| آخرین ارسال ها |
| نوار پیام ها |
|
مدیریت پیام ها |
| امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
| اطلاعات نویسنده |
دوشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۳ ۰۲:۳۰ بعد از ظهر
|
|||||||
|
وبعد ازرفتنت...
شبی از پشت یک تنهایی نمناک وبارانی، ترا با لهجه گل های نیلوفر صدا کردم. تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم. پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس ترا از بین گل هایی که در تنهایی ام روئید با حسرت جدا کردم. وتو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی: دلم حیران وسرگردان چشمانی ست رویایی ومن تنها برای دیدن زیبایی آن چشم ترا در دشتی از تنهایی وحسرت رها کردم. همین بود آخرین حرفت ومن بعد ازعبورتلخ وغمگینت حریم چشم هایم را به روی اشکی از جنس غروب ساکت ونارنجی خورشید وا کردم! نمی دانم چرا رفتی؟ نمی دانم چرا؟ شاید خطا کردم! وتوبی آنکه فکرغربت چشمان من باشی نمی دانم کجا تا کی برای چه ولی رفتی وبعد ازرفتنت باران چه معصومانه می بارید. وبعدازرفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت . وبعدازرفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد. وگنجشکی که هرروز از کنار پنجره با مهربانی دانه برمی داشت تمام بالهایش غرق در اندوه وغربت شد. وبعدازرفتن توآسمان چشم هایم خیس باران بود. وبعدازرفتنت انگار کسی حس کردمن بی توتمام هستی ام ازدست خواهد رفت. کسی حس کرد من بی توهزاران باردرهرلحظه خواهم مرد. وبعدازرفتنت دریا چه بغضی کرد. کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد. ومن با آنکه می دانم توهرگز یاد من را باعبورخود نخواهی برد هنوزآشفته چشمان زیبای توام برگرد! ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد. وبعدازاین همه طوفان ووهم وپرسش وتردید کسی ازپشت قاب پنجره آرام زیبا گفت: توهم درپاسخ این بی وفایی ها بگو:درراه عشق وانتخاب آن خطا کردم. ومن در حالتی مابین اشک وحسرت وتردید کنار انتظاری که بدون پاسخ وسردست ومن دراوج پاییزی ترین ویرانی یک دل میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر نمی دانم چرا؟ شاید به رسم وعادت پروانگی مان باز برای شادی وخوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت
دعا کردم.....
ویرایش موضوع توسط : بلاغ مبین
در تاریخ : دوشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۳ ۰۲:۳۱ بعد از ظهر
می پسندم 7 1 6 
تعداد آنلایک ها ( 1 ) از این کاربر
|
||||||||
|
|
|||||||
| اطلاعات نویسنده |
و بعد از رفتنت...
دوشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۳ ۰۲:۵۵ بعد از ظهر
[1]
|
|||
ویرایش ارسال توسط : بلاغ مبین
در تاریخ : دوشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۳ ۰۳:۰۱ بعد از ظهر می پسندم 0
|
||||
|
|
|
|||
| اطلاعات نویسنده |
و بعد از رفتنت...
سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۳ ۰۷:۳۰ بعد از ظهر
[2]
|
|||
 می پسندم 1 0 1
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
|
|
|||
| اطلاعات نویسنده |
و بعد از رفتنت...
سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۳ ۰۹:۳۰ بعد از ظهر
[3]
|
|||
|
بانو
شماره عضویت :
814
حالت :
ارسال ها :
196
محل سکونت : :
اصفهان
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
114
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
690
پسند ها :
173
تشکر شده : 76
|
 می پسندم 2 0 2
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
|
|
|||
| اطلاعات نویسنده |
و بعد از رفتنت...
سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۳ ۰۹:۳۱ بعد از ظهر
[4]
|
|||
|
بانو
شماره عضویت :
814
حالت :
ارسال ها :
196
محل سکونت : :
اصفهان
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
114
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
690
پسند ها :
173
تشکر شده : 76
|
می پسندم 2 0 2
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
|
|
|||
| اطلاعات نویسنده |
و بعد از رفتنت...
چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۳ ۰۱:۰۲ قبل از ظهر
[5]
|
|||
|
بانو
شماره عضویت :
1143
حالت :
ارسال ها :
125
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
113
اعتبار کاربر :
1102
پسند ها :
174
تشکر شده : 147
|
ممنون بسیار زیباست 
ویرایش ارسال توسط : شبگرد عاشق
در تاریخ : چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۳ ۰۱:۵۶ قبل از ظهر می پسندم 1 0 1
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
|
|
|||
| اطلاعات نویسنده |
و بعد از رفتنت...
سه شنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۴ ۰۸:۳۲ بعد از ظهر
[6]
|
|||
|
در این دیار ســـربی ، یک استکان، هـوا نیســــــت
می پسندم 0
|
||||
|
|
|
|||
| اطلاعات نویسنده |
و بعد از رفتنت...
سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۹۴ ۰۱:۱۳ بعد از ظهر
[7]
|
|||
|
ازم دوری اما دلت با منه
ازت دورم اما دلم روشنه
تو چشمای تو عکس چشمامه و ، تو چشمای من عکس چشمای تو
تو این لحظه هایی که دورم ازت
همه خاطره هامونو خط به خط
دوباره تو ذهنم نگاه میکنم
دارم اسمتو هی صدا میکنم
کی گفته از عشق تو دست میکشم دارم با خیالت نفس میکشم
چه حس عجیبی چه آرامشی تو هم باخیالم نفس میکشی…
میدونم تو هم مثل من دلخوریتو هم مثل من بغضتو میخوری
نگاهت پر از حرف و درد دله ولی خب تموم میشه این فاصله دوباره مثه اون روزای قدیم که باهم تو بارون قدم میزدیم از احساس هم دیگه حظ میکنیم زمین و زمانو عوض میکنیم کی گفته از عشق تو دست میکشم دارم با خیالت نفس میکشم چه حس عجیبی چه آرامشی تو هم باخیالم نفس میکشی…
ویرایش ارسال توسط : بلاغ مبین
در تاریخ : سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۹۴ ۰۱:۱۵ بعد از ظهر می پسندم 1 0 1
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
|
|
|||
| امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|
برچسب ها
|
| بعد ، از ، رفتنت... ، |
|
|
دانلود محتوای موضوع
پرینت موضوع
ارسال این موضوع به یک دوست
