(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : نمیدانم چرا رفتی ...
نمایش موضوع اصلی :

یسنا شنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۲ ۰۸:۵۹ قبل از ظهر

نمیدانم چرا رفتی ...
نمیدانم چرا !!! شاید خطا کردم

و تو ... بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی
نمیدانم کجا؟! تا کی؟! برای چه؟!
ولی رفتی ...

و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره
با مهربانی دانه برمی داشت ،
تمام بالهایش غرق در اندوه غربت شد

و بعد از رفتن تو
آسمان چشمهایم خیس باران شد
و بعد از رفتن تو
تمام هستی ام زین رو به آنرو شد


و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد
وفهمیدم  تو نامم  را از یاد خواهی برد

و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید


کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت:
تو هم در پاسخ این بی وفاییها بگو
در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم...
 

و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید
کنار انتظاری که بدون پاسخ و سردست
و من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل
میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر

نمیدانم چرا !!!
شاید به رسم عادت" پروانگی مان "
برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

Powered by FAchat