(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : ☆شُڪر☆
نمایش موضوع اصلی :

غروب کربلا 313 پنجشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۰۷:۰۱ بعد از ظهر

#شکر

🔻می گویند یک مهندس طبقۀ بالای یک ساختمان نیمه کاره ایستاده بود، کارگر او در حیاط داشت کار می کرد، کارگر را صدا زد؛ ولی کارگر متوجه نشد، هرچه او را صدا می زد صدا پایین نمی آمد.
🔸مهندس در جیب خود دست کرد و به قول اصفهانی ها یک نوت درآورد و رها کرد، آن کارگر آن پول را داخل جیب خود گذاشت و مشغول کار خود شد و به اطراف خود نگاه نکرد، مهندس یک نوت ارزشمندتر و بالاتری را دوباره انداخت، آن کارگر هم دوباره آن را برداشت و در جیب خود گذاشت و مشغول کار خود شد، مهندس دید آن کارگر به او نگاه نمی‌کند، یک سنگ از آن بالا پایین انداخت و به این کارگر خورد و کارگر سر خود را بلند کرد.


🔻حالا این مَثَل ما است، تا نعمت پایین می اندازد، سر خود را بالا نمی کنیم بگوییم دست تو درد نکند؛ ولی سنگ که می آید می گوییم چه کسی بود. حالا او چطوری دوست دارد؟ او دوست دارد که ما به داشته های خود شکر کنیم، نه به نداشته های خود طلبکاری کنیم.
🔸می گوید این هایی که به تو دادم خیلی است، یکی یکی بشمار تا تتمۀ آن هم بیاید. ما مثلاً فکر می کنیم این هایی که داده است چیزی نیست، باید باقی آن را بدهد، می گوید حالا همین ها را ببین و حساب کن.

🔻خداوند یک فرزند به شما داده است متدین. این ها نعمت است، الآن شما با پای خود به قم و حرم آمدید، این ها نعمت است، این ها داشته ها است.
🔸خدایا شکر، خدایا سالم هستم، همین که می توانم راه بروم، خدایا زن من، زندگی من، بچه های من، همه سالم هستند، شکر. آن وقت در خلال گفتن همین خدایا شکر، خدایا شکر، یک جاهایی هم انسان ضمیمه می کند و می گوید خدایا این مشکل را هم دارم، نه اینکه یک جایی ایستاده باشد مدام مشکلات را بشمارد، نه، صبوری می خواهد.
🔹خلاصه «درست»، دیدن نعمت های الهی است که منت بر ما گذاشته است و دست ما را گرفته است، آرامش به ما داده است، داریم زندگی می کنیم.
‌ ‌

Powered by FAchat