(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : اعتراض سفير روم به يزيد و شهادت او
نمایش موضوع اصلی :

الی . ارمیا دوشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۲ ۰۷:۵۴ قبل از ظهر

اعتراض سفير روم به يزيد و شهادت او
از امام سجّاد عليه السّلام نقل شده فرمود: هنگامى كه سر مقدّس امام حسين عليه السّلام را نزد يزيد آوردند، او آن سر را در پيش روى خود مى‏نهاد و شراب مى‏خورد، روزى سفير شاه روم در مجلس يزيد شركت كرد، او از بزرگان و شخصيتهاى كشور روم بود، به يزيد گفت: «اى پادشاه عرب اين سر از آن كيست؟» يزيد: تو را به اين سر چه كار؟
سفير روم: من وقتى كه به كشورمان روم بازگشتم، شاه روم از هر چيزى كه ديده‏ام مى‏پرسد، دوست دارم ماجراى اين سر و صاحبش را بدانم و به اطّلاع برسانم، تا او نيز در شادى تو شريك شود.
يزيد: مادرش فاطمه دختر رسول خدا است.
سفير روم كه مسيحى بود، به يزيد رو كرد و گفت: نفرين بر تو و دين تو، من دينى بهتر از دين تو دارم، پدر من از نواده‏هاى حضرت داود عليه السّلام است و بين من و حضرت داود عليه السّلام پدران بسيار واسطه هستند، در عين حال مسيحيان مرا احترام و تجليل مى‏كنند، و خاك پاهايم را به عنوان تبرّك‏جويى از من كه از نواده‏هاى داود عليه السّلام هستم برمى‏دارند، ولى شما پسر دختر پيامبرتان را كه بين آنها تنها يك واسطه، آن هم مادرشان است مى‏كشيد، اين دين شما چه دينى است؟
سپس گفت: آيا داستان كليساى حافر را شنيده‏اى؟
يزيد: نه، بگو تا بشنوم.
سفير روم: «بين عمّان [بندرى در كنار درياى يمن و هند] و چين، دريايى وجود دارد كه طول مسير آن در شش ماه [با وسائل آن عصر] پيموده مى‏شود، در ميان اين دريا تنها يك شهر در وسط آن به مساحت هشتاد فرسخ در هشتاد فرسخ وجود دارد، در سراسر زمين، شهرى بزرگتر از اين شهر نيست، كافور و ياقوت از اين شهر صادر مى‏شود، درختهايش از عود و عنبر است، اين شهر در اختيار مسيحيان است، و هيچ يك از پادشاهان- جز مسيحيان- ملكى در آنجا ندارند، در اين شهر كليساهاى بسيار وجود دارد كه بزرگترين آنها «كليساى حافر» مى‏باشد، در محراب اين كليسا حقّه طلا آويزان شده، در ميان آن حقّه سمى (ناخنى) وجود دارد كه مى‏گويند: سم الاغ حضرت عيسى عليه السّلام پيامبرشان است كه بر آن سوار مى‏شده است، اطراف آن حقّه را با طلا و ابريشم آراسته‏اند، در هر سال جمعيّت بسيار از مسيحيان به زيارت آن مى‏آيند، و به گرد آن طواف مى‏كنند، آن را مى‏بوسند، و در كنار آن، نيازهاى خود را از درگاه خدا مى‏طلبند.
اين برنامه هميشگى مسيحيان نسبت به ناخن الاغى است كه گمان مى‏كنند ناخن الاغ حضرت عيسى عليه السّلام پيامبرشان است كه بر آن سوار مى‏شده، امّا شما پسر دختر پيامبرتان را مى‏كشيد، خداوند شما و دينتان را مبارك نكند.» يزيد خشمگين شد و به مأموران جلّادش گفت: «اين نصرانى را بكشيد، تا مبادا در كشورش مرا رسوا كند.» وقتى كه سفير روم احساس خطر كرد، به يزيد گفت: «آيا مى‏خواهى مرا بكشى؟»
يزيد: آرى.
سفير روم: بدان كه من شب گذشته پيامبر شما را در خواب ديدم به من فرمود:
 «يا نصرانىّ انت من اهل الجنّة
، اى نصرانى تو از اهل بهشت هستى.» از سخن پيامبر اسلام صلى اللَّه عليه و آله و سلم تعجّب كردم، و اكنون گواهى مى‏دهم كه معبودى جز خداى يكتا و بى‏همتا نيست، و همانا محمّد صلى اللَّه عليه و آله و سلم رسول خدا است. در اين هنگام آن سفير تازه مسلمان از جاى خود جست و سر مقدّس امام حسين عليه السّلام را برداشت و به سينه‏اش چسبانيد، آن را مى‏بوسيد و گريه مى‏كرد، تا اينكه [يزيد دستور داد او را بكشند و] كشته شد. «1» و به اين ترتيب به شهادت رسيد.
ابن طاووس، على بن موسى، غم نامه كربلا / ترجمه اللهوف على قتلى الطفوف، 1جلد، نشر مطهر - تهران، چاپ: اول، 1377ش.


Powered by FAchat