یسنا |
شنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۲ ۰۹:۴۲ قبل از ظهر |
یک روز گرم با آفتابی سوزان ،
صحرایی بود پر از آدم .
یک طرف آدمهای خوب ، هرچند کم .
یک طرف آدمهای بد ، هرچند زیاد .
آدمهای خوب امید داشتند ، هرچند کم بودند .
آدمهای بد ترس داشتند ، هرچند زیاد بودند .
آخر آدمهای خوب « عباس » داشتند .
***
یک روز گرم با آفتاب سوزان ،
شهری بود پر از آدم .
درون ِ خانه ، آدمهای خوب ، هرچند کم .
بیرون ِ خانه ، آدمهای بد ، هرچند زیاد .
آدمهای خوب ، امیدی نداشتند ،
و آدمهای بد نیز ترسی نداشتند .
ایکاش آن روز ، زهرا و آدمهای خوب «عباس » داشتند .
گرچه خود پرچم به دوش کربلاست
رایة العباس در دست خداست |