انجمن یاران منتظر

ختم قرآن



آخرین ارسال ها
پروژه کرونا(COVID 19) ..:||:.. لیست برنامه ختم قرآن یاران منتظر ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین امسال اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. تا حالا به لحظه تحویل سال 1450 فکر کردید!!؟؟ ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین سال 1395 اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. اگر بفهمید بیشتر از یک هفته دیگر زنده نیستید، چی کار می کنید؟! ..:||:.. **متن روز پدر و روز مرد** ..:||:.. الان چتونه؟ ..:||:.. 🔻هدیه‌ تحقیرآمیز کِندی ..:||:.. ღ ღ ღتبریک ازدواج به دوست خوبم هستی2013 جان عزیز ღ ღ ღ ..:||:..

نوار پیام ها
( یسنا : ▪️خــداحافظ مُــــحَرَّم 😭 نمى دانم سال دیگر دوباره تو را خواهم دید یا نه؟!... 🖤اما اگر وزیدى و از سَرِ کوى من گذشتى، سلامَم را به اربابم برسان... ◾️ بگو همیشه برایَت مشکى به تَن مى کرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجین شود!... ◾️بگو گرچه جوانى مى کرد، اما به سَرِ سوزنى ارادتش هم که شده، تو را از تَهِ دل دوست داشت... ◼️با چاى روضه تو و نذری ات، صفا مى کرد و سَرَش درد مى کرد براى نوکرى... 🏴 مُحَرَّم جان؛ تو را به خدا مى سپارم... و دلم شور مى زند براى \"صَفر\"ى که دارد از \"سَفَر\" مى رسد... # )     ( سینا : حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها): «ما جَعَلَ اللّه ُ بَعدَ غَدیرِخُمٍّ مِن حُجَّةٍ و لاعُذرٍ؛ خداوند پس از غدیرخم برای کسی حجّت و عذری باقی نگذاشت.» «دلائل الإمامَه، ص 122» )     ( فاطمه 1 : ای روح دو صد مسیح محتاج دَمَت زهرایی و خورشید غبار قدمت کی گفته که تو حرم نداری بانو؟ ای وسعت دل‌های شکسته، حَرَمت. (شهادت حضرت زهرا تسلیت باد) )     ( programmer : امام علی (ع):مردم سه گروهند: (1) دانشمندی خدایی، (2) دانش آموزی بر راه رستگاری (3) و پشه های دستخوش باد و طوفان و همیشه سرگردان، که از پی هر جنبنده و هر صدا می روند، و با وزش هر بادی، حرکت می کنند، نه از پرتو دانش، روشنی یافتند، و نه به پناهگاه استواری پناه گرفتند. )     ( programmer : امام علی ع : عاقل ترین مردم کسی است که عواقب کار را بیشتر بنگرد. )     ( programmer : امام علی (ع):دعوت کننده ای که فاقد عمل باشد مانند تیر اندازی است که کمان او زه ندارد. )     ( programmer : امام علی(ع): در فتنه ها همچون بچه شتر باش که نه پشت دارد تا بر آن سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر بدوشند )     ( سینا : هزارها سال از هبوط آدم بر سیاره‌ی زمین گذشته است و هنوز نبرد فی ما بین حق و باطل بر پهنه‌ی خاك جریان دارد، اگرچه دیگر دیری است كه شب دیجور ظلم از نیمه گذشته است و فجر اول سر رسیده و صبح نزدیك است. )     ( programmer : فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مه‌شکن لازم است که همان بصیرت است....(مقام معظم رهبری) )     ( سینا : یاران! شتاب كنید ، قافله در راه است . می گویند كه گناهكاران را نمی پذیرند ؟ آری ، گناهكاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند )     ( سینا : برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ**اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه) خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده! )     ( فاطمه 1 : ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن +++ چشمم به راه ماند بیا و شبی از این پس‌کوچه‌های خاکی قلبم عبور کن +++ آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن )     ( سینا : دود می خیزد ز خلوتگاه من کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟ با درون سوخته دارم سخن کی به پایان می رسد افسانه ام ؟ )    
مدیریت پیام ها


اگر این اولین بازدید شما از انجمن یاران منتظراست ، میبایست برای استفاده از کلیه امکانات انجمن عضو شوید و یا اگر عضو انجمن می باشید وارد شوید .


انجمن یاران منتظر » شعر » اشعار زیبا و ماندگار » استاد محمد حسین بهجت تبریزی معروف به شهریار



استاد محمد حسین بهجت تبریزی معروف به شهریار

بیست و هفتم شهریور روز بزرگداشت «شعر و ادب فارسی» است. بهانه‌ی این نام‌گذاری، وفات شاعر برجسته‌ی ایرانی، محمدحسین بهجت تبریزی (شهریار) است که به تعبیر رهبر انقلاب اسلامی باید او را «حکیم» خواند. به همین مناسبت آقای علی‌اصغر فردی، شاگرد این غزل‌سرای بزرگ، خاطراتی از مراودات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و استاد شهریار را به رشته‌ی تحریر درآورده است. شهریارشناس حضرت آیت‌الله خامنه‌ای طبق اظهارات خود و با توجه به ذوق ادبی‌شان، از اوائل جوانی و دوران تحصیل در مشهد مقدس با آثار مرحوم استاد حکیم شهریار آشنایی داشته‌اند.
hsjhn lpln psdk fi[j jfvdcd luv,t fi aivdhv


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد

اطلاعات نویسنده
پنجشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۳ ۰۵:۴۵ بعد از ظهر
مدیر انجمن چهارده معصوم
rating
شماره عضویت : 4
حالت :
ارسال ها : 568
محل سکونت : : استان قزوین(مینودر) محضر خدا
جنسیت :
تاریخ تولد : 1-9-1975
تعداد بازدیدکنندگان : 518
دعوت شدگان : 5
اعتبار کاربر : 6949
پسند ها : 622
حالت من :  Bachemosbat.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (13).jpg
تشکر شده : 376


مدال ها:3
مدال صندلی داغ
مدال صندلی داغ
کاربران برتر
کاربران برتر
مدال 3 سالگی عضویت
مدال 3 سالگی عضویت

|


بیست و هفتم شهریور روز بزرگداشت «شعر و ادب فارسی» است. بهانه‌ی این نام‌گذاری، وفات شاعر برجسته‌ی ایرانی، محمدحسین بهجت تبریزی (شهریار) است که به تعبیر رهبر انقلاب اسلامی باید او را «حکیم» خواند. به همین مناسبت آقای علی‌اصغر فردی، شاگرد این غزل‌سرای بزرگ، خاطراتی از مراودات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و استاد شهریار را به رشته‌ی تحریر درآورده است.

شهریارشناس
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای طبق اظهارات خود و با توجه به ذوق ادبی‌شان، از اوائل جوانی و دوران تحصیل در مشهد مقدس با آثار مرحوم استاد حکیم شهریار آشنایی داشته‌اند. نخست این‌که شهریار در سال‌های ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۴ که دوران تبعید خود را در خراسان سپری می‌کردند، با أجلّه‌ی شاعران خراسان مانند مرحوم نوید، محمود فرخ، گلشن آزادی و غیره معاشر بودند. از همین جهت است که مراودات آیت‌الله خامنه‌ای با أعاظم شعرای مشهد که خود از مداومان انجمن‌های شاخص ادبی مشهد بودند، مزید بر آشنایی ایشان با احوال و آثار شهریار می‌شد. یک بار معظم‌له در دوران ریاست‌جمهوری فرمودند که حین فراغت از دراسات و مباحثات، گاه کنار حوض مدرسه‌ی علمیه‌ی مشهد اشعاری از شهریار را (مخصوصاً «علی ای همای رحمت» را نام بردند) با خود زمزمه می‌کرده‌اند و حتی یادم است که فرمودند معمولاً آن غزل را در دستگاه همایون ترنم می‌کرده‌اند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به نظر این‌جانب از برترین شهریارشناسان معدود هستند که از دیرباز در جریان احوال و آثار شهریار بوده‌اند. بنا به مسموعات نسبتاً دقیقم، ایشان حداقل سه دوره‌ی کامل آثار شهریار را مطالعه‌ی تنقیدی کرده و در حواشی، ملاحظات خود را یادداشت فرموده‌اند. در هر یک از ملاقات‌ها ایشان نکته‌های بدیعی درباره‌ی ظرائف اشعار استاد حکیم شهریار گفته‌اند. در هر یک از دیدارهای عمومی یا فردی با معظم‌له نکته‌هایی را افاده فرموده‌اند که توجه به آن مفاهیم، تعمق در آثار و احوال شهریار را می‌طلبد و مهم‌ترین نکته این‌که شخصیت راستین و پایه‌ی معنوی استاد حکیم شهریار را بهتر از ایشان کسی توفیق ارزیابی نداشته است. ایشان در ملاقات اعضاء و مهمانان کنگره‌ی یکصدمین سالگرد میلاد شهریار در سال ۱۳۸۵، شهریار را با اتّکاء به أدلّه و إقامه‌ی براهین متقن علمی، «حکیم» خواندند.

این نماز می‌شود أحلی من عسل!
بلاشک می‌توانم بگویم که استاد یک شیفتگی و شوق بی‌بدیلی نسبت به امام و آقا داشتند. پس از انقلاب و تفویض امامت جمعه‌ی تهران به معظم‌له، مرحوم استاد با ایشان آشنا شدند و این آشنایی بلافاصله و شاید از همان اولین نظر به یک علاقه و عشقی بدل شد. استاد اهل عبادت و ذکر دائم بود و جز اخبار و خطابه‌های حضرت امام خمینی به تلویزیون نگاه نمی‌کردند، اما از نخستین هفته‌های نماز جمعه‌ی ایشان، مداوم و تعقیب‌کننده‌ی خطبه‌ها و کل نماز ایشان شدند، اما با چه کیفیتی؟

حتی نکته‌ای بین جوانان متدین متداول شده بود که این را کسی به اعتبار علاقه‌ی استاد حکیم به نمازهای آقای خامنه‌ای به ایشان نقل کرده بود و از آن پس استاد آن لطیفه را می‌گفتند و می‌خندیدند و به لطافت در باب بحث رایج وجوب نماز جمعه می‌گفتند: این وجوب قید دارد و اگر آقای خامنه‌ای بخواند، واجب است.

در تحسین و تبجیل نماز آقای خامنه‌ای می‌فرمودند: نماز با این شرائط می‌شود أحلی من عسل. همه‌ی زیبایی‌ها و شرائط کمال در ایشان مجتمع است و نماز ایشان جشنواره‌ای از شیوایی‌هاست. امام جمعه‌ای که صدایی به این گرمی و بمی و گیرایی دارد، فصاحت و بلاغتی چندین، جزالت و سلاست بیانی چندان، لهجه و رعایت قواعد تجویدی در قرائت خطبه‌ی عربی هم مزید بر این‌ها و شگفت‌تر این‌که نماز را به آوازی دلاویز در مقامات می‌خوانند. این می‌شود مجموعه‌ی زیبایی‌ها و مجمعه‌ی گل‌ها. این عشق استاد حکیم به اقامه‌ی نماز جمعه توسط آقا در شِعری نیز بازتاب یافت.

رهبر انقلاب:‌ من خبر داشتم در همان اوقاتی که شهریار برای انقلاب می‌سرود، یک عده از روشنفکران وابسته به رژیم گذشته که با او سابقه‌ی دوستی داشتند، مرتب فشار می‌آوردند، نامه برایش می‌نوشتند و شعر در هجوش می‌گفتند. حتی اطلاع داشتم که رفته بودند و او را ملامت کرده بودند که «تو چرا برای انقلاب اسلامی، این‌طور دل می‌سوزانی!؟» و او مثل کوه ایستاده بود. (۷۱/۹/۱۱)

یک روز فرمودند: آقای خامنه‌ای سوره‌ی منافقون را در گوشه‌ی رهاب تلاوت می‌کنند، اما رهاب یک روایت قدیم دارد که من از قُدما آموخته‌ام. دستگاه ضبط صوتی بیاور که بخوانم و به آقای خامنه‌ای برسان. ایشان رهاب را بسیار کامل خواندند و غزلی را هم به دستخط خود نوشتند و توشیح به نام آقا کردند تا خدمتشان برسانیم. به اتفاق دوستی با دفتر معظم‌له تماس گرفتیم و سال ۱۳۶۴ بود که هم نوار و هم شعر را تقدیم ایشان کردیم.
ادامه دارد...


 
















8 تشکر شده از کاربر غم هجران برای ارسال مفید :
صبا 20 , قمر , میثاق واقعی , عقیق , زهرابانو , *فاطمه زهرا* , جمعه موعود , ,



  می پسندم 4     0  4 
 
 
تعداد پسند های ( 4 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : غم هجران
الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عين ابداً

خدايا مرا (به اندازه ) چشم بر هم زدنی به خودم وا مگذار
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
استاد محمد حسین بهجت تبریزی معروف به شهریار
پنجشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۳ ۰۶:۲۶ بعد از ظهر نمایش پست [1]
آقایون انجمن
rating
شماره عضویت : 940
حالت :
ارسال ها : 583
محل سکونت : : یه جای خوب
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 269
اعتبار کاربر : 4149
پسند ها : 540
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Mokhlesim.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (28).jpg
تشکر شده : 545
وبسایت من : وبسایت من



همشهریه منه هاااااااا


  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : میثاق واقعی


روی ok کلیک کنین ببینین چی میشه
 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
استاد محمد حسین بهجت تبریزی معروف به شهریار
پنجشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۳ ۰۹:۲۷ بعد از ظهر نمایش پست [2]
مدیر انجمن چهارده معصوم
rating
شماره عضویت : 4
حالت :
ارسال ها : 568
محل سکونت : : استان قزوین(مینودر) محضر خدا
جنسیت :
تاریخ تولد : 1-9-1975
تعداد بازدیدکنندگان : 518
دعوت شدگان : 5
اعتبار کاربر : 6949
پسند ها : 622
حالت من :  Bachemosbat.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (13).jpg
تشکر شده : 376



بهترین غزل
پاییز ۱۳۵۹ گروهی از صدا‌و‌سیما به تبریز آمدند و خواستند که با استاد حکیم گفت‌وگوی تلویزیونی انجام دهند. تا آن روز تقریباً کسی نمی‌دانست که موضع استاد حکیم شهریار نسبت به انقلاب اسلامی چگونه است. استاد ضمن گلایه‌ای رندانه و اشاره به غزل معروف خود گفتند که «حالا چرا؟» و این‌گونه اظهار کردند که: باید از همان ابتدای انقلاب از همراهی وی با نظام بهره‌مندی می‌شد. استاد حکیم در آن دیدار تلویزیونی با مردم چند غزل و قصیده در تکریم انقلاب اسلامی و امام خمینی خواندند و در پاسخ به سؤال خبرنگار که کدام غزل را بهترن غزل می‌داند، جواب عجیب و گرانبهایی را دادند و گفتند به نظر من همین شعار مردم که می‌گویند «خدایا! خدایا! خمینی را نگهدار»، بهترین و زیباترین غزل است.
این حداکثر کمربستگی بلندآوازه‌ترین و بزرگ‌ترین شاعر معاصر با یک تفکر و یک رهبر بود که بسیاری از طیف‌های معارض را عصبانی کرد.

حکیم شهریار از همان ایام نخست وقوع انقلاب اسلامی، نظر به پیشینه‌ی دینی و وِلایی افکار و عقایدشان، با انقلاب اسلامی و قیام امام همراهی جانانه کردند. به قول آقا «مرد کهنی» که از معاشرت با همه إعراض می‌کرد، در منتهای تواضع و چابکی به هر مراسمی که مربوط به یکی از موضوعات انقلاب بود، می‌رفتند و با گشاده‌رویی دعوات را می‌پذیرفتند و اثری می‌سرودند و می‌خواندند. بارها به این‌جانب اصرار می‌کردند که ایشان را به جبهه‌های جنگ و دفاع مقدس مشایعت و ملازمت رکاب کنم تا در جمع رزمندگان حاضر شود و آنها را حضوراً بستاید. ایشان برای همه‌ی مَنویّات و شعائر انقلاب، حتی کمیته‌ی انقلاب و امداد و بنیاد شهید و سوادآموزی و کشتار خونین حجاج ایرانی و شهداء و مجلس و قوای سه‌گانه و بسیج و سپاه و ائمه‌ی جمعه و خانواده‌های شهدا و رزمندگان و جانبازان و خلاصه برای هر موضوعی که مربوط به موضوعات انقلاب باشد، شاهکارها آفریدند.

نگاه هوشمندانه‌ی ایشان با یک درک سیاسی که ریشه در تاریخ همه‌ی‌ ادوار بشکوه تاریخ اسلام داشت موجب می‌شد که در اشعار خود به نکات ظریفی متذکر شوند که امروز هم دارای کاربرد است. مثلاً این دو بیت را ببینید که با وضع امروز چه تطبیقی دارد و محتوی چه نگاه منیعی است:
در این محاصره‌ی اقتصاد و فتنه‌ی جنگ گرت تورم و کمبود بود خرده مگیر
ضعیف نیست مدیریت این فشار قوی است چرا که مهلت شیطان طویل نیست قصیر

ایشان در آن یک دهه، یک دیوان کامل پانصد صفحه‌ای شعر انقلاب ساختند که در حیاتشان دو دفتر حاوی آن اشعار را این‌جانب گرداوری و منتشر کردم، اما بیست سال است که هنوز دیوان مکملی از ایشان منتشر نشده و همه‌ی دیوان‌ها ناقص و مخصوصاً فاقد آثار انقلابی استاد هستند.

شبی استاد به بنده زنگ زدند و فرمودند: تلویزیون را می‌بینی؟ رفتم و دیدم آقا در کنفرانس حراره ایراد خطابه می‌کنند. بعد از إتمام نطق آقا به منزل استاد رفتم. دیدم استاد جملات برجسته‌ی آقا را تکرار می‌کردند که دانه‌دانه دردهای مسلمانان را برمی‌شمرد و منشوری برای جهان اسلام می‌پرداخت. استاد می‌گفتند: من فقط می‌گریستم و دستم بر دعا بود که خدایا این سید را از تمام بلیات من‌لایحتسب محافظت فرما.

روزی ایشان در اثر ذکاوت و تیزبینی رندانه و حکیمانه‌ی خود شعری به ترکی سرودند که ده سال بعد از آن جهان اسلام با مشکل آن یک بار دیگر به طور جد مواجه شد و آن دعوت کشورهای ترک‌زبان ترکیه و قفقاز و آسیای مرکزی به تغییر الفبا از لاتین و کریل به الفبای اسلامی بود که آن دو الفبا را الفبای شیطان و الفبای ما را الفبای قرآن خواندند و ۱۰ سال قبل از فروپاشی شوروی آنها را به جهاد اسلامی و پیوستن به پیکره‌ی جنبش جهانی اسلام فراخواندند. این‌جانب شعر را با صدای ایشان آماده‌ی پخش از رادیو برون‌مرزی مرکز تبریز کردم که به زبان‌های ترکی استانبولی و قفقازی پخش می‌شد.

مدیر واحد و مدیر مرکز از پخش آن اجتناب کردند که نباید شوروی را در این بحران جنگ آزرده کنیم. من مراتب را به معاونت برون‌مرزی در تهران منعکس کردم و تلکسی از آن معاونت آمد که با پخش آن شعر مخالفت کرده بودند. تصویر نسخه‌ی‌ مخطوط شعر را به انضمام همان تلکس و یک نامه‌ای در ایضاح مراتب را خدمت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بردم. ایشان با هوشمندی سیاسی و فرهنگی که دارند، به معاونت برون‌مرزی صدا‌و‌سیما دستور فرمودند که شعر مکرراً پخش شود و یک نسخه‌ی صوتی ضبط‌شده از آنتن را هم به ایشان تقدیم کنند. آن شعر موج عظیمی در قفقاز و ترکیه ایجاد کرد که موجب ایجاد اصطکاکات فکری گسترده‌ای در آن جوامع گردید.

هدیه‌ی رئیس‌جمهور
کنگره‌ی بزرگداشت استاد شهریار به مناسبت هشتادمین سالگرد میلادشان را برگزار کردیم. آقا هیأتی را به نمایندگی از سوی خود برای شرکت در آن کنگره اعزام فرمودند. شادروان دکتر محمود بروجردی قائم‌مقام وزیر ارشاد بود و آقای دکتر شیرازیان و معاونین وزیر ارشاد و شاعران مُعنوَن تهران برای دیدار خصوصی و انتقال پیام آقا وقت ملاقاتی خواستند. در محل هتل آقای دکتر بروجردی به من گفتند که آقا هدایایی هم برای استاد فرستاده‌اند که موقع مناسبی برای تقدیم آن هدایا را در نظر داشته باشم. این موضوع موجب تشویش خاطرم شد، چون می‌دانستم استاد حکیم از پذیرفتن هرگونه هدیه‌ای اعراض خواهند کرد و اگر این اتفاق بیفتد، چون موضوع حکومتی و رسمی‌ است، شاید در صورت بروز بهانه، سوءاستفاده و ردّ احسان تلقی شود. به هر حال به دنبال شیوه‌ای می‌گشتم که به منزل استاد رفتیم.

بعد از تعارفات آقای دکتر بروجردی هدیه‌ای را از جانب مقام محترم ریاست‌جمهوری تقدیم استاد کرد. استاد حکیم با ابراز امتنان پاکت را گرفتند و بی‌آن‌که به محتوایش نگاهی کنند، با قلم خود نوشتند که برای بنیاد بازسازی مناطق جنگی استفاده شود. سپس استاد بیانات خود را با ذکر معالی و فضائل آقای خامنه‌ای و مراتب عشق خود به ایشان آغاز کردند. استاد در آن کنگره یکی از بهترین و سخته‌ترین و پخته‌ترین غزل‌های شهریارانه را به تجلیل از مقام رئیس‌جمهور محترم وقت به نام «شهید زنده» خواندند که بعضی از ابیات آن به شرح زیر است:
جـهـاد عـشـق تـو پـیروزی اسـت پـایـانـش کـه سـایـه‌پـرور سـیـمرغ پــور دسـتـانـــش
تهمتنی چـو تـو از هـفت‌خـوان نـینـدیـشد نهنگ عـشق چه بیـم از نـهیـب طـوفـانـش
شـهـیـد زنـده‌ی ما خود رئیس جمهوری‌ست که دست داده به قرآن که جـان به قربانش

طبیعی بود که کشور و مسئولین مملکتی بعد از پیروزی انقلاب و ابتلائات پیاپی فرصت نوازش بزرگان ادبی و فرهنگی کشور را به دست نمی‌آوردند و استاد نیز متوقع نوازشی نبود و همه‌ی کارهای خود را حداقل ایفاء وظیفه‌ی شرعی می‌دانست و حتی شرمگین بود که چرا سالخورده است و امکان شرکت در حرب با کفار و عوامل کفر را ندارد و همین جهادی قلم از ایشان برمی‌آید. بنابراین مدتی هیچ‌گونه واکنشی از مسئولین به استاد و این قیام ایشان به عمل نیامد که من شخصاً از این موضوع آزرده می‌شدم تا آقا به تصدی ریاست‌جمهوری درآمدند و چندی بعد، از دفتر ایشان تماسی با ارشاد استان گرفته شده و سلام و احوالپرسی آقای رئیس‌جمهور را به ایشان ابلاغ کردند و مسئول روابط عمومی درخواست تمهیدی برای برقراری ارتباط کردند.

سخنرانی حراره و سازمان ملل
شبی استاد به بنده زنگ زدند و فرمودند: تلویزیون را می‌بینی؟ اگر نمی‌بینی، برو ببین، بعد صحبت کنیم. من برای دیدن تلویزیون رفتم و دیدم آقا در کنفرانس حراره ایراد خطابه می‌کنند. شاید تمامی مدت صحبت را بی‌اراده حتی مجال به خود آمدن برای نشستنم نیافتم و ایستاده گوش کردم. چنان هیجان‌زده بودم که بعد از إتمام نطق آقا، باشتاب به منزل استاد رفتم. شب دیروقت بود، اما استاد در کمال إعجاب و هیجان گریه می‌کردند و جملات برجسته‌ی آقا را تکرار می‌کردند که دانه‌دانه دردهای مسلمانان را برمی‌شمرد و منشوری برای جهان اسلام می‌پرداخت. استاد می‌گفتند: من فقط می‌گریستم و دستم بر دعا بود که خدایا این سید را از تمام بلیات من‌لایحتسب محافظت فرما.

حکیم شهریار از همان ایام نخست وقوع انقلاب اسلامی، نظر به پیشینه‌ی دینی و وِلایی افکار و عقایدشان، با انقلاب اسلامی و قیام امام همراهی جانانه کردند. بارها به این‌جانب اصرار می‌کردند که ایشان را به جبهه‌های جنگ و دفاع مقدس مشایعت و ملازمت رکاب کنم تا در جمع رزمندگان حاضر شود و آنها را حضوراً بستاید.

باری دیگر نطق شاهکار آقا در سازمان ملل بود که با هم و به‌اتفاق تماشا کردیم. احتمالاً در این نطق بود که ایشان سرآغاز برخی از بندها را با منادای «آقای رئیس!!» می‌گفتند و استاد حکیم سراسر این خطبه را گریان و داعی و دادخواه از خدا و دو دست به سوی عرش گوش داد و پس از پایان نطق، ساعتی بحث در پیرامون زوایای ظرائف و طرائف این خطابه‌ی ‌تاریخی بود. همین سخنان را علی‌الصّباح به ابیاتی ریختند:
جهاد بود که شخص رئیس جمهوری صلای عشق به گوش جهانیان درداد
خطابه بود ولی دیکته‌کرده‌ی جبریل که دل صدای خدا می‌شنفت از آن فریاد
غریو زینب کبری به خطبه چون طوفان ….خراب ساخته قصر یزید و ابن زیاد
فکنده زلزله در کاخ ارتجاع عرب …به‌لرزه‌ اردن و مصر است و بصره و بغداد
و این ابیات بعداً شعری کامل شد با عنوان «هفته‌ی جنگ».

ابوالفضل مایی
یکی از روزهای تابستان سال ۱۳۶۵ بود که از روابط عمومی ریاست‌جمهوری زنگ زدند و گفتند که آقای رئیس‌جمهور عزم تبریز دارند و مایل هستند ملاقاتی با استاد تدارک شود که بهتر است چند تن از شعرای مُعنوَن تبریز هم در آن دیدار ملتزم و مشایع باشند. روز بعدش معظم‌له به تبریز آمدند و چون حضور ایشان در منزل استاد یا منزل محل ورود آقا که منزل امام جمعه‌ی وقت بود، مناسب نمی‌بود، سالن استانداری را در نظر گرفتیم و حدود ۲۰ تا ۳۰ تن از شعرای تبریز را هم دعوت کردیم. بعد از نماز مغرب بنده استاد را از منزلشان به میعاد ملازمت کردم.

دیدار آقا و استاد حکایتی است که با کلام توصیف نمی‌شود. بسیار صحنه‌ی دلاویزی بود. از این جهت که من با تمامی رفتارها و سکنات استاد حکیم آشنایی دارم، برای من این نوع استقبال از استاد بسیار شگفت‌انگیز بود. این دو همدیگر را به آغوش کشیدند و استاد تا دست آقا را در دست گرفت، گریه‌ی عجیبی سرکرد. دست آقا را به سینه فشرد و گفت «ابوالفضل مائی». آخر این چه شقاوتی است که با این دست چنین بکنند؟ گریان و دادخواه زمزمه می‌کرد و من گوش به این نجواها خوابانده. منظره تاریخی بود. گریه امانش نمی‌داد و تا دقائقی بعد از این‌که هر دو جلوس فرمودند، استاد همچنان می‌گریست و هنگام نشستن هم چندی دستشان را روی دست آقا گذاشته بودند. این واقعه، عینی‌ترِ هر باری بود که آقا در نماز دست به قنوت می‌گشودند. استاد هر بار در این ملاحظه، منقلب می‌شدند و اینک دیگر همان دست در آغوشش بود.
بعد از مبادله‌ی تعارفات، حضرت آقای خامنه‌ای از استاد خواستند اشعاری را بخوانند و استاد چند غزل از آخرین سروده‌هایشان را خواندند و سپس برنامه با اشعار دیگر شاعران حاضر ادامه یافت و به پایان رسید.


در پایان، آقا بیانات فاضلانه‌ای إشعار فرمودند و مراتب رضایت و حتی تعجب خود را از وجود چنین شعرای مقتدری در حول چراغ شعر استاد اظهار کردند و سپس برای صرف شام به تالاری دیگر منتقل شدیم. باز آقا در کنار استاد جلوس فرمودند و فرزندوار به استاد مهربانی‌ها می‌کردند. غذا به بشقاب ایشان می‌کشیدند و نان و آب تعارف می‌کردند و پیش از ایشان شروع به میل نمی‌کردند و پس از شام نیز چندی بیتوته ادامه یافت. صحبت‌ها از خراسان و شعر و حیدربابا و اوزان و ظرائف و دقایق بلاغی و شعریّات رفت و آقا از ساعات شبانه‌روزی استاد سؤال می‌کردند و استاد سیاق روزمره را توضیح می‌دادند تا آقا فرمودند که دیگر دیرهنگام است و مزاحمت برای استراحت استاد نشود و مجلس را به پایان بریم.

استاد نگاهی به من کردند و وقت را استفهام کردند. من عرض کردم که ساعتی از نیمشب گذشته و استاد گفتند: چون آقای خامنه‌ای مسافرند و خسته، رفع زحمت کنیم. به‌اتفاق به منزل برگشتیم. ساعت یک بامداد بود و استاد گفتند من خسته نیستم، بلکه قلباً مائل و شائق بودم تا صباح این معاشرت ادامه می‌داشت. استاد عجیب شکفته بودند. من در تمام آن‌همه سال‌ها استاد را چنین به وجد ندیده بودم؛ بسیار بانشاط. شهریار که عمری با أجلّه و أکابر رجال معاشرت داشتند و مؤانس مردانی چون ملک‌الشعراء بهار و میرزاده‌ی عشقی و سعید نفیسی و رهی معیری و دیگران بودند، بعد از مراجعت به تبریز جز مدت کوتاهی در همان اوائل که با رجال آن زمان تبریز معاشرت‌هایی داشتند، سال‌ها در خلوت و انزوایی زندگی کرده بودند و از جماعات بند و پیوند گسسته، در به روی خلق بسته و پیوسته با خدا مشغول بودند.

البته معاشرتی درخور شأن استاد حکیم کمتر اتفاق می‌افتاد و از این رو است که ایشان از آن مصاحبت سیر نشده بودند. تا دیرهنگام به مرور آن ساعات گذراندیم و همواره از نزاکت‌ها و نکته‌طرازی‌های آقا صحبت به میان بود. یادم هست که نکته‌ای از طرز افاده و بیان آقا را تأکید کردند و گفتند که این‌گونه ظرافت‌ها دیری ‌است که منسوخ شده و کمتر کسی به این دقائق در گفتار عنایت می‌ورزند و یکی از آن ظرائف و طرائف افادات آقا این بود که در بیان خاطرات خودشان دائر بر علاقمندی دیرین به اشعار استاد گفتند: از ابتدای جوانی به خواندن و حفظ کردن اشعار ایشان مبادرت می‌کردم و حال که ایشان «مرد کهنی» هستند و … این عبارت را استاد نشانی دیگر از مراتب نازک‌رفتاری آقا تعبیر کردند و گفتند ایشان اگر هر عبارتی جز این را به کار می‌بردند، به این نزاکت نمی‌بود و این طرز خطاب شیواترین و بلیغ‌ترین نوع نکته‌طرازانه‌ای است که در توصیف یک پیرمرد می‌توان ساخت و پرداخت.

آقای دکتر بروجردی هدیه‌ای را از جانب مقام محترم ریاست‌جمهوری تقدیم استاد کرد. استاد حکیم با ابراز امتنان پاکت را گرفتند و بی‌آن‌که به محتوایش نگاهی کنند، با قلم خود نوشتند که برای بنیاد بازسازی مناطق جنگی استفاده شود.

آن شب استاد بارها اشاره به دست مجروح آقا داشتند و روز بعد که مشرف شدم، شعری را پیش رویم نهادند که در آن این بیت‌ها بود:
شهید زنده‌ی ما خود رئیس جمهوریست که چون وصیّ رسولش بوَد جمال غدیر
نگاه داشت به یک دست پرچم اسلام که خونبهای ابوالفضل می‌زند شمشیر
به قدّ اوست قبای ریاست جمهور که خلعتی‌است الهی و نیستش تغییر



  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : غم هجران
الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عين ابداً

خدايا مرا (به اندازه ) چشم بر هم زدنی به خودم وا مگذار
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
استاد محمد حسین بهجت تبریزی معروف به شهریار
پنجشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۳ ۰۹:۳۴ بعد از ظهر نمایش پست [3]
مدیر انجمن چهارده معصوم
rating
شماره عضویت : 4
حالت :
ارسال ها : 568
محل سکونت : : استان قزوین(مینودر) محضر خدا
جنسیت :
تاریخ تولد : 1-9-1975
تعداد بازدیدکنندگان : 518
دعوت شدگان : 5
اعتبار کاربر : 6949
پسند ها : 622
حالت من :  Bachemosbat.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (13).jpg
تشکر شده : 376



نسخه‌ی قدیمی «حیدر بابا»
در دوران ریاست‌جمهوری، بین آیت‌الله خامنه‌ای و استاد شهریار مراسلاتی انجام می‌گرفت و ادامه داشت. مثلاً یکی از خویشان استاد حکیم نسخه‌ای از چاپ قدیم منظومه‌ی شاهکار جهانی استاد حکیم به نام «حیدربابا» را پیدا کرده بودند که استاد آن را به قول خودشان «نسگل» کردند به آقا داده بشود و با قلم خود یادداشتی به همراه یک قطعه شعری که ارتجالاً به همان مناسبت تقدیم نسخه حیدربابا سرودند و نوشتند.

شاعرنوازی
یک بار استاد به من گفتند که دلم برای شنیدن صدای آقای خامنه‌ای تنگ آمده است و کاش می‌شد که تلفنی اظهار عشقی به ایشان می‌کردیم. استاد معمولاً با تلفن صحبت نمی‌کردند و حتی با آداب صحبت تلفنی هم آشنا نبودند. مثلاً «الو» نمی‌گفتند یا تعارفات متعارف در صحبت‌های تلفنی را مراعات نمی‌کردند و به‌شدت از صحبت با تلفن استنکاف می‌کردند. این است که برای من بسیار عجیب بود. تا بنده زنگ زدم و مسئول دفتر آقا گفتند که آقا در جلسه‌ی فوق‌العاده‌ی شورای عالی دفاع با فرماندهان نظامی هستند، اگر فوریت دارد که در داخل جلسه به اطلاعشان برسانیم و اگر اضطراری نیست که ما تماس را بعد از جلسه برقرار می‌کنیم. بنده عدم اضطرار را گفتم و خواهش کردم که در صورت فراغت ارتباط حاصل شود. حتی یک ربع ساعت نگذشته بود که زنگ زدند و صحبت کردند. این یکی از نمونه‌های قابل مثال کیفیت معاشرت و شاعرنوازی یک رئیس‌جمهور در جهان معاصر بود.

آخر شاهنامه
آقا در طول مدت استراحت استاد در یکی از بیمارستان‌های تهران یک یا دو بار شخصاً از استاد عیادت به عمل آوردند و به‌کرّات و مرّات هیأت‌هایی را برای عیادت از استاد به نمایندگی خودشان اعزام می‌فرمودند.
اما آخر شاهنامه مشکورتر بود. نزدیک صبوح ۲۷ شهریور سال ۱۳۶۷، استاد به پرستار می‌فرمایند که چراغ اتاق را روشن کن و برو که من مهمان خواهم داشت. پرستار نقل کرد که استاد حکیم سرشان را به طرف درگاه اتاق برگردانده و خیره مانده بودند. باری که سر زدم، با تبسمی به من فرمودند: مهمانم آمد؛ ما را تنها بگذارید دخترم. من هولناک و کمی ترسان از اتاق خارج شدم، اما لحظه‌ای بعد فکر کردم که من نباید مریض بدحال را به حال خود رها کنم و تا به اتاق برگشتم، استاد خرقه تهی کرده و به سوی ملکوت أعلا عروج کرده بودند. و این اتفاق در ساعت ۴.۴۵ دقیقه‌ی بامداد ۲۷ شهریور افتاده بود.

یکی از خویشان استاد حکیم نسخه‌ای از چاپ قدیم منظومه‌ی شاهکار جهانی استاد حکیم به نام «حیدربابا» را پیدا کرده بودند که استاد آن را به قول خودشان «نسگل» کردند به آقا داده بشود و با قلم خود یادداشتی به همراه یک قطعه شعری که ارتجالاً به همان مناسبت تقدیم نسخه حیدربابا سرودند و نوشتند.

بعد از نماز صبح، در اولین ساعت روز، حضرت آقا شخصاً به بیمارستان رفته و با استاد حکیم شهریار تودیع فرموده بودند. شاهدی مراتب تودیع آقا با استاد را بسیار عجیب تعریف کرده است که چون شخصاً ناظر نبودم، از نقل مراتب و دقائق احترام آقا نسبت به پیکر استاد امتناع می‌کنم. بعد از ساعتی از دفتر آقا به این‌جانب زنگ زدند و مراتب استمالت و تسلیت معظم‌له را به این‌جانب ابلاغ کردند و اوامر ایشان را منتقل کردند که نظر مبارک، برگزاری باشکوه مراسم تدفین و فاتحه‌ی ایشان بود که هر مانع و مشکلی هم پیش آید، به خودشان گزارش کنیم که نسبت به رفع و حلّ آن إصدار امر کنند.

چنین هم شد؛ زمزمه‌هایی پیدا شدند که پیکر استاد حکیم شهریار را در مکان‌هایی مانند حرم حضرت سیّدعبدالظیم یا در روستای نیاکانی و دامنه‌ی حیدربابا دفن کنند و چون اما طبق برنامه‌ی مسبوق، مراتب انتقال پیکر استاد به مقبره‌الشعراء تبریز را فراهم آوردیم. مقامات استانی مصراً می‌خواستند که بنا به ملاحظاتی، مراسم تدفین لدی‌الورود انجام گیرد و نظر این‌جناب برگزاری مراسم تدفین سه روز پس از فوت بود که باز متوسل به دفتر مقام مکرم ریاست‌جمهوری شدیم و آن نحو معاضدت نیز معمول گردید. ظرف این سه روز تمام تمهیدات برای برگزاری در حدّ أعلای شوکت و حشمت صورت گرفت و تمام علاقمندان را فرصت مشارکت حاصل شد و باز هیأتی عالی از وزرا و نمایندگان ویژه‌ی رئیس‌جمهور از سوی حضرتشان اعزام شد.

پیام تسلیت بسیار متینی با امضای ایشان صادر شد و حسب امر ریاست محترم جمهور وقت، هیأت دولت یک روز عزای عمومی اعلام کرد و در سطح استان نیز به اعلام سه روز عزای عمومی نائل شدیم. پس از چهلم استاد حکیم شهریار، بنده به پاس ابراز شکران و امتنان از بابت همه‌ی لطف‌های لایُعدّ و لایُحصای ایشان، به دیدار ایشان رفته و یک طرح حاوی شانزده بند را در جهت تداوم تبجیل و تجلیل از مقامات ادبی و عرفانی استاد حکیم شهریار را به پیشگاهشان تقدیم کردم که حقاً و انصافاً یکایک مفاد آن طرح در حد و درجه‌ی أعلا با مزائد دیگر پیرو اشارت معظم‌له انجام شد.

امروز بر حسب همان برکات، شاهد تکریم رسمی یاد و نام استاد هستیم و چون ذکر همه‌ی مسائل را مناسبتی نیست، از بیان برخی فتنه‌ها إعراض می‌کنم که اگر هنوز توجهات شاعرنوازانه‌ی‌ ایشان نمی‌بود، بسیاری از معاندان و یا ساده‌لوحان مانع و رادع مراتب تکریم استاد می‌شدند که آخرینِ آن، حیله‌ی ‌تغییر تقارن روز شعر و ادب با سالروز درگذشت استاد حکیم شهریار بود که باز با نیم‌نظر معظم‌له رفع شد.

نظر رهبر انقلاب در مورد شهریار

 ۲۷ شهریورماه، بیست و دومین سالروز درگذشت شاعر شهیر معاصر، استاد سیدمحمدحسین بهجت تبریزی (شهریار) است. به همین مناسبت، پایگاه اطلاع‌رسانی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، متن کامل سخنان معظم‌له را که در سال ۷۱ و دیدار با اعضاى کنگره‌ى بزرگداشت این استاد فقید بیان شد، منتشر کرده است.

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم

اولاً به برادران عزیزى که از آن سوى مرز تشریف آورده‌اند، خوشامد مى‌گوییم. باید به آنها عرض کنیم که در حقیقت به خانه‌ خودشان و وطن خودشان آمده‌اند. ما آنها را هم جزو خودمان و از خودمان مى‌شماریم. ما این‌جا را خانه‌ خود شما به حساب مى‌آوریم. ما مرز جغرافیایى را فاصل نمى‌شماریم. همچنین، از همه‌ برادران و خواهران عزیزى که در کنگره شرکت کردند – چه برادران این‌جا و چه برادران آن‌جا – به جهت ایجاد این کنگره، تشکر مى‌کنیم. ان‌شاءاللَّه که در مجموع، براى این شاعر عزیزمان، یادبود مناسبى بوده باشد.

درباره‌ استاد شهریار، گفتنى زیاد است. یک مقوله، مقوله‌ شاعرى اوست. درباره‌ى شاعرى شهریار، دو حرف مى‌شود زد: یک حرف این است که شهریار، یکى از بزرگترین شعراى معاصر ماست؛ هم در شعر فارسى و هم در شعر ترکى. البته شعر فارسى او خیلى بیشتر از شعر ترکى است و به نظر مى‌رسد که اولین و معروفترین شعرهاى او به زبان فارسى است. البته منظومه‌ «حیدر بابایه سلام» را بایستى استثناء کرد؛ چون «حیدر بابایه سلام»، داستان جداگانه‌اى دارد که آن را در بخش دوم راجع به شاعرى شهریار، باید عرض کنیم. لکن اگر «حیدر بابایه سلام» را کنار بگذاریم، در مجموع، شعر فارسى شهریار اوج بیشترى از شعر ترکى‌اش دارد.

در شعر فارسى شهریار، خصوصیت عمده‌اى که براى برادران ترک وجود دارد، این است که شعر به معناى حقیقى کلمه است. شعر به معناى حقیقى کلمه، معناى حقیقى شعر است. یعنى نظم کلمات فقط نیست؛ لب احساس و خیال است. این را که عرض مى‌کنم، ترکهاى فارسى‌دان – مثل آقاى تجلیل – خودشان خوب مى‌دانند. گاهى این زبان اوج مى‌گیرد. یعنى ما غزلهایى در شعر فارسى شهریار داریم که در ردیف غزلهاى درجه‌ یک فارسى است. البته اینها زیاد نیست؛ اما هست. گاهى هم البته زبان تنزل مى‌کند. ما توقعى هم از شاعرى که در یک منطقه‌ غیرفارس زبان متولد شده، نداریم. ولى آنچه که از شهریار در شعر فارسى مى‌بینیم، او را در ردیف یکى از بزرگترین شعراى زمان ما قرار مى‌دهد. مطلب دومى که در مورد شاعرى شهریار باید گفت، یک چیز بالاتر از این است؛ و آن این است که مى‌شود گفت: شهریار یکى از بزرگترین شاعران همه‌ دورانهاى تاریخ ایران است. و آن به لحاظ «حیدر بابایه سلام» است. «حیدر بابایه سلام» یک شعر استثنایى است. همه‌ خصوصیات شعرى مثبت شهریار در این شعر هست. یعنى روانى، صفا، ذوق و دیگر خصایصى که مربوط به شعر است، همه در «حیدر بابایه سلام» جمع شده است. لکن علاوه بر اینها، ویژگى دیگرى هم در «حیدر بابایه سلام» هست و آن این است که در این شعر که تصویرى از سابقه‌ ذهنى خود شاعر است، مطالب بسیار حکمت‌آمیز وجود دارد. با این حساب، مى‌توان شهریار را یک حکیم به حساب آورد. پایه‌ى شعر «حیدر بابایه سلام» به نظر ما خیلى بالاست. فکر مى‌کنیم که آمیزه‌ بسیار هنرمندانه‌اى است از شعر و حکمت و زبان زیبا و قدرت فوق‌العاده‌ى تصویر. شهریار این منظومه را در هنگامى گفته که بسیار جوان بوده است. ایشان خودش در آن نسخه‌اى که براى من فرستاده، بالاى صفحه‌ اول نوشته است: «گمان مى‌کنم این را در سال ۱۳۲۴ شمسى سرودم.» و در این سال، شهریار بسیار جوان بوده است. من حالا براى این‌ که آقاى شاهرخى و آقاى ستوده و سایر برادران شاعر این‌جا نشسته‌اند، چیزى به‌عنوان شیرینى مجلس عرض مى‌کنم. این غزل شهریار در ذهن من هست که مى‌گوید:
در وصل هم ز شوق تو اى گل در آتشم
عاشق نمى‌شوى که ببینى چه مى‌کشم

ببینید، این بیت واقعاً در ردیف بالاترین شعرهاى فارسى است:
با عقل، آب عشق به یک جو نمى‌رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

البته در همین غزل، شهریار یک بیت بسیار پایین دارد، که قافیه‌اش “پیراهن کشم ” است، که این هم از خصوصیات شهریار است. همین‌طور یک خط زیگزاگى در این شعر طى مى‌شود: مى‌رود بالا و مى‌آید پایین! یعنى اگر امکان داشت به همان روال مطلع، همه‌ شعر را بگوید، سروده‌ فوق‌العاده‌اى مى‌شد.

از «حیدر بابایه سلام» هم یک بندش را بخوانیم:
حیدر بابا دنیا یالان دنیادى
سلیمان‌دان، نوح‌دان قالان دنیادى

هر کیمسیه هر نه وریب آلیبدیر
افلاطوننان بیرقورى آدقالیب دیر

لکن یک نکته‌ اساسى هم درباره‌ شهریار هست که اگر رویش تکیه کنیم، به نظر من شایسته است. آن نکته این است که شهریار در دوران مهمى از زندگى‌اش – در حدود شاید سى‌سال آخر زندگى‌اش – دوران عرفانى و معنوى بسیار زیبایى را گذراند و به انس با قرآن و انس با معنویات و خودسازى پرداخت. یعنى به خودش رسید و سعى کرد باطن و معنویت خودش را صفایى ببخشد.

خود او در اشعار بیست، سى سال اخیر، این معنا را به روشنى بیان کرده است. حتى آن‌طور که شنیدم – شاید از خودش شنیدم؛ الان درست یادم نیست – ایشان یک قرآن هم به خط خودش نوشت. شاید هم تمام نکرده … به‌هرحال، این در ذهنم هست که مشغول نوشتن قرآنى بوده است. وقتى انقلاب پیروز شد، او با همان روحیه‌ دینى و ذهنیت صاف و روشن خودش، از انقلاب استقبال بسیار خوبى کرد. شاید در آن یکى دو سال اول انقلاب، کسى از ما به یاد شهریار نبود. یعنى گرفتاریها آن‌قدر زیاد بود که مجالى براى این یادها پیش نمى‌آمد. یک وقت دیدیم صداى شهریار، در ستایش انقلاب، از تبریز بلند شد. دیدیم همه‌ جزئیات انقلاب را او تعقیب مى‌کند.

در همه‌ مواقع حساس انقلاب، او نقش مؤثرى ایفا کرد. یک جنگ هشت ساله بر ما تحمیل شد که یکى از سخت‌ترین تجربه‌هاى ما بعد از انقلاب بود. تعداد شعرهایى که شهریار براى جنگ گفته؛ حضورى که او در مراکز مربوط به جنگ، مثل کنگره‌هاى مربوط به جنگ و شعر جنگ پیدا کرده و مدحى که او از بسیج عمومى مردم یا از سپاه یا ارتش کرده، به قدرى زیاد است که اگر انسان نمى‌دید و نمى‌شنید و خودش لمس نمى‌کرد، به دشوارى مى‌توانست آن را باور کند. مردى در حدود هشتاد سال سن – بلکه بیش از هشتاد سال – در مجامع شعرى حضور پیدا کند و براى هر مراسمى، شعر یا شعرهایى بگوید! این در حالى بود که از مثل او، چنین توقعى هم نبود. این، نشان‌دهنده‌ نهایت اخلاص و صفا و بزرگوارى آن مرد بود.

به‌هرحال، شهریار یک شاعر اسلامى و انقلابى بود. من خبر داشتم در همان اوقاتى که شهریار براى انقلاب مى‌سرود، یک عده از روشنفکران وابسته به رژیم گذشته که با او سابقه‌ دوستى داشتند، مرتب فشار مى‌آوردند، نامه برایش مى‌نوشتند و شعر در هجوش مى‌گفتند. حتى اطلاع داشتم که رفته بودند و او را ملامت کرده بودند که «تو چرا براى انقلاب اسلامى، این‌طور دل مى‌سوزانى!؟» و او مثل کوه ایستاده بود.

من حقیقتاً تعجب مى‌کردم. من بعضى از کسانى را که به ایشان فشار مى‌آوردند، از نزدیک مى‌شناختم و شعر و سابقه‌ ذهنى‌شان را مى‌دانستم. بعضى از آنها وابسته به رژیم سابق بودند. مستقیماً مربوط به آن جناح بودند، و جزو دربار پهلوى و آن دستگاه محسوب مى‌شدند. بعضى دیگر هم توده‌اى و کسانى بودند که جیره‌خور شوروى سابق به حساب مى‌آمدند. همه‌ اینها، با این‌که به لحاظ مبنا و منطق، به ظاهر بینشان فاصله‌اى وجود داشت، در وارد آوردن فشار روى شهریار شریک بودند، و شهریار، محکم و قرص ایستاده بود.

به‌هرحال، شهریار شاعر متواضعى بود. دنبال نام و نشان نبود و براى خدا و وظیفه کار مى‌کرد، و حالا خداى متعال، پاداش او را مى‌دهد. امروز شهریار در داخل کشور ما یک چهره‌ بسیار نورانى است. چند شب پیش، سیما مراسمى را به مناسبت هفته‌ بسیج نشان مى‌داد، که شهریار در آن مراسم بود. این چند روزه، هفته‌ بسیج بود و در یکى از مراسم بسیج، شهریار شعر مى‌خواند و در سیما او را نشان مى‌دادند. من مطمئنم که آن بخش از برنامه را همه‌ مردم؛ یعنى هرکس که توانست تماشا کرد. من خودم مى‌خواستم بخوابم، دیدم در اتاق بچه‌ها تلویزیون روشن است و صداى شهریار مى‌آید. رفتم تماشا کنم، دیدم بچه‌ها همه‌شان ایستاده‌اند و تماشا مى‌کنند. این، محبوبیت عجیبى است که شهریار پیدا کرده. این، به خاطر خدمات و کار براى خدا بود، که او انجام داد. شهریار قطعاً ماندنى است. از آن شعرایى است که مثل سعدى و حافظ و از این قبیل، در دورانهاى بعد از دوران خودش، معروفتر و بزرگتر خواهد شد. لذا، هرچه آقایان درباره‌ او انجام دهند، از نظر ما زیاد نیست. حضور شهریار در هر کشورى و در میان هر ملتى، حضور مبارک و مفیدى است.

برادران ما در جمهورى آذربایجان، اگر چه از شعر فارسى او قاعدتاً استفاده‌اى نمى‌کنند، اما از همان شعر ترکى او هم که استفاده مى‌کنند، خیلى مغتنم است. کاش مى‌توانستند خط حروف فارسى و عربى را بخوانند، تا دستخط خود شهریار را هم مى‌دیدند و مى‌فهمیدند که شهریار از آن افراد بسیار خوش خط بود و تا سالهاى آخر عمرش هم مشق خط مى‌کرد. اگر آن را هم مى‌توانستند بخوانند، براى معرفت به او، پله‌ بلندترى بود.ما از آقاى دکتر لاریجانى صمیمانه تشکر مى‌کنیم؛ همچنین از همه برادران و خواهرانى که این کنگره را به راه انداختند. از آقایان و خانم‌هایى هم که زحمت کشیدند و از جمهورى آذربایجان تشریف آوردند، تشکر مى‌کنیم. ان‌شاءاللَّه که در تهران به شما خوش بگذرد و خاطرات خوبى داشته باشید. از برادران شاعر و ادیب و نویسنده و محقق خودمان هم که این‌جا تشریف دارند، خیلى متشکریم. خدا شما را براى ما نگه دارد و ان‌شاءاللَّه که همه‌ شما مایه‌ خیر و برکت براى این کشور و این ملت و تاریخ ما باشید.



  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : غم هجران
الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عين ابداً

خدايا مرا (به اندازه ) چشم بر هم زدنی به خودم وا مگذار
گزارش پست !


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد


برچسب ها
استاد ، محمد ، حسین ، بهجت ، تبریزی ، معروف ، به ، شهریار ،

« هر نسیمی ک نصیبی از گل و باران ببرد... | زندگی نامه استاد محمد حسین بهجت تبریزی »

 











انجمن یاران منتظر

چت روم یاران منتظر

چت روم و انجمن مذهبی امام زمان



هم اکنون 02:01 بعداز ظهر