آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|
اطلاعات نویسنده |
بچه ها بدوین بازی بازی بازی
دوشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۲ ۰۸:۲۰ بعد از ظهر
[13]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
573
حالت :
ارسال ها :
343
محل سکونت : :
همین حوالی
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
241
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
1686
پسند ها :
365
تشکر شده : 301
|
دستم رو گذاشتم روی مرزی ترین نقطه وجودم یک حس گمشده شروع میکنه به جوانه زدن ...زیر لب زمزمه میکنم یا ضامن اهو حواست به من هست؟؟؟؟؟؟
می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
بچه ها بدوین بازی بازی بازی
دوشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۲ ۰۸:۵۹ بعد از ظهر
[14]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
117
حالت :
ارسال ها :
113
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
254
اعتبار کاربر :
595
پسند ها :
111
تشکر شده : 43
|
یه خرده دلهره دارم البته طبیعیه بالاخره میخوام برم پیش کسیکه مدت ها آرزوی زیارتشو داشتم وامروز روز وصال بود
می پسندم 4 0 4 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
بچه ها بدوین بازی بازی بازی
سه شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۲ ۱۲:۳۴ قبل از ظهر
[15]
|
||
روبه رویه گنبد طلائیت ایستادم عظمت و بزرگیت گرفته اتم...نه قدرت گریه کردن دارم نه حتی قدرت پلک زدن و نه حرف زدن...منم ؟؟؟اینجا ..روبه رویه گنبدت دارم با نگاهم باهات حرف می زنم.........
می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر |
|||
|
اطلاعات نویسنده |
بچه ها بدوین بازی بازی بازی
سه شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۲ ۰۷:۰۷ قبل از ظهر
[16]
|
|||
مدیر انجمن چهارده معصوم
شماره عضویت :
4
حالت :
ارسال ها :
568
محل سکونت : :
استان قزوین(مینودر) محضر خدا
جنسیت :
تاریخ تولد :
1-9-1975
تعداد بازدیدکنندگان :
518
دعوت شدگان :
5
اعتبار کاربر :
6949
پسند ها :
622
تشکر شده : 376
|
با تمام خلوص تا اونجایی که میتونست از آستانه در صحن جمهوری سلام داد به امام غریب
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی وقتی فوج زائران را تو صحنها و رواق های امام دید که مثل پروانه های عاشق به دور پرنور امام جمع شدند با خودش گفت : تو اینهمه شلوغی یعنی امام منو هم میبینه و سلامم را جواب میده ؟!!
ویرایش ارسال توسط : غم هجران
در تاریخ : سه شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۲ ۰۷:۲۱ قبل از ظهر می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
بچه ها بدوین بازی بازی بازی
سه شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۲ ۰۹:۲۰ قبل از ظهر
[17]
|
|||
مدیر انجمن
شماره عضویت :
6
حالت :
ارسال ها :
1845
محل سکونت : :
تهران
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
451
دعوت شدگان :
9
اعتبار کاربر :
12915
پسند ها :
1948
تشکر شده : 2815
|
به این سادگی ها نمیشه از پنجره فولاد دل کند ...اولین چیزی که کنار پنجره فولاد میخوام ، اولین دعام شفای همه مریضا، مخصوصا مریضهای بی شمار کنار پنجره فولاد آقان ... مریضهایی که با پارچه های سبز دخیل امام رئوف شدن.... شاید تو نگاه اول خیلی رنجور و مریض به نظر برسن و دلت بسوزه براشون اما خوب که نگاشون می کنی ، باید غبطه بخوری به حال زیبایی که دارن کنار مولاشون نشستن و دارن با دلشون با چشماشون با آقاشون نجوا میکنن آرامشی و امیدی دارن که کمتر کسی داره ... از آقاشون مطمئنن ... دلشون قرصه ... که دست خالی بر نمی گردن ! اصلا همین که کنارشن ، خودش شفاست !!
اونا باید برای ما دعا کنن برای ما که به ظاهرا سالمیم اما پر از دردیم ... يا ضامن اهو منم شفا بده........
کرب و بلا ... راسته میگن امام رضا (ع) ، پنجره فولاد شما برات کربلا میده ، چقدر دیگه باید بیام، چقدر دیگه باید بخوام ، چقدر دیگه باید بگم : ای همه کربلای من برات کربلای من ...
ویرایش ارسال توسط : پونه
در تاریخ : سه شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۲ ۰۹:۲۱ قبل از ظهر می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
بچه ها بدوین بازی بازی بازی
سه شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۲ ۱۲:۴۶ بعد از ظهر
[18]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
573
حالت :
ارسال ها :
343
محل سکونت : :
همین حوالی
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
241
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
1686
پسند ها :
365
تشکر شده : 301
|
می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
بچه ها بدوین بازی بازی بازی
سه شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۲ ۰۳:۳۹ بعد از ظهر
[19]
|
|||
یه نگاه عجیبی به امیر ارسلان کردم بهش گفتم میشه یه خورده دیگه پیشش باشم اخه دل کندن از اقا خیلی سخته امیر ارسلان ی نگاهی بهم کرد و چیزی نگفت ، خیلی خوشحال شدم اخه میدونستم که اونم دلش می خواد بیشتر بمونه یه لبخندی بهش زدمو دوباره شروع به صحبت کردم با اقای خودم گفتم اقا جون من یه دعای دیگه می کنمو میرم ، اقا جون دلم می خواد واسه کسی دعا کنم که هم پدر ، هم رزمندس ، هم سایه ی یه خانوادس ، مریضه سرطان داره یه خواهش اینکه ریه ی منو بگیری هر طوری شده اون به زندگی برگرده یه خواهش ازت اقا اخه بودن یا نبودن من واسه کسی زیاد مهم نیس مهم اونه که........
ویرایش ارسال توسط : الما
در تاریخ : سه شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۲ ۰۳:۴۱ بعد از ظهر می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
بچه ها بدوین بازی بازی بازی
سه شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۲ ۰۴:۴۲ بعد از ظهر
[20]
|
|||
مدیر انجمن
شماره عضویت :
6
حالت :
ارسال ها :
1845
محل سکونت : :
تهران
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
451
دعوت شدگان :
9
اعتبار کاربر :
12915
پسند ها :
1948
تشکر شده : 2815
|
اميرارسلان بهش زل زده بود ناخواسته لبخند زد نفس عميقي كشيد چانه اش لرزيد دستهاي گرم کسي رو روي شونه هاش احساس کرد آهسته سر چرخاند توي دلش چيزي پايين ريخت صداي ضربان قلبش كوبنده تر از صداي نقاره خونه به گوش مي رسيد با آن قد بلندش با آن نگاه عاشقش با آن چشم هاي مهربان و سياهش انگار ساعت ها گذشته بود و آن دو بدون هيچ كلامي کنار هم نشسته بودن و نگاه از هم حرم نميگرفتن...
شادي به خود آمد گفت: ببخشيد... همين كه خواست بلند شه امير ارسلان گفت: شادي!!... تمام بدن شادي نبض شده بود و مي كوبيد رو به اميرارسلان نگاه كرد اميرارسلان گفت: «امشب، شب آخره نذرش تموم مي شه قول داده بودي تا آخرين شب نذرش ادا كني قرار نبود زير قولت بزني!!اين چند ماه اخير كه من جورِ تو رو كشيدم امشب ديگه خودت تمومش كن شادي با چشم هاي اشكي اش به او نگاه كرد و گفت: من نمي تونم لياقتش رو ندارم خودت تمومش كن اميرارسلان يك قدم جلو آمد خيره به شادي گفت: تو لياقت همه چيزهاي خوب دنيا رو داري و دوباره به شادي خيره شد.... می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
بچه ها بدوین بازی بازی بازی
چهارشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۲ ۰۱:۱۱ بعد از ظهر
[21]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
573
حالت :
ارسال ها :
343
محل سکونت : :
همین حوالی
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
241
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
1686
پسند ها :
365
تشکر شده : 301
|
اره راس میگه ...بش قول داده بودم که اگه اومدم پابوس اقا نذر گل های نرگس رو ادا کنم..اخه اون بود که منو با زندگیم اشتی داد....با خدا..با قدم برداشتن..وهمه اون چیزای که الان امیر بم میگه تو لیاقتشو داری....الان که فک میکنم زندگیم با امیر ارسلان رو هم مدیون اون هستم...شادی ..عزیزم...گرمی دستاشو با تمام وجودم حس کردم...شادی بهتره بریم..فردا جمعه هست میریم گلفروشی و گل نرگس ها رو سفارش میدیم به رسم هر جمعه...از جام بلند شدمو ..چادرمو محکمتر گرفتم...
می پسندم 4 0 4 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
بچه ها بدوین بازی بازی بازی
چهارشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۲ ۰۳:۱۸ بعد از ظهر
[22]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
12
حالت :
ارسال ها :
3166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
356
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
13846
پسند ها :
3168
تشکر شده : 2569
|
نوشته شده توسط : الما » یه نگاه عجیبی به امیر ارسلان کردم بهش گفتم میشه یه خورده دیگه پیشش باشم اخه دل کندن از اقا خیلی سخته امیر ارسلان ی نگاهی بهم کرد و چیزی نگفت ، خیلی خوشحال شدم اخه میدونستم که اونم دلش می خواد بیشتر بمونه یه لبخندی بهش زدمو دوباره شروع به صحبت کردم با اقای خودم گفتم اقا جون من یه دعای دیگه می کنمو میرم ، اقا جون دلم می خواد واسه کسی دعا کنم که هم پدر ، هم رزمندس ، هم سایه ی یه خانوادس ، مریضه سرطان داره یه خواهش اینکه ریه ی منو بگیری هر طوری شده اون به زندگی برگرده یه خواهش ازت اقا اخه بودن یا نبودن من واسه کسی زیاد مهم نیس مهم اونه که........ نمیتونستم این حرفارو بشنومو گریه نکنم ابجی چشای بارونیم تقدیم تو باد می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
بچه ها بدوین بازی بازی بازی
چهارشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۲ ۰۴:۲۲ بعد از ظهر
[23]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
499
حالت :
ارسال ها :
4733
محل سکونت : :
حریم قدس
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
1103
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
74582
پسند ها :
4202
تشکر شده : 5426
|
دستش گرمای تن نحیفی رو میکشید که حکم زندگی رو براش داشت دخترش .
عزیز دلش که چشای گود افتادش چنگ میزد تو قلبش .حرم معطر بود از بوی مشک ویاس .آهسته آهسته با قدم هایی لرزان جلو رفت نمیدونست از کجا شروع کنه تا شاید امام یه نگاهی بهش بندازه می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
بچه ها بدوین بازی بازی بازی
چهارشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۲ ۰۴:۲۴ بعد از ظهر
[24]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
499
حالت :
ارسال ها :
4733
محل سکونت : :
حریم قدس
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
1103
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
74582
پسند ها :
4202
تشکر شده : 5426
|
وای بچه ها ببخشید اشتباه کردم صفحه ی اخرو نگاه نکردم .شرمنده مال منو ندید بگیرین
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|
برچسب ها
|
بچه ، ها ، بدوین ، بازی ، بازی ، بازی ، |
|