آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
جمعه ۴ مهر ۱۳۹۳ ۰۱:۵۴ بعد از ظهر
|
|||||||
عضو
شماره عضویت :
476
حالت :
ارسال ها :
958
محل سکونت : :
سیمرغ
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
442
اعتبار کاربر :
10905
پسند ها :
1135
تشکر شده : 617
|
♣♣ماجراي ازدواج حضرت علي و حضرت فاطمه از زبان امام رضا عليهم السلام♣♣
پردهي اول؛ علي، دل من تصميم به ازدواج گرفته بودم ولي جرأت نميکردم اين مطلب را به سرورم بگويم، اما شب و روز در فکر آيندهي خود بودم، تا اينکه يك روز كه پيش حبيبم بودم به من گفت: علي جان! با ازدواج چطوري؟ من كه سرم پايين بود، زير چشمي ميديدم كه پيامبر چه لذت پدرانهاي ميبرند از اينكه به دامادي من فكر مي كند. با خجالت، آهسته گفتم: رسول خدا خود داناتر است. اما دلم عين سير و سركه ميجوشيد، نگران بودم. آخر من دلم را به ناز دلبري باخته بود و ميترسيدم كه حضرت كسي ديگري را به من پيشنهاد دهد. در قبيله ما، قريش، دختر كم نبود، اما آنكه دل مرا برده بود از آنان نبود. نگران بودم. پردهي دوم؛ باز هم علي، خبر آمد خبري در راه است نفهميدم چه شده بود که گفتند حبيبت با تو كار دارد. او جان من بود كه تا ندايش به گوش ميرسيد لبيك من به سوي او پرّان ميشد. اما اينبار دلم كمي ميلرزيد انگار چيزي فهميده بود. خودم را به خانه امّسلمه رساندم ، تا چشم پيامبر به من افتاد از جا كنده شده و دستهايش را گشود به سوي من آمد. من كه بهتم برده بود. چقدر پيامبر خوشحال بود! چشمانش برق مي زد و چنان ميخنديد كه دندانهاي نازش پيدا بود، و من همچنان بهت زده بودم كه گفت: علي جانم! مژده بده! مژده! . گفتم سرورم خير است انشاالله، اول بگوييد چه شده! همچنانكه مرا به سينهي خود فشار ميداد و ميخنديد گفت: خدا ازدواج تو را که فکر مرا مشغول کرده بود خود به عهده گرفت. مرا ميگويي! پاهايم سست شد! پر از شور و تشويش. ديگر صبر نداشتم. ماجرا چيست؟ من بي دلم. پردهي سوم؛ حبيب خدا، در آسمان نشسته بودم كه دوست آسماني من، جبرئيل، با شاخههاي سنبل و ميخك (قَرَنفُل) نزد من آمد و آنها را به من داد، من آن دو را گرفتم و بوييدم و گفتم: دسته گل به چه مناسبتي است؟ دوستم گفت: مگر خبر نداري ؟ خداوند حوران بهشت را امر فرموده که تمام فردوس را تزيين كنند، به بادهاي بهشتي هم دستور داده تا با بوي انواع عطر بوزند، و حورالعين را به خواندن سورههاي «طه» ، «ياسين» ، «شوري» و... امر فرمود، و به يک ... . جبرئيل هم ذوق زده و يك نفس، با آب و تاب مشغول تعريف بود اما من هنوز جوابم را نگرفته بودم . اين همه بريز و بپاش براي چه؟ مگر عروسيه؟! در اين فكرها بودم كه دوستم گفت: خدا به جارچي بهشت گفته كه جار بزند: اي پريان من! اي بهشتيان جمع شويد كه اينجا جشن عروسي است! فاطمه را عروس علي كردم. علي به دلبرش رسيد، آخر آنها دل دادهي هم بودند... . جبرئيل همچنان داشت تعريف ميكرد. اما من وقتي اين را شنيدم ناگاه به شوق از جا پريدم و خدا را شكر گفتم. بنازم به تو اي خداي خوب من كه چه خوب در و تخته را به هم جور ميكني. خودم را جمع كردم كه ببينم ديگر چه خبر بوده. دوست آسمانيم گفت: خداوند تبارک و تعالي به راحيل، آ ن پري خوش كلام و خوش صدا، امر فرموده که خطبه بخواند. پردهي چهارم؛ راحيل، قرار عاشقي من هم مثل همه پر از شور بودم و تصميم داشتم كه خطبهي اين دو عاشق را به زيباترين شكل بخوانم، خطبهاي ماندگار. من چقدر خوشبخت بودم خطبهي زهرا و علي را ميخواندم. همه ساكت بودند و من گلواژههاي ادبستان عاشقي را بر هم ميتنيدم. همه ساكت بودند و به من گوش ميدادند. تا آنكه من با صلواتي به حبيب خدا كلامم را تمام كردم كه خِتامش به مِسك باشد. به شور اين پيوند و اتمام خطبه همهمهاي به پا شد كه ناگاه آن خدا به ندايي گفت: «اي حوريان بهشت من! به علي بن ابي طالب حبيب محمّد، و فاطمه دختر محمّد تبريک بگوييد. من براي آنان خير و برکت قرار دادم». خاضعانه به درگاه خداوند عرض كردم: پروردگار من، برکت تو بر آن دو بيشتر از آنچه ما در بهشت ديديم نيست؟ خداوند، بنده نوازانه فرمود: اي راحيل! از جمله برکت من بر آن دو اين است که آنان را بر محبّت خودم، با هم همراه ميکنم و حجّت خود بر مردم قرارشان ميدهم، و قسم به عزّت و جلالم که از آن دو، فرزنداني بوجود خواهم آورد که در زمين گنجينهداران معادن حکمت من باشند. پردهي پنجم؛ علي، شكرانه من به عشقم رسيده بودم و بسان موج به ساحل رسيده آرام بودم. و تنها آنچه بايد ميكردم افتادن به پاي كسي بود كه پيوند دهندهي دلهاست. اين بود كه بيدرنگ و متواضعانه، از صميم دل زبان گشودم كه: «رَبِّ اَوزِعني اَن اَشکُرَ نِعمتَکَ التي اَنعمتَ عَلَيَّ» پروردگارا! مرا بر آن دار که شکر نعمتي که به من دادي، به جاي آرم (نمل: 19) حبيبم نيز دعاي مرا آمين گفت . پردهي ششم؛ پيامبر، راز ناز رازي در دلم بود كه بايد به علي ميگفتم. او بايد ميدانست كه چقدر براي من و دخترم عزيز است. صدايش كردم و به او گفتم: علي جانم! بزرگاني از قريش در مورد ازدواج فاطمه با تو مرا سرزنش کردند و گفتند: ما او را از تو خواستگاري کرديم ولي او را به ما ندادي، بلکه به عقد علي در آوردي، من هم به آنان گفتم: قسم به خدا، من اين کار را نکردهام، خداوند او را به شما نداد و به عقد علي در آورد، جبرئيل بر من نازل گشت و گفت: اي محمّد! خداوند- جل جلاله- ميفرمايد: اگر علي را خلق نکرده بودم، براي دخترت فاطمه، در روي زمين، از آدم تا خاتم، کفو وهمتايي نبود. آري تو همسر زهرايي. جز تو كسي در قد زهرا نبود. جز تو كه ميتواند نيمهي زيبندهي زهرا باشد؟ كه ميتواند پدر حسنين باشد؟ دوستت دارم علي جان!
می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||
|
اطلاعات نویسنده |
♣♣ماجراي ازدواج حضرت علي و حضرت فاطمه از زبان امام رضا♣♣
جمعه ۴ مهر ۱۳۹۳ ۰۷:۳۰ بعد از ظهر
[1]
|
|||
زنده باشی .خیلی زیبا بود .... ممنونم
یا علی می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
♣♣ماجراي ازدواج حضرت علي و حضرت فاطمه از زبان امام رضا♣♣
جمعه ۴ مهر ۱۳۹۳ ۰۸:۳۸ بعد از ظهر
[2]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
901
حالت :
ارسال ها :
761
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
283
اعتبار کاربر :
8583
پسند ها :
894
تشکر شده : 676
|
بسم الله الرحمن الرحیم لو لم یخلق علیٌ لم یکن لفاطمة کفو عشق حیدر، فاطمه (سلام الله علیها) (سالروز ازدواج امام علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها) نخستین روز از آخرین ماه سال قمری، سالروز پیوندی آسمانی است که دیگر هیچ گاه مانند آن در تاریخ تکرار نشد. علی علیه السلام ، پیشوای پارسایان با فاطمه(سلام الله علیها) ، برترین بانوی جهان پیمان عشق بست و خدا، والاترین فرستاده خویش را بر این پیمان گواه گرفت. برکت این ازدواج، عمری به گستردگی آفتاب دارد؛ هم چنان که یاد و نام آن در تاریخ برای همیشه مانا گردید. اول ذیحجه، روزی مبارک برای همه نوگامانی است که دل به زندگی فاطمه(سلام الله علیها) داده اند تا شادی خود را با خاطره همیشه روشن آن روز مبارک، پیوند زنند. زندگی مشترک علی علیه السلام و فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در خانه ای ساده اما پر از نور و مهر آغاز شد. یاد خدا چلچراغ خانه آنها بود و غیر از رضایت حضرت حق خواسته دیگری آنها را به خود مشغول نکرد. زهرا(سلام الله علیها) رازدار علی علیه السلام بود و علی علیه السلام پناهگاه فاطمه(سلام الله علیها) ؛ تا آنجا که حضرتش با نگاهی به زندگی خویش فرمود: «هیچ گاه فاطمه از من نرنجید و او نیز هرگز مرا نرنجاند. او را به هیچ کاری مجبور نکردم و او نیز مرا آزرده خاطر نساخت. در هیچ امری، قدمی برخلاف میل باطنی من برنداشت و هرگاه به چهره اش نگاه می کردم، تمام غصه هایم برطرف می شد و دردهایم را فراموش می کردم». آن حضرت در جایی دیگر می فرماید: «به خدا قسم هرگز کاری نکردم که فاطمه خمشگین شود؛ اونیز هیچ گاه مرا خشمگین نکرد». فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و همسر بزرگوارش، زندگی را در خانه ای گِلی آغاز کردند، اما زیباترین گل های یاس در همان خانه پرورش یافتند. حضرت امام خمینی رحمه الله با اشاره به این مطلب می فرماید: «یک کوخ چهار ـ پنج نفری در صدر اسلام داشته ایم و آن، کوخ فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است. برکات این کوخ چند نفری آن قدر زیاد است که عالم را از نورانیت پر کرده است. کوخ نشینان این کوخ محقر، در مراتب معنوی آن قدر بالا بودند که دست ملکوتی ها هم به آنها نمی رسد. جنبه های تربیتی این کوخ، آن قدر والا بوده است که همه برکات در بلاد مسلمین، خصوصا در مثل بلاد ما، همه از برکات آنهاست». سراسر زندگی مشترک امام علی علیه السلام و حضرت زهرا(سلام الله علیها) ، سرشار از مشق های نیکوست. مقام معظم رهبری، در تحلیلی زیبا، از نقش حضرت زهرا علیهاالسلام در فعالیت های تأثیرگذار همسرش چنین یاد می کنند: «در طول ده سالی که پیامبر در مدینه بود، حدود نه سال، جنگ های کوچک و بزرگی ذکر کرده اند (حدود شصت جنگ اتفاق افتاده)، در اغلب آنها امیرالمؤمنین هم بوده است. حالا شما ببینید، او [حضرت زهرا(سلام الله علیها) [بانویی است که در خانه نشسته و شوهرش مرتب در جبهه است و اگر در جبهه نباشد، جبهه لنگ می ماند... از لحاظ زندگی هم وضع رو به راهی ندارند... در حالی که دخترِ رهبر است، دختر پیامبر است، یک نوع احساس مسئولیت هم می کند. ببینید انسان چه روحیه قوی ای باید داشته باشد تا بتواند این شوهر را تجهیز کند، دل او را از وسوسه اهل و عیال و گرفتاری های زندگی خالی کند، به او گرمی بدهد، بچه ها را به آن خوبی تربیت کند... فاطمه زهرا علیهاالسلام این گونه خانه داری، شوهرداری و کدبانویی کردند و این طور محور زندگی فامیل ماندگار در تاریخ قرار گرفتند می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
♣♣ماجراي ازدواج حضرت علي و حضرت فاطمه از زبان امام رضا♣♣
سه شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۳ ۱۰:۴۰ بعد از ظهر
[3]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
1071
حالت :
ارسال ها :
805
محل سکونت : :
شیراز
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
135
اعتبار کاربر :
13569
پسند ها :
589
تشکر شده : 708
|
می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
♣♣ماجراي ازدواج حضرت علي و حضرت فاطمه از زبان امام رضا♣♣
سه شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴ ۰۹:۵۷ قبل از ظهر
[4]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
1957
حالت :
ارسال ها :
863
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
124
اعتبار کاربر :
12898
پسند ها :
948
تشکر شده : 1235
|
درسی که میتونیم از ازدواج حضرت علی علیه السلام وحضرت فاطمه سلام الله علیه بگیریم اینه که:
زن و شوهر بايد كفو هم باشند كفويت يعنی همان همسری يعنی قد و قوارشان يكی باشد قديميها میگفتند كبوتر با كبوتر باز با باز اين همسری و هم شأنی در همه چيز است در تيپ / در خانواده/ در دارايي/ در تحصيلات و در... ديديد چقدر بعضی زن و شوهرها نا متوازنند؟ با هم نمیسازند نتيجهی هر ازدواج فرزنده خدا علی(ع) و زهرا(س) به هم رساند تا حسن (ع)و حسين (ع) از دامن آنان برآيند چقدر اين نكته مهمه و چقدر ما به آن بي توجهیم در انتخاب همسر دقت كنيم و ببينيم فرزندمان از ريشهی كه شيره میخورن و در دامان كه پرورده داده میشن خلاصه آنكه ما نيم سيبی هستيم كه سراغ نيمهی گم شدهايمی بايد حواسمون باشه كه به كه ميچسبيم! وکی رو برای یه عمر زندگی انتخاب میکنیم به امید روزی که همه ی ما جوونا این دوفرشته ی زمینی رو الگوی خودمون قرار بدیم تو زندگی
ویرایش ارسال توسط : یازهرااا
در تاریخ : سه شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴ ۰۹:۵۹ قبل از ظهر می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
♣♣ماجراي ، ازدواج ، حضرت ، علي ، حضرت ، فاطمه ، از ، زبان ، امام ، رضا♣♣ ، |
|