بررسی روایات پیرامون نگین انگشتر پیامبر :
روایت شده است : « پیامبر ( صل الله و آله وسلم ) انگشتر خود را به ابوبکر داد و فرمود : بر این کلمه لااله الا الله را بنگار ، ابوبکر آن را به حکاک داد و گفت :
بر این انگشتر این جمله را لااله الا الله محمد رسول الله را حک کن.
پس او چنین حک کرد، همین طور که ابوبکر آن را نزد پیامبر اورد ، دید بر آن چنین نوشته :
لااله الا الله محمد رسول الله ، ابوبکر الصدیق !
پرسید : این فزونی ها چیست ؟ ای ابوبکر !
وی گفت : من خوش نداشتم که میان نام تو و نام خدا جدایی بیاندازم ، ولی باقی را من نگفته بودم حک کند.
پس جبرئیل ( علیه السلام ) فرود آمد و گفت :
خدای تعالی می فرماید : اسم ابوبکر را من نوشتم ، چون او خوش نداشت که میان اسم من و اسم تو جدایی بیاندازد و من نیز خوش نداشتم که اسم او از اسم تو دور بیفتد ! »
نزهه لمجالس، صفوری: 185/2 به نقل از تفسیر رازی، مصباح الظلام، جردانی: 25
روایت شده است : « پیامبر ( صل الله و آله وسلم ) انگشتر خود را به علــی داد و فرمود :
برو نزد حکاک تا انچه من دوست دارم لااله الا الله روی آن حک کند.
علــی نیز آن را به حکاک داد و گفت :ای حکاک ! آنچه مصطفی دوست دارد لااله الا الله و آنچه من دوست دارم محمد رسول الله را روی این عقیق حک کن.
پس او چنین حک کرد و علی آن را برداشت و نزد پیامبر اورد وقتی پیامبر عقیق را دیدند خیلی تعجب کردند و به علی فرمودند : ای علی ! آیا به تو نگفتم فقط یک سطر روی آن حک کن ، پس چرا این سه سطر است ؟
وی گفت : من فقط به حکاک گفتم دوسطر روی عقیق  حک کند، آنچه را که شما دوست داشتید لااله الا الله و آنچه را که من دوست داشتم محمد رسول الله و من از سطر سوم خبری ندارم.
پس جبرئیل ( علیه السلام ) فرود آمد و نازل شد :
ای محمد ! پروردگارت به تو سلام می رساند و به تو امر می فرماید سلامم را به علی برسان و می فرماید : ای محمد! تو به علی فرمودی آنچه را که دوست داشتی حک کند و علی نیز آنچه را که دوست داشت به حکاک امر فرمود و ما نیز آنچه را که دوست داشتیم امر فرمودیم. علی ولی الله »
مدینه المعاجز( اثر سید رضی ) ص 44، معجزه 89
جمله محدثین بی چون و چرا بر آن هستند که نقش نگین رسول خدا « محمد رسول الله » بوده و هیچ فزونی نداشته است و از انس روایت شده است که گفت : « او انگشتری از نقره ساخته و بر آن چنین حک نمود : « محمد رسول الله » و فرمود : ( هیچکس بر اینگونه نقش حک ننماید. )
صحیح، بخاری : 309/8، صحیح، مسلم: 214/2-215، صحیح ترمذی:324/1، سنن، ابن ماجه: 385/2-384 سنن، نسایی: 173/8.
نیز از انس آمده است که گفت : نقش نگین پیامبر سه سطر بود : ( یک سطر محمد، یک سطر رسول و یک سطر الله. )
صحیح، بخاری : 309/8، صحیح ترمذی:325/1.
و ابن سعد در طبقات خود از گزارش سند گسسته ی ابن سیرین آورده : « نقش نگین پیامبر بسم الله محمد رسول الله بوده » و به نقل از زرقانی : ( در گزارش افزونی آن، کسی از وی پیروی نکرده است. )
شرح المواهب، زرقانی : 39/5.
ابوالشیخ از عرعره بن برند از انس آورده است که گفت : بر نگین انگشتر رسول خدا چنین نوشته بود « لااله الا الله محمد رسول الله »
ابن حجر گوید : ابن مداینی عرعره را تضعیف کرد و این زیادی بر خلاف روایت صحیح است.
فتح الباری، ابن حجر: 39/5.
زرقانی می نویسد : چنان که در صحیحین و غیر آن آمده، نقش نگین پیامبر چنین بود : « محمد رسول الله »
شرح المواهب، زرقانی : 39/5.
 
پس اعتباری به روایت عرعره و به روایت دیگر که می گفت : « نقش نگین حضرت هر دو
 کلمه شهادت بوده » و به روایت ابن سعد از ابوالعالیه که نقش آن صدق الله بود و سپس خلفاء
محمد رسول الله را نیز بر آن افزودند، نمی باشد.
 
با این همه روایاتی که بیان شد ، آنچه حکاکان سده ی اخیر بر آن نگین نقش کرده و دست دروغ گویان و گزافه گویان – پس از روزگاری دراز، از رحلت پیامبر بزرگ و قطع شدن وحی از او _ ریخته و ساخته و نگاشته اند، چه ارزشی دارد ؟ با این که در نگارش های پیشینیان خبر و اثری از آن نمی توان یافت و با این که می بینی گذشتگان به هنگام داوری حتی کلمه لااله الا الله و بسم الله را نیز نمی پذیرند که بر نگین پیامبر نقش شده بوده و گزارش های رسیده در این باره را خلاف روایات مقبوله و بسی بی اعتبار شمرده اند.
 
حدیث سازان در نام خلیفه بر نگین رسول الله
حالا به نظر شما چه باید کرد با این سطر اضافه شده بر انگشتر رسول الله یعنی « ابابکر الصدیق » که هیچ ربطی به قضیه ندارد ؟ و هیچ یک از پژوهشگران فن حدیث نیز به برسی آن نپرداخته است با آن که هیچ زمینه ای به جز استهزاء خدا و پیامبرش و وحی او و امین وحی او نخواهد داشت !
سپس از ایشان چنین است که آن انگشتر مخصوص پیامبر که حک شده بود ، حضرت آن را در انگشت می کرد و مهر می زد و هیچ انگشتری نیز به جز آن نداشت چنانچه هرگز هیچ کس برای رفع اختلاف میان گزارش هایی که در نقش انگشتر رسیده ، احتمال نداده است که بیش از یک انگشتر در کار بوده است.
پس از رسول خدا نیز آن انگشتر در دست راست ابوبکر جای گرفت و پس از او در دست عمر و سپس در دست راست عثمان در سال سی ام ، از دست خودش یا دست کسی دیگر در چاه اریس که یکی از کم آب ترین چاه ها در فاصله ی نزدیک به مدینه افتاد و پس از آن انگشتر دیگر گرفت و بنا به آنچه در روایت ابن سعد از انصاری آمده است تا سال ششم از خلافت عثمان، انگشتر در دست او بوده است.
فتح الباری، ابن حجر:270/10، سنن نسایی: 179/8.
پس اگر مجموعه این افسانه صحیح بود و نام ابوبکر به راستی بر نگین انگشتری حک شده بود که پیامبر در طول زندگی در دست کرده و صحابه از نزدیک نگریسته و برق آن را در انگشت کوچک وی دیده بودند – چنانچه در صحیح بخاری آمده است.
پس وقتی انگشتر به دست خلیفه افتاد و در همان روز بر تخت خلافت نشست و بر شایستگی اش آن همه گفتگو و اختلاف و فریاد در گرفت و ایشان در آن موقعیت به کمترین پشتوانه ای
نیازمند بودحق آن بود که همان انگشتر را دلیل به نفع خود بیاورد، ولی چنین نکرد، چون آن انگشتر تا آن هنگام ساخته نشده بود و چنان نقشی نداشت! و خود او نیز غیب نمی دانست که پس از سده های دراز چنین انگشتری برای او می سازند! و هم برای کسانی از صحابه که در استدلال به سود وامانده بودند، برای آنان لازم بود، به همان نقشی که در عالم ملکوت بر آن انگشتر نهاده شده بود استدلال کنند، زیرا استدلال به آن، چه بسا نسبت به سال خوردگی سزاوارتر بود و در خاتمه هیچ کس نمی تواند بفهمد چه کاری در کار بوده که ان جبرئیل خیالی اسم پیامبر بزرگ را در آن نقشی که عالم غیب پدید امد همتای نام ابوبکر گردانید ؟!!
صحیح، بخاری : 309/8-308
 
 
روایت شده وقتی نام و آوازۀ پیامبر (ص) و ادعای نبوت ایشان به گوش نجاشی پادشاه حبشه رسید،به اطرافیانش گفت: من باید این مرد را آزمایش کنم؛ برای او هدایایی می فرستم و صحت یا کذب ادعایش را می فهمم. آنگاه هدایای گرانبهایی مانند نگین یاقوت و عقیق را برای پیامبر فرستاد. چون این هدایا به پیامبر(ص) رسید،ایشان این هدایا را میان اصحاب تقسیم کرد و برای خود نگین عقیق سرخی را برداشت. پس نگین عقیق را به امیرمؤمنان (ع) داد و فرمود آنرا پیش کسی ببر تا بر روی آن چیزی بنویسید که دوست دارم؛ در یک سطر بنویسید: « لاإله إلّا الله »، پس امیرمؤمنان (ع) نگین را به حکاک داد و به او فرمود بر روی آن دو جمله در دو سطر بنویس: یک سطر کلمۀ « لاإله إلّا الله » را بنگار که پیامبر (ص) دوست دارد و یک سطر هم کلمۀ « محمّد رسولُ الله » را بنگار که من دوست دارم.حضرت علی (ع) بعد از مدّتی نگین را از حکاک گرفت و خدمت پیامبر آورد. پیامبر اکرم (ص) دیدند که بر روی آن سه سطر نوشته شده است. رسول خدا (ص) فرمود: یا علی! به تو گفتم که بر آن یک سطر بیش ننویس و حال آنکه بر آن سه سطر نوشته شده است. حضرت علی (ع) عرض کرد یا رسول الله،به حقیقتت قسم،به حکاک امر نکردم مگر آنچه شما دوست دارید « لا إله إلّا الله » و آنرا که خود دوست داشتم « محمّد رَسول الله ». پس در این هنگام جبرئیل نازل شد و عرض کرد: یا رسول الله! خداوند عزوجلّ بر تو سلام می فرستد و می فرماید: ای پیامبر امر کردی که بنویسد بر سنگ عقیق آنچه را دوست داری و علی هم امر کرد بنویسد آنچه را دوست دارد و من هم نوشتم بر آن آنچه برا دوست دارم و آن کلمۀ « عَلی وَلیُ الله » است.
مستدرک:3/306و307
زید بن علىّ از پدرش امام سجّاد زین العابدین علیه السلام حکایت نماید:
روزى پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله، انگشتر خود را به امام علىّ بن ابى طالب علیه السلام داد و فرمود: این انگشتر را نزد حکّاک برده، به او بگو که بر نگین آن: « محمّد بن عبداللّه » نوشته شود. امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام آن انگشتر را گرفت و پیش حکّاک برد واظهار داشت: بر نگین این انگشتر نقش کلمه « محمّد بن عبداللّه » حکّاکى کَنْده کارى نما. حکّاک آن را پذیرفت ولیکن در هنگام کار، دست و قلم او خطا رفت و به جاى آن نقش « محمّد رسول اللّه » نوشته شد. هنگامى که امام علىّ علیه السلام خواست انگشتر را بگیرد، دقّت نمود؛ و چون دید نقش، غیر از چیزى است که دستور داده بود، به او فرمود: من چنین موضوعى را نگفته بودم. حکّاک اظهار داشت: بلى، صحیح مى فرمائى؛ ولیکن دستم به اشتباه رفت.
پس حضرت آن انگشتر را گرفت و نزد رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آورد واظهار داشت: یا رسول اللّه! حکّاک آنچه را گفته بودم، انجام نداده ومدّعى است که دستش خطا رفته است.
در این لحظه پیامبر خدا آن انگشتر را گرفت و پس از دقّت بر آن فرمود: اى علىّ! من محمّد بن عبداللّه هستم، پس چرا « محمّد رسول اللّه » نوشته شده است و سپس انگشتر را به دست مبارک خود نمود؛ و چون صبح شد و بر انگشتر نگاه کرد، دید زیر آن نوشته شده است: « علىّ ولىّ اللّه پس به همین جهت تعجّب حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله فزونى یافت، در همین بین جبرئیل امین علیه السلام نازل شد و رسول خدا جریان را براى او بازگو نمود.جبرئیل در پاسخ اظهار داشت: آنچه را که تو خواستى نوشته شود گفتى؛ و آنچه را که ما خواستیم نوشتیم.
بحار الا نوار: ج ۱۶، ص ۹۱، ح ۲۶
امام صادق علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دو انگشتر داشت که بر یکی از آن ها نوشته شده بود:« لا اله الا الله، محمداً رسول الله » و بر دیگری:« صدق الله » (خداوند راست گفت.)
_____________________________________________________________________
عبدالله بن سنان می گوید: نزد امام صادق علیه السلام بودم که صحبت از انگشتر پیامبر اکرم به میان آمد. امام فرمود:« دوست داری آن را به تو نشان دهم؟»
گفتم:« آری.»
امام دستور داد ظرف کوچک دربسته‌ای را بیاورند. آن را گشود و از میان پنبه، حلقه‌ای نقره‌ای که نگین سیاهی داشت خارج کرد. بر آن نگین نوشته شده بود:« محمد رسول الله »
سپس فرمود:« آری، نگین انگشتر پیامبر سیاه بوده است.»
_____________________________________________________________________
در روایتی دیگر، امام باقر علیه السلام فرمود:« انگشتر پیامبر از جنس نقره بود و نقش آن جمله « محمد رسول الله بود.»
_____________________________________________________________________
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم دارای دو انگشتر بود که بر یکی از آن ها نوشته شده بود: (لا اله الا الله محمداً رسول الله) و بر دیگری جمله« صدق الله» (راست گفت خداوند) نقش بسته بود.
امام باقر ( علیه السلام ) فرمود: انگشتر پیامبر ( ص ) از جنس نقره بود و نقش آن جمله« محمد رسول الله» بود.
_____________________________________________________________________
عبدالله بن سنان می گوید: نزد (شاید) امام صادق ( علیه السلام ) بودم که صحبت از انگشتر پیامبر ( ص ) به میان آمد. امام ( علیه السلام ) فرمود: دوست داری آن را به تو نشان دهم، گفتم: آری.
پس او حقّه ای (پارچه یا ظرف کوچک دربسته) را درخواست کرد بیاورند پس آن را گشود و از میان پنبه حلقه ای نقره ای که نگین سیاهی داشت خارج کرد بر آن نگین نوشته شده بود: « محمد رسول الله» سپس فرمود: آری نگین انگشتر پیامبر ( ص ) سیاه بوده است.
_____________________________________________________________________
حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: نقش نگین انگشتر حضرت محمّد صلی الله علیه و آله وسلم:
" لا إله إلاّ اللَّه، محمّد رسول اللَّه "بوده است.                                                         « صحیفه رضویه »
بحارالانوار، ج16، ص95 --- قرب الاسناد
بحارالانوار، ج16، ص96 --- الخصال
 
در پایان این قسمت چه نتیجه ای میگیریم ؟
1- احتمال وجود نام علی ( علیه الرحمه ) بر روی نگین پیامبربسیار زیاد است.
2- امکان وجود نام ابابکر بر روی نگین انگشتر بسیار ضعیف است چرا که از میان روایات موجود تنها یک روایت با این مضمون وجود دارد که آن هم آن گونه که با یک دیگر دیدیم رد شد و اعتبار ندارد.
3- در صورت عدم وجود سطر شهادتین علی ولی الله بر روی انگشتر ، سطر ابابکر صدیق هم وجود ندارد و تنها دو سطر لااله الا الله و محمدالرسول الله بر روی انگشتر حک شده است
4- این احتمال وجود دارد که شهادتین لااله الاالله بر روی انگشترحک نشده باشد و تنها سطر محمد الرسول الله بر روی انگشتر موجود باشد که این نیز یک فرض و احتمال است.
5- آنچه که مشخص است بنا بر روایات و حدس زده می شود این است که انگشتر رسول الله به احتمال قوی یک بدل و جعل داشته که در زمان خلفای اسلام در اختیار داشته و در دست می کرده اند.
 

تهیه و تنظیم در پایگاه اسلامی دانش آموزی سادات

http://www.sadatstu.ir/

جالب بود واقعا