آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
یکشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۲ ۰۹:۰۱ قبل از ظهر
|
|||||
http://s1.picofile.com/file/7106526876/09.mp3 دلیر و زار و بیمار اتل متل یه مادر یه مادر فداکار اتل متل بچهها که اونارو دوست دارن آخه غیر اون دوتا هیچ کسی رو ندارن مامان بابا رو میخواد بابا عاشق اونه به غیر بعضی وقتا بابا چه مهربونه وقتی که از درد سر دست میذاره رو گیجگاش اون بابای مهربون فحش میده به بچههاش همون وقتی که هرچی جلوش باشه میشکنه همون وقتی که هرچی پیشش باشه میزنه غیر خدا و مادر هیچکسی رو نداره اون وقتی که باباجون موجی میشه دوباره دویدم و دویدم سر کوچه رسیدم بند دلم پاره شد از اون چیزی که دیدم بابام میون کوچه افتاده بود رو زمین مامان هوار میزد شوهرمو بگیرین مامان با شیون و داد میزد توی صورتش قسم میداد بابارو به فاطمه، به جدش تو رو خدا مرتضی زشته میون کوچه بچه داره میبینه تو رو به جون بچه بابا رو کردن دوره بچههای محله بابا یه هو دوید و زد تو دیوار با کله هی تند و تند سرش رو بابا میزد تو دیوار قسم میداد حاجی رو حاجی گوشی رو بردار نعرههای بابا جون پیچید یه هو تو گوشم الو الو کربلا جواب بده به گوشم مامان دوید و از پشت گرفت سر بابا رو بابا با گریه میگفت کشتند بچههارو بعد مامانو هلش داد خودش خوابید رو زمین گفت که مواظب باشین خمپاره زد، بخوابین الو الو کربلا پس نخودا چی شدن؟ کمک میخوایم حاجی جون بچهها قیچی شدن تو سینه و سرش زد هی سرشو تکون داد رو به تماشاچیا چشماشو بست و جون داد بعضی تماشا کردن بعضی فقط خندیدن اونایی که از بابام فقط امروزو دیدن سوی بابا دویدم بالا سرش رسیدم از درد غربت اون هی به خودم پیچیدم درد غربت بابا غنیمت َنبرده شرافت و خون دل نشونههای مرده ای اونایی که امروز دارین بهش میخندین برای خندههاتون دردشو میپسندین امروزشو نبینین بابام یه قهرمونه یهروز به هم میرسیم بازی داره زمونه موج بابام کلیده قفل در بهشته درو کنه هر کسی هر چیزی رو که کشته یه روز پشیمون میشین که دیگه خیلی دیره گریههای مادرم یقه تونو میگیره بالا رفتیم ماسته پایین اومدیم دروغه مرگ و معاد و عقبی
کی میگه که دروغه؟
شعر از زنده یا د ابوالفضل سپهر/شادی روحش صلوات می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||||
|
اطلاعات نویسنده |
اتل متل یه بابا...
یکشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۲ ۱۲:۰۷ بعد از ظهر
[1]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
12
حالت :
ارسال ها :
3166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
356
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
13846
پسند ها :
3168
تشکر شده : 2569
|
سکوت میکنم با اشکم می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
اتل متل یه بابا...
یکشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۲ ۰۱:۰۸ بعد از ظهر
[2]
|
|||
فدات بشم باباااااااا همه جوره دوست دارم
با تموم دردو غمات دوست دارم می پسندم 0
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
اتل متل یه بابا...
دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۳ ۱۲:۰۶ قبل از ظهر
[3]
|
|||
می پسندم 0
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
اتل متل یه بابا...
دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۳ ۱۲:۱۹ قبل از ظهر
[4]
|
|||
کلیپ زیبای "اتل متل یه بابا" گوشه ای از زندگی غریبانه تنهاترین سردار شهید احمد پاریاب
رجانیوز- 16 ساله بود که "آمد" به سوی میعادگاه عشاق. زیرک بود و چابک، فرمانده گروهان شد. لیاقتهایش او را فرمانده گردانی کرد که به نام فرمانده جناح چپ سپاه سیدالشهدا علیهالسلام یعنی حبیب ابن مظاهر زینت داده شده بود و مدتی بعد هم فرمانده گردان "شهادت" لشکر 27 محمدرسول الله... در اکثر عملیاتها حضور داشت. با "همت" جبهه ها دمخور بود. یادگاری های زیادی از جنگ داشت. از تیر و ترکش تا شیمیایی! درصد جانبازی او را باید از تعداد سرفه هایش و خونی که بعد از سرفه ها دستمال همراه او را رنگین می کرد شمرد؛ مظنه نه در دستان کارکنان جنگ ندیده "بنیاد" است و نه... این آخریها داروهایش او را "تحریم" کرده بودند. آنها هم برای او کلاس می گذاشتند، مثل همان کارکنان جنگ ندیده بنیاد: "مگر برای ده روز بیشتر زنده ماندن او، اینقدر باید هزینه از "بیت المال(!)" بدهیم!" غریبانه جنگید و غریبانه زندگی کرد و غریبانه پرید؛ گمنامی را از بانوی شلمچه به ارث برده بود. به خاطر همین خیلی "مادری" بود. بیشتر از مردم، لوله های کپسول اکسیژن درد او را می شناختند و غمخوارش بودند، همان طور که صدای هق هق گریههای غریبش را کسی نشنید جز در و دیوار خانه اش. "تنها"ترین سردار بود، اما سردار نبود سر "دار" بود. سر و سرّی هم با "آقا" داشت. می گفت نباشم آن روزی که زبانم لال "آقا" نباشد. با غربتش نشان داد که می شود سردار بود اما در قرچک ورامین زندگی کرد، می توان سردار بود اما کسی در اطرافت پرسه نزند، می توان سردار بود اما تنهایت بگذارند، می توان سردار بود و کنج خانه ات جان بدهی و جنازه ات هم سه روز توی خانه ات بماند و مأموران دلسور آتش نشانی به دادش برسند!
"اتل متل یه بابا" کلیپی زیبا و تأثیرگذار ساخته شده توسط گروه نصر تی وی برگی از زندگی غریبانه این جانباز شهید در ادامه منتشر می شود؛ روحمان با یادش شاد...
می پسندم 0
|
||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
اتل ، متل ، یه ، بابا... ، |
|