آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|
اطلاعات نویسنده |
بدووووووووووووووووو بیاااااااااا بازززززززززی
یکشنبه ۵ امرداد ۱۳۹۳ ۰۳:۱۲ بعد از ظهر
[13]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
1047
حالت :
ارسال ها :
978
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
138
اعتبار کاربر :
23972
پسند ها :
1433
تشکر شده : 1000
|
در همین لحظه صدای باز شدن در شنیده میشه دزدا که مشغول گشتن خونه بودن اصلا متوجه نمیشن
خانم صاحب خونه وارد خونه میشه اما اصلا وحشت نمیکنه چون یه زن زبر و زرنگ بود و میدونست باید چیکار کنه... می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
بدووووووووووووووووو بیاااااااااا بازززززززززی
یکشنبه ۵ امرداد ۱۳۹۳ ۰۳:۳۴ بعد از ظهر
[14]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
605
حالت :
ارسال ها :
365
محل سکونت : :
اهواز
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
237
اعتبار کاربر :
1894
پسند ها :
371
تشکر شده : 180
|
خب بزاری اخر ماجرا رو خودم بگم:
داشتم میگفتم یه هو که صاب خونه خواست بیاد تو دزدا از پشت درو قفل کردن که نتونه بیاد بعد دزدا گفتن کیه کیه؟ بعد صاب خونه گفت منم منم دایی داعشم نگران پولا نباشین ریختم به حساب القاعده در اینجاست که طالبان میپره وسط به داعش و القاعده میگه داشتیم؟ تک خوری؟ یا به منم میدین یا یه تک میزنم به سرباز گمنام بیاد تک رو که میزنه میبینه شارژ نداره ولی سرباز گمنام نمیدونم چطور فهمید محمد 110 رو خبر میکنه که با لباسا کماندو میپره وسط یه فلیپینی میزنه تو صورت ملک یه تیچاگی هم میزنه تو صورت ایمن الظواهری حالا بیاو درستش کن یه بزن بزنی میشه اونوخت بقیه نیروهای کمکی محمد 110 از جمله اشخاص برجسته اون سرکرده گروهک دانش اموزی سادات جناب عبدالله و جمعه موعود و بلاغ مبین که تخصصش جنگ روانی هست تا صبح با صبر و حوصله زیاد میشینه با دایی داعش حرف میزنه و حالا شمارا با یک تیکه از گفتگوی بلاغ مبین با داعش بلاغ مبین:حالا نونت نبود ابت نبود داعش:چیکار کنم خووووووووووو بلاغ مبین:میخوای یه کار خوب واست جور کنم دست از این کار بکشی؟ داعش:مثلا چیکار؟ بلاغ مبین:اب حوض خالی کن ... اب توش زیاده در امد داره داعش: بلاغ مبین سرشو که گرم کرد تا نیروها رسیدن ............ یا خدا ببین کی اومده admin ادمین با کلیه تجهیزات وارد جنگ میشه ولی با این حال نمیتونه شکست بده در اینجاست که انتظار اخرین ترکش بکار میبنده و اونم مذاکره با مشاوراش داشتم میگفتم :مشاوره در امورکشورهای حوزه خلیج فارس برعهده سردار سرتیپ سپهبد سرلشکر یاس زهراست با زیرکی کامل فهمید اینا فلافل دوست دارن تصمیم میگرین که مواد شیمیایی با طعم فلافل درست میکنه و در اخر بیشتر سربازیای داعش به هلاکت میرسن ملک بغدادی که به شدت از باران عشق به دلیل طرح چنین مساله ای در فضای مجازی ناراحت بود دستور به هلاکت رسیدن باران عشق رو صادر میکنه در اینجا ادمین که خیلی به روحیه یاران مهدی حساس بود و نمیتونست عذب شدن اون رو ببینه این بار پونه رو میفرسته جلو همراه با تک تیر اندازها و باران عشق رو از مهلکه نجات میده و در اخر : پونه به دست ملک بغدادی با ضربه گلوله به ناحیه کلیپس برخورد میکنه و چیزیش نمیشه نگران نباش پونه هواتو دارم هوووووووووووووووووووووف من خسته شدم یکی دیگه بقیشو... نتیجه اخلاقی: هیچ وقت راضی به جدا شدن دو کبوتر عاشق نشین حتی اگر کلیپستون رو از دست بدین
ویرایش ارسال توسط : غم هجران
در تاریخ : دوشنبه ۶ امرداد ۱۳۹۳ ۰۶:۰۷ قبل از ظهر می پسندم 5 0 5 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
بدووووووووووووووووو بیاااااااااا بازززززززززی
یکشنبه ۵ امرداد ۱۳۹۳ ۰۴:۳۰ بعد از ظهر
[15]
|
||
عضو
شماره عضویت :
290
حالت :
ارسال ها :
291
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
45
اعتبار کاربر :
1359
پسند ها :
323
تشکر شده : 283
|
بازم بازی گذاشتین اون دفعه دعوا شد
می پسندم 5 0 5 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر |
||
|
اطلاعات نویسنده |
بدووووووووووووووووو بیاااااااااا بازززززززززی
یکشنبه ۵ امرداد ۱۳۹۳ ۰۴:۳۳ بعد از ظهر
[16]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
514
حالت :
ارسال ها :
447
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
175
اعتبار کاربر :
2181
پسند ها :
473
تشکر شده : 158
|
چرا حرفهای منو پاک کردن همش تقصیر نیماست
می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
بدووووووووووووووووو بیاااااااااا بازززززززززی
دوشنبه ۶ امرداد ۱۳۹۳ ۰۵:۲۲ قبل از ظهر
[17]
|
|||
نوشته شده توسط : یاس زهرا » خب بزاری اخر ماجرا رو خودم بگم: داشتم میگفتم یه هو که صاب خونه خواست بیاد تو دزدا از پشت درو قفل کردن که نتونه بیاد بعد دزدا گفتن کیه کیه؟ بعد صاب خونه گفت منم منم دایی داعشم نگران پولا نباشین ریختم به حساب القاعده در اینجاست که طالبان میپره وسط به داعش و القاعده میگه داشتیم؟ تک خوری؟ یا به منم میدین یا یه تک میزنم به سرباز گمنام بیاد تک رو که میزنه میبینه شارژ نداره ولی سرباز گمنام نمیدونم چطور فهمید محمد 110 رو خبر میکنه که با لباسا کماندو میپره وسط یه فلیپینی میزنه تو صورت ملک یه تیچاگی هم میزنه تو صورت ایمن الظواهری حالا بیاو درستش کن یه بزن بزنی میشه اونوخت بقیه نیروهای کمکی محمد 110 از جمله اشخاص برجسته اون سرکرده گروهک دانش اموزی سادات جناب عبدالله و جمعه موعود و بلاغ مبین که تخصصش جنگ روانی هست تا صبح با صبر و حوصله زیاد میشینه با دایی داعش حرف میزنه و حالا شمارا با یک تیکه از گفتگوی بلاغ مبین با داعش بلاغ مبین:حالا نونت نبود ابت نبود داعش:چیکار کنم خووووووووووو بلاغ مبین:میخوای یه کار خوب واست جور کنم دست از این کار بکشی؟ داعش:مثلا چیکار؟ بلاغ مبین:اب حوض خالی کن ... اب توش زیاده در امد داره داعش: بلاغ مبین سرشو که گرم کرد تا نیروها رسیدن ............ یا خدا ببین کی اومده admin ادمین با کلیه تجهیزات وارد جنگ میشه ولی با این حال نمیتونه شکست بده در اینجاست که انتظار اخرین ترکش بکار میبنده و اونم مذاکره با مشاوراش داشتم میگفتم :مشاوره در امورکشورهای حوزه خلیج فارس برعهده سردار سرتیپ سپهبد سرلشکر یاس زهراست با زیرکی کامل فهمید اینا فلافل دوست دارن تصمیم میگرین که مواد شیمیایی با طعم فلافل درست میکنه و در اخر بیشتر سربازیای داعش به هلاکت میرسن ملک بغدادی که به شدت از باران عشق به دلیل طرح چنین مساله ای در فضای مجازی ناراحت بود دستور به هلاکت رسیدن باران عشق رو صادر میکنه در اینجا ادمین که خیلی به روحیه یاران مهدی حساس بود و نمیتونست عذب شدن اون رو ببینه این بار پونه رو میفرسته جلو همراه با تک تیر اندازها و باران عشق رو از مهلکه نجات میده و در اخر : پونه به دست ملک بغدادی با ضربه گلوله به ناحیه کلیپس برخورد میکنه و چیزیش نمیشه نگران نباش پونه هواتو دارم هوووووووووووووووووووووف من خسته شدم یکی دیگه بقیشو... نتیجه اخلاقی: هیچ وقت راضی به جدا شدن دو کبوتر عاشق نشین حتی اگر کلیپستون رو از دست بدین اول یه چیزی بگم واقعا از خلاقیت یاس زهرا حیرت کردم البته از همه بچه ها تشکر میکنم تا اینجا همگی عالی بودین دوم بریم سر ادامه داستان: بعداز نجات پونه همه نگران بودن چطور از مهلکه جون سالم به در ببرن که یک یهو سینا که از دست ملک بغدادی خیلی عصبانی بود بخاطر یاران وباران زنگ میزنه به محمدطاها وازش کمک میخواد تو همین حین فکری به سرش میزنه
ویرایش ارسال توسط : غم هجران
در تاریخ : دوشنبه ۶ امرداد ۱۳۹۳ ۰۶:۰۸ قبل از ظهر می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
بدووووووووووووووووو بیاااااااااا بازززززززززی
دوشنبه ۶ امرداد ۱۳۹۳ ۰۵:۴۳ قبل از ظهر
[18]
|
|||
اقا سینا هم بچه زرنگ داستان ما زنگ زد به محمد طاها گفت داداش گلم بیا ببین این دزدا رو میشناسی یا نه... اجالتا اینا همونایی هستند که ی بار ماشین داداش عمه پسر خاله رو دزدیدند محمد طاها هم پرشتاب اومد ودید که ای دل غافل اینا هموناند و با یک حرکت برق اسا یه پس گردنی به یکی از دزدا زد وادامه داستا ن روبعدی بگه
ویرایش ارسال توسط : سینا
در تاریخ : دوشنبه ۶ امرداد ۱۳۹۳ ۰۵:۵۰ قبل از ظهر می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
بدووووووووووووووووو بیاااااااااا بازززززززززی
دوشنبه ۶ امرداد ۱۳۹۳ ۰۶:۲۲ قبل از ظهر
[19]
|
|||
مدیر انجمن چهارده معصوم
شماره عضویت :
4
حالت :
ارسال ها :
568
محل سکونت : :
استان قزوین(مینودر) محضر خدا
جنسیت :
تاریخ تولد :
1-9-1975
تعداد بازدیدکنندگان :
518
دعوت شدگان :
5
اعتبار کاربر :
6949
پسند ها :
622
تشکر شده : 376
|
محمد طاها به کمک بزرگ مردان روم که ديگه همشون خبر دار شده بودن باتفاق مديران ،جناب ادمين و انتظار و ابو اسحق و مهدی 313 که از سربازان گمنام هستن کت بسته دزدا را سوار ماشينا کردن را افتادن که دزدا را تحويل مقر فرماندهی بدن( اينم داخل پرانتز بگم که چون تو اين زمينه تجربه لازم را نداشيم کامل جيباشون را نگشتيم يکی از همين آقا دزدا يه چاقو داشت که يه لحظه دوربين به اشاره کارگردان نشونش داد تا دل تو دل شنونده و بیننده نمونه ) تو مسير که داشتند ميرفتند سر گردنه خوردن به کمين منافقين کور دل ....
ویرایش ارسال توسط : غم هجران
در تاریخ : دوشنبه ۶ امرداد ۱۳۹۳ ۰۶:۳۶ قبل از ظهر می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
بدووووووووووووووووو بیاااااااااا بازززززززززی
دوشنبه ۶ امرداد ۱۳۹۳ ۰۶:۳۳ قبل از ظهر
[20]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
243
حالت :
ارسال ها :
8
محل سکونت : :
تهران
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
24
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
226
پسند ها :
22
تشکر شده : 53
|
منافقین کوردل اکه قصد داشتن همه رو به شهادت برسونن تصمیمی گرفتند که...
ویرایش ارسال توسط : عاشق گمنام
در تاریخ : دوشنبه ۶ امرداد ۱۳۹۳ ۰۶:۴۸ قبل از ظهر می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
بدووووووووووووووووو بیاااااااااا بازززززززززی
دوشنبه ۶ امرداد ۱۳۹۳ ۰۶:۴۷ قبل از ظهر
[21]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
605
حالت :
ارسال ها :
365
محل سکونت : :
اهواز
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
237
اعتبار کاربر :
1894
پسند ها :
371
تشکر شده : 180
|
بعد که دزدا یکی از بچه های گمنام رو مبینن( البته هنوز شخصیت اون فرد فاش نشده )بادیدن اون طرف دستشون رو با چاقو میبرن
حالا زیاد نمیخوام وارد حاشیه بشم ازم نپرسین دلیل بریدن دست طرف چی بوده بزارین بقیشو بگم بله به گردنه که میرسن منافقان میگن که نه پول میخوایم نه این اسیران رو فقط سه بار بگین سه شیشه شیرسه شیشه سرشیر که این هم بازم به خاطر دیدن اون شخصی که هنوز فاش نشده که دچار توهم میشن وتو یه فاز دیگه میرن یعنی کی میتونه باشه این موقع شب؟ می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
بدووووووووووووووووو بیاااااااااا بازززززززززی
دوشنبه ۶ امرداد ۱۳۹۳ ۰۶:۵۳ قبل از ظهر
[22]
|
|||
که ناگهان
می پسندم 4 0 4 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
بدووووووووووووووووو بیاااااااااا بازززززززززی
دوشنبه ۶ امرداد ۱۳۹۳ ۰۹:۲۸ قبل از ظهر
[23]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
655
حالت :
ارسال ها :
966
محل سکونت : :
یه جایی
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
283
اعتبار کاربر :
6586
پسند ها :
418
تشکر شده : 1464
|
خب
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
بدووووووووووووووووو بیاااااااااا بازززززززززی
دوشنبه ۶ امرداد ۱۳۹۳ ۱۰:۳۳ قبل از ظهر
[24]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
1047
حالت :
ارسال ها :
978
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
138
اعتبار کاربر :
23972
پسند ها :
1433
تشکر شده : 1000
|
بله اون شخص مخفی کسی نبود جز... جناب مدیر انتظار(مدیر انتظار همیشه مخفی میومد وبچه های روم رو غافلگیر میکرد و بعضیا با آقا طاها اشتباه میگرفتنشکلا هیچکس از هویتش هیچی نمیدونست)
اتنظار استاد هیپنوتیزم کردن بود به کمک هیپنوتیزم منافقین رو خواب میکنه غافل از این سر دسته منافقین و معاونش اون پشت مشتا قایم شدن وای خدای من یعنی حالا چی میشه مدیر مخوفمون چیزیش نشه پس بقیه کجا موندن... می پسندم 4 0 4 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|
برچسب ها
|
بدووووووووووووووووو ، بیاااااااااا ، بازززززززززی ، |
|