آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|
اطلاعات نویسنده |
پنجشنبه ۲ امرداد ۱۳۹۳ ۱۲:۲۱ بعد از ظهر
|
|||||||
مدیر انجمن
شماره عضویت :
6
حالت :
ارسال ها :
1845
محل سکونت : :
تهران
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
451
دعوت شدگان :
9
اعتبار کاربر :
12915
پسند ها :
1948
تشکر شده : 2815
|
سلام دوستان امروز صبح بي اختيار ياد شبهاي قدر افتادم که چه اتفاقاتي برام افتاد و چه چيزهايي مشاهده کردم. شب اول ي پيرزني کنار من نشسته بود ي دستمال بزرگ دستش بود فکر کنم 25 در 25سانت بود که با اون هر آبي که از صورتش جاري ميشد رو ميگرفت البته سفيد نبود تقريبا طوسي بود حالا نميدونم واقعا طوسي بود يا طوسي شده بود . من کنارش بودم و شب قدر رو با پيرزن و دستمالش و ي مسجد پر از جنس بشر که جاي تکون خوردن نداشت شروع کرديم. پير زن داستان ما خيلي هم دل شکسته بود، مدام اشک ميريخت، عرق ميريخت، خب اشکم که بياد حتما بيني جاري ميشه و بايد پاکش کرد وااااااااي تازه سرديشم کرده بود فکر کنم افطار هندونه خورده بود خلاصه هر يک دقيقه يکبار کل صورتشو با اين دستمال پاک ميکرد منم در عجب بودم اين پزشکها واقعا واسه خودشون حرف ميزنن ميگن بهداشت رعايت کنين ؟ چند بار خواستم بگم مادر چشم حساس هر چيزي رو بهش نمال، ولي منصرف شدم و بجاش ي دستمال تميز و تا کرده از کيفم در آوردم دادم بهش گفتم: مادر اشکتو با اين پاک کن گفت: نه مادر اين دستمال نرم با اين راحتترم، گفتم: اينم نرمه ببين تازه قشنگ چشمتونو خشک ميکنه. گفت: مادر اين لطيف تره چشم منم حساس هر چيزي نميتونم بمالم بهش (يا خدااااااااااااااا ايني که شما ميمالي که از ميکروب و ويروس غني ، تازه چشمشمونم حساس. رحم اله مادر ) مادر هي اين دستمال رو مينداخت زمين هي برش ميداشت باهاش کل آبهاي موجود رو صورتشو پاک ميکرد و تکرار و تکرار جوشن کبير رو خونديم خدا نورمو زياد کنه منم که نور بالا ميزدم حسابي بهشت برين بهم واجب شده بود همينطور اشک ميريختم (مديون منين اگه فکر کنين واسه حاجت هاي دنيوي بوده اين اشکها. تف به ريا) بعدم مداحي شروع شد برقها رو خاموش کردن من وقتي تو حال خودمم و گريه ميکنم هميشه زانوهامو بغل ميکنم و سرمو ميزارم رو زانوم اين تنها حالتي که باهاش اخت گرفتم . و تو حين مداحي هم به اين هم شکل نشستم و مادر کنار من شدت گريهش بيشتر بيشتر شد ومصرف دستمال هم بالاتر بالاتر . و من نيز مصرف دستمال کاغذييم بيشتر و بيشتر . تو تاريکي دستمالم از دستم افتاد دست کشيدم زمين پيداش کنم که رو زمين نمونه دستم خورد بهش تو مشتم گرفتمش . وااااا چرا دستمال انقدر کش اومده خدايا چرا اين همه خيس يعني اگه دستمال رو ميچلوندي فکر کنم ي ليوان آب ميداد تقبل الله پونه چه کردي، امشب ديگه با اين همه اشکي که ريختي بدون شک تو بهشت يک کاخ عظيم بهت ميدن دوستان چه حال خوشي بهم دست داد اصلا ديگه خودمو زميني نميديدم بسيار بسيار احساس سبکي ميکردم. خدا عجب بنده اي داشتيا به لطف اين همه اشک من و آسموني شدنم، همه اين جمع رو بهشتي بفرما الهي امين . تو همين افکار بودم ديدم مادر کنار دست من ميگه دستمال کوش، دستمالم کوش تازه يچيزي تو وجودم قليان کرد واااااااامصبتا اين چيه دست منه واييييييي نکنه ..... خدايا نکنه ..... خلاصه من زودتر از همه قرآن به سر گرفتم و همه رو صدا کردم نکنه .... يا خدا رحم کن دست چپم به همون حال مشت کرده روي زانوم خشک شد و با دست راست گوشيمو درآوردم نور انداختم به مشت چپم فقط دعا کردم اشتباه کرده باشم زل زدم به مشتم. تو دلم گفتم يا خدا يا خدا رحم اله يا خدا رحم اله دستمال پيرزن بود تو دستم خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا اين چي بيد اخه مشت دستم سست شد خواستم بندازمش زمين ديدم پيرزن مسير نور گوشيمو گرفت دزد دستمال رو پيدا کرد . دستمال رو از دستم در آورد گفت مادر اخه اين چه کاريه دستمال ميخواستي ميگفتي بهت ميدادم اين شخصيه تا حالا ترور شخصيت شدين؟ من شدم خدايا من ديگه با اين دنيا کاري ندارم خدايا خودت ميدوني کلي آرزو داشتم امشب به باد فنا رفت فقط منو با خودت ببر. اخه خدايا يعني انقدر قيافم غلط انداز بود که اين مادر فکر کرد سارق دستمالشم؟ اونم براي مصرررررررررررررررررررف؟؟؟؟؟؟ خلاصه دوستان چشمتون روز بد نبينه پيش پيرزن که سرافکنده بودم و دستمم که به همون حالت خشک شده بود دوست داشتم عربستان بودم طبق قانون رفتار ميکرد و دست چپم که حکم سارق داشت، از مچ دست قطع ميکرد اخه تو اين شرايط نه ميشد بري بيرون بشوريش نه ميشد تحملش کني دست چپم رو کوچکترين حرکتي نميدادم به همان حالت باقي مونده بود تا اخر مراسم. نکته اخلاقي : 1- اگه دستمالت افتاد رو زمين چه کاريه برش داري . 2- اگه خيلي احساس گناه کردي و دستمالت رو زمين افتاده خب اول نور بنداز بعد برش دار . و در آخر دوستان اگه دست کشيدي رو زمين، دستتون به ي جسم خيس افتاد نريد تو هپروت که بله من جزء صالحينم و بهشت برين بر من واجب و الان خدا داره بهت لبخند ميزنه تو بخشيده شدي و ...... لازم منطقي باشيم نه احساسي و نتيجه احساس ميشه اين .
و اين داستان ادامه دارد .....
ویرایش موضوع توسط : پونه
در تاریخ : پنجشنبه ۲ امرداد ۱۳۹۳ ۱۲:۴۹ بعد از ظهر
می پسندم 8 0 8 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||
|
اطلاعات نویسنده |
پونه و شيرين کاري شب قدر
پنجشنبه ۲ امرداد ۱۳۹۳ ۱۲:۵۳ بعد از ظهر
[1]
|
|||
خفه نشی تو دختر
چن روزه دلم گرفته مدام مداحی گوش میدم الانم داشتم مداحی گوش می دادم و گریه می کردم گریه و خنده قاطی شد تا تو باشی حواست به دستمال دیگری نباشه خانم دکتر اگه چندشت نمیومد این اتفاق برات نمیفتاد خاطره زیبایی بود ممنون الهی که خوشبخت و عاقبت بخیر بشی می پسندم 4 0 4 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
پونه و شيرين کاري شب قدر
پنجشنبه ۲ امرداد ۱۳۹۳ ۰۱:۰۹ بعد از ظهر
[2]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
431
حالت :
ارسال ها :
2349
محل سکونت : :
یکی از روستا های خراسان رضوی تا مشهد 3ساعت راه هست
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
528
دعوت شدگان :
2
اعتبار کاربر :
25093
پسند ها :
1627
تشکر شده : 3862
وبسایت من :
وبسایت من
|
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ دستون درد نکنه یه دل سر خندیدم این جزای این است که بعضی ها میخوان بگن ما دکتریم ........................ با شما نبودم هااااا با دیوار بودم خخخخخ
ویرایش ارسال توسط : احسان فقط خدا
در تاریخ : پنجشنبه ۲ امرداد ۱۳۹۳ ۰۱:۱۵ بعد از ظهر می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
پونه و شيرين کاري شب قدر
پنجشنبه ۲ امرداد ۱۳۹۳ ۰۵:۱۴ بعد از ظهر
[3]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
785
حالت :
ارسال ها :
151
محل سکونت : :
زیر آسمون شب
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
154
اعتبار کاربر :
2227
پسند ها :
156
تشکر شده : 271
|
حالا جالبش اینجاس که برگشته گفته مادر اخه اين چه کاريه دستمال ميخواستي ميگفتي بهت ميدادم اين شخصيه می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
پونه و شيرين کاري شب قدر
پنجشنبه ۲ امرداد ۱۳۹۳ ۰۶:۱۱ بعد از ظهر
[4]
|
|||
خدایا این روزا رو واسه هیچ کسی نخواه پونه راستشو بگو چندبار دست تو شستی؟ فکر کنم از بس شستی پوست دستت ور اومده خخخ
می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
پونه و شيرين کاري شب قدر
پنجشنبه ۲ امرداد ۱۳۹۳ ۰۶:۴۹ بعد از ظهر
[5]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
514
حالت :
ارسال ها :
447
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
175
اعتبار کاربر :
2181
پسند ها :
473
تشکر شده : 158
|
خخخخخخخخخخ پونه خاطرات اون پیرزنه تو راه مشهد
و واسم زنده کردی تازه داشت یادم میرفت دم افطاری چه کاری بود می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
پونه و شيرين کاري شب قدر
پنجشنبه ۲ امرداد ۱۳۹۳ ۰۸:۴۵ بعد از ظهر
[6]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
1086
حالت :
ارسال ها :
368
محل سکونت : :
تبریز
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
121
اعتبار کاربر :
1824
پسند ها :
261
تشکر شده : 210
|
خدای من غش کردم از خنده. راستی تو مسجد ما هم یه عقرب پیدا شد هه جیغ هوار تو یه ان کل مسجد به هم ریخت.خخخخخخخخخخخخ ناگهان یکی فداکاری کرد و شجاعت به خرج داد عقربو نفله کرد.یه وضعیتی بودا من نمیدونستم گریه کنم یا خنده خخخخخخخخخ می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
پونه و شيرين کاري شب قدر
پنجشنبه ۲ امرداد ۱۳۹۳ ۰۹:۱۲ بعد از ظهر
[7]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
384
حالت :
ارسال ها :
398
محل سکونت : :
نصف جهان
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
285
اعتبار کاربر :
2376
پسند ها :
433
تشکر شده : 183
|
نوشته شده توسط : قمر » خفه نشی تو دختر چن روزه دلم گرفته مدام مداحی گوش میدم الانم داشتم مداحی گوش می دادم و گریه می کردم گریه و خنده قاطی شد تا تو باشی حواست به دستمال دیگری نباشه خانم دکتر اگه چندشت نمیومد این اتفاق برات نمیفتاد خاطره زیبایی بود ممنون الهی که خوشبخت و عاقبت بخیر بشی دقیقا منم دلم گرفته بود امروز چهلم عزیزم بود الان اومدم سیستم الهی نمیری پونه زولبیا که می خوردم کوفتم شد با خاطره ات
ویرایش ارسال توسط : admin
در تاریخ : جمعه ۳ امرداد ۱۳۹۳ ۰۲:۲۵ قبل از ظهر می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
پونه و شيرين کاري شب قدر
جمعه ۳ امرداد ۱۳۹۳ ۰۲:۱۶ قبل از ظهر
[8]
|
||
آقا من دسمال رو آنالیز کردم اینا رو یافتم می پسندم 5 0 5 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر |
|||
|
اطلاعات نویسنده |
پونه و شيرين کاري شب قدر
جمعه ۳ امرداد ۱۳۹۳ ۰۲:۰۱ بعد از ظهر
[9]
|
|||
نوشته شده توسط : admin » آقا من دسمال رو آنالیز کردم اینا رو یافتم وای پونه اینارو ببینه صد در صد خود کشی میکنه می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
پونه و شيرين کاري شب قدر
جمعه ۳ امرداد ۱۳۹۳ ۰۲:۳۶ بعد از ظهر
[10]
|
|||
سلام بر بزرگ دکتر چت روم
اینا چیه نوشتی اصلانم قشنگ نبود منم نخندیدم خوشمم نیومد می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
پونه و شيرين کاري شب قدر
جمعه ۳ امرداد ۱۳۹۳ ۰۳:۰۷ بعد از ظهر
[11]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
1047
حالت :
ارسال ها :
978
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
138
اعتبار کاربر :
23972
پسند ها :
1433
تشکر شده : 1000
|
ایشششششش وای حالم بد شد دارم بالا میارم ایشششششش
پونه اگه دستم بهت برسه می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
پونه و شيرين کاري شب قدر
جمعه ۳ امرداد ۱۳۹۳ ۰۳:۲۱ بعد از ظهر
[12]
|
|||
مدیر انجمن
شماره عضویت :
6
حالت :
ارسال ها :
1845
محل سکونت : :
تهران
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
451
دعوت شدگان :
9
اعتبار کاربر :
12915
پسند ها :
1948
تشکر شده : 2815
|
نوشته شده توسط : سینا »
سلام بر بزرگ دکتر چت روم
اینا چیه نوشتی اصلانم قشنگ نبود منم نخندیدم خوشمم نیومد سلام اقا سينا کبير از ديار اصفهان . ممنون که مطلب منو خوندين مهم اينه که وقت گذاشتين و خوندين به هر حال هر کسي ي نظري داره و نظر شما هم قابل احترام. و اما دوستان هدف من از نوشتن وقايع اينه که ميخوام بگم که تو زندگي هر کسي اتفاقاتي ميوفته که ميشه هم ديد مثبتشو ديد هم منفي هم ميشه خيلي جدي باهاش برخورد کرد هم به صورت طنز در آورد . من خودم درست همون شب از اين اتفاق فقط واکنشم عصبانيت بود نه طنز اما ديروز صبح ديدم ميشه به اين قضيه به صورت طنزم نگاه کرد و خداشاهده شايد حدود نيم ساعت به اين اتفاق بلند خنديدم و برام شد ي خاطره جالب و به ياد موندني . از همه دوستان که به من لطف داشتن و نظر گذاشتن و اينکه بعضي دوستان ديروز کلي وقت گذاشتن و راجع به مطلبم حرف زديم و و الحمدالله به غير اقا سينا همه از اين مطلب لذت بردن تشکر ميکنم . و خداوند را شاکرم که اين موهبت بزرگ رو نصيبم کرد که بتونم با نوشتن مطالبم دوستان رو تا دقيقه اي دور از مشکلات لبخند رو به لبشون بيارم . کوتاهترين فاصله براي دوست داشتن، يک لبخند است .... ميخندي يا بخندم؟ پس خدا جونم کمکمون کن تا تک تک لحظههامون همون طوري رفتار کنيم که تو ميپسندي.
«آمين»
می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|
برچسب ها
|
پونه ، شيرين ، کاري ، شب ، قدر ، |
|