آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
دوشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۳ ۰۷:۰۷ بعد از ظهر
|
|||||||
بانو
شماره عضویت :
1047
حالت :
ارسال ها :
978
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
138
اعتبار کاربر :
23972
پسند ها :
1433
تشکر شده : 1000
|
لطفا خود را معرفی کنید؟
اینجانب حسین خسرو خاور از روستای هفتهر ساکن میبد هستم.
چند سال است که ساکن میبد هستید؟
حدود ۲۹ سال
چند فرزند دارید؟
۹ فرزند که پنج تا دختر و ۴ پسر
چطور شد که به جبهه رفتید؟
احساس وظیفه کردم. دشمن به خاک جمهوری اسلامی ایران حمله کرده بود. بنا به فرموده حضرت امام خمینی (ره)، حفظ ناموس، کشور و مملکت خود احساس تکلیف کردم و به جبهه های حق علیه باطل رفتم.
در سال ۱۳۶۲ در طرح لبیک به خمینی به جبهه اعزام شدم و آن زمان ۳۵ ساله بودم.
خانواده شما مشکلی به جبهه رفتن شما نداشتند؟
نه
همرزمان شما از همین شهرستان چه کسانی بوده اند؟
یوسف معصومی یخدانی – محمود فلاح پوری – کمال فلاح – موحدیان – علی اکبر مرادیان – سید عزیز الله موسوی، شهید مرتضی معصومی – شهید منصور یوسفی و از یزد آقای فرهنگ دوست و آقای سردار میر حسینی و سردار فتوحی.
شهید همت هم در تنگه دلیجان از فرماندهان لشکر اصفهان بود که برای ما صحبت می کردند.
مجروح شدن خود را به یاد می آورید؟
دشمن پاتک زده بود و مدام کاتیوشا می زد. برای مدتی آتش بس کرد. با بچه ها و شهید مرتضی معصومی رفتیم ببینیم که کسی شهید یا مجروح شده است. ناگهان دشمن دوباره کاتیوشا زد و با موج انفجار کاتیوشا، از ناحیه چشم و صورت، فک و مچ دستم به شدت مجروح شدم.
فشار انفجار به حدی بود که نه چیزی را می شنیدم نه چیزی را می دیدم و خون همه صورتم را فرا گرفته بود. در آن لحظه بچه ها مرا به پشت خط منتقل کردند و لباس هایم را چیدند و بعد از کارهای اورژانسی به بیمارستان اهواز و پس از آن با هواپیما مرا به بیمارستان تهران اعزام کردند.
نزدیک به دوماه در بیمارستان تهران بستری بودم. دکترم آقای نظام محبی بودند به من گفت: برو تا ۵ ماه دیگر برای عمل بعدی تشریف بیاور بعد از پنج ماه که مراجعه کردم مرا از عمل، جواب کردند.
چند دفعه شما تحت عمل جراحی قرار گرفتید؟
در برج دی ۱۳۶۳ برای جراحی فک و صورت و چشمم مرا به شیراز اعزام کردند. دکتر زند، پروتزی زیر لبم قرار دادند و ۸ بهمن همان سال بنیاد با ما تماس گرفت که دکتر مکلرد و دیو از استرالیا آمدند که مرا عمل کنند. آقای حسینعلی فلاح و فلاح پور مرا همراهی می کردند قرار شد عمل در بیمارستان سید مصطفی خمینی انجام شود. ساعت ۸ صبح به بیمارستان رفتیم و تا ساعت ۲ هنوز نوبت ما نشده بود دکتر برای استراحت رفته بود و ساعت ۴ آمد ساعت ۸ شب نوبت ما شد و ما برای عمل فردای آن روز که ۹ بهمن ۱۳۶۳ بود بردند. ساعت ۸ صبح مرا بیهوش کردند و تا ساعت ۱۲ شب تیم دکتر مکلر و دیو روی صورت من کار کردند و از پوست های روی بدن برای قسمت های دیگر فک و غیره استفاده کردند و بعد از مدتی بستری در بیمارستان ۶ اسفند مرا با هواپیما به یزد اعزام کردند.
در این مدت سیم ها و پلاستیک هایی که برای نگه داشتن فک و صورت من قالب کرده بودند خیلی مرا اذیت می کرد و خوراک من در این مدت فقط مایعات بود و به سختی غذا می خوردم. از غذاهای نرم استفاده می کردم. سیم ها و پلاستیک های قالب صورتم خیلی مرا اذیت می کردند دوباره مرا در بیمارستان حضرت فاطمه زهرا(س) تهران بستری کردند و آن ها را از صورتم خارج کردند.
۱۴ برج آذر سال بعد مجددا برای جراحی مرا به لندن فرستادند و یکی از دکتر های جراحی صورت، داخل صورتم را خالی کرد و سیمهایی انداخت و فیزیک صورتم را درست کردند در این عمل نیز خیلی برای خوردن و آشامیدن مشکل داشتم. در حدود ۵ ماهی که لندن بودم قرص هایی به من داده بودند که دردم را ساکت می کرد بعد از برگشت از لندن قرص هایم تمام شده بود و دیگر نمی توانستم درد را تحمل کنم بعد از مدتی سیم ها پاره شده بود و اطرافیانم همه می ترسیدند، شکل صورت به هم خورده بود و سیم ها از هر طرفی بیرون زده بود با این شکل و شمایل مرا به بیمارستان یزد بردند و سیم ها را در آوردند.
سال ۱۳۷۱ دوباره به بیمارستان فاطمه زهرا(س) تهران اعزام شدم دکتر تسیه که از فرانسه آمده بود دوباره روی صورتم عمل پوست و استخوان را جابجا کرد. آخرین باری که برای عمل به بیمارستان تهران رفته بودم سال ۱۳۸۶ بود که قرار بود عمل بشوم که شب آن خواب حضرت امام(ره) را دیدم، حضرت امام(ره) در یک مکانی نشسته بودند و جلویشان چایی و گلابی بود به من تعارف کردند و فرمودند گلابی می خوری یا چایی؟ که من چایی را برداشتم و بعد از آن خواب گفتم دیگر عمل نمی کنم و دیگر عمل نکردم بعد از آن خواب عفونت صورتم خوب شد، استخوان فکم که می گفتند سیاه شده است به شکر خدا بهبود یافت و الان حالم نسبتاً خوب می باشد.
در نهایت بخاطر صورتم ۲۵ بار وارد اتاق عمل شده ام.
برخورد فرزندان، دوستان و آشنایان با شما چگونه است؟
برخورد فرزندانم با من مثل قبل بوده و حتی مهربانانه تر می باشد ولی عده ای می گویند: رفتن شما به جبهه کار درستی نبوده و اکنون هر قدر به شما بدهند ارزشی در مقابل از بین رفتن صورت و بدنتان ندارد. به ندرت از خانه خارج می شوم مگر برای رفتن به منزل دوستان و یا آشنایان
در چه سالی و در کدام منطقه عملیاتی مجروح شدید؟
در سال ۶۲ به همراه حاج شیخ محمد ابراهیم اعرافی (ره ) به جبهه اعزام شدم پس از ۲۷ روز ورودم به جبهه درعملیات خیبر مجروح شدم.
کار شما در جبهه چه بود؟
تک تیرانداز
آیا از رفتن به جبهه پشیمان نیستید؟
کسی مرا مجبور به جبهه رفتن نکرد و با پای خودم رفتم.
اسم جانباز را بر روی خود نمی گذارم، با خودم گفتم اگر عمرم به دنیا هست می مانم و اگر تمام شده باشد اینجا و آنجا ندارد و من از آن ناراحتم که سعادت شهید شدن را هم نداشتم. خداوند کسانی را که بیشتر دوست داشت با خود برد و تا همین اندازه هم اگر خدا قبول کند راضی ام.
هیچ وقت از هیچ کسی گله ای نداشته و ندارم. برای خدا به جبهه رفتم و از رفتن به جبهه راضیم.
بهترین خاطره شما از جبهه و جنگ؟
همه کارهای جبهه خاطره بود، در این ۲۷ روزی که من جبهه را دیدم همه به هم دیگر کمک می کردند، ظرف های همدیگر را می شستند، برای همدیگر غذا می گرفتند، به جانبازان و مجروحان و شهداء می رسیدند. دعای کمیل، زیارت عاشورا و … می خواندند.
بزرگترین آرزوی شما از خدا؟
سلامتی امام زمان (عج)، پیروزی و سرافرازی اسلام، سلامتی مقام معظم رهبری و اگر لیاقت داشته باشم خواهان سربازی امام زمان (عج)
سخن آخر :
کوچکتر از آنم که با مردم سخن بگویم ولی برای یادگاری عرض می کنم.
تمنا و خواهش دارم پیرو رهبری و ولایت فقیه باشید، خواهران حجاب خود را همچون حضرت زینب (س) و حضرت زهرا (س) حفظ کنند.
دنیا کوچک است و چند روزی که در دنیا هستیم آن چه را که خدا، پیامبران و ائمه از ما خواسته اند انجام دهیم و کار به رسانه های بیگانه نداشته باشیم و خون شهداء و راه شهداء را پایمال نکنیم تا در قیامت سرافراز باشیم.
می پسندم 7 0 7 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||
|
اطلاعات نویسنده |
هیچ وقت از کسی گله ای نداشته و ندارم...
دوشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۳ ۰۷:۱۰ بعد از ظهر
[1]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
1047
حالت :
ارسال ها :
978
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
138
اعتبار کاربر :
23972
پسند ها :
1433
تشکر شده : 1000
|
می پسندم 8 0 8 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
هیچ وقت از کسی گله ای نداشته و ندارم...
دوشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۳ ۰۷:۴۱ بعد از ظهر
[2]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
1047
حالت :
ارسال ها :
978
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
138
اعتبار کاربر :
23972
پسند ها :
1433
تشکر شده : 1000
|
می پسندم 4 0 4 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
هیچ وقت از کسی گله ای نداشته و ندارم...
دوشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۳ ۰۷:۴۴ بعد از ظهر
[3]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
1047
حالت :
ارسال ها :
978
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
138
اعتبار کاربر :
23972
پسند ها :
1433
تشکر شده : 1000
|
می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
هیچ وقت از کسی گله ای نداشته و ندارم...
پنجشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۳ ۰۷:۴۱ بعد از ظهر
[4]
|
||
سرداران من...
سرداران من............ می پسندم 0 |
|||
|
اطلاعات نویسنده |
هیچ وقت از کسی گله ای نداشته و ندارم...
پنجشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۳ ۰۷:۵۳ بعد از ظهر
[5]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
1077
حالت :
ارسال ها :
343
محل سکونت : :
اردبیل
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
33
اعتبار کاربر :
1186
پسند ها :
596
تشکر شده : 138
|
اينها بزرگان ما و سروران ما هستند وجب به وجب خاك ايران مديون اينها هستن همه جوونا و بزرگا مديونه اين بزرگوارانن
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
هیچ وقت از کسی گله ای نداشته و ندارم...
پنجشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۳ ۰۸:۰۱ بعد از ظهر
[6]
|
|||
.. تشکر
می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
هیچ وقت از کسی گله ای نداشته و ندارم...
پنجشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۳ ۱۰:۵۴ بعد از ظهر
[7]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
1047
حالت :
ارسال ها :
978
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
138
اعتبار کاربر :
23972
پسند ها :
1433
تشکر شده : 1000
|
این پست هم لطفا ببینید خانم الی ارمیا گذاشته راجع به عکس آخر جانباز محمد زاده
http://forum.roq.ir/t25472 می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
هیچ وقت از کسی گله ای نداشته و ندارم...
جمعه ۷ شهریور ۱۳۹۳ ۱۲:۴۲ قبل از ظهر
[8]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
499
حالت :
ارسال ها :
4733
محل سکونت : :
حریم قدس
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
1103
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
74582
پسند ها :
4202
تشکر شده : 5426
|
آخی شرمندتونیم به خدا تحمل این همه زجر وسختی خیلی سنگینه ، این دنیا کوتاهه وگذرا گرچه صورت ندارن اما در اون دنیا با زیباترین چهره ها وارد خواهند شد خوشا به سعادتشون می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
هیچ وقت از کسی گله ای نداشته و ندارم...
جمعه ۷ شهریور ۱۳۹۳ ۱۲:۴۸ قبل از ظهر
[9]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
12
حالت :
ارسال ها :
3166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
356
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
13846
پسند ها :
3168
تشکر شده : 2569
|
نمیدونم چی بگم
خیلی دلم گرفت می پسندم 4 0 4 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
هیچ ، وقت ، از ، کسی ، گله ، ای ، نداشته ، ندارم... ، |
|