آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۳ ۰۸:۱۲ بعد از ظهر
|
|||||||
عضو
شماره عضویت :
7
حالت :
ارسال ها :
3721
محل سکونت : :
همین نزدیکهای عشق انجایی که ازان امده ام امدنم بهر چه ب
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
501
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
30818
پسند ها :
2103
تشکر شده : 3506
وبسایت من :
وبسایت من
|
بسم الله الرحمن الرحیم
دانشگاه قبول شده بودم برای اینکه مدارکم رو کپی بگیرم به انتشارات دانشگاه رفتم برای کپی گرفتن از مدارکم یه پیرمرداهل دلی بود که کپی می گرفت.خیلی ایستادم تا نوبتم بشه وکپی بگیرم وقتی نوبتم شد اون پیرمرد اصلا بهم اعتنایی نکرد وبقیه رو راه می نداخت واخر کار منو راه انداخت این بحث دو روزی ادامه پیدا کرد با خودم گفتم یعنی چی که منو راه نمی ندازه وبقیه رو سریع راه می ندازه .اون روز اخر بهش گفتم اقای محترم چرا منو اینطوری بهم برخورد می کنی یعنی چی که نوبت منو بهش اهمیتی نمیدی وبقیه رو کارشون رو راه می ندازی درستش نیست اون پیرمرد بدون اینکه به من نگاه کنه یه عکسی بود به دیوارنصب بودکه ( طرفی که من میدیدم عکس امام خمینی بودش) رو برش گردوندبه من گفت این عکس رو ببین عکس خودته .نگاه کردم گفتم اره این منم این عکس من کجا بوده دست شما.یه هویی این پیرمرد شروع کرد گریه کردن وگفت این پسر من بوده یک ماه پیش تو دریا غرق شد.گفت:این پسرم معلم بوداز مشهد بر می گشتیم یه بچهمیخواست بره دریاایشون برای اینکه تنها نباشه باهاش رفته بوددریااون بچه نزدیک بوده غرق بشه این بنده خدا با اینکه شنا بلد نبوده شیرجه میزنه تا پسر بچه رو نجات بده یه قایقی بوده که نجات غریقها داخلش بودن میاد و بچه رو میگیره از اب وفکر میکنن این اقا شنا بلده دور میزنه ، که این بنده خدا میره زیر اب وتموم.(دوستم میگفت این خانواده دوتا خواهر ودوتا برادرن که یکی شون که شباهت عجبیی به من داشت فوت کرده)بچه های این پیرمرد اومدن منو دیدن وگفتن باید بیای مادرمون ببینتت به پدرومادرم گفتم که میخوام این کار رو بکنم پدرومادرم گفتن اصلا این کار رو نکن ،هرچی ما گفتیم نه نمی ایم بچه های این بنده خدا وخودش (پیرمرداهل دل)گفتن باید بیای ببینتت مادرمون .یکسال از فوت این بنده خدا گذشته بودبا پدرومادرم رفتیم خونشون.اول کار بابا ومامانم رفتن داخل وبعدش من رفتم داخل خونشون..این پیرزن وقتی منو دید غش کرد بابام به من گفت من همین چیزارو میدیدم که گفتم نباید بیای خونشون.انروز تموم شد وچند سالیه هستش که ما رفت وامد خانوادگی داریم با این خانواده ومن خواهر ندارم این دوتا خواهروپسر این خانواده به من میگن داداش وواقعا مثل پسرشون شدم . لازم به ذکر به همه بگم قراره روز عاشورا این دوستم واین خانواده همگی بیان خونه ما ومن در خدمتشون باشم که این خانواده محترم عاشورا مهمان ما بودن ودقیق مطلب رو دوباره پرسیدم وویرایش کردم دوباره خانواده اهل دل بودن وپیرمرد باصفا ودامادشونم جانباز بودن
ویرایش موضوع توسط : سینا
در تاریخ : سه شنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۳ ۰۷:۴۹ بعد از ظهر
می پسندم 4 0 4 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||
|
اطلاعات نویسنده |
واقعیتی ناب وگریه اور از دوستم....یکبار بخوانیددعا کنید خانواده ای جوان از دست ندهد.خیلی سخته
پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۳ ۰۸:۳۵ بعد از ظهر
[1]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
1260
حالت :
ارسال ها :
374
محل سکونت : :
کنار دریا
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
96
اعتبار کاربر :
2572
پسند ها :
362
تشکر شده : 340
|
خیلی سخته یاد بابا مامان وخانواده محمد صادق افتادم که هر دوتا پسرشو تو دریا از دست داد
می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
واقعیتی ناب وگریه اور از دوستم....یکبار بخوانیددعا کنید خانواده ای جوان از دست ندهد.خیلی سخته
پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۳ ۰۸:۵۷ بعد از ظهر
[2]
|
|||
ناظر بخش زبان
شماره عضویت :
947
حالت :
ارسال ها :
1759
محل سکونت : :
tehran
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
473
دعوت شدگان :
6
اعتبار کاربر :
13180
پسند ها :
1463
تشکر شده : 1601
|
هیعییییییییییییی قاصدک
عالی بود جناب سینا می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
واقعیتی ناب وگریه اور از دوستم....یکبار بخوانیددعا کنید خانواده ای جوان از دست ندهد.خیلی سخته
جمعه ۹ آبان ۱۳۹۳ ۰۶:۰۳ قبل از ظهر
[3]
|
|||
متشکرم
من از ایشون اجازه گرفتم برای نشر این مطلب خودش یه فیلم تراژدی میشه می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
واقعیتی ناب وگریه اور از دوستم....یکبار بخوانیددعا کنید خانواده ای جوان از دست ندهد.خیلی سخته
جمعه ۹ آبان ۱۳۹۳ ۰۱:۵۶ بعد از ظهر
[4]
|
|||
چندیست در حریم تو راهم نمیدهند
من بی وفا شدم ،تو مگر رَحم نمیکنی می پسندم 0
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
واقعیتی ناب وگریه اور از دوستم....یکبار بخوانیددعا کنید خانواده ای جوان از دست ندهد.خیلی سخته
سه شنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۳ ۰۷:۳۱ بعد از ظهر
[5]
|
|||
می پسندم 0
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
واقعیتی ناب وگریه اور از دوستم....یکبار بخوانیددعا کنید خانواده ای جوان از دست ندهد.خیلی سخته
سه شنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۳ ۰۷:۴۴ بعد از ظهر
[6]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
38
حالت :
ارسال ها :
847
محل سکونت : :
همونجا
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
602
دعوت شدگان :
3
اعتبار کاربر :
5903
پسند ها :
869
تشکر شده : 520
|
می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
واقعیتی ناب وگریه اور از دوستم....یکبار بخوانیددعا کنید خانواده ای جوان از دست ندهد.خیلی سخته
سه شنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۳ ۰۹:۵۳ بعد از ظهر
[7]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
814
حالت :
ارسال ها :
196
محل سکونت : :
اصفهان
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
114
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
690
پسند ها :
173
تشکر شده : 76
|
ان شاا... هیچ پدر ومادری داغ فرزند نبینه
می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
واقعیتی ناب وگریه اور از دوستم....یکبار بخوانیددعا کنید خانواده ای جوان از دست ندهد.خیلی سخته
چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۳ ۰۵:۴۴ قبل از ظهر
[8]
|
|||
خیلی عالی بود.ممنون
می پسندم 0
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
واقعیتی ناب وگریه اور از دوستم....یکبار بخوانیددعا کنید خانواده ای جوان از دست ندهد.خیلی سخته
چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۳ ۱۱:۲۲ قبل از ظهر
[9]
|
|||
نوشته شده توسط : گمشده » ان شاا... هیچ پدر ومادری داغ فرزند نبینه اخوی گلم الهی امین ولی احیانا این به اون معنا نیست که فرزندا داغ بزرگتراشونو ببینند؟!!!!!؟ خخخخخخخ کاش اینطور میشد و هیچکدوم داغ دیگری رو نمیدیدند ولی نمیشه هعی خدا نمیشه ولی من دوست دارم گزینه اول بشه یعنی من پیش مرگ شم........ اقا سینا این اقا که میگید کی هستش؟ خودتونید؟؟؟؟ یا از اشناهاتونه؟؟؟؟؟ واقعا جالبه می پسندم 0
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
واقعیتی ناب وگریه اور از دوستم....یکبار بخوانیددعا کنید خانواده ای جوان از دست ندهد.خیلی سخته
یکشنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۴ ۰۹:۱۶ بعد از ظهر
[10]
|
|||
امسال هم قراره روز عاشورا این دوتا خانواده به منزل من بیان می پسندم 0
|
||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
واقعیتی ، ناب ، وگریه ، اور ، از ، دوستم....یکبار ، بخوانیددعا ، کنید ، خانواده ، ای ، جوان ، از ، دست ، ندهد.خیلی ، سخته ، |
|