(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : بهترین عاقبت!
نمایش موضوع اصلی :

قمرخانم جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۹۶ ۱۲:۳۱ بعد از ظهر

بسم رب  الشهدا والصدیقین

بهترین عاقبت!

 همه‌ی فرماندهان، در پایگاه سپاه سوسنگرد جمع شده بودند. قبل از صرف ناهار، حسن را دیدم که وضو گرفته بود و داشت آستین پیراهنش را پایین می‌کشید. با هم خوش و بشی کردیم، حسن با همان لهجه‌ی تهرانی گفت: «حاج آقا چطوری؟» گفتم: «الحمدالله». چهره ی حسن طور دیگری شده بود، با همیشه فرق داشت. او جلو آمد و با دست روی شانه‌ی من زد و بی‌مقدمه گفت: «آقای ناصری، حیفه تا زمانی که جنگ هست، ما شهید نشیم، حیفه. کاری بکن که شهید بشی.» گفتم: «حسن آقا، چه باید کرد؟» گفت: «دو تا راه داره، یکی خلوص و دیگری تلاش و کوشش. اگه این دو تا رو خوب انجام بدیم، شهید می شیم.بهت بگما، بعد از جنگ، معلوم نیست سرنوشت ما چی می شه و عاقبت مون به کجا ختم می شه. بهترین عاقبتی که می‌تونیم به دست بیاریم، اینه که شهید بشیم، در شرایط شهادت، همه چیز سعادته.» پس از این صحبت‌ها، گفت: «آقای ناصری، التماس دعا داریم، اگه زودتر از من شهید شدی، شفاعت منو هم بکن». نگاهی به چهره و سیمای او انداختم، اصلا با روزهای دیگر تفاوت داشت. او پس از صرف ناهار و کمی استراحت، خداحافظی کرد و رفت.
بعد از رفتن او، نزد سردار مفقودالاثر علی هاشمی رفتم و به او گفتم که «حسن چنین حرف‌هایی می‌زد، چهره‌اش انگار پیام خاصی داشت، به نظرم به همین زودی‌ها شهید می‌شه.» علی هاشمی گفت: «افرادی مثل حسن باید شهید بشن، اینها لیاقت دارن و مزد لیاقت خودشونو می‎‌گیرن.» همانطور هم شد و چند روز بعد، قبل از عملیات والفجر مقدماتی، خبر شهادت او به دستمان رسید.

[ علی اکبری ، من اینجا نمی مانم ( خاطراتی از شهید حسن باقری ) ، ص95 ]

 http://serajnet.org

 واقعا خوشا بسعاتشون
 شادی روح مطهر همه  ی شهدا از صدر اسلام تا به حال  صلوات
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم واحشرنا معهم واهلک اعدائهم اجمعین
خدایا ما را قدر دان خون شهدا و ادامه دهنده راه امام و شهدا قرار بده

اللهم الرزقنا توفیق شهادة  فی سبیلک
الهی بحق عمه ی سادات «
عجل لولیک الفرج» 


التماس دعای فرج


Powered by FAchat