(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : وقتی هیچ سایه ای بالای سرم نبود, دست ولایت تو امدادگرم شد.
نمایش موضوع اصلی :

فاطمه 1 شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۲ ۰۷:۴۷ قبل از ظهر




خدایا !

وقتی هیچ سایه ای بالای سرم نبود, دست ولایت تو امدادگرم شد.

وقتی حرفهایم را شنونده ای نبود, تو مرا فرا خواندی

که ای بنده ام حداقل روزی 5 بار برایت وقت کنار گذاشته ام (!)

و من نالان از بی کسی و هم صحبتی به تو پشت کردم.

به تو دروغ گفتم دروغ که

 « اِیّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیّاکَ نَسْتَعِینُ»

و درخواستی بزرگ کردم

« اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»

و به جای قرار گرفتن در شاهراه به بی راهه رفتم و

الگوهای واقعی را پس زدم گرچه به قلب و زبان قبولشان داشتم

«صِراطَ الَّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»

اما در عمل به خویش نیرنگ زدم

«غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لا الضّآلّینَ»
 
*************************
خدایا!
آنقدر غرورم ده که جز در قبال تو کوچک نشوم

«اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ,اَلرَّحْمنِ الرَّحیمِ,مَالِکِ یَوْمِ الدّینِ»

و وقایع کوچک بی تاب شادی و غمم نکنند.
که:
 
 
 
 
 

Powered by FAchat