آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۳ ۰۱:۲۹ بعد از ظهر
|
|||||||
بانو
شماره عضویت :
275
حالت :
ارسال ها :
1270
محل سکونت : :
زاهدان
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
374
دعوت شدگان :
3
اعتبار کاربر :
11123
پسند ها :
1225
تشکر شده : 1920
|
متن عربی آیه : وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ
ترجمه فارسی:
ویرایش موضوع توسط : mosafer
در تاریخ : جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۳ ۰۱:۳۷ بعد از ظهر
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||
|
اطلاعات نویسنده |
آیه42 سوره بقره
جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۳ ۰۱:۳۶ بعد از ظهر
[1]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
275
حالت :
ارسال ها :
1270
محل سکونت : :
زاهدان
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
374
دعوت شدگان :
3
اعتبار کاربر :
11123
پسند ها :
1225
تشکر شده : 1920
|
تفسیر مجمع البيان
ترجمه 42. و حق را با باطل درنياميزيد، و حقيقت را - با اينكه مىدانيد [و مىشناسيد] - كتمان نكنيد. 43. و نماز را بپاداريد، و زكات را بدهيد، و با ركوع كنندگان ركوع كنيد. 44. آيا مردم را به نيكى فرمان مىدهيد و خويشتن را فراموش مىكنيد، با اينكه كتاب [خدا] را تلاوت مىكنيد؟! آيا [درست] نمىانديشيد؟! نگرشى بر واژهها «لاتلبسوا» بهمعناى «نپوشيد» و «نياميزيد» است. واژه «لَبْس» بهمفهوم «اشتباهكارى» و «آميختن حق با باطل»، و واژه «لُبْس» بهمعناى «پوشيدن» است؛ و از آنجا كه جامه، بدن انسان را مىپوشاند، به آن «لباس» مىگويند. متضاد اين واژه، «ايضاح» بهمعناى «آشكار ساختن» است. «باطل» دربرابر «حق» و بهمعناى «بيهوده»، «نادرست» و «فاسد و تباه» است؛ و واژههايى چون «بطلان»، «فساد»، «كذب» و «زور» با اندكى تفاوت، مفهومى مشترك دارند. «تكتموا»: پوشيده مداريد. «برّ» به كسر «باء» بهمعناى «نيكى و خوبى»، به فتح «باء» بهمفهوم «سرزمين و فضاى گسترده»، و به ضمّ «باء» بهمعناى «گندم» آمده است. «تنسون» از «نسيان» گرفته شده و بهمعناى ازيادرفتن چيزى است كه پيشتر معلوم و در ياد بوده است. واژه «سهو»، مفهومى فراتر از آن دارد؛ امّا گاه بهمعناى «نسيان» است. «تتلون» از «تلاوت» بهمعناى «پىدرپىآوردن و خواندن» است. اين واژه، از ريشه «تلى» برگرفته شده و تفاوت آن با «قرائت» اين است كه «تلاوت»، پياپىآمدن حروف، و «قرائت» جمع آن است. «تعقلون» بهمعناى «خرد خويش را بكار مىگيريد» يا «تعقّل مىكنيد» است. اصل اين واژه، بهمفهوم «بازداشتن» است؛ به همين جهت، به پاىبند شتر «عقال» مىگويند. تفسير روى سخن در اين آيه شريفه، فرزندان اسرائيل است؛ و به آنان هشدار مىدهد كه: حق را با باطل نياميزيد و چهره نورافشان و پرشكوه حقيقت را با گرد و غبار باطل و بيداد مپوشانيد. علّت اين هشدار اين است كه آنان قسمتهايى از كتاب آسمانى خويش را پذيرفتند و بخشهاى ديگر آن را كه بيانگر ويژگيهاى پيامبر گرامى (ص) و نويدِ آمدنِ او بود، انكار مىكردند. حق و باطل در پاسخ به اين پرسش كه منظور از حق و باطل در اين آيه شريفه چيست، ديدگاهها متفاوت است: 1. آنچه از تورات را پذيرفتند و به آن عمل مىكردند، حق؛ و آنچه را كنار نهادند و بهدلخواه و براساس هواهاى جاهطلبانه خويش رفتار مىكردند، باطل و بيداد بود. 2. اصل تورات - كتاب آسمانى موسى (ع) - تبلور حق و ازجانب خدا بود؛ امّا تحريف و تبديل و تغييرى كه در آن پديد آوردند، باطل و بيداد بحساب مىآمد. 3. راستى و راستگويى، حق و دروغ و دروغگويى، باطل و بيداد بود. 4. اصل تورات حق بود و آنچه پس از موسى (ع) به نام تورات نوشتند، باطل. 5. ايمان و اعتراف به رسالت پيامبر (ص) حق بود و دروغانگاشتن او به اين بهانه كه هنوز برانگيخته نشده است، باطل. «و تكتمواالحقّ» شما ويژگيهاى پيامبر (ص) را كه در كتاب آسمانىتان آمده است و خود از آن آگاهيد، كتمان و آيات خدا را تحريف مىكنيد؛ امّا بهوش باشيد كه حقستيزى كسى كه حق را مىشناسد و نمىپذيرد، بهمراتب از آن كه نمىداند و نمىپذيرد، بيشتر و گناهش سهمگينتر است. «و انتم تعلمون» و شما مىدانيد در تفسير اين فراز از آيه شريفه، نظراتى ارائه شده است: 1. منظور رسالت پيامبر (ص) است كه از آن بخوبى آگاهيد. 2. از روز رستاخيز و كيفر حقستيزان و پاداش حقپذيران باخبريد و مىدانيد. 3. عذابهايى كه بهدليل بيداد و دروغ بستن به خدا و تحريف حقايق بر نياكانتان فرود آمد، همه را بخاطر داريد؛ و مىدانيد هر كه چنين كند، به عذاب گرفتار خواهد شد. 4. از آنچه بر بنىاسرائيل براثر نافرمانى فرود آمد، آگاهيد. يك پرسش: اگر مسأله رسالت پيامبر (ص) براستى براى يهود روشن بود، پس به خداى يكتا نيز ايمان داشتند؛ و مشهور است كه هر كس خداى يگانه را بشناسد و به او ايمان آورد، ديگر از آفت كفر نجات يافته است. با اين بيان، چگونه آنان كافر خوانده شدهاند؟ پاسخ: هر فرد و جامعهاى كه خدا را به آنصورت كه شايسته و بايسته است، نشناسد و به او ايمان عميق و تزلزل ناپذير نياورد، ايمانآورده واقعى نيست؛ و اينان خدا را با همه صفات جلال و جمالش نمىشناختند و توحيدگراى واقعى نبودند. افزون بر اين، ايمان تنها آگاهى و باور و گفتار نيست؛ بلكه بايد عمل نيز بر آن افزوده شود. و اينان گفتارى بدون كردار شايسته و ادّعايى منهاى عمل به دستورات خدا داشتند. «واقيمواالصّلوة و آتواالزّكوة» نماز را بطور كامل و شايسته و با شرايط آن بپاداريد، و حقوق مالى خويش را برابر مقررّات خدا بپردازيد. قرآن در اينجا از نماز و زكات با اشاره به حكم وجوب آن دو مىگذرد و چگونگى انجام آنها را برعهده پيامبر (ص) و امامان نور (ع) كه آموزگاران حقيقى قرآن هستند، مىگذارد: «... وَ ما آتاكُمُالرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مانَها كُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا ...»(136). «واركعوا معالرّاكعين» در پاسخ به اين پرسش كه چرا در ميان همه امور مربوط به نماز، تنها روى ركوع آن انگشت گذاشته مىشود، نظراتى ارائه شده است: 1. در اينجا روى سخن با يهوديان است و آنان در نمازشان ركوع نداشتند؛ به همين جهت، قرآن پيام مىدهد كه نماز از اين پس به سبك و روشى كه قرآن و پيامبر (ص) مىگويند بايد خوانده شود. 2. منظور از ركوع، همان نماز و دستور به نماز است؛ و اين تأكيدى بر همان صدر آيه شريفه است. 3. نام بردن از ركوع، براى تشويق نمازگزاران و فراخوان همگانى بهسوى نماز است. «أتأمرونالنّاس بالبرّ و تنسون انفسكم» شما اى دانشوران يهود كه به نزديكان باايمان خويش سفارش مىكنيد در ايمانشان به اسلام پايدار باشند! آيا خود را به فراموشى سپردهايد؟! چرا خود اسلام را بعنوان آخرين پيام نمىپذيريد؟! با اين تفسير، واژه «برّ» كه بهمعناى «خوبى و شايستگى» آمده، در آيه شريفه، ايمان به محمّد (ص) و كتاب اوست؛ و خدا آنان را سرزنش مىكند كه چرا با اينكه مىدانند اسلام حق است و پيامى است ازجانب خدا، و ديگران را به آن تشويق و ترغيب مىكنند، خود در اين راه پيشگام نمىشوند؟ ابومسلم مىگويد: همين دانشمندان يهود بودند كه پيش از بعثت پيامبر (ص)، جامعه عرب را به ايمان به آخرين پيامبر و آيينى كه در راه بود، فرا مىخواندند؛ امّا پس از فرارسيدن آن دو، راه حقستيزى درپيش گرفتند. ابن عبّاس در تفسير آيه شريفه مىگويد: آنان ديگران را به پيروى از كتاب دينى خويش وامىداشتند، امّا خود آن را وامىنهادند. قتاده بر آن است كه: آنان مردم را به فرمانبردارى از خدا فرا مىخواندند، امّا خود نافرمانى مىكردند. از پيامبر گرامى (ص) نقل كردهاند كه فرمود: «مررت ليلة اسرى بى على اُناس تقرض شفاههم بمقاريضى من نار، فقلت: من هولاء يا جبرائيل؟ فقال: هؤلاءِ خطباء من اهلالدّنيا ممّن كانوا يأمرونالنّاس بالبرّ و ينسون انفسهم.» در شب معراج و سير آسمانى خويش، بر مردمى گذشتم كه لبهايشان را با ابزار آتشين مىبريدند. از فرشته وحى پرسيدم: اينان كيانند و گناهشان چيست؟ گفت: اينان گويندگان و اندرزدهندگانى هستند كه خود بدانچه به مردم مىگفتند، عمل نمىكردند. «و انتم تتلونالكتاب» درحاليكه تورات را مىخوانيد و صفات و ويژگيهاى آخرين پيامبر را در آن مىنگريد، باز هم ايمان نمىآوريد. «افلاتعقلون» آيا خرد خويش را بكار نمىگيريد؟ در مفهوم اين جمله، ديدگاهها متفاوت است: 1. بعضى گفتهاند: منظور اين است كه آنچه شما انجام مىدهيد، براستى ازنظر انديشمندان كار زشتى است. 2. و برخى مىگويند: مقصود اين است كه كار شما، كار انسانهاى آگاه و دانا نيست. 3. عدّهاى نيز برآنند كه: خدا شما را بر اين شيوه كار، بشدّت كيفر خواهد كرد. 4. و پارهاى بر اين انديشهاند كه: آنچه در تورات آمده، درست است؛ بنابراين، به محمّد (ص) - همانگونه كه نويدِ آمدنش را در كتاب خود خواندهايد - ايمان بياوريد و او را پيروى كنيد. يك پرسش: اگر همانگونه كه در قرآن و فرهنگ دينى آمده، دعوت به ارزشها و نيكيها واجب و گاه پاداش آن به اندازه انجامدادن نيكى است، پس چرا خدا آنان را بر اين كار نكوهش مىكند؟ پاسخ: سرزنش آنان به اين دليل نيست كه چرا ديگران را به نيكيها و شايستگيها فرا مىخوانند، بلكه بدين جهت است كه آنان ديگران را فرا مىخواندند، امّا خود به گفتارشان عمل نمىكردند؛ و عملنكردن به شايستگيها و آراستهنشدن به ارزشها، براى همه زشت و گناه است، بويژه براى فراخوانان بهسوى ارزشها؛ براستى كه براى اينان زشتتر و نكوهيدهتر است. منبع می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
آیه42 سوره بقره
جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۳ ۰۱:۴۱ بعد از ظهر
[2]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
275
حالت :
ارسال ها :
1270
محل سکونت : :
زاهدان
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
374
دعوت شدگان :
3
اعتبار کاربر :
11123
پسند ها :
1225
تشکر شده : 1920
|
تفسیر الميزان
[سوره البقرة (2): آيات 40 تا 44] ترجمه آيات اى پسران اسرائيل نعمت مرا كه به شما ارزانى داشتم بياد آريد و به پيمان من وفا كنيد تا به پيمان شما وفا كنم و از من بيم كنيد (40). به قرآنى كه نازل كردهام و كتابى را كه نزد خود شما است تصديق مىكند بگرويد و شما نخستين منكر آن مباشيد و آيههاى مرا به بهاى ناچيز مفروشيد و از من بترسيد (41). شما كه دانائيد حق را با باطل مياميزيد و آن را كتمان مكنيد (42). نماز كنيد و زكات دهيد و با راكعان ركوع كنيد (43). ______________________________________________________ صفحه 227 شما كه كتاب آسمانى ميخوانيد چگونه مردم را به نيكى فرمان ميدهيد و خودتان را از ياد مىبريد چرا بعقل در نمىآئيد (44). بيان خداى سبحان در اين آيات عتاب ملت يهود را آغاز كرده، و اين عتاب در طى صد و چند آيه ادامه دارد، و در آن نعمتهايى را كه خدا بر يهود افاضه فرمود، و كرامتهايى را كه نسبت بانان مبذول داشت، و عكس العملى كه يهود بصورت كفران و عصيان و عهدشكنى و تمرد و لجاجت از خود نشان داد، بر مىشمارد، و با اشاره به دوازده قصه از قصص آنان تذكرشان ميدهد، قصه نجاتشان از شر آل فرعون، شكافته شدن دريا، و غرق شدن فرعونيان، و قصه ميعاد در طور، و قصه گوسالهپرستى آنان، بعد از رفتن موسى بميقات، و قصه مامور شدنشان بكشتن يكديگر، و داستان تقاضاشان از موسى كه خدا را بما نشان بده تا علنى و آشكارا او را ببينيم، و به كيفر همين پيشنهادشان، دچار صاعقه شدند، و دوباره زنده گشتند، تا آخر داستانهايى كه در اين آيات بدان اشاره شده، و سر تا سر آن پر است از عنايات ربانى، و الطاف الهى. و نيز بيادشان مىآورد: آن ميثاقها كه از ايشان گرفت، و ايشان آنها را نقض كرده، و پشت سر انداختند، و باز گناهانى را كه مرتكب شدند، و جرائمى را كه كسب كردند، و آثارى كه در دلهاشان پيدا شد، با اينكه كتابشان از آنها نهى كرده بود، و عقولشان نيز بر خلاف آن حكم مىكرد، بيادشان مىاندازد، و يادآوريشان مىكند: كه بخاطر آن مخالفتها چگونه دلهاشان دچار قساوت، و نفوسشان در معرض شقاوت قرار گرفت، و چگونه مساعيشان بى نتيجه شد. (وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي) الخ، كلمه عهد در اصل بمعناى حفاظ است، و همه معانى آن از اين يك معنا مشتق شده مانند عهد بمعناى ميثاق، و عهد بمعناى سوگند، و بمعناى وصيت، و بمعناى ديدار، و بمعناى نزول، و امثال آن. (فارهبون)، كلمه رهبت بمعناى خوف، و مقابلش كلمه رغبت است. (وَ لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ)، يعنى از ميان اهل كتاب، و يا ميان اقوام گذشته، و آيندهتان، شما كفر بقرآن را آغاز مكنيد، بگذاريد كسانى بدان كفر بورزند كه بهمه كتابهاى آسمانى كفر مىورزند، و آن كفار مكه هستند، كه قبل از يهود بقرآن كفر ورزيده بودند. منبع می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
آیه42 سوره بقره
جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۳ ۰۱:۴۳ بعد از ظهر
[3]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
275
حالت :
ارسال ها :
1270
محل سکونت : :
زاهدان
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
374
دعوت شدگان :
3
اعتبار کاربر :
11123
پسند ها :
1225
تشکر شده : 1920
|
تفسیر نور
كلمه «لُبْس» به معناى پوشاندن و «لَبْس» به معناى شكّ و ترديد است. امتياز انسان، به شناخت اوست و كسانى كه با ايجاد شكّ و وسوسه و شيطنت، حقّ را از مردم مىپوشانند و شناخت صحيح را از مردم مىگيرند، در حقيقت يگانه امتياز انسان بودن را گرفتهاند و اين بزرگترين ظلم است. حضرت على عليه السلام مىفرمايد: اگر باطل خالصانه مطرح شود، نگرانى نيست. (چون مردم آگاه مىشوند و آن را ترك مىكنند.) و اگر حقّ نيز خالصانه مطرح شود، زبان مخالف بسته مىشود. لكن خطر آنجاست كه حقّ و باطل، بهم آميخته شده و از هر كدام بخشى چنان جلوه داده مىشود كه زمينهى تسلّط شيطان بر هوادارانش فراهم شود. <297> 1- نه حقّ را با باطل مخلوط كنيم و آنرا تغيير دهيم و نه باطل را در لباس حقّ مطرح سازيم. «لا تلبسوا الحقّ، لا تكتموا الحقّ» 2- وجدان وفطرت، بهترين گواه بر حقّ پوشى انسان است. «وانتم تعلمون» منبع
ویرایش ارسال توسط : mosafer
در تاریخ : جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۳ ۰۱:۴۴ بعد از ظهر می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
آیه42 سوره بقره
جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۳ ۰۱:۴۵ بعد از ظهر
[4]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
275
حالت :
ارسال ها :
1270
محل سکونت : :
زاهدان
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
374
دعوت شدگان :
3
اعتبار کاربر :
11123
پسند ها :
1225
تشکر شده : 1920
|
تفسیر اطيب البيان
(42)(ولا تلبسوا الحق بالباطل وتكتموا الحق ):(و حق را بوسيله باطل نپوشانيد و آن را انكار نكنيد)يعني حق را كتمان نكنيد و آن را به لباس باطل درنياوريد و سپس ادعانكنيد كه آن باطل ،حق است (وانتم تعلمون ):(درحاليكه شما بخوبي مي دانيد) يعني حق رابخوبي مي شناسيد و مي دانيد كه رسالت محمد(ص ) و اسلام حق است اما براي حفظ امتيازات و منافع و وجهه خود آن را انكار مي كنيد. منبع می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
آیه42 سوره بقره
جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۳ ۰۱:۴۹ بعد از ظهر
[5]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
275
حالت :
ارسال ها :
1270
محل سکونت : :
زاهدان
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
374
دعوت شدگان :
3
اعتبار کاربر :
11123
پسند ها :
1225
تشکر شده : 1920
|
تفسیر نمونه
بعضى از مفسران بزرگ از امام باقر (عليه السلام ) در شاءن نزول نخستين آيات مورد بحث چنين نقل كرده اند كه : ((حيى بن اخطب ، و كعب بن اشرف ، و جمعى ديگر از يهود، هر سال مجلس ميهمانى (پر زرق و برقى ) از طرف يهوديان براى آنها ترتيب داده مى شد، آنها حتى راضى نبودند كه اين منفعت كوچك به خاطر قيام پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) از ميان برود، به اين دليل (و دلائل ديگر) آيات تورات را كه در زمينه اوصاف پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) بود تحريف كردند، اين همان ((ثمن قليل )) و بهاى كم است كه قرآن در اين آيه به آن اشاره مى كند. سود پرستى يهود به دنبال پيمانى كه خداوند از يهود گرفته بود، و از جمله آن پيمان ، ايمان به پيامبران الهى و اطاعت فرمانهاى او بود، در سه آيه مورد بحث به نه بخش از دستوراتى كه به يهود داده شده اشاره مى كند. نخست مى فرمايد به آياتى كه بر پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نازل شده ايمان بياوريد، آياتى كه هماهنگ با اوصافى است كه در تورات شما آمده است (و آمنوا بما انزلت مصدقا لما معكم ). قرآن مصدق كتابى است كه نزد خود شما است ، يعنى بشاراتى را كه تورات و پيامبران پيشين به پيروان خود دادند كه بعد از ما پيامبرى با چنين اوصاف ظهور خواهد كرد و كتاب آسمانيش داراى اين ويژگيها است اكنون كه مى بينيد صفات اين پيامبر و ويژگيهاى قرآن كاملا منطبق بر بشاراتى است كه در كتب شما آمده و هماهنگى همه جانبه با آن دارد چرا به آن ايمان نمى آوريد؟!. سپس مى گويد: شما نخستين كسى نباشيد كه به اين كتاب آسمانى كفر مى ورزيد و آن را انكار مى كنيد (و لا تكونوا اول كافر به ). يعنى اگر مشركان و بت پرستان عرب ، كافر شوند زياد عجيب نيست عجيب كفر و انكار شما است ، آنهم به عنوان پيشگامان و نخستين مخالفان ، چرا كه هم از آنها بااطلاعتريد، و اهل كتابيد و در كتب آسمانى شما اين همه بشارات درباره ظهور چنين پيامبرى داده شده ، و به همين دليل قبل از ظهورش شما نخستين مناديان او بوديد، چه شد كه بعد از اين ظهور بجاى اينكه نخستين مؤ منان باشيد نخستين كافران شديد؟. آرى بسيار از يهوديان اصولا مردمى لجوجند، و اگر اين لجاجت نبود بايد آنها خيلى زودتر از ديگران ايمان آورده باشند. در سومين جمله مى گويد: شما آيات مرا به بهاى اندكى نفروشيد و آن را با يك ميهمانى ساليانه معاوضه نكنيد (ولا تشتروا باياتى ثمنا قليلا). بدون شك آيات خدا را با هيچ بهائى نبايد معاوضه كرد، چه كم باشد و چه بسيار، ولى اين جمله در حقيقت اشاره به دون همتى اين دسته از يهود است كه به خاطر منافع اندكى همه چيز را بدست فراموشى مى سپردند، و آنها كه تا آن روز از مبشران قيام پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و كتاب آسمانى او بودند، هنگامى كه منافع خويش را در خطر ديدند اين بشارتها را انكار كردند و آيات تورات را تحريف نمودند، چرا كه در صورت آشنائى مردم به حقيقت ، كاخ رياست آنها فرو مى ريخت . اصولا اگر تمام اين جهان را به كسى بدهند تا يكى از آيات الهى را انكار كند به راستى بهاى كم و اندكى است ، زيرا اين زندگى سرانجام نابود شدنى است و سراى آخرت ابدى و جاودانى است تا چه رسد كه انسان بخواهد، اين آيات الهى را فداى منافع ناچيزى كند. و در چهارمين دستور مى گويد: تنها از من بپرهيزيد (و اياى فاتقون ) از اين نترسيد كه روزى شما قطع شود و از اين نترسيد كه جمعى از متعصبان يهود بر ضد شما سران قيام كنند، تنها از من يعنى از مخالفت فرمان من بترسيد. در پنجمين دستور مى فرمايد: ((حق را با باطل نياميزيد)) تا مردم به اشتباه بيفتند (و لا تلبسوا الحق بالباطل ). و در ششمين دستور از كتمان حق نهى كرده مى گويد: ((حق را مكتوم نداريد در حالى كه شما مى دانيد و آگاهيد)) (و تكتموا الحق و انتم تعلمون ). هم كتمان حق ، جرم و گناه است ، و هم آميختن حق و باطل كه هر دو از نظر نتيجه ، يكسان مى باشند، حق را بگوئيد هر چند به زيان شما باشد، و باطل را با آن نياميزيد هر چند منافع زودگذرتان به خطر بيفتد. و بالاخره هفتمين و هشتمين و نهمين دستور را به اين صورت بازگو مى كند: ((نماز را بپا داريد زكات را ادا كنيد، و (عبادت دستجمعى را فراموش ننمائيد) با ركوع كنندگان ركوع نمائيد (و اقيموا الصلوة و آتوا الزكاة و اركعوا مع الراكعين ). با اينكه دستور اخير اشاره به مساءله نماز جماعت است ، ولى از ميان تمام افعال نماز تنها ركوع را بيان كرده و مى گويد: با ركوع كنندگان ركوع كنيد اين تعبير شايد به خاطر آن باشد كه نماز يهود مطلقا داراى ركوع نبود، اين نماز مسلمانان است كه يكى از اركان اصلى آن ، ركوع محسوب مى شود. جالب اينكه نمى گويد: نماز بخوانيد، بلكه مى گويد اقيموا الصلوة (نماز را بپا داريد) يعنى تنها خودتان نماز خوان نباشيد بلكه چنان كنيد كه آئين نماز در جامعه انسانى برپا شود، و مردم با عشق و علاقه به سوى آن بيايند. بعضى از مفسران گفته اند تعبير به ((اقيموا)) اشاره به اين است كه نماز شما تنها اذكار و اوراد نباشد بلكه آن را بطور كامل بپا داريد كه مهمترين ركن آن توجه قلبى و حضور دل در پيشگاه خدا و تاءثير نماز در روح و جان آدمى است . در حقيقت در اين سه دستور اخير، نخست پيوند فرد با خالق (نماز) بيان شده ، و سپس پيوند با مخلوق (زكات ) و سر انجام پيوند دستجمعى همه مردم با هم در راه خدا!. آيا قرآن مندرجات تورات و انجيل راتصديق كرده ؟ در آيات متعددى از قرآن مجيد، اين تعبير به چشم مى خورد كه : قرآن مفاد كتب پيشين را تصديق مى كند)). از جمله در آيات مورد بحث خوانديم : ((مصدقا لما معكم )) و در آيات 89 و 101 سوره بقره مى خوانيم ((مصدق لما)) معهم . و در آيه 48 مائده مى فرمايد: و انزلنا اليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه من الكتاب : ((ما اين كتاب را به حق بر تو نازل كرديم در حالى اين كتاب كتب آسمانى پيشين را تصديق مى كند)). همين امر سبب شده كه جمعى از مبلغان يهود و مسيحى ، اين آيات را سندى بر عدم تحريف تورات و انجيل بگيرند، و بگويند: تورات و انجيل در عصر پيامبر اسلام مسلما با تورات و انجيل امروز تفاوتى پيدا نكرده ، و اگر تحريفى در تورات و انجيلها رخ داده باشد، مسلما مربوط به قبل از آن است ، و چون قرآن صحت تورات و انجيل موجود عصر پيامبر اسلام را تصديق نموده پس مسلمانان بايد اين كتب را به عنوان كتب آسمانى دست نخورده به رسميت بشناسند. پاسخ آيات مختلفى از قرآن گواهى مى دهد كه نشانه هاى پيامبر اسلام و آئين او در همان كتابهاى محرف كه در دست يهود و نصارى در آن زمان بوده وجود داشته است ، زيرا مسلم است كه منظور از تحريف اين كتب آسمانى اين نيست كه تمام كتابهاى موجود باطل و بر خلاف واقع مى باشد، بلكه قسمتى از تورات و انجيل واقعى در لابلاى همين كتب وجود داشته و دارد، و نشانه هاى پيامبر اسلام ، در همين كتب و يا سائر كتابهاى مذهبى كه در دست يهود و نصارى بوده ، وجود داشته است (و الان هم بشاراتى در آنها هست ). به اين ترتيب ظهور پيغمبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و كتاب آسمانى او عملا تمام آن نشانه ها را تصديق مى نموده زيرا با آن مطابقت داشته است . بنابراين معنى تصديق قرآن نسبت به تورات و انجيل اين است كه صفات و ويژگيهاى پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و قرآن با نشانه هائى كه در تورات و انجيل آمده مطابقت كامل دارد. استعمال واژه تصديق در معنى مطابقت در آيات ديگر قرآن نيز مشاهده مى شود، از جمله در آيه 105 سوره صافات به ابراهيم (عليه السلام ) مى گويد: قد صدقت الرويا (تو تصديق خواب خود نمودى ) يعنى عمل تو مطابق خوابى است كه ديده اى ، و در آيه 157 سوره اعراف چنين مى خوانيم . الذين يتبعون الرسول النبى الامى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التوراة و الانجيل ... اين معنى صريحا بيان شده ، يعنى اوصافى كه در او مى بينند مطابق است با آنچه در تورات يافته اند. در هر حال آيات فوق چيزى جز تصديق كردن عملى قرآن و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نسبت به نشانه هاى حقانيت او كه در كتب گذشته بوده است نيست ، و دلالتى بر تصديق تمام مندرجات تورات و انجيل ندارد بعلاوه آيات متعددى از قرآن حكايت از اين مى كند كه آنها آيات تورات و انجيل را تحريف نمودند، اين خود شاهد زنده اى است بر گفتار بالا. شاهد زنده ديگر: ((فخر الاسلام )) مؤ لف كتاب ((انيس الاعلام )) كه خود يكى از كشيشان بنام مسيحى بوده ، و تحصيلات خود را نزد كشيشان مسيحى به پايان رسانيده است و به مقام ارجمندى از نظر آنان نائل آمده در مقدمه اين كتاب ماجراى عجيب اسلام آوردن خود را چنين شرح مى دهد: .. ((...بعد از تجسس بسيار و زحمات فوق العاده و گردش در شهرها خدمت كشيش والا مقامى رسيدم ، كه از نظر زهد و تقوا ممتاز بود، فرقه كاتوليك از سلاطين و غيره سؤ الات دينى خود را به او مراجعه مى كردند، من نزد او مدتى مذاهب مختلفه نصارا را فرا مى گرفتم ، او شاگردان فراوانى داشت ، ولى در ميان همه به من علاقه خاصى داشت . كليدهاى منزل ... همه در دست من بود فقط كليد يكى از صندوقخانه ها را پيش خود نگاه داشته بود ... در اين بين روزى كشيش مزبور را عارضه اى رخ داد به من گفت به شاگردها بگو: حال تدريس ندارم . وقتى نزد شاگردان آمدم ديدم مشغول بحثند، اين بحث منجر به معنى لفظ ((فارقليطا)) در سريانى و ((پريكلتوس )) به زبان يونانى ... جدال آنها به طول انجاميد، هر كسى راءيى داشت ... پس از بازگشت ، استاد پرسيد: امروز چه مباحثه كرديد؟! من اختلاف آنها را در لفظ ((فارقليطا)) از براى او تقرير كردم ...گفت : تو كداميك از اقوال را انتخاب كرده اى ؟ گفتم مختار فلان مفسر را اختيار كرده ام . كشيش گفت : تقصير نكرده اى ، و لكن حق و واقع خلاف همه اين اقوال است ، زيرا حقيقت اين را نمى دانند مگر راسخان فى العلم ، از آنها هم تعداد كمى با آن حقيقت آشنا هستند، من اصرار كردم كه معنى آن را برايم بگوئيد، وى سخت گريست و گفت : هيچ چيز را از تو مضايقه نمى كنم ... در فرا گرفتن معنى اسم اثر بزرگى است ، ولى به مجرد انتشار، من و تو را خواهند كشت ! چنانچه عهد كنى به كسى نگوئى اين معنى را اظهار مى كنم ... من به تمام مقدسات قسم خوردم كه نام او را فاش نكنم ، پس گفت : اين اسم از اسماء پيامبر مسلمين است و به معنى ((احمد)) و ((محمد)) است . پس از آن كليد آن اطاق كوچك را به من داد و گفت : در فلان صندوق را باز كن و فلان و فلان كتاب را بياور، كتابها را نزد او آوردم ، اين دو كتاب به خط يونانى و سريانى پيش از ظهور پيامبر اسلام بر پوست نوشته شده بود در هر دو كتاب لفظ ((فارقليطا)) را به معنى ، احمد و محمد، ترجمه نموده بودند سپس استاد اضافه كرد: علماء نصارا قبل از ظهور او اختلافى نداشتند كه ((فارقليطا)) به معنى ((احمد و محمد)) است ، ولى بعد از ظهور محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) براى بقاى رياست خود و استفاده مادى ، آن را تاءويل كردند و معنى ديگر براى آن اختراع نمودند و آن معنى قطعا منظور صاحب انجيل نبوده است . سؤ ال كردم درباره دين نصارا چه مى گوئى ؟ گفت با آمدن دين اسلام منسوخ است ، اين لفظ را سه بار تكرار نمود پس گفتم : در اين زمان طريقه نجات و صراط مستقيم ... كدام است ؟ گفت : منحصر است در متابعت محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم ). اگر آخرت و نجات مى خواهى البته بايد دين حق را قبول نمائى ... و من همى شه تو را دعا مى كنم ، به شرط اينكه در روز قيامت شاهد باشى كه در باطن مسلمان و از تابعان حضرت محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) هستم ، ... هيچ شكى نيست كه امروز بر روى زمين دين اسلام دين خداست ...!! چنانكه ملاحظه مى كنيد طبق اين سند علماى اهل كتاب پس از ظهور پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) به خاطر منافع شخصى خود، نام و نشانه هاى او را طور ديگرى تفسير و توجيه كردند. منبع می پسندم 0
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
آیه42 ، سوره ، بقره ، |
|