(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : علی20 اَ آش خوری حکایت میکند...
نمایش موضوع اصلی :

عـلـی۲۰ چهارشنبه ۱ آبان ۱۳۹۲ ۰۹:۳۳ بعد از ظهر

سلاااااااااااااااااااام جمیعااااااااااااااااااااً
واقعن الان پشت سیستمم ینی!!! وای باورم نمیشه اومدم خونه!!! زندعی!!! نِت!!! چت!!!
خدایا شکرت آزادییییییییییییییییییییی! چه نعمتی داشتیم و قدر نمی دونستیم واقعم!
اول ا همه ی اعترافی کنم که من اون هفته اولی بود که جمعه شبش گودبای کردم گفتم فردا میرم کعه برممممممممم دیه! بعدش کلی خدافظی کردم و مطلب گذاشتم در حد کسی که کلن داره ا این دنیا رخت میبندهخب!
اون روزش ینی فرداش وقتی رفتم شبش ولمون کردن(ی هفته مرخصی) ولی به چن دلیل نیومدم یکی اینکه خیت بودش خیلی یکی هم اینکه داشتم خودمو امتاحان میکردم برای ترک اینجا و نیومدن به نِت و چَت به قول مروف داشتم خودمو آماده میکردم مثلم
همون ی هفته قاضایایی داشتم ک نگووووووو خخخخخخخ بیخیال بماند بعدم بگذریم عصن
عاغا آش خوری نگووووووووو بلا بگووووووووو
وای که انقد بشین پاشو رفتیم تمام رونم کوفته شده ولی انصافن حس میکنم سقف شده و قوی والا جون ناموسم(اسلحم منظورمهههههههه)
حالا بشین و پاشو رو بیخی این « پا مرغیه و پا عوض کنیه» خیلی چیز بوقو و بدیه تمام استیل لنگا آدمو فلج میکنه هععععععی خلاصه اَ هر روشی برای دوشوار کردن زندعی بر ما استفاده نمودند و نمودند زندعی را بر مایه آش خور بســــــــــــــــی سخت
آی راستی چقد هوس آش کردم گفتم میرم اونجا آش میخورم پ کووووووووو چرا آش ندادن؟ها؟ همش که مرغ دادن و لوبیا آها ی چیزی هم دادن ولی نفهمیدم اسمش چی بود! خوردیم رفت

راستی اونجا ی شبی انقد که سختی دادن بهمون دلم گرفته بود اساسیییییییی یاد شما و اینجا و روزای راحتیم کردم بغضم گرفت بیس صفه دل تنگی توی ذهنم نوشتم گفتم رفتم خونه و نت بزارمش تو انجمن اما الان اومدم خونه دلم باز شده داید دو خط بیشتر یادم نیس کلیهم
ولی جدای ا شوخی تیترش این بود که
««« ای کاش.......درسم رو میخوندم نمیرفتم خدمت.......ای کاش »»»
ولی انصافن اونجا دنیا که عصن نداری انقد ک سختی داره(ولی خداییش ا جاهای دیه مثه 05 اینا که یه روزش قد یه سال خدمتای دیگس   بهتره ناشکری نکنم)
و چیزی که شاید خیلیا ناراحت بشید و شایدم باورتون نشه اینه که نماز اصلا روح نداره اونجا چه جوری بگم
یعنی منظور اینکه اولا نه نماز خونه داره و چیزی فقط یه مسجد داره که اونم ظهرا باز میشه فقطم آدم گنده ها ینی درجه دارا میرن، من یه بار پیچیدم رفتم البته؛ اینم بگم که تک ستاره بودم کله آش خوریم برق میزد بینشون
جالبه توی برنامه سین عه مون(همون برنامه هفتگی) سه وعده نماز رو داره ولی اجرا نمیشه.
نمیخام بگم آدم خوبی ام و هرکی نماز میخونه آدم خوبیه، نماز که اصلا بره ما که مسلمونیم وظیفس، کار نداریم ولی کلا آدم سمت خدایی همین جور به ظاهرم کم دیدم اونجا و هستش انشالله و من اشتباه می کنم صد در صد
و اینم بخاطر همون رابطه عرضه و تقاضاس ینی اگه تقاضا می بود پیرامون موضوع نماز یقینا عرضه هم تو این حوزه انجام می شد ساده تر بگم هر 2 رکعت نماز، 2 تا خشت می شد برای ساخت نماز خونه و اینا
خلاصه بایدخودت زرنگ باشی  و از وقت استراحتت و غذا و اینا بزنی اگرم نشد کلن پیچ بزنی گروهان رو بری ی جا و اقامه صلاة کنی
قبول حق

آها راستی ینی شانس داریم در حد پیکان اسقاطی، 70 سال اونجا پادگان بوده هالا تا ما رفتیم 2 ماه اونجا زد و اساس کشی شد و میخان پادگانمون رو عوض کنن هععععی
این چن روزم خوب حمالی کردیماااااا کلی اساس مساس بار زدیم براشون ولی انصافی اَ پامرغی مامرغی بهتر بود والآ
هالا منوووووو
تاهالا تو عرض 10 دقه به صدوبیس سی تا اسلحه ژ3 با شیش هف تا نارنجک(همه واقعنی) دست زدین آیآ؟!
خخخخخخخ

Powered by FAchat