انجمن یاران منتظر

ختم قرآن



آخرین ارسال ها
پروژه کرونا(COVID 19) ..:||:.. لیست برنامه ختم قرآن یاران منتظر ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین امسال اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. تا حالا به لحظه تحویل سال 1450 فکر کردید!!؟؟ ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین سال 1395 اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. اگر بفهمید بیشتر از یک هفته دیگر زنده نیستید، چی کار می کنید؟! ..:||:.. **متن روز پدر و روز مرد** ..:||:.. الان چتونه؟ ..:||:.. 🔻هدیه‌ تحقیرآمیز کِندی ..:||:.. ღ ღ ღتبریک ازدواج به دوست خوبم هستی2013 جان عزیز ღ ღ ღ ..:||:..

نوار پیام ها
( یسنا : ▪️خــداحافظ مُــــحَرَّم 😭 نمى دانم سال دیگر دوباره تو را خواهم دید یا نه؟!... 🖤اما اگر وزیدى و از سَرِ کوى من گذشتى، سلامَم را به اربابم برسان... ◾️ بگو همیشه برایَت مشکى به تَن مى کرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجین شود!... ◾️بگو گرچه جوانى مى کرد، اما به سَرِ سوزنى ارادتش هم که شده، تو را از تَهِ دل دوست داشت... ◼️با چاى روضه تو و نذری ات، صفا مى کرد و سَرَش درد مى کرد براى نوکرى... 🏴 مُحَرَّم جان؛ تو را به خدا مى سپارم... و دلم شور مى زند براى \"صَفر\"ى که دارد از \"سَفَر\" مى رسد... # )     ( سینا : حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها): «ما جَعَلَ اللّه ُ بَعدَ غَدیرِخُمٍّ مِن حُجَّةٍ و لاعُذرٍ؛ خداوند پس از غدیرخم برای کسی حجّت و عذری باقی نگذاشت.» «دلائل الإمامَه، ص 122» )     ( فاطمه 1 : ای روح دو صد مسیح محتاج دَمَت زهرایی و خورشید غبار قدمت کی گفته که تو حرم نداری بانو؟ ای وسعت دل‌های شکسته، حَرَمت. (شهادت حضرت زهرا تسلیت باد) )     ( programmer : امام علی (ع):مردم سه گروهند: (1) دانشمندی خدایی، (2) دانش آموزی بر راه رستگاری (3) و پشه های دستخوش باد و طوفان و همیشه سرگردان، که از پی هر جنبنده و هر صدا می روند، و با وزش هر بادی، حرکت می کنند، نه از پرتو دانش، روشنی یافتند، و نه به پناهگاه استواری پناه گرفتند. )     ( programmer : امام علی ع : عاقل ترین مردم کسی است که عواقب کار را بیشتر بنگرد. )     ( programmer : امام علی (ع):دعوت کننده ای که فاقد عمل باشد مانند تیر اندازی است که کمان او زه ندارد. )     ( programmer : امام علی(ع): در فتنه ها همچون بچه شتر باش که نه پشت دارد تا بر آن سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر بدوشند )     ( سینا : هزارها سال از هبوط آدم بر سیاره‌ی زمین گذشته است و هنوز نبرد فی ما بین حق و باطل بر پهنه‌ی خاك جریان دارد، اگرچه دیگر دیری است كه شب دیجور ظلم از نیمه گذشته است و فجر اول سر رسیده و صبح نزدیك است. )     ( programmer : فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مه‌شکن لازم است که همان بصیرت است....(مقام معظم رهبری) )     ( سینا : یاران! شتاب كنید ، قافله در راه است . می گویند كه گناهكاران را نمی پذیرند ؟ آری ، گناهكاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند )     ( سینا : برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ**اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه) خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده! )     ( فاطمه 1 : ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن +++ چشمم به راه ماند بیا و شبی از این پس‌کوچه‌های خاکی قلبم عبور کن +++ آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن )     ( سینا : دود می خیزد ز خلوتگاه من کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟ با درون سوخته دارم سخن کی به پایان می رسد افسانه ام ؟ )    
مدیریت پیام ها


اگر این اولین بازدید شما از انجمن یاران منتظراست ، میبایست برای استفاده از کلیه امکانات انجمن عضو شوید و یا اگر عضو انجمن می باشید وارد شوید .


انجمن یاران منتظر » وقایع التفاقیه » دلنوشته های واقعی و خاطرات اعضاء یاران » خاطره داغ



خاطره داغ

خاطره داغ(امروز میگمش تا یکم سرد بشه بتونین بخونین)                                             تاریخ وقوع:10/11/93 چند روز پیش یکی از دوستان روتو خیابون دیدم سوار ماشین از اون طرف با صدای بلند گفت دیروز تاحالا دنبالت میگردم وایسا کارت دارم ما رو میگی گفتیم چقدر مهم هستیم خبر نداریم خلاصه تا دور زد اومد پیشم با این طرز صدازدن کلی فکر به ذهنم اومد(خدایا من که کاری نکردم و...) بقول بچه ها گارد گرفتم( آماده دفاع شدم) اومد بعد از سلام و کلی مخلفات رفت سر اصل مطلب که تلویزیون مون روشن نمیشه منم
ohxvi nhy


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد

اطلاعات نویسنده
یکشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۵۱ بعد از ظهر
مدیر انجمن انجمن دفاع مقدس
rating
شماره عضویت : 1784
حالت :
ارسال ها : 3460
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 462
اعتبار کاربر : 72225
پسند ها : 2031
حالت من :  Maghzmotafaker.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (30).jpg
تشکر شده : 2670


مدال ها:7
مدال صندلی داغ
مدال صندلی داغ
مدال 1 سالگی عضویت
مدال 1 سالگی عضویت
ستارهء انجمن
ستارهء انجمن
مدال تخصص
مدال تخصص
نشان تقدیر
نشان تقدیر
مدال پیشرفت
مدال پیشرفت
کاربران برتر
کاربران برتر

|

خاطره داغ(امروز میگمش تا یکم سرد بشه بتونین بخونین)                                             تاریخ وقوع:10/11/93
چند روز پیش یکی از دوستان روتو خیابون دیدم سوار ماشین از اون طرف با صدای بلند گفت دیروز تاحالا دنبالت میگردم وایسا کارت دارم ما رو میگی گفتیم چقدر مهم هستیم خبر نداریم خلاصه تا دور زد اومد پیشم با این طرز صدازدن کلی فکر به ذهنم اومد(خدایا من که کاری نکردم و...) بقول بچه ها گارد گرفتم( آماده دفاع شدم)
اومد بعد از سلام و کلی مخلفات رفت سر اصل مطلب که تلویزیون مون روشن نمیشه منم خیلی ریلکس جوابشو دادم(طوری که اگه طرف خودش هم تعمیر کار بود باورش میشد)گفتم:
هّلش بده بزن شبکه دو
بعد از یکم اختلاط بهش گفتم تا جمعه بیکار نیستم شمارمو یادداشت کن(........091)*دوستان نکنه انتظار دارن همشو بگم*
 زنگ بزن خونه بودم بیار تا درستش کنم طرف هم گازشو گرفت رفت امروز زنگ زد و آوردش که در ادامه دیالوگ اززبون دوستم با اسم طرف نقل میشه
طرف:رفتم خونه یادم افتاد به حرفی که زدی(هّلش بده و...) رفتم سراغ TV(تلویزیون) داداشم ازم پرسید چکار میخوای بکنی بهش گفتم از خنده ترکید حدودا یه ربع شکمشو گرفته بود وخودشو به درو دیوار میزد پرسیدم قضیه چیه شرحش که داد تازه فهمیدم که چی شده دیگه یکی باید میومد منو جمع کنه
 
خلاصه با خودم گفتم محمد که تا جمعه بیکار نیست منم بیکاربزار خودم بازش کنم اگه تونستم درستش کنم اگه نه هم ببینم توش چه خبره حس ماجراجوییم گل کردبا کلی زحمت5تا پیچشو باز کردم خیلی برام جالب بود البته پرش گرد وخاک بود که پاکشون کردم وهمین طوری که داشتم قطعاتشو بررسی میکردم چشمت روز بد نبینه یه برقی گرفتم که نفهمیدم کجام (بندری میرفتم)

من:یه لبخند زدم گفتم مرد مومن صبر میکردی تا امروز من هم که بابت تعمیر پولی نمیگیرم(صلواتی)از چی میترسیدی
طرف:میدونم. خوب دیدم تا امروز بدونTVسر کنم خیلی سخته تو هم بیکار نیستی خواستم زحمتت ندم
من:اختیار دارم
حالا دیدی که گر صبر کنی زقوره برق نمیگردتحالا کجاش دست زدی برق گرفتت*
طرف:پشت همون چیزی که مثل بشگه هست خیلی تعجب کردم با اینکه به برق وصل نبود برق گرفتم

من:اونیکه تو دست زدی اسمش خازن یه قطعه ای هست که برق رو برای یه مدتی توی خودش ذخیره میکنه برو خدا روشکر کن که فقط برق 300ولت گرفتت شانست گفت برق 25000ولتی نگرفتت

طرف:25000ولت شوخی نکن
من:تو TVچندین ولتاژ مختلف داریم که یکیشون همین 25000ولتی هست که بهش (HIGH  VOLTAGE)میگن وبه لامپ تصویر وصل میشه ]و به همین علت الکتریسیته ساکن روی شیشه تلویزیون((TV هست که مقدارش به نسبت ولتاژ مذکورخیلی کمه[ این ولتاژخیلی خطرناکه واسه همین هم میگن واسه تعمیر باید بره پیش تعمیرکار مجاز که اونو به روش خاصی هنگام تعمیر تخلیه میکنن]البته این رو باید متذکر بشم که این ولتاژدر LCDوLEDوپلاسما وجود نداره[
من هم همین حین که داشت داستان رو توضیح میداد داشتم بهTVور میرفتم بعد یه 20 دقیقه درش رو بستم تحویلش دادم گفت چی شد گفتم فاتحه مع الصلوات گفت یعنی فاتحش رو بخونم گفتم زبونتو گاز بگیر دلت میاد تلویزیون به این جوونی واسه شادی روح خودت گفتم که یه بار با ازراییل دست دادی(پیرو اتفاقی که براش پیش اومده بود به شوخی گفتم)

طرف:یعنی امتحانش نمیکنی گفتم یعنی تو به کارم ایمان نداری؟
طرف:میترسم تلویزیون منفجر بشه
منو میگی
گفتم خواستی امتحان کنی ببر خونتون امتحان کن اگه منفجر شدمن صدمه ای نبینم هر بلایی قراره باشه به سرخودت بیاد من الان یه ملت چشم براهم هستن(به شوخی)
خیال میکنه بمب بستم واسش

 گفتم محاله تلویزیون بترکه تا حالاهیچ جایی ازدنیا گزارش نشده اصلا بده تا بزن به برق تو برو پناه بگیرخلاصه امتحانش کردیمو تحویلش دادم شاد وخندان رفت
نتایج:هرگز به گونه ای شوخی نکنیدکه طرف باورش بشه*هرگز کسی رو اینطوری صدا نزنید امکان سکته کردنش زیاده یا شاید تلافی کنه*همیشه آماده دفاع دربرابر هرنوع حمله ای حتی لبخندهای مادرزنتان باشین(خدا رو شکر که از این مورد معافم)*خود کفا باشین و وسایل خونه رو خودتون درست کنین*همیشه کجکاو باشید*یه حرفه ای رو دست کم بگیرین *هیچ چیزی بدون مواد منفجره نمیترکه*واسه امتحان کارتون پناه بگیرین*برق اصولا چیز خوبیه *خدا پدرمادر ادیسون رو بیامرزه*من طراح انواع بمب های شمارش معکوس وکنترل از راه دور وصوتی و... هستم*بجای رسیدگی به مشکلات خلق الله بیایید انجمن یاران*همیشه شاد باشین*
در صورت کسب نتیجه دیگری لطفا آنرا درکامنت ذکر نمایید



ویرایش موضوع توسط : محمدELE
در تاریخ : یکشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۵۹ بعد از ظهر



















  می پسندم 3     0  3 
 
 
تعداد پسند های ( 3 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر


    * پاسخ با بیشترین پسند
  1. پسندها :3 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  2. پسندها :2 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  3. پسندها :2 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  4. پسندها :2 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید

















امضای کاربر : محمدELE

 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
خاطره داغ
دوشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۳ ۰۸:۴۳ بعد از ظهر نمایش پست [1]
مدیر انجمن انجمن دفاع مقدس
rating
شماره عضویت : 1784
حالت :
ارسال ها : 3460
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 462
اعتبار کاربر : 72225
پسند ها : 2031
حالت من :  Maghzmotafaker.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (30).jpg
تشکر شده : 2670



امروز هم یه اسپیکر آورده پیشم واسه تعمیر تا حالا به عمرم ندیده بودم حدودا 1.5متر ارتفاعشه آخه من بهش چی بگم
حالا موندم چطوری درستش کنم باور کنین هر کاری میکنم که یکی از برد هاشو که اون ته هست دربیارم دستم نمیرسه
اینو به یکی از دوستان گفتم جواب  داد: یه چهار پایه بزار زیر پات تا برسی((مردم خیلی باهوشن به خدا))


  می پسندم        0 
















امضای کاربر : محمدELE

 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
خاطره داغ
دوشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۴۵ بعد از ظهر نمایش پست [2]
مدیر انجمن انجمن دفاع مقدس
rating
شماره عضویت : 1784
حالت :
ارسال ها : 3460
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 462
اعتبار کاربر : 72225
پسند ها : 2031
حالت من :  Maghzmotafaker.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (30).jpg
تشکر شده : 2670



امیدوارم برادران وخواهران  گرامی از خواندن خاطرات من خسته نشده باشن
تمام زندگیم خاطرستان شاءالله تا جایی که بتونم خاطرات خنده دار رو براتون تعریف کنم


ویرایش ارسال توسط : محمدELE
در تاریخ : دوشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۴۷ بعد از ظهر



  می پسندم        0 
















امضای کاربر : محمدELE

 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
خاطره داغ
دوشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۳ ۱۰:۴۷ بعد از ظهر نمایش پست [3]
عضو
rating
شماره عضویت : 371
حالت :
ارسال ها : 831
محل سکونت : : اصفهان
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 223
دعوت شدگان : 1
هشدارها : 1
اعتبار کاربر : 6586
پسند ها : 1229
حالت من :  Konjkav.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/10.jpg
تشکر شده : 656
وبسایت من : وبسایت من



ممنونم داداش دیدی اون های ولتاژه چه باحاله خدا قسمت همه ارزومندا بکنه.....آمین


  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : abbas.isfahan
امضا ندارم انگشت بزنم قبوله ؟!؟!؟

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
خاطره داغ
دوشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۳ ۱۱:۰۲ بعد از ظهر نمایش پست [4]
معاون انجمن
rating
شماره عضویت : 179
حالت :
ارسال ها : 311
محل سکونت : : اینترنت
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 428
اعتبار کاربر : 2309
پسند ها : 317
حالت من :  Azkhodrazi.gif
تشکر شده : 200



جالب بود داداش


  می پسندم 3     0  3 
 
 
تعداد پسند های ( 3 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : مرتضی

 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
خاطره داغ
سه شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۳ ۰۸:۳۲ بعد از ظهر نمایش پست [5]
مدیر انجمن انجمن دفاع مقدس
rating
شماره عضویت : 1784
حالت :
ارسال ها : 3460
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 462
اعتبار کاربر : 72225
پسند ها : 2031
حالت من :  Maghzmotafaker.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (30).jpg
تشکر شده : 2670



نوشته شده توسط : abbas.isfahan »
ممنونم داداش دیدی اون های ولتاژه چه باحاله خدا قسمت همه ارزومندا بکنه.....آمین

آره داداش یه فازی داره که نگو(25000ولت) یه بار گرفتم چشمتون روز بد نبینه خودمو صندلی که روش نشسته بودم حدودا 2متر پرت شدیم خدا بهم رحم کرد


  می پسندم        0 
















امضای کاربر : محمدELE

 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
خاطره داغ
دوشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۴ ۰۶:۳۴ بعد از ظهر نمایش پست [6]
بانو
rating
شماره عضویت : 1071
حالت :
ارسال ها : 805
محل سکونت : : شیراز
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 135
اعتبار کاربر : 13569
پسند ها : 589
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/01.jpg
تشکر شده : 708



خیلی جالب بود مخصوصا هل دادن!
یه نوع سفر علمی هم بود خاطراتتون(سفر به درون شکم تلوزیون!)
بجای رسیدگی به مشکلات خلق الله بیایید انجمن یاران؟!آقا محمد اجرتون با خدا بی زحمت همون به خلق الله ککمک کنین اینجا بیاین همه پستای مارو بلاک میکنین!



  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : دختر چادری
اینم رفیق شهید منه 
دوسش دارم یه عالمههههههههههههه
هرچی بگم بازم کمهههههههههه


گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
خاطره داغ
دوشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۴ ۰۸:۴۹ بعد از ظهر نمایش پست [7]
مدیر انجمن انجمن دفاع مقدس
rating
شماره عضویت : 1784
حالت :
ارسال ها : 3460
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 462
اعتبار کاربر : 72225
پسند ها : 2031
حالت من :  Maghzmotafaker.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (30).jpg
تشکر شده : 2670



نوشته شده توسط : دختر چادری »
خیلی جالب بود مخصوصا هل دادن!
یه نوع سفر علمی هم بود خاطراتتون(سفر به درون شکم تلوزیون!)
بجای رسیدگی به مشکلات خلق الله بیایید انجمن یاران؟!آقا محمد اجرتون با خدا بی زحمت همون به خلق الله ککمک کنین اینجا بیاین همه پستای مارو بلاک میکنین!



خیلی ممنونم
 به همه امور رسیدگی میشه هم انجمن هم کار خلق الله و هم چندین کار دیگه
در ضمن تاپیکهای تکراری بلاک میشن
و یک نکته دیگه این تاپیک الان دیگه تاریخ گذشته هست دیگه همچین داغ نیست


ویرایش ارسال توسط : محمدELE
در تاریخ : دوشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۴ ۰۸:۵۱ بعد از ظهر



  می پسندم        0 
















امضای کاربر : محمدELE

 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
خاطره داغ
چهارشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۴ ۱۰:۲۷ قبل از ظهر نمایش پست [8]
بانو
rating
شماره عضویت : 1957
حالت :
ارسال ها : 863
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 124
اعتبار کاربر : 12898
پسند ها : 948
تصویر مورد علاقه من : images/mms/g01.jpg
تشکر شده : 1235



نوشته شده توسط : محمدELE »
خاطره داغ(امروز میگمش تا یکم سرد بشه بتونین بخونین)                                             تاریخ وقوع:10/11/93
چند روز پیش یکی از دوستان روتو خیابون دیدم سوار ماشین از اون طرف با صدای بلند گفت دیروز تاحالا دنبالت میگردم وایسا کارت دارم ما رو میگی گفتیم چقدر مهم هستیم خبر نداریم خلاصه تا دور زد اومد پیشم با این طرز صدازدن کلی فکر به ذهنم اومد(خدایا من که کاری نکردم و...) بقول بچه ها گارد گرفتم( آماده دفاع شدم)
اومد بعد از سلام و کلی مخلفات رفت سر اصل مطلب که تلویزیون مون روشن نمیشه منم خیلی ریلکس جوابشو دادم(طوری که اگه طرف خودش هم تعمیر کار بود باورش میشد)گفتم:
هّلش بده بزن شبکه دو
بعد از یکم اختلاط بهش گفتم تا جمعه بیکار نیستم شمارمو یادداشت کن(........091)*دوستان نکنه انتظار دارن همشو بگم*
 زنگ بزن خونه بودم بیار تا درستش کنم طرف هم گازشو گرفت رفت امروز زنگ زد و آوردش که در ادامه دیالوگ اززبون دوستم با اسم طرف نقل میشه
طرف:رفتم خونه یادم افتاد به حرفی که زدی(هّلش بده و...) رفتم سراغ TV(تلویزیون) داداشم ازم پرسید چکار میخوای بکنی بهش گفتم از خنده ترکید حدودا یه ربع شکمشو گرفته بود وخودشو به درو دیوار میزد پرسیدم قضیه چیه شرحش که داد تازه فهمیدم که چی شده دیگه یکی باید میومد منو جمع کنه
 
خلاصه با خودم گفتم محمد که تا جمعه بیکار نیست منم بیکاربزار خودم بازش کنم اگه تونستم درستش کنم اگه نه هم ببینم توش چه خبره حس ماجراجوییم گل کردبا کلی زحمت5تا پیچشو باز کردم خیلی برام جالب بود البته پرش گرد وخاک بود که پاکشون کردم وهمین طوری که داشتم قطعاتشو بررسی میکردم چشمت روز بد نبینه یه برقی گرفتم که نفهمیدم کجام (بندری میرفتم)

من:یه لبخند زدم گفتم مرد مومن صبر میکردی تا امروز من هم که بابت تعمیر پولی نمیگیرم(صلواتی)از چی میترسیدی
طرف:میدونم. خوب دیدم تا امروز بدونTVسر کنم خیلی سخته تو هم بیکار نیستی خواستم زحمتت ندم
من:اختیار دارم
حالا دیدی که گر صبر کنی زقوره برق نمیگردتحالا کجاش دست زدی برق گرفتت*
طرف:پشت همون چیزی که مثل بشگه هست خیلی تعجب کردم با اینکه به برق وصل نبود برق گرفتم

من:اونیکه تو دست زدی اسمش خازن یه قطعه ای هست که برق رو برای یه مدتی توی خودش ذخیره میکنه برو خدا روشکر کن که فقط برق 300ولت گرفتت شانست گفت برق 25000ولتی نگرفتت
طرف:25000ولت شوخی نکن
من:تو TVچندین ولتاژ مختلف داریم که یکیشون همین 25000ولتی هست که بهش (HIGH  VOLTAGE)میگن وبه لامپ تصویر وصل میشه ]و به همین علت الکتریسیته ساکن روی شیشه تلویزیون((TV هست که مقدارش به نسبت ولتاژ مذکورخیلی کمه[ این ولتاژخیلی خطرناکه واسه همین هم میگن واسه تعمیر باید بره پیش تعمیرکار مجاز که اونو به روش خاصی هنگام تعمیر تخلیه میکنن]البته این رو باید متذکر بشم که این ولتاژدر LCDوLEDوپلاسما وجود نداره[
من هم همین حین که داشت داستان رو توضیح میداد داشتم بهTVور میرفتم بعد یه 20 دقیقه درش رو بستم تحویلش دادم گفت چی شد گفتم فاتحه مع الصلوات گفت یعنی فاتحش رو بخونم گفتم زبونتو گاز بگیر دلت میاد تلویزیون به این جوونی واسه شادی روح خودت گفتم که یه بار با ازراییل دست دادی(پیرو اتفاقی که براش پیش اومده بود به شوخی گفتم)

طرف:یعنی امتحانش نمیکنی گفتم یعنی تو به کارم ایمان نداری؟
طرف:میترسم تلویزیون منفجر بشه
منو میگی
گفتم خواستی امتحان کنی ببر خونتون امتحان کن اگه منفجر شدمن صدمه ای نبینم هر بلایی قراره باشه به سرخودت بیاد من الان یه ملت چشم براهم هستن(به شوخی)
خیال میکنه بمب بستم واسش

 گفتم محاله تلویزیون بترکه تا حالاهیچ جایی ازدنیا گزارش نشده اصلا بده تا بزن به برق تو برو پناه بگیرخلاصه امتحانش کردیمو تحویلش دادم شاد وخندان رفت
نتایج:هرگز به گونه ای شوخی نکنیدکه طرف باورش بشه*هرگز کسی رو اینطوری صدا نزنید امکان سکته کردنش زیاده یا شاید تلافی کنه*همیشه آماده دفاع دربرابر هرنوع حمله ای حتی لبخندهای مادرزنتان باشین(خدا رو شکر که از این مورد معافم)*خود کفا باشین و وسایل خونه رو خودتون درست کنین*همیشه کجکاو باشید*یه حرفه ای رو دست کم بگیرین *هیچ چیزی بدون مواد منفجره نمیترکه*واسه امتحان کارتون پناه بگیرین*برق اصولا چیز خوبیه *خدا پدرمادر ادیسون رو بیامرزه*من طراح انواع بمب های شمارش معکوس وکنترل از راه دور وصوتی و... هستم*بجای رسیدگی به مشکلات خلق الله بیایید انجمن یاران*همیشه شاد باشین*
در صورت کسب نتیجه دیگری لطفا آنرا درکامنت ذکر نمایید



وسایل برقی خونمون رو بابام درست میکنه ولی هربار که یه وسیله برقی رو باز میکنه وبعد میخواد ببندتش یه وسیله توش زیادی میاد حالا اون وسیله سیم هم میتونه باشه پیچ هم میتونه باشه بعضی مواقع خورده ریزهایی هم از اون وسایل هست که به قول خودش میگه اینا زیادی بود
محدوده کارشم فقط تو خونه خودمون نیست هرکی بشناسدش میاد طرفش


  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : یازهرااا

 

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
خاطره داغ
چهارشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۴ ۰۶:۳۹ بعد از ظهر نمایش پست [9]
مدیر انجمن انجمن دفاع مقدس
rating
شماره عضویت : 1784
حالت :
ارسال ها : 3460
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 462
اعتبار کاربر : 72225
پسند ها : 2031
حالت من :  Maghzmotafaker.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (30).jpg
تشکر شده : 2670



نوشته شده توسط : یازهرااا »


وسایل برقی خونمون رو بابام درست میکنه ولی هربار که یه وسیله برقی رو باز میکنه وبعد میخواد ببندتش یه وسیله توش زیادی میاد حالا اون وسیله سیم هم میتونه باشه پیچ هم میتونه باشه بعضی مواقع خورده ریزهایی هم از اون وسایل هست که به قول خودش میگه اینا زیادی بود
محدوده کارشم فقط تو خونه خودمون نیست هرکی بشناسدش میاد طرفش


آره خیلی خوبه که آدم بتونه اکثر نیازهاشو خودش رفع کنه و کارهاشو انجام بده
البته اضافی آوردن این موارد عادیه مورد بوده مثلا یه ال سی دی رو بستم بعد دیدم 2تا پیچ اضافه اومد حالا بیا بازم اون 20تا پیچی که بستی دوباره باز کن تا این دوتا رو هم ببندی یعنی عذابی داره که نگو



  می پسندم        0 
















امضای کاربر : محمدELE

 
گزارش پست !


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد


برچسب ها
خاطره ، داغ ،

« قبول دارم ولی چکار کنم | *چند توصیه به خواهران در ایام آخر سال*حتما بخونید »

 











انجمن یاران منتظر

چت روم یاران منتظر

چت روم و انجمن مذهبی امام زمان



هم اکنون 12:39 پیش از ظهر