آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|
اطلاعات نویسنده |
بدون هیچ عنوانی...
شنبه ۲۵ امرداد ۱۳۹۳ ۰۵:۴۸ بعد از ظهر
[1]
|
|||
شب عملیات کربلای 5 وقتی وارد آب شدیم ماه کاملا بالا بود .
به سمت خاکریز عراقیها حرکت کردیم . حاج قاسم (سردار سلیمانی ) با دوربین دید در شب بچه ها را نگاه می کرد می گفت : « دلهره عجیبی پیدا کردم , چون آسمان مهتابی بود و من از شروع کار تا نزدیک دشمن شما را می دیدم و مرتب متوسل به حضرت زهرا (س ) می شدم که عملیات لو نرود. » ما وسطهای آب بودیم که دشمن دو تا خمپاره ایذایی شلیک کرد. بچه ها مشغول ذکر و پیشروی بودند . به پشت موانع که رسیدیم با 100متر سیم خاردار فرشی مواجه شدیم . به تخریب چی گفتم سیم ها را بچین , با اولین چیدن , منور هشدار دهنده را شلیک کردند. وقت بسیار تنگ بود در این میان شهید « حسین عالی » نوجوان شجاع زابلی بر روی سیم خاردارها خوابید و بچه ها از روی او عبور کردند و خط دشمن را شکستند. حسین عالی در همانجا به شهادت رسید. جوابی داریم به خون این نوجوان بدهیم؟؟؟ می پسندم 8 0 8 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
بدون هیچ عنوانی...
شنبه ۲۵ امرداد ۱۳۹۳ ۰۵:۴۹ بعد از ظهر
[2]
|
|||
جنازه اش را پیدا نکردیم.بعد از یکی دو روز آب آوردش.آوردش کنار همان نهری که هر روز آنجا زیارت عاشورا می خواند. می پسندم 5 0 5 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
بدون هیچ عنوانی...
شنبه ۲۵ امرداد ۱۳۹۳ ۰۵:۵۱ بعد از ظهر
[3]
|
|||
هر روز وقتی بر می گشتیم ، بطری من خالی بود؛ اما بطری مجید پازوکی پر آب بود.توی این حرارت آفتاب ، لب به آب نمی زد.
همیشه به دنبال یک جالی خاص بود. نزدیک ظهر روی یک تپه خاک با ارتفاع هفت - هشت متر نشسته بودیم و اطراف را نگاه می کردیم که مجید بلند شد. خیلی حالش عجیب بود . تا حالا او را این گونه ندیده بودیم . مرتب می گفت : ((پیدا کردم این همون بلدوزره.)) یک خاکریز بود که جلوش سیم خاردار کشیده بودند. روی سیم خاردار دو شهید افتاده بودند و پشت سر آنها چهارده شهید دیگر. مجید بعضی از آنها را به اسم می شناخت. مخصوصا آنهایی که روی سیم خاردار خوابیده بودند. جمجمه شهدا با کمی فاصله روی زمین افتاده بود. مجید بطری آب را برداشت ، روی دندان های جمجه می ریخت و گریه می کرد و می گفت :((بچه ها ! ببخشید اون شب بهتون آب ندادم. به خدا نداشتم. تازه ، آب براتون ضرر داشت!)) مجید روضه خوان شده بود و... حالا ما ماندیم و جواب لب های تشنه ی آن شهدا.......براستی پاسخگو هستیم جوابی داریم؟؟؟؟ ....!!! می پسندم 10 0 10 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
بدون هیچ عنوانی...
شنبه ۲۵ امرداد ۱۳۹۳ ۰۵:۵۳ بعد از ظهر
[4]
|
|||
عمليات بيت المقدس7 معروف شده بود به «عمليات عطش».
بچههايي كه عمل كرده بودند، برگشتند به همين موقعيت. بازماندگان، از يك قدمي شهادت برگشته بودند. لبها خشك بود و زبان از تشنگي حركت نميكرد. اما به هر كدام جرعهاي آب و شربت ميداديم نميخوردند. همه به ياد رفقايي كه تشنه جان داده بودند، فقط گريه ميكردند................. می پسندم 4 0 4 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
بدون هیچ عنوانی...
شنبه ۲۵ امرداد ۱۳۹۳ ۰۷:۱۰ بعد از ظهر
[5]
|
|||
خداوندا درد تیر؛ ترکش و خمپاره را تحمل خواهم کرد
اما اندوه خمینی را هرگز (شهید حسن رئوفی فریمانی)
و ما چه با افتخار بر دل رهبرمان اندوه می نشانیم...!!!
جوابی به این شهید داریم؟؟؟؟ می پسندم 4 0 4 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
بدون هیچ عنوانی...
شنبه ۲۵ امرداد ۱۳۹۳ ۰۷:۲۰ بعد از ظهر
[6]
|
|||
آخرين بوسه بر گونه يخزده
عمليات در جبهههاي غرب بسيار جانكاه بود. پيش از گرماي سرب داغ دشمن، سرماي برنده كوهستان جسمت را پارهپاره ميكرد. چه بسيار بسيجياني كه در حالي پرواز كردند كه خون گرمشان، بر محاسنشان يخ بسته بود. ------------------------------------------ و من تنها سکوت کردم و در دلم گفتم: شرمنده ام می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
بدون هیچ عنوانی...
شنبه ۲۵ امرداد ۱۳۹۳ ۰۷:۵۵ بعد از ظهر
[7]
|
|||
این عکس شهید محمدزاده است
البته قبل از شهادت بله تعجب نکنید او از بچه گی آرزو داشت شهید بشود و چند بار خود را به شکل شهدا در اورده و عکس انداخته می پسندم 8 0 8 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
بدون هیچ عنوانی...
شنبه ۲۵ امرداد ۱۳۹۳ ۰۸:۰۰ بعد از ظهر
[8]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
530
حالت :
ارسال ها :
470
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
396
اعتبار کاربر :
2647
پسند ها :
488
تشکر شده : 137
|
حرفی واسه گفتن نداریم
کاش ما هم مثل اونا پاک باشیم و پاک بمونیم و پاک هم بریم خوش بحال اونا که با خدا معامله کردند می پسندم 4 0 4 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
بدون هیچ عنوانی...
شنبه ۲۵ امرداد ۱۳۹۳ ۰۸:۵۴ بعد از ظهر
[9]
|
|||
کجایند مردان بی ادعا؟
می پسندم 5 0 5 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
بدون هیچ عنوانی...
یکشنبه ۲۶ امرداد ۱۳۹۳ ۰۲:۰۷ بعد از ظهر
[10]
|
|||
نشست ولی بلند نشد
اندازه پسر خودم بود ...
سیزده چهارده سال سن داشت .... وسط عملیات یکدفعه نشست ... گفتم : حالا چه وقت استراحته ؟!! گفت : بند پوتینم شل شده. میبندم و راه میفتم ... نشست ولی بلند نشد .... هردوپایش تیر خورده بود ولی برای روحیه ما چیزی نگفت !!! می پسندم 4 0 4 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
بدون هیچ عنوانی...
یکشنبه ۲۶ امرداد ۱۳۹۳ ۰۲:۱۳ بعد از ظهر
[11]
|
|||
ندای بیداری
***همسنگری... با تو که حرف میزنم تمام روزها و لحظه هایم آفتابی می شوند ... از یاد می برم که بی مهری ها ... کج فهمی ها ... ستمگری ها ، چقدر خسته ام کرده است ... از یاد می برم تاریکی را ... و پیوند می زنم با تمام لحظه های خوب با تمام ستاره ها با تمام روشنایی ها همسنگری... در لحظه لحظه زندگی ام با من باش... که حضور تو بزرگترین نعمت و سرمایه است ... بذار دشمن در حسرت این سنگر عشق که... من و تو مثل رفقای واقعیمون(شهدا)...در سنگرمون... عاقلانه فکر می کنیم...و...عاشقانه عمل...* ........................................................... عاشقان میهمانان آمدند... نگاه به عکس شهدا عبادت است... اما... شهدای گمنام عکس ندارند... ولی در دل ما همیشه جای دارند.
ویرایش ارسال توسط : زهرابانو
در تاریخ : یکشنبه ۲۶ امرداد ۱۳۹۳ ۰۲:۲۴ بعد از ظهر می پسندم 5 0 5 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
بدون هیچ عنوانی...
یکشنبه ۲۶ امرداد ۱۳۹۳ ۰۲:۱۸ بعد از ظهر
[12]
|
|||
شهید عبدالعلی صدوق / جهرم
دلش نمی خواست کسی بفهمه می ره جبهه . به خاطر همین گاهی از شیراز اعزام می شد ، گاهی از قم. گاهی از تبریز. دوست داشت گمنام بمونه . به آرزوش رسید و مفقودالاثر شد. می پسندم 5 0 5 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|
برچسب ها
|
بدون ، هیچ ، عنوانی... ، |
|