انجمن یاران منتظر

ختم قرآن



آخرین ارسال ها
پروژه کرونا(COVID 19) ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین امسال اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. تا حالا به لحظه تحویل سال 1450 فکر کردید!!؟؟ ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین سال 1395 اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. اگر بفهمید بیشتر از یک هفته دیگر زنده نیستید، چی کار می کنید؟! ..:||:.. **متن روز پدر و روز مرد** ..:||:.. الان چتونه؟ ..:||:.. 🔻هدیه‌ تحقیرآمیز کِندی ..:||:.. ღ ღ ღتبریک ازدواج به دوست خوبم هستی2013 جان عزیز ღ ღ ღ ..:||:.. اینجا گناه ممنوع ..:||:..

نوار پیام ها
( یسنا : ▪️خــداحافظ مُــــحَرَّم 😭 نمى دانم سال دیگر دوباره تو را خواهم دید یا نه؟!... 🖤اما اگر وزیدى و از سَرِ کوى من گذشتى، سلامَم را به اربابم برسان... ◾️ بگو همیشه برایَت مشکى به تَن مى کرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجین شود!... ◾️بگو گرچه جوانى مى کرد، اما به سَرِ سوزنى ارادتش هم که شده، تو را از تَهِ دل دوست داشت... ◼️با چاى روضه تو و نذری ات، صفا مى کرد و سَرَش درد مى کرد براى نوکرى... 🏴 مُحَرَّم جان؛ تو را به خدا مى سپارم... و دلم شور مى زند براى \"صَفر\"ى که دارد از \"سَفَر\" مى رسد... # )     ( سینا : حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها): «ما جَعَلَ اللّه ُ بَعدَ غَدیرِخُمٍّ مِن حُجَّةٍ و لاعُذرٍ؛ خداوند پس از غدیرخم برای کسی حجّت و عذری باقی نگذاشت.» «دلائل الإمامَه، ص 122» )     ( فاطمه 1 : ای روح دو صد مسیح محتاج دَمَت زهرایی و خورشید غبار قدمت کی گفته که تو حرم نداری بانو؟ ای وسعت دل‌های شکسته، حَرَمت. (شهادت حضرت زهرا تسلیت باد) )     ( programmer : امام علی (ع):مردم سه گروهند: (1) دانشمندی خدایی، (2) دانش آموزی بر راه رستگاری (3) و پشه های دستخوش باد و طوفان و همیشه سرگردان، که از پی هر جنبنده و هر صدا می روند، و با وزش هر بادی، حرکت می کنند، نه از پرتو دانش، روشنی یافتند، و نه به پناهگاه استواری پناه گرفتند. )     ( programmer : امام علی ع : عاقل ترین مردم کسی است که عواقب کار را بیشتر بنگرد. )     ( programmer : امام علی (ع):دعوت کننده ای که فاقد عمل باشد مانند تیر اندازی است که کمان او زه ندارد. )     ( programmer : امام علی(ع): در فتنه ها همچون بچه شتر باش که نه پشت دارد تا بر آن سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر بدوشند )     ( سینا : هزارها سال از هبوط آدم بر سیاره‌ی زمین گذشته است و هنوز نبرد فی ما بین حق و باطل بر پهنه‌ی خاك جریان دارد، اگرچه دیگر دیری است كه شب دیجور ظلم از نیمه گذشته است و فجر اول سر رسیده و صبح نزدیك است. )     ( programmer : فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مه‌شکن لازم است که همان بصیرت است....(مقام معظم رهبری) )     ( سینا : یاران! شتاب كنید ، قافله در راه است . می گویند كه گناهكاران را نمی پذیرند ؟ آری ، گناهكاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند )     ( سینا : برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ**اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه) خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده! )     ( فاطمه 1 : ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن +++ چشمم به راه ماند بیا و شبی از این پس‌کوچه‌های خاکی قلبم عبور کن +++ آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن )     ( سینا : دود می خیزد ز خلوتگاه من کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟ با درون سوخته دارم سخن کی به پایان می رسد افسانه ام ؟ )    
مدیریت پیام ها


اگر این اولین بازدید شما از انجمن یاران منتظراست ، میبایست برای استفاده از کلیه امکانات انجمن عضو شوید و یا اگر عضو انجمن می باشید وارد شوید .


انجمن یاران منتظر » وقایع التفاقیه » دلنوشته های واقعی و خاطرات اعضاء یاران » ثبت خاطرات اولین حضور در چت روم یاران منتظر



ثبت خاطرات اولین حضور در چت روم یاران منتظر

با سلام خدمت همه کاربران محترم گاهی برای من  و دوستام پیش امده که در مورد اولین روزهای حضورمون و نحوه اشنایی با چت روم یارن منتظر با هم سخن بگوییم و از اون روزها یاد کنیم و خیلی ها خاطرات جالبی از حضورشون در روم دارند   برای همین  این پست رو گذاشتم که هر کسی دوست دارد  خاطره اش را از اولین حضورش در چت روم یاران منتظر بیان نماید.                                                                          با تشکر از شما عزیزان                                                                                    
efj ohxvhj h,gdk pq,v nv ]j v,l dhvhk lkjzv


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد
صفحه 1 از 2 < 1 2 > آخرین »


اطلاعات نویسنده
دوشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۳ ۰۱:۳۷ بعد از ظهر
مدیر انجمن
rating
شماره عضویت : 44
حالت :
ارسال ها : 2792
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 773
دعوت شدگان : 12
اعتبار کاربر : 21875
پسند ها : 2657
حالت من :  Ashegh.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 3464
وبسایت من : وبسایت من


مدال ها:4
کاربران برتر
کاربران برتر
مدال 2 سالگی عضویت
مدال 2 سالگی عضویت
مدال تخصص
مدال تخصص
نشان لیاقت
نشان لیاقت

|

با سلام خدمت همه کاربران محترم
گاهی برای من  و دوستام پیش امده که در مورد اولین روزهای حضورمون و نحوه اشنایی با چت روم یارن منتظر با هم سخن بگوییم و از اون روزها یاد کنیم و خیلی ها خاطرات جالبی از حضورشون در روم دارند   برای همین  این پست رو گذاشتم که هر کسی دوست دارد  خاطره اش را از اولین حضورش در چت روم یاران منتظر بیان نماید.

                                                                         با تشکر از شما عزیزان 
                                                                                  



















  می پسندم 8     0  8 
 
 
تعداد پسند های ( 8 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر


    * پاسخ با بیشترین پسند
  1. پسندها :14 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  2. پسندها :6 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  3. پسندها :4 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  4. پسندها :3 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  5. پسندها :3 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید

















امضای کاربر : programmer
 عازم يک سفرم ، سفری دور به جايی نزديک
سفری از خود من تا به خودم
مدتی هست نگاهم به تماشای خداست و اميدم به خداوندی اوست …





گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
ثبت خاطرات اولین حضور در چت روم یاران منتظر
یکشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۳ ۰۸:۵۵ بعد از ظهر نمایش پست [1]
مدیر انجمن
rating
شماره عضویت : 44
حالت :
ارسال ها : 2792
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 773
دعوت شدگان : 12
اعتبار کاربر : 21875
پسند ها : 2657
حالت من :  Ashegh.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 3464
وبسایت من : وبسایت من






اولین خاطره رو انگار خودم باید بنویسم
عصر یک روز خرداد ماه (1392)داشتم ایمیلم ررو چک می کردم از اونجایی که در چندین مجله الکترونیکی عضو بودم هر روز کلی ایمیل برام ارسال می شد همینجور که یک یک ایمیل ها رو می خوندم به یه ایمیل برخوردم که نوشته بود بیا اینجا چت کنیم "منم که این ایمیل ها رو تا می بینم حذف می کنم ااین ایمیل هم خواستم حذف کنم که اشتباهی بجای اینکه رو دکمه حذف کلیک بشه رو لینک چت روم کلیک شد و ورودی چت روم باز شد خواستم تب (tab)باز شده رو ببندم یه لحظه مردد شدم حالا من پشت در ورودی مونده بودم وارد بشم یا نه
 بابا اینم مثل بقیه روم های دیگه ببندش برو به کارت برس به کارت برس
یه چند دقیقه وارد شم ببینم چه خبره
وارد روم شدم
تعداد کمی کاربر تو روم بودند منم یه جا اروم نشستم ببینم اینجا چه خبره
به به چه کاربرایی؛ دارند در مورد انتخابات ریاست جمهموری  صحبت می کنند من که سرم درد می کنه برای اینجور بحث ها؛ یه چند دقیقه که گذشت گفتم بهتره از یکی از کاربرا در مورد اینجا بپرسم
بزار نگاه کنم ببینم خصوصی کی برم(اون موقع کاربر مهمان می تونست خصوصی پیام بده)
کوثر؛ چه اسم قشنگی بزار برم خصوصیش ازش بپرسم
رفتم خصوصی ابجی
کوثر و در مورد فضای روم پرسیدم ابجی کوثر هم بطور کامل در مورد فضای روم بهم توضیح داد قربونش برم بعد که توضیحاتش روکامل داد
 چند بار گفت ابجی اسمت رو ثبت کن ولی خب من قصد موندن تو روم رو نداشتم از روی کنجکاوی اون سوال ها رو ازش پرسیده بودم ازش تشکر کردم و از روم خارج شدم.
فردای اون روز عصر داشتم وب گردی می کردم و اخبار ستادهای انتخاباتی رو دنبال می کردم  که یهو یاد چت روم افتادم با خودم گفتم یه سر به روم بزنم ببینم بازم بحث انتخابات هست یا نه ؛اینجوری بود که برای بار دوم وارد چت روم شدم  وارد که شدم دیدم به به چه بحث داغ انتخاباتی هستش یادمه دو کاربر به اسامی سامان ؛ انتی فریاد بودند که بحث رو دست گرفته بودند من دیگه نتونستم ساکت بمونم سرم درد می کرد برای اینجور بحث ها منم میخاستم حرف بزنم دیگه طاقت نیاوردم و اسم (programmer) رو ثبت کردم
ثبت این اسم همانا و دردسراش هم همانااااااااااااااا حالا یک یکی چه عمومی چه خصوصی در مورد اسمم می پرسیدن بعضیا هم میامدن خصوصیم و ازم می خواستند که اسمم رو تغییر بدم دلیلش رو که می پرسیدم می گفتند خب اینجا روم مذهبی هستش  حالا من کلی باید توضیح می دادم که اسمم هیچ منافاتی بادین و مذهب نداره.
ایششششششششش نمیزارن بحث کنم که بابا کاری به اسمم نداشته باشین بزارین حواسم به بحث باشه 
هر روز عصر کار ما شده بود بیام روم و بحث انتخاباتی کنیمگاهی بحث طولانی میشد و ادامه بحث می افتاد به شب و اینجوری شد که من اکثرا شبا هم میومدم روم و اینجوری با بقیه کاربرا آشنا شدم اولین دوستام تو روم هستی ؛دختر ولایی ؛بهشته؛زینب  سادات بعد هم با نازنین و خاله گلش آشنا شدم و کم کم دوستی من و هستی و نازنین اینقدر صمیمی شد که سه تفنگدار ان روم لقب گرفتیم.
     
 

 




ویرایش ارسال توسط : admin
در تاریخ : سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۳ ۱۲:۱۶ قبل از ظهر



  می پسندم 14     0  14 
 
 
تعداد پسند های ( 14 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : programmer
 عازم يک سفرم ، سفری دور به جايی نزديک
سفری از خود من تا به خودم
مدتی هست نگاهم به تماشای خداست و اميدم به خداوندی اوست …





گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
ثبت خاطرات اولین حضور در چت روم یاران منتظر
دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۳ ۱۲:۴۵ قبل از ظهر نمایش پست [2]
بانو
rating
شماره عضویت : 1042
حالت :
ارسال ها : 2763
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 395
اعتبار کاربر : 19494
پسند ها : 2065
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (30).jpg
تشکر شده : 1034



تو یکی از چت رومها بودم یه حدیث گذاشتم یکی اومد خصوصیم و گفت از من دعوت شده برم روم یاران ولی به دلایلی من کلا دیگه چت نمیام اگه دوست دارید شما برید.ادرس گرفتم اومدم اصلا هم قصد موندن نداشتم وارد روم شدم به نظرم رسید چه جای ساکت و خلوتیه .روز اول از خیلی چیزها تعجب کردم .دیدید بعضی سینماها خانوادگیه به نظرم رسید اینجا یه روم خانواده است. خوشم اومد موندم وموندگار شدم ومعتاد شدم از کار و زندگی افتادم...میگ میگ رودیدید؟ حالا من گیگ گیگ هستم. مخابرات تعرفه هاش رو به عرش رسونده مجبورم تو گیگم صرفه جویی کنم.رو م که نه اما به انجمن معتادم شدید .


  می پسندم 3     0  3 
 
 
تعداد پسند های ( 3 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : عقیق


«اللهُمَ صل علی فاطمةَ وَأَبیِها وَبَعلِها وَبَنیها وَالسِّرِّ المُستَودَعِ فیها بعدد ما احاط به علمک»


 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
ثبت خاطرات اولین حضور در چت روم یاران منتظر
دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۳ ۰۵:۵۸ قبل از ظهر نمایش پست [3]
عضو
rating
شماره عضویت : 829
حالت :
ارسال ها : 197
محل سکونت : : اصفهان
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 134
دعوت شدگان : 1
اعتبار کاربر : 701
پسند ها : 59
تشکر شده : 200



سلام علیکم ، داستان آشنایی من با این چت روم یک داستان پلیسی و جنایی داشت که خیلی پیچیده شد الکی ، ماجرا از اینجایی شروع شد که من در اواخر خرداد همین امسال بود شاید داشتم روی پایگاه سادات به نشانیhttp://www.sadatstu.ir/ کار می کردم که البته اون زمان جور دیگه ای بود و کمتر مذهبی و مثل الآنش بود قبلا مطالب سرگرمی زیاد داشت عکسای جالب و ... خلاصه این که یکی از رفقا که اینجا تازه کاربر جدید شده بود تعریف اینجا را دوسه روزی بود می کرد هروقت من را می دید و عرض شود که من را اون روز عصر دعوت کرد بیام منم که یک چندماهی بود چت را ول کرده بودم با بی میلی تمام اومدم چت روم و از همون اول قالب چت روم چشمم را گرفت البته نکته ی جنایی داستان این بود که من از ابتدا با یک کاربری ویژه اومده بودم و اینکه جماعت کاربران داشتن مغزم را منفجر می کردند ماجرا این بود که من از کاربری دوست عزیز و داداش گلم علی1 که ناظر روم هم هست داشتم استفاده می کردم خودم هم اصلا نفهمیدم تا وقتی که در یکی از خصوصی هایی که بهم دادند من گفتم : بله این جا بود که باب حرف زدن باز شد و ما فهمیدیم که با کاربری یه نفر دیگه اومدیم لحظاتی بعد برای نخستین بار رفیق گرامم ادمین خان از راه رسید و به یکباره در خصوصی من را زد و بی اجازه داخل شد یک لحظه گمان بردم که قرار است به این حالت اخراج بشم اما ادمین برام یه کاربری ساخت به نام '' عبدالمهدی '' که اتفاقات زیادی افتاد تا شد اسمم عبدالله که ان شاءالله در یک فرصت دیگه خلاصه این که کاربری را گرفتم و از کاربری علی خان رفتم بیرون و نکته ی جالبی که من را متحیر کرد رمز ساده ی علی بود که من هم درست زده بودم خیلی خیلی جالب و به یاد موندنی بود خلاصه این که یه حدود 30 دقیقه یا کمتر یا بیشتر بعد علی خان تشریف فرما شدند و با حالت عصبانی به سوی من روانه شدند و تا یک ساعت یه بند تهدید و حرف بیخود زدند منم به ادمین گفتم این چشه ؟ گفت : چش نیست کاربره بعدشم یکی با کاربریت می اومد چت روم شاکی نمی شدی و با کمال احترام به ادمین اونم یه سری حرف بیخود زد شکایت و فضای سایبری و این حرفایی که باهاش بچه می ترسونند خلاصه این که ادمین رفت بعدش و من را با علی که موتورش زیادی داغ کرده بود تنها گذاشت من هم هرچی بهش گفتم محل نزاشت و بچه ی بی ادب که از همین جا می زنم تو سرش می خواست من را اخراج کنه منم بهش گفتم : هی عمو من خودم با احترام می رم بیرون فردا شب میام میری با بزرگترت حرف می زنی ضایع شدی و دیدی من راست گفتم بی حرف زیادی من میام چتم را می کنم ( البته من با ادب گفتم الآن یکم بهش آب و تاب دادم ) در پایان من از چت روم خارج گشتم و به احوال پایگاه ادامه دادم و روز بعد عصر بود فکر کنم یادم افتاد که آره دیروز همچین حرف و اتفاقی بود پاشم برم چت روم خلاصه این که ماهم اومدیم دیدیم دنیا امن و امانه و خب راحت نشستیم به زندگیمون برسیم که بعد ادمین اومد و علی هم اومد یکسری تیکه انداخت که اگه حساب رفاقت امروز را داشتیم به عمرش نمی گفت و خب من بازم با این که دیروز کلی معذرت خواهی الکی کرده بودم بازم معذرت خواستم بعدشم یه کتری آب یخ دادم ادمین بریزه روی موتورش و پس از ان بود که من این جا عصر های زیادی را آمدم و در روز های تعطیل گاها صبح ها امدم و اندک اندک با افراد زیادی آشنا شدم و زوری زوری از ادمین تا پست قدیمی پست گرفتم و برتر بودن را هم خود خدا کرم کرد که نمی دونم چرا هرچی میگم ارشدی کرم کن گوش نمیده خلاصه اینکه با تغییر و تحولات زیادی در این چت روم من هم اندکی متحول شدم و پایگاه را با رفقا نوع کارش را عوض کردم و این درست در زمانی بود که قدیمی های روم می دونند من تبلیغ سریال ابابکر را می کردم فکر نکنید سنی هستم اما فکر هم نکنید شیعه هستم اصلا در این باره فکر نکنید چون مغزتون صوت میکشه به جای سوت برای خیلیا هنوز هم مجهوله و کلی ها اون زمان از من نفرت عجیبی به دل گرفتند که خب حق می دم ولی سریالش که فیلم تعریف از ابابکر نبود بررسی حقانیت حضرت علی و ابابکر بود و بررسی احادیث جعلیی که برای حضرت علی بوده ولی به ابابکر چسبانده اند و خلاصه با این تححول عظیم کم کم کار پایگاه برنامه ریزی شد و این تابستان کار های زیادی کردم که خودمونی بگم تا حالا اینقدر کار نکرده بودم شبانه روزی وقت گزاشتم و دوستان همکار اصلیم کمک دور فقط کردند که از این جا این مشت را می خوابانم در صورت هاشون رفقای نامرد بی معرفت و از رفقای نزدیک در چت روم هم یادی نمی کنم چون هرجایی که حرفی زدند از من یادی نکردند منم یادی نمی کنم تا حساب کار بیاد دستشون و اما و خب ممنونم از همه ی نویسنده هایی که دارم و هر سال یدونه مطلب می زارند و بیشتریاشون دلشون نمیخاد که اونایی که تو چت روم هستند نام واقعیشون را کسی بدونه ( چون من می دونم ) و حتی نام کاربری چت رومشون را ( که اونم باز من می دونم ) برای همین اسم نمی آورم و دست اخر از خانم مطهره خانم و اقای علوی هم ممنونم که این افتخار را دادند که باما همکاری کنند وقتی قرار همکاری را گزاشتم به این حالت از خوش حالی در پوست خودم نمی گنجیدم و مهم تر از همه از خانم پروگرمر معاون گرامی که بر اثر تبلیغ زیاد توی خصوصیشون فکر کنم یک سکته بر اثر حرص خوردن زیاد بهشون دادم و ادمین بچه ی شوخ و نیمه قانون مدار که این روز ها کمتر با ما خودمونی میشه هم ممنونم اینا اینجا زحمت نمی کشیدند که چت روم این شکلی نمی شد یک مورد دیگه هم یادم اومد من تا یکی دوماه پیش بگم که نمی دونستم ماجرای این دعاها چیه و از ماجرای صوت دعا و اینا بی خبر بودم تا این که رفتم در بخش دعا همکاری کردم و زیارت عاشورای روز های سه شنبه اگر اشتباه نکنم با من بود که خب توفیق نشد ادامه بدم و گاهی تفریحی دعا می زارم و یک مسئله هم هست که برای من هنوز که هنوزه هضم نشده و اون اینکه این خانم منیبا هست نمی دونم اسمشون را درست کی بودند و چیشده که به رحمت خدا رفتند کسی می دونه بگه تا من هم بدونم دست آخر بگم که بلند شید بیاید پایگاه سادات آدرسشم بالا دادم پایین هم می دم http://www.sadatstu.ir/ من و دوستان هی بروزش می کنیم ببینید و نظر بدید تو دل هاتون هم فحشم ندید کانال اپارات را هم بگم صفحاتمون در شبکه های اجتماعی را نمی گم چون ریا میشهhttp://www.aparat.com/gharibashena بله اینم کانال ماهست خلاصه این که سر بزنید دیگه نظرم بدید منم برم برسم به هزار و یک کاری که باید در هزار و یک شب تموم می کردم و شب اخرش مونده فعلا یاعلی چت روم و پایگاه در خدمتیم


ویرایش ارسال توسط : عبدالله
در تاریخ : دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۳ ۰۱:۰۲ بعد از ظهر



  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
ثبت خاطرات اولین حضور در چت روم یاران منتظر
دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۳ ۰۸:۳۴ قبل از ظهر نمایش پست [4]
عضو
rating
شماره عضویت : 1311
حالت :
ارسال ها : 1657
محل سکونت : : هرجا خطری تره
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 519
دعوت شدگان : 1
اعتبار کاربر : 16628
پسند ها : 1231
حالت من :  khab-alood2.gif
تشکر شده : 2189



ما که خاطره جالبی از ورودمان نداشتیم
فقط جهت شرکت در این پست اومدم
ولی چرا دارمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
اولین روزی که اومدم تو روم اسمم بود ALI -WOODS
اه اول باید اشناییمو میگفتم
راستش دختر خالم گفته بود یه چنین روم مذهبی هم هست منم که فضول دیگه نتونستم طاقت بیارم روز بعد این که اینو بهم گفت رفتم سراغ اینترنت چت رومو باز کردمو سریع یه کاربری ساختم(در ضمن باید بگم این اولین چترومی هست که اومدم و اخرین چترومی هم هست که میرم)
اومد تو خیلی شادو شنگول گفتم سیییییییییییییییییییییییییلام
یعنی یجور خورد تو برجکم که نگو
چون دقت کردم دیدم کسی نبود که (عیییییییییییییییییییییییییین بیابون بی اب و علف بود)
یخورده صبر کردم رفتم دوساعت بعد اومدم
دیدیم خوب یخورده شلوغ شده
اسم منو که دیدن شروع کردن بهم گیر دادن
گفتن اسمت یعنی چی :گفتم یعنی جنگلی
گفتن چرا حالا جنگلی:گفتم به یاد میرزا جنگلی گذاشتم
بعد یه مدت گذشت دیدم باید اسممو تغییر بدم
چون احساس کردم اسمم یجوووووووریه
بعدبه( به یاد حاج بصیر) تغییرش دادم
بعد دیدم لایق این اسمم نیستم و این اسمو به تنهاترین سردار تغییر دادم
فعلا هم در خدمت دوستان بزرگوار هستیم
خداییش بخوام بگم این روم رو اخلاقم خیلی تاثیر مثبت گذاشت (اوایل که میومدم خیلی شوخی میکردم اما الان دیگه حس شوخی کردنو ندارم)راستی اولین دوستامم (اقا عبدالله....اقا سید یزدان)این بزرگواران اولین دوستام بودن ولی الاننننننننننننننننننننننننن کلی رفیق دارم
دایی جمعه....بلاغ جان....اقا ایلیا......اقا سردار هور...اقا علی 20......اقا ali..اقا عباس اصفهان....اقا احسان فقط خدا و خیلی از بزرگواران دیگه....وچند نفر از خواهران محترم
راستی خانوم معاون من یه معذرت خواهی بهتون بدهکار بودمااااااااااااااااااااااااا(شرمنده ام)

در ضمن من همینجا اعلام میکنم(پاسدار نیستم.....سرباز نیستم....تو نیرو زمینی هوایی دریایی هم نیستم.....بسیجی هم نیستم....)خواهش میکنم تو خصوصی گیر ندین نگین پاسدارییییییییی؟با تشکرات ویژه


ویرایش ارسال توسط : تنهاترین سردار
در تاریخ : دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۳ ۰۸:۳۶ قبل از ظهر



  می پسندم 3     0  3 
 
 
تعداد پسند های ( 3 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : تنهاترین سردار

    با ولایتیم تااااااااااااااااااا شهادت
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
ثبت خاطرات اولین حضور در چت روم یاران منتظر
دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۳ ۰۹:۰۷ قبل از ظهر نمایش پست [5]
عضو
rating
شماره عضویت : 748
حالت :
ارسال ها : 1081
محل سکونت : : حومه اصفهان؟؟؟؟
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 434
دعوت شدگان : 1
اعتبار کاربر : 6220
پسند ها : 696
حالت من :  Ghamgin.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/09.jpg
تشکر شده : 432



بعد از اینکه تو روم دیگه ای با یه نفر بحثم شد-گفتم این روم های بیخود نمیام دیگه-سریع اومدم تو گوگل زدم چت روم مذهبی--که چند تا باز شد این هم یکی از اونا بود-ولی روز اول نمی شد بیام می گفت ورود مهمان بسته است یه نکته بگم===چرا این ادمین مهمان نواز نیست؟(یه کم از ما یاد بگیر(بختیاری ها)) بله بگذریم
روز دوم که اسم قبلیمو روز اولش پیام داده بودم به ادمین برام باز کرد البته اینو بگم با این اسم نبودم-با یه اسمی یکی از منطقه های خودمون-به جون خودم قسم فقط پنج -شش دقیقه داشتم زل می زدم به صفحه اش یه لحظه هم گریه کردم فضاش خیلی خوب بودتا اومدم سلام کنم شروع کردن به پرسیدن سوالاتی که معنی اسمت چیه منم گفتم سینارا
 سینا+را=گفتن خوب مشکل ما همین را است یعنی چیگفتم اسم یه منطقه است بعد که دیدم می زنن تو ذوقم رفتم با اسم یزدان اومدم و خلاصه از اونجایی که همش خودمو از بچه مذهبی ها کمتر می دونم و می دونستم یه گوشه می نشستم و گوش می دادم بعضی وقتا هم می رفتم یه اتاق خالی می نشستم و می رفتم وبگردی
اینم بگم که اولین نفری که یادمه دیدم و بهم جواب سلام دادن اقای زندگی بودن 
خلاصه.............
و حکایت همچنان  باقی است...


  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : جواد 110



صبــــــــــــــــــــح نزدیکـــــ استـــ(او خواهد آمد...)ـــــــــــــــ
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
ثبت خاطرات اولین حضور در چت روم یاران منتظر
دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۳ ۱۱:۰۸ قبل از ظهر نمایش پست [6]
عضو
rating
شماره عضویت : 3
حالت :
ارسال ها : 898
محل سکونت : : قم المقدسه
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 389
دعوت شدگان : 2
اعتبار کاربر : 4992
پسند ها : 681
حالت من :  Khoonsard.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/09.jpg
تشکر شده : 463
وبسایت من : وبسایت من



هعیـــــــــــــــــــــ
یادش بخیر .... اوایل تو چت روما ول میچرخیدیم با دوستم محمد میرفتیم تو کافی نت و فقط میچرخیدیم الکی
اسم من عباس هست ولی فامیلیم خادم نیست
اسم مستعارم تو فضای مجازی عباس خادم هست
داشتم تو عسل چت می چتیدم، فکر کنم مطلب مذهبی میزاشتم، که یهو یه خانم به نام «گل نرگس» اومد خصوصی و چت روم منتظر چت (یه چت روم دیگه) رو معرفی کرد ... و ما رفتیم اونجا دیگه
اونجا مدیریتش «ابواسحق» بود، من هم به درجه اعلای نظارت رسیدم، تقریبا تا دوران انتخابات اونجا بودیم فکر کنم!!
دقیق یادم نیست
عید همون سال رفتم مناطق و معراج شهدا اهواز، وقتی برگشتم دیگه خبری از روم منتظر چت نبود!!!
آهان یادم اومد، ابواسحق دیگه مخالف چت روم بود و نظر مراجع رو گذاشته بود رو صفحه اصلی و تعطیلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اون خانوم «گل نرگس» ایمیل من رو داشتند و یه پیام فرستاده بودند که چت رومی مذهبی جدید هست، و معرفی کردن و من اومدم
همینـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ




  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : عباس خادم

التماس دعا ....

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
ثبت خاطرات اولین حضور در چت روم یاران منتظر
دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۳ ۱۱:۱۲ قبل از ظهر نمایش پست [7]
بانو
rating
شماره عضویت : 1260
حالت :
ارسال ها : 374
محل سکونت : : کنار دریا
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 96
اعتبار کاربر : 2572
پسند ها : 362
حالت من :  ShadOsarhal.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/10.jpg
تشکر شده : 340



منم بگم ،کلا اولین بار چت اومدنم که خودش ماجرا داره،تقریبا نزدیک یه سالی یه چت رومی میرفتم جای دیگه هم نمیرفتم

چندبار یادمه روم های مذهبی زدم اما باز نشد بی خیال
شدم، خلاصه ناظر شدم بس که رفتم واومدم، تااینکه خیلی اتفاقی رفتم

یه روم دیگه
موقع ظهر بود منم همینطوری داشتم صفحه های خصوصی که برام باز کردنو میبستم،اخه تو اون روم خودمون

نمیدونم از ترس اخراج شدن بود چی بود که خصوصی باز نمیشد،اون روز مخم هنگ بود اینا چی میگن اینجا دیگه کجاست!!!!!! تو همین احوال بودم یه بنده خدای اومدو تبلیغ این روم و کرد خلاصه منم اینقدر خسته بودم خواستم زود از

اون فضا در برم،گفت برو الان عضو شو منم میگفتم باشه ولی نمیرفتمو داشتم پنجره های خصوصی مو که باز بود میبستم

خلاصه گفت برو الان بازه بعد ورودی مهمانش بسته،منم گفتم واااااا خلاصه رفتم اونجا اسم مو زدم اومدم اونجا بهش

گفتم رفتم از چیزای که برام تعریف کرده بود خدایش خوشم اومده بود جاتون خالی یادم رفت ازش بپرسم خوب شما اونجا با

چه اسمی هستی ،تا یه مدت مجهولات ذهنی ام بودکه کی بود این بنده خدا البته این مجهول معلوم شد چند وقته پیش البته

قول گرفتن ازم که به کسی نگم منم راز داری میکنم،خلاصه اومدم تو روم تعداد 3نفر منو میدونی گفتم اینجا دیگه کجاست

چقدر اعضاش کم ان  یاخداااااااااااااا بعد اولین نفرای که دیدم امید به زندگی،زندگی و یگانه 313بود خلاصه این زندگی هم

تا گفتم رشته ام چیه با سوالاتش موشک بارونم کرد،فکر کردم هم رشته امه !!!!!!!!!!!اما متوجه شدم نبود!!!!!منم

حالا اینهمه سوالو چه جور جواب بدم از یه طرف مادرم هم صدا میزد،از یه طرف نمی خواستم کم بیارم باید جواباشو

میدادم جاتون خالی هر نیم ساعت می اومد م یه جوابی میدادم میرفتم خلاصه این یگانه هم هی تو این گیر وداراز

قوانین سخت روم میگفت من گفتم اینجا حتما گوانتانامو هههه خلاصه وقتی این روم کشف شد چنان با علاقه

برای مامانم تعریف کردم فکر کنم مامانم همسنم بودش حتما میومد خلاصه پسرخاله وچندتای دیگه هم توهمون دوروز اول

اغفال کردم بیان اینجاچیزای جالبش برام تو لحظه اول شکلکای خانوم روم بود که محجبه بودن،مراسم دعاش،ومتانت

کلام بچه هاش بود،بدیش هم برام تحویل نگرفتن بود روزای اول که باید اروم بی صدا بودم ،جو زیادی ارومش، زیراب

بودنشون،انجمن بودنشون،خلوت بودنش،خلاصه جالب این بود رومی که یه سال رفتم واومدم زود ترک شد واینجا موندگار

شدم.



  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : قاصدک
                               

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
ثبت خاطرات اولین حضور در چت روم یاران منتظر
دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۳ ۱۱:۵۲ قبل از ظهر نمایش پست [8]
آقایون انجمن
rating
شماره عضویت : 940
حالت :
ارسال ها : 583
محل سکونت : : یه جای خوب
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 269
اعتبار کاربر : 4149
پسند ها : 540
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Mokhlesim.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (28).jpg
تشکر شده : 545
وبسایت من : وبسایت من



من قبل از اینجا تو یه روم شلوغ پر از هر جور ادمی بودم اونجا هم الان فیلتره البته دیگه از وقتی اومدم اینجا نرفتم یه سر بهش بزنم
اشناییم با  اینجا برمیگرده به یه شب  که یادم نیست کی بود ولی فک کنم زمستون بود خلاصه من تو اون روم تو یه اتاق با اسم مذهبی بودم که یه کار بر به اسم اسمونی گفت اگه دوست داری میتونی بیای تو این چت روم مذهبی منم از خدا خواسته گفتم باشه گفت باید به داداش مهدی بگه اون کارش رو بکنه منتظر موندم تا فرداش اینجا جا داره از داداش مهدی 313 که خیلی حق به گردنم داره تشکر کنم  بالاخره تونستم بیام تو روم
یه روم ساکت>>>
نه دعواییی؟؟؟؟
نه فحش و بد وبیرایی||||
تا زه دعا هم که داشتیم از این بهتر چی میشه
اولش با اسم real boyمیومدم ولی بعدا اسممو عوض کردم
اولا عکس زیاد میزاشتم هنگام پخش دعا اونموقع بهم میگفتن عکاس روم ولی ادمین گفت کمتر عکس بزار بچه ها هنگ میکنن گفتم باشه و بازنشسته شدم

خلاصه خوشحالم اینجام از خداحافظی بچه ها هم زیاد ناراحت میشم موفق باشین
یاعلی


  می پسندم 3     0  3 
 
 
تعداد پسند های ( 3 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : میثاق واقعی


روی ok کلیک کنین ببینین چی میشه
 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
ثبت خاطرات اولین حضور در چت روم یاران منتظر
دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۳ ۱۲:۲۱ بعد از ظهر نمایش پست [9]
عضو
rating
شماره عضویت : 1077
حالت :
ارسال ها : 343
محل سکونت : : اردبیل
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 33
اعتبار کاربر : 1186
پسند ها : 596
تشکر شده : 138



منو كي از يه چت آورد تو اين چت اولش يادمه كلي خاطي ميشدم


  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : شیخ صفی


گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
ثبت خاطرات اولین حضور در چت روم یاران منتظر
دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۳ ۱۲:۲۳ بعد از ظهر نمایش پست [10]
مدیر انجمن آموزش زبان عربی
rating
شماره عضویت : 1116
حالت :
ارسال ها : 871
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 116
اعتبار کاربر : 4323
پسند ها : 713
حالت من :  Gerye.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (30).jpg
تشکر شده : 1006
وبسایت من : وبسایت من



سلام
من سال 88 یا 90 بود که تازه کامپیوتر خریدم اوایل که چیزی بلد نبودم این قدر با کامپیوترم ور رفتم تا همه چی یاد گرفتم
حتی وبلاگم خودم یاد گرفتم
بعدش یک روز یکی از آشناهامون رفت چت منم کنجکاو شدم که چت دیگه چیه هههه
خلاصه روز بعدش رفتم چت ولی چشمتون روز بد نبینه پشیمون شدم که چت رفتم 
فهمیدم اصلا جای خوبی نیست
همونجا بود که یکی اومد خصوصیمو گفت بجای اینکه میای چت برو وبلاگ بزن بهتره 
آدرس بلاگفا رو داد و منم کم کم یاد گرفتم و اولین وبلاگم شمیم عشق رو ساختم به عشق امام زمان که هین وبلاگ شاید باورتون نشه باعث شد سه بار برم جمکران
http://yaskabodegomshode.blogfa.com)  که این وبلاگو سال 90 ساختم و بعدش وبلاگ کبوتران عاشق http://barbalekabotaran.blogfa.com ) و مردان بی ادعا http://barbalemalaek.blogfa.com) برای شهدا ساختم
و بعد یکسالی چت نرفتم چون خوشم نیومد از چت محیطش خوب نبود خلاصه سال 92 بود که داشتم برای وبلاگم دنبال مطلب برای امام زمان می گشتم که چشمم خورد به چت روم بشارتهای ظهور و رفتم اونجا و با اسم به سوی ظهور عضو شدم ودیدم چه فضای خوبی داشت  با جناب علوی آشنا شدم که بحث های مذهبی داشتن و همچنین جناب عهد که این جناب عهد اینجا فکر کنم نباشن، چون ایشون هم بحث داشتن ،خلاصه اونجا یک روز یک هکر اومد و کلی توهین می کرد
منم خیلی ناراحت شدم و هیچ ناظری هم نبود اون موقع 
این بود که با خودم گفتم : ای کاش من ناظر بودم که می تونستم اخراجش کنم
چون اونجا روم مذهبی بود و کلی به دین مون توهین می کرد ما هم کاری نمی تونستیم انجام بدیم
این بود اول به مدیر اونجا گفتم که مدیر گفتن باید با جناب علوی صحبت کنید که بعد بنده با جناب علوی خصوصی مطرح کردم و ایشون بنده را ناظر کردن 
اما چون اسمم طولانی بود اسمم عوض کردم گذاشتم مطهره و بعد که بشارت هک شد جناب علوی گفتن من یاران منتظر هستم بیاین اونجا که من رفتم و اونجا اول با جناب علوی و سید 110 صحبت  کردم که جناب علوی بنده رو به جناب سید 110 معرفی کردن ولی چون اسم مطهره ثبت بود من با اسم کوثر خانم ثبت کردم اما دلم می خواست اسمم مطهره باشه این بود که به جناب ادمین گفتم اسمم عوض کنن که مطهره خانم گذاشتم چون مطهره ثبت بود و جناب علوی خیلی لطف داشتن از بنده تعریف کردن که من لایق این تعاریف نبودم و جناب ادمین بنده رو ناظر کردن 
حالا بماند که خیلی ها می گفتن چرا نیومده ناظر شدی واز این حرفا 
این بود جریان اومدن و ناظر شدنم
و بعد پایگاه سادات عضو شدم و از جناب عبدالله خیلی تشکر می کنم که زحمت زیادی می کشند
اما خیلی خوشحالم که با این روم مذهبی آشنا شدم واقعا فضای خوبی داره و دوستان خیلی خوب
کلا از وقتی اومدم بشارت و بعد یاران خیلی عوض شدم و تغییر کردم و اینو مدیون امام زمانم و بعد اساتید خوب روم و مخصوصا معرف بنده جناب علوی و بقیه اساتید
که از همشون تشکر می کنم و همچنین از مدیران خوب جناب انتظار و ادمین که خیلی کمکم کردن
ان شاء الله به یاری خدا و امام زمان عج هر روز بیشتر از دیروز به خداوند نزدیک شویم




ویرایش ارسال توسط : مطهره سادات
در تاریخ : دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۳ ۱۲:۴۵ بعد از ظهر



  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : مطهره سادات

 





















گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
ثبت خاطرات اولین حضور در چت روم یاران منتظر
دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۳ ۰۱:۰۶ بعد از ظهر نمایش پست [11]
بانو
rating
شماره عضویت : 1094
حالت :
ارسال ها : 1116
محل سکونت : : شمال
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 569
اعتبار کاربر : 11510
پسند ها : 1260
محل سکونت : shomal.jpg
حالت من :  Sarbezir.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/01.jpg
تشکر شده : 1114
وبسایت من : وبسایت من


عضو غایب حلال ام کنید... یا علی


بنام خدا
انشا امروز خاطره اولین ورود به چت روم یاران منتظر
یکی بود یکی نبود یه زهرایی خانومی بود که یه خواهر مجازی تو چت روم یاس کبود پیدا کرده بود. بعده مدتها که با هم چت میکردیم یک روز دیدم چت روم یاس کبود بستس... بعد آبجی کوچیکه . همون آبجی مجازیه اومد وبلاگم و آدرسه این وبلاگ و نظر خصوصی کردش. منم چون مدتها بود که باهاش چت نکرده بودم و دلم براش تنگ شده بود اومدم به این چت روم. چت روم تقریبا شلوغ بود به اسمه زهرایی اومده بودم و مهمان بودم. بعد دیدم آقای میثاق واقعی بهم سلام کرد و گفت زهرایی چه اسمه قشنگی امیدوارم در زندگی واقعی هم رفتارتون زهراگونه باشه. از اونجا شد که از اسمم خوشم اومد و ثبتش کردم. اصلا نمیدونم چرا این اسمو گذاشتم راستش قبله که بیام کلی واسه اسم فکر کردم ولی دستم خورد به ی بعد دیدم نوشته شد زهرایی و خلاصه اینطور شد
رفتم تو یکی از اتاقا که ابجی کوچیکه بود تا سلام دادم فهمید منم نمیدونم چطور شناخت.خلاصه تا صبح با هم حرف زدیم.
اینطور شد که به چت روم یاران دعوت شدم
اولین دوستانم. یاسمن و عاشق شهدا بودن. اون ابجی کوچیکه هم دختر مومن بودش
به شکر خدا الان دوستان زیادی پیدا کردم.


  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : زهرایی


 
لطفا یه صلوات برای شادی روحش
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
ثبت خاطرات اولین حضور در چت روم یاران منتظر
دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۳ ۰۱:۲۱ بعد از ظهر نمایش پست [12]
مدیر انجمن مطالب جالب
rating
شماره عضویت : 658
حالت :
ارسال ها : 2423
محل سکونت : : پایتخت
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 341
اعتبار کاربر : 31653
پسند ها : 1693
محل سکونت : tehran.jpg
حالت من :  Sarbezir.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (22).jpg
تشکر شده : 4530



با سلام خدمت به شما یاران همیشه منتظر 

عرضم به خدمتتون که من یه زمانی نت گردی زیاد میکردم

چت رومای زیادی رو سرچ میکردم من اون زمان نمیدونستم چت با جنس مخالفم جایز نیست (حرامه) اصلا اطلاع نداشتم 

(توسط آشنایی با انجمن فهمیدم که حرام اندر حراماست )

بعد  یه روزی به دلم افتاد سرچ کنم چت روم مذهبی زدم دیدم  نوشته چت روم یاران منتظر و رومای دیگه ی مذهبی که اسم نمیبرم 

دقیقا اواسط بهمن ماه بود صفحه ی ورودیو که دیدم اومدم اسمم و نوشتم که وارد بشم دیدم که بله ورود مهمان ها بستس  منم که این پیامو دیدم مشتاق تر شدم 

واردبشم  رفتم فرم ثبت  نامم و پر کردم  یه ایمیل از یه جایی پیدا کردم و ادرسشو زدم  بعد پیام داد که  باید مدیر تاییدتون کنه تا 24 ساعت دیگه معلوم میشه 

منم بی خیال شدم رفتم

رفتم چت روم ققنوس که اونجا تو عمومی حدیث بزارم  بعد یه بنده خدایی اومد خصوصیم  هر چی فکر میکنم اسمشو یادم نمیاد

بهم گفت تو چت روم مذهبی هم میری گفتم نه ولی یه جا رفتم ثبت نام کردم حالا قراره مدیرش تایید کنه گفتش یاران منتظر و میگی گفتم اره آفرین خودشه

گفت منم اونجا عضوم به مدیرش میسپارمت که  تورو تایید کنه گفت اسمت اونجا چیه گفتم دختر مذهبی گفت باشه من هماهنگ میکنم

دیگه  انگار فرشته ی نجات بود دیگه ندیدمش ن ققنوس نه یاران  خلاصه این مدیره مارو تایید کرد وارد روم شدم

دیدم که همه اسما مذهبی انقدر معذب بودم که نگو  بعد دیدم عمومی همه به هم احترام میزارن و بحث های مذهبی زیاد بود

خلاصه منم که عاشق اینجور جاها بودم یعنی ارزوم بود پیدا کنم همچین جاییو   

بعد متاسفانه هیچی یادم نمیاد فقط میدونم که با یکی از ناظرا مشورت کردن و به این نتیجه رسیدم اسمم خیلی سنگینه عوضش کنم و بزارم یگانه 

و اون اقا گفت بزار یگانه 313 گفتم باشه  


بعد من اولا زیاد یخم اب نشده بود سرو سنگین بودم دیگه به مرور زمان اینجوری شدم که خودتون میدونید هههههههههه

دیگه این که الان 7 ماهه در خدمتتونم و همه رو یکی از یکی بیشتر دوست دارم و عینه خواهر و برادر خودم میدونمتون


دوست دار همتون یگانه 313                                                          


  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : یگانه 313


صد مرده زنده میشود از ذکر یا حسین
ارباب ما معلم عیسی ابن مریم است
گزارش پست !


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد
صفحه 1 از 2 < 1 2 > آخرین »



برچسب ها
ثبت ، خاطرات ، اولین ، حضور ، در ، چت ، روم ، یاران ، منتظر ،

« از خودش ترسید | آدمین وقتی ظاهر میشود »

 











انجمن یاران منتظر

چت روم یاران منتظر

چت روم و انجمن مذهبی امام زمان



هم اکنون 11:13 پیش از ظهر