبی هم ندارد، 

 

خودت را به او معرفی کنی.

 

راستی تو چه برنامه ای داری؟

 

 به خدا چه می خواهی بگویی؟

 

 چه می خواهی برایش بنویسی؟ ...!!!

 

Powered by FAchat