آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۳ ۱۰:۱۷ بعد از ظهر
|
|||||||
مراسم تشییع به پایان رسید .پیکر شهید را به سوی بهشت زهرا (س) بردند .من هم به همراه آنها رفتم.
ویرایش موضوع توسط : programmer
در تاریخ : چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۴ ۰۴:۲۴ بعد از ظهر
می پسندم 4 0 4 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||||||
|
اطلاعات نویسنده |
در آنجا چند دختر در حال شنا کردن بودند اما...
جمعه ۹ امرداد ۱۳۹۴ ۰۵:۰۳ بعد از ظهر
[1]
|
||
عضو
شماره عضویت :
2323
حالت :
ارسال ها :
4
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
13
اعتبار کاربر :
178
پسند ها :
6
تشکر شده : 21
|
🌹از نگاه نکردن به دختران درحال شنا تا .....
داستان این شهید رو بخونین ببینین بعضی وقتا گذشتن از یک گناه آدم رو به چه جاهایی که نمیرسونه... یکی از همرزمانش می گفت:در لحظه ی شهادت ترکشی به پهلویش اصابت کرد.وقتی به زمین افتاد از ما خواست که او را بلند کنیم. وقتی روی پایش ایستاد رو به کربلا دستش را به سینه نهاد وآخرین کلام را بر زبان جاری کرد : ((السلام علیک یا ابا عبدالله)) بعد هم به همان حالت به دیدارارباب بی کفن خود رفت. آيت الله حق شناس در عظمت شهید فرمود: در این تهران بگردید و ببینید کسی مانند این احمد اقا پیدا می کنید!؟ این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمود : تمامی مطالبی که (از برزخ و...)می گویند حق است . از شب اول قبر وسوال و ...اما من را بی حساب و کتاب بردند. بعد استاد مکثی کرد و فرمود :رفقا آیت الله العظمی بروجردی حساب و کتاب داشت اما نمی دانم این جوان چه کرده بود.چه کرد تا به این جا رسید. 🌹داستان تحول از زبان خود شهيد: یه روز با رفقای محل رفته بودیم دماوند.یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو کتری روآب کن بیار… منم راه افتادم راه زیاد بود کم کم صدای آب به گوش رسید.از بین بوته ها به رودخانه نزدیک شدم.تا چشمم به رودخانه افتاد یه دفعه سرم را انداختم پایین و همان جا نشستم بدنم شروع کرد به لرزیدن نمیدانستم چه کار کنم . همان جا پشت درخت مخفی شدم …می توانستم به راحتی گناه بزرگی انجام دهم. پشت آن درخت وکنار رودخانه چندین دخترجوان مشغول شنا بودن .همان جا خدا را صدا زدم و گفتم خدایا کمک کن. خدایا الان شیطان به شدت من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی شوداما خدایا من به خاطر تو ازین گناه می گذرم از جایی دیگر آب تهیه کردم ورفتم پیش بچه ها ومشغول درست کردن آتش شدم. خیلی دود توی چشمم رفت و اشکم جاری بودیادم افتاد حاج آقا حق شناس گفته بود هرکس برای خداگریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت . گفتم ازین به بعد برای خدا گریه میکنم حالم منقلب بود و از آن امتحان سخت کنار رودخانه هنوز دگرگون بودم واشک میریختم ومناجات می کردم خیلی باتوجه گفتم یا الله یا الله… به محض تکرار این عبارات صدایی شنیدم که از همه طرف شنیده میشد به اطرافم نگاه کردم صدا از همه سنگریزه های بیابان و درختها و کوه می آمد!!! همه می گفتند سبوح القدوس و رب الملائکه والروح… از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد…”🌹 در سال ۱۳۹۱ ،دفترچه ای که ۲۷ سال پس از شهادت احمد اقا داخل کیفی قدیمی که متعلق به ایشان بود ،بدست آمد .در آخرین صفحه نوشته بود که در دوکوهه مشغول وضو گرفتن بودم که مولای خوبان عالم حضرت مهدی(عج) را زیارت کردم...🌸 📚 کتاب عارفانه 🌹شهید احمد علی نیری🌹 می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر |
||
|
اطلاعات نویسنده |
در آنجا چند دختر در حال شنا کردن بودند اما...
سه شنبه ۲۰ امرداد ۱۳۹۴ ۱۲:۱۲ قبل از ظهر
[2]
|
||
عضو
شماره عضویت :
1703
حالت :
ارسال ها :
1106
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
197
اعتبار کاربر :
5114
پسند ها :
444
تشکر شده : 0
|
خوش به سعادتش
می پسندم 0 |
||
|
اطلاعات نویسنده |
در آنجا چند دختر در حال شنا کردن بودند اما...
سه شنبه ۲۰ امرداد ۱۳۹۴ ۱۲:۰۲ بعد از ظهر
[3]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
253
حالت :
ارسال ها :
422
محل سکونت : :
.
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
316
دعوت شدگان :
3
اعتبار کاربر :
4034
پسند ها :
355
تشکر شده : 584
|
خوش به سعادتشون ...
می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
در آنجا چند دختر در حال شنا کردن بودند اما...
چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۴ ۰۴:۵۷ بعد از ظهر
[4]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
1762
حالت :
ارسال ها :
460
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
433
اعتبار کاربر :
9440
پسند ها :
444
تشکر شده : 921
|
می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
در آنجا چند دختر در حال شنا کردن بودند اما...
چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۴ ۰۶:۰۹ بعد از ظهر
[5]
|
|||
وقتی حالات این شهید را خواندم غبطه خوردم به حال خودم که بدترین هستم و دلم تکه تکه شد ای کاش ما هم مانند شهدا شویم می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
در آنجا چند دختر در حال شنا کردن بودند اما...
چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۴ ۰۷:۵۸ بعد از ظهر
[6]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
1443
حالت :
ارسال ها :
220
محل سکونت : :
جایی پر از آبی های اسمونی
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
221
اعتبار کاربر :
2081
پسند ها :
291
تشکر شده : 80
|
به حق شهدا ان شالله که نیروی مبارزه با نفس رو پیدا کنیم .. خوشا به سعادتشون واقعا
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
در ، آنجا ، چند ، دختر ، در ، حال ، شنا ، کردن ، بودند ، اما... ، |
|