انجمن یاران منتظر

ختم قرآن



آخرین ارسال ها
پروژه کرونا(COVID 19) ..:||:.. لیست برنامه ختم قرآن یاران منتظر ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین امسال اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. تا حالا به لحظه تحویل سال 1450 فکر کردید!!؟؟ ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین سال 1395 اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. اگر بفهمید بیشتر از یک هفته دیگر زنده نیستید، چی کار می کنید؟! ..:||:.. **متن روز پدر و روز مرد** ..:||:.. الان چتونه؟ ..:||:.. 🔻هدیه‌ تحقیرآمیز کِندی ..:||:.. ღ ღ ღتبریک ازدواج به دوست خوبم هستی2013 جان عزیز ღ ღ ღ ..:||:..

نوار پیام ها
( یسنا : ▪️خــداحافظ مُــــحَرَّم 😭 نمى دانم سال دیگر دوباره تو را خواهم دید یا نه؟!... 🖤اما اگر وزیدى و از سَرِ کوى من گذشتى، سلامَم را به اربابم برسان... ◾️ بگو همیشه برایَت مشکى به تَن مى کرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجین شود!... ◾️بگو گرچه جوانى مى کرد، اما به سَرِ سوزنى ارادتش هم که شده، تو را از تَهِ دل دوست داشت... ◼️با چاى روضه تو و نذری ات، صفا مى کرد و سَرَش درد مى کرد براى نوکرى... 🏴 مُحَرَّم جان؛ تو را به خدا مى سپارم... و دلم شور مى زند براى \"صَفر\"ى که دارد از \"سَفَر\" مى رسد... # )     ( سینا : حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها): «ما جَعَلَ اللّه ُ بَعدَ غَدیرِخُمٍّ مِن حُجَّةٍ و لاعُذرٍ؛ خداوند پس از غدیرخم برای کسی حجّت و عذری باقی نگذاشت.» «دلائل الإمامَه، ص 122» )     ( فاطمه 1 : ای روح دو صد مسیح محتاج دَمَت زهرایی و خورشید غبار قدمت کی گفته که تو حرم نداری بانو؟ ای وسعت دل‌های شکسته، حَرَمت. (شهادت حضرت زهرا تسلیت باد) )     ( programmer : امام علی (ع):مردم سه گروهند: (1) دانشمندی خدایی، (2) دانش آموزی بر راه رستگاری (3) و پشه های دستخوش باد و طوفان و همیشه سرگردان، که از پی هر جنبنده و هر صدا می روند، و با وزش هر بادی، حرکت می کنند، نه از پرتو دانش، روشنی یافتند، و نه به پناهگاه استواری پناه گرفتند. )     ( programmer : امام علی ع : عاقل ترین مردم کسی است که عواقب کار را بیشتر بنگرد. )     ( programmer : امام علی (ع):دعوت کننده ای که فاقد عمل باشد مانند تیر اندازی است که کمان او زه ندارد. )     ( programmer : امام علی(ع): در فتنه ها همچون بچه شتر باش که نه پشت دارد تا بر آن سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر بدوشند )     ( سینا : هزارها سال از هبوط آدم بر سیاره‌ی زمین گذشته است و هنوز نبرد فی ما بین حق و باطل بر پهنه‌ی خاك جریان دارد، اگرچه دیگر دیری است كه شب دیجور ظلم از نیمه گذشته است و فجر اول سر رسیده و صبح نزدیك است. )     ( programmer : فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مه‌شکن لازم است که همان بصیرت است....(مقام معظم رهبری) )     ( سینا : یاران! شتاب كنید ، قافله در راه است . می گویند كه گناهكاران را نمی پذیرند ؟ آری ، گناهكاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند )     ( سینا : برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ**اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه) خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده! )     ( فاطمه 1 : ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن +++ چشمم به راه ماند بیا و شبی از این پس‌کوچه‌های خاکی قلبم عبور کن +++ آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن )     ( سینا : دود می خیزد ز خلوتگاه من کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟ با درون سوخته دارم سخن کی به پایان می رسد افسانه ام ؟ )    
مدیریت پیام ها


اگر این اولین بازدید شما از انجمن یاران منتظراست ، میبایست برای استفاده از کلیه امکانات انجمن عضو شوید و یا اگر عضو انجمن می باشید وارد شوید .


انجمن یاران منتظر » بخش سوالات » سوالات متفرقه » یادش بخیر...(این سوال رو لطفا جواب بدید)



یادش بخیر...(این سوال رو لطفا جواب بدید)

یادش بخیر... نبوغ ونقشه هایی که در فرار کردن از مدرسه داشتیم!!! مایکل اسکوفید،تو فرار از زندان نداشته واقعا حیف شدیم...!!! حالا جدی کیا فرار کردن از مدرسه رو تو کارنامه دارن؟؟؟
dhna fodv...(hdk s,hg v, gxth [,hf fndn)


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد
صفحه 2 از 2 < 1 2 > آخرین »


اطلاعات نویسنده
یادش بخیر...(این سوال رو لطفا جواب بدید)
جمعه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۹:۳۱ بعد از ظهر نمایش پست [13]
عضو
rating
شماره عضویت : 994
حالت :
ارسال ها : 374
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 157
اعتبار کاربر : 2429
پسند ها : 348
تشکر شده : 309



والا ما ابتدایی که اصلا مال این حرفا نبودیم و راهنمایی هم فرار نداشتیم یعنی بچه ها که کلاس رو تعطیل می کردن ما هم نمی رفتیم !!
دبیرستانم که  اسمش فرار نبود هر وقت می خواستیم می رفتیم هر وقت نمی خواستیم نمی رفتیم


  می پسندم        0 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
یادش بخیر...(این سوال رو لطفا جواب بدید)
شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۳۳ قبل از ظهر نمایش پست [14]
بانو
rating
شماره عضویت : 499
حالت :
ارسال ها : 4733
محل سکونت : : حریم قدس
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1102
دعوت شدگان : 1
اعتبار کاربر : 74582
پسند ها : 4202
حالت من :  Sepasgozaram.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (8).jpg
تشکر شده : 5426



نوشته شده توسط : بانوی آفتاب »
شماها خیلی خلافتون سنگینه ، منم هیچوقت از مدرسه فرار نکردم کلا دانش آموز سر به راهی بودم همیشه قبل از اینکه صف تشکیل بشه من تو حیاط مدرسه حاضر بودم 
ولی خب نمیشه منکر شیطنت های دوران نوجوانی شد 
یادمه که یه بار برای اینکه دبیر حرفه و فن ازمون درس نپرسه بخاری کلاس رو آتیش زدیم -بعد از آتیش زدن بخاری رفتیم تو حیاط مدرسه فوتبال کردیم 
یا اینکه خدا ببخشه چند باری در دبیرهایی که ازشون خوشم نمیومد رو توی سرویس های بهداشتی از پشت قفل میکردم  و اونا تو دستشویی گیر می افتادن و حتی 
وای میسادم  شاهد در زدناشون و بال بال زدناشون از پشت شیشه میشدم نمیدونید چه حال خوبی بود
یا اینکه یه دبیر خانم داشتیم با اینکه ما همه دختر بودیم همیشه با چادر سر کلاس می نشست منم با اینکه خودم چادر میپوشیدم اما حرصم میگرفت که چرا بچه های کلاس رو این معلم از چادر زده میکنه با این سخت گیری های بی موردش ،برا همین یه بار قبل از اینکه بیاد سر کلاس آدامس چسبوندم به صندلیش که وقتی میاد آدامسه به چادرش بچسبه و تنبیه بشه  خداییش الان بهش فکر میکنم خیلی از کار خودم خجالت میکشم 
اما خب از دختر بچه راهنمایی نمیشه خیلی توقع داشت که عاقلانه رفتار کنه 
دیگه خلاف سنگینام همینا بود 
عوضش تو دوران دانشگاه حساااااابی خانم شده بودم آسته میرفتم آسته میومدم 
آخیییییییییییی یاد همه ی اون روزا بخیر ..........




بیچاره معلم بیچاره معلم

 


  می پسندم        0 
















امضای کاربر : حریم قدس



 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
یادش بخیر...(این سوال رو لطفا جواب بدید)
شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۵۱ قبل از ظهر نمایش پست [15]
بانو
rating
شماره عضویت : 1957
حالت :
ارسال ها : 863
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 124
اعتبار کاربر : 12898
پسند ها : 948
تصویر مورد علاقه من : images/mms/g01.jpg
تشکر شده : 1235




خلاف ما اصلا سنگین نبوده فقط یه فرار از مدرسه اونم برای زودتر اومدن به خونه بوده
تازه متوجه هم نمیشدن ولی شما که شیطون تر ازما بودید خلافتونم سنگین

بهرحال خلاف خلافه دیگه!!


ویرایش ارسال توسط : یازهرااا
در تاریخ : شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۰۰ قبل از ظهر



  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : یازهرااا

 

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
یادش بخیر...(این سوال رو لطفا جواب بدید)
شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۵:۰۴ قبل از ظهر نمایش پست [16]
مدیر انجمن
rating
شماره عضویت : 44
حالت :
ارسال ها : 2792
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 773
دعوت شدگان : 12
اعتبار کاربر : 21876
پسند ها : 2658
حالت من :  Ashegh.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 3464
وبسایت من : وبسایت من



اول از همه  باید بگم اونایی که دوران مدرسه اشون تموم شده این متن رو بخونن وگرنه کسی که هنوز دیپلمش رو نگرفته این متن رو نخونه چون ممکنه بد اموزی داشته باشه



من که فرار کردن از مدرسه یادم نمیاد همیشه تا مدیر اجازه نمیداد از مدرسه خارج نمی شدیم البته دلیل داشتا بابام معلم بود بعد دبستان و راهنمایی و دبیرستان همه بابام رو میشناختند همون روز اول که معلما میومدن سر کلاس تا یک یکی اسامی رو میخوندن برای آشنایی، تا به اسم من میرسیدن میگفتند  دختر آقای فلانی هستی یا با آقا فلانی نسبتی داری دلم میخاست بگم نه  ولی نمی تونستم دروغ بدم چون زود لو میرفتم بعضی موقع هم تا من میخاستم جواب بدم دوستام جای من جواب داده بودند
برای همین نمی تونستم شیطنت کنم تا شیطنت می کردم هنوز خونه نرسیده بودم کف دست بابام گذاشته بودنش همیشه هم نمره انظباطم 20 بود البته تو شیطنت ها من به بچه ها خط میدادم و نقشه اصلی رو من می کشیدم منتها بعد که لو میرفتند کسی به من شک نمی کردند دوستام هم لو نمیدادن خدا رو شکر
یکی از بزرگترین خلاف هامون رو اول دبیرستان با کل بچه های کلاس انجام دادیم
  اونم  کش رفتن  سوالات امتحانی بود   
(نحوه چگونه  کش رفتن سوالات امتحانی رو سانسور می کنم  چون بد اموزی داره  )  دوبار این کار رو کردیم بار اول لو نرفتیم منتها بار دوم لو رفتیم اونم دلیلش این بود که  از خودی خوردیم و یکی از بچه های کلاس رفت لومون داد 

قضیه هم از این قرار بود که بار اول که این کار رو کردیم سوالات رو به همه بچه های کلاس دادیم ولی بار دوم به همه سوالات رو دادیم بجز یه نفر اون یه نفر هم یکی از بچه های زرنگ کلاس بود که بچه ها میونه خوبی باهاش نداشتند تنها دوستش تو کلاس من بودم و من پیشش می نشستم بقیه بچه های کلاس دوستش نداشتند چون درسش خوب بود ولی تو درسا به بچه ها کمک نمی داد یه جوری تک خوری می کرد
برای همین بچه های کلاس باهاش ندار بودند دفعه اول من  سوالا رو بهش دادم ولی بار دوم بچه ها بهم گفتند حق نداری سوالا رو بهش بدی هر کاری کردم راضیشون کنم نتونستم بعدا از امتحان همون یه نفر که سوالا رو نداشت شک کرد به بچه ها و رفت لمون داد البته مدیرو معلممون  دیدن کل کلاس با هم بودند تنها  از نمره انضباط کل کلاس یکی دو نمره کم کردند و ولی چند تا از بچه ها رو خواستند  البته به تنها کسی که شک نکردند من بودم چون باورشون نمیشد من هم بخام از این کارا کنم معلمون اومده بود سر کلاس میگفت از منزه یاد بگیرن  اینجا یه چند تا از بچه ها گفتند منزه هم بوده معلمه باورش نشد فکر کرد میخان منو خراب کنند شروع کرد به نصیحت کردنشون    البته معلمه هم همسایمون بود
در ضمن گفته باشما تو کش رفتن سوالات من نقشی نداشتم اصلا منو  اینجور کارای خلاف منو یاسمن اغفال کرد

خب دیگه اعترافات منم تموم شد




  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : programmer
 عازم يک سفرم ، سفری دور به جايی نزديک
سفری از خود من تا به خودم
مدتی هست نگاهم به تماشای خداست و اميدم به خداوندی اوست …





گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
یادش بخیر...(این سوال رو لطفا جواب بدید)
شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۹:۳۲ قبل از ظهر نمایش پست [17]
بانو
rating
شماره عضویت : 1957
حالت :
ارسال ها : 863
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 124
اعتبار کاربر : 12898
پسند ها : 948
تصویر مورد علاقه من : images/mms/g01.jpg
تشکر شده : 1235



نوشته شده توسط : programmer »
اول از همه  باید بگم اونایی که دوران مدرسه اشون تموم شده این متن رو بخونن وگرنه کسی که هنوز دیپلمش رو نگرفته این متن رو نخونه چون ممکنه بد اموزی داشته باشه



من که فرار کردن از مدرسه یادم نمیاد همیشه تا مدیر اجازه نمیداد از مدرسه خارج نمی شدیم البته دلیل داشتا بابام معلم بود بعد دبستان و راهنمایی و دبیرستان همه بابام رو میشناختند همون روز اول که معلما میومدن سر کلاس تا یک یکی اسامی رو میخوندن برای آشنایی، تا به اسم من میرسیدن میگفتند  دختر آقای فلانی هستی یا با آقا فلانی نسبتی داری دلم میخاست بگم نه  ولی نمی تونستم دروغ بدم چون زود لو میرفتم بعضی موقع هم تا من میخاستم جواب بدم دوستام جای من جواب داده بودند
برای همین نمی تونستم شیطنت کنم تا شیطنت می کردم هنوز خونه نرسیده بودم کف دست بابام گذاشته بودنش همیشه هم نمره انظباطم 20 بود البته تو شیطنت ها من به بچه ها خط میدادم و نقشه اصلی رو من می کشیدم منتها بعد که لو میرفتند کسی به من شک نمی کردند دوستام هم لو نمیدادن خدا رو شکر
یکی از بزرگترین خلاف هامون رو اول دبیرستان با کل بچه های کلاس انجام دادیم
  اونم  کش رفتن  سوالات امتحانی بود   
(نحوه چگونه  کش رفتن سوالات امتحانی رو سانسور می کنم  چون بد اموزی داره  )  دوبار این کار رو کردیم بار اول لو نرفتیم منتها بار دوم لو رفتیم اونم دلیلش این بود که  از خودی خوردیم و یکی از بچه های کلاس رفت لومون داد 

قضیه هم از این قرار بود که بار اول که این کار رو کردیم سوالات رو به همه بچه های کلاس دادیم ولی بار دوم به همه سوالات رو دادیم بجز یه نفر اون یه نفر هم یکی از بچه های زرنگ کلاس بود که بچه ها میونه خوبی باهاش نداشتند تنها دوستش تو کلاس من بودم و من پیشش می نشستم بقیه بچه های کلاس دوستش نداشتند چون درسش خوب بود ولی تو درسا به بچه ها کمک نمی داد یه جوری تک خوری می کرد
برای همین بچه های کلاس باهاش ندار بودند دفعه اول من  سوالا رو بهش دادم ولی بار دوم بچه ها بهم گفتند حق نداری سوالا رو بهش بدی هر کاری کردم راضیشون کنم نتونستم بعدا از امتحان همون یه نفر که سوالا رو نداشت شک کرد به بچه ها و رفت لمون داد البته مدیرو معلممون  دیدن کل کلاس با هم بودند تنها  از نمره انضباط کل کلاس یکی دو نمره کم کردند و ولی چند تا از بچه ها رو خواستند  البته به تنها کسی که شک نکردند من بودم چون باورشون نمیشد من هم بخام از این کارا کنم معلمون اومده بود سر کلاس میگفت از منزه یاد بگیرن  اینجا یه چند تا از بچه ها گفتند منزه هم بوده معلمه باورش نشد فکر کرد میخان منو خراب کنند شروع کرد به نصیحت کردنشون    البته معلمه هم همسایمون بود
در ضمن گفته باشما تو کش رفتن سوالات من نقشی نداشتم اصلا منو  اینجور کارای خلاف منو یاسمن اغفال کرد

خب دیگه اعترافات منم تموم شد




خانم programmer شما هم!!!
میگم خلافم سنگین نیست شما وخانم بانوی آفتاب که دست ما رو هم از پشت بسته بودید تو شیطنتاتون
منم بابام مدیر مدرسه بود یه جورایی اونم مثل خودم تو کارمندا شباهت اسمی داشت ولی با این وجود بازم بعضی از معلما البته تو دوره دبیرستان میشناختنش ولی از بس جلویشون مظلوم نمایی میکردم که اصلا بهم شک نمیکردن یا اینکه هیچی به مدیرمون نمیگفتند وهمیشه نمره انظباطم 20 بود وتو این بین وقتی تو کلاس شلوغکاری میشد یا نمره دانش اموزا کم میشد مدیر رو خبر میکردن بیاد کلاسمون وقتی تو کلاس شروع به سرزنش کردن بچه ها میکرد منو مثال میزد میگفت  از فلانی یاد بگیرید ولی معلما به این حرفش میخندیدند مخصوصا دبیر ریاضی که از دستم عاصی بود چون بابامم میشناخت هیچوقت شکایتمو به مدیر نمیکرد تو هین درست دادن تا میخواستم ساکت باشمو درس رو گوش کنم فوری میگفت فلانی برو بیرون از کلاس بیرونم میکرد چون فکر میکرد دارم مسخره اش میکنم 
دوران خیلی خوبی بود یادش بخیر




  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : یازهرااا

 

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
یادش بخیر...(این سوال رو لطفا جواب بدید)
شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۰:۳۹ قبل از ظهر نمایش پست [18]
مدیر انجمن انجمن دفاع مقدس
rating
شماره عضویت : 1784
حالت :
ارسال ها : 3460
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 462
اعتبار کاربر : 72225
پسند ها : 2031
حالت من :  Maghzmotafaker.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (30).jpg
تشکر شده : 2670



اکثر مواقع افرادی که پشت صحنه هستن و طرح ریزی میکنند از خطر دورهستند


  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : محمدELE

 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
یادش بخیر...(این سوال رو لطفا جواب بدید)
شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۰:۵۵ قبل از ظهر نمایش پست [19]
ناظر انجمن زبان
rating
شماره عضویت : 1207
حالت :
ارسال ها : 1548
محل سکونت : : ANGULAR.JS
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 430
دعوت شدگان : 5
اعتبار کاربر : 18927
پسند ها : 1249
محل سکونت : khalijfars.jpg
حالت من :  Mokhlesim.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/06.jpg
تشکر شده : 1032
وبسایت من : وبسایت من



واقعا افتخار میکنم به  دوستان انجمن
  بنده هم به قول اقا سینا از اون پاستوریزه ه بودم خخخخ( الکی مثلا من اهل فرار نبودم خخخخخ)
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
هرچی فکر میکنم یادم نمیاد کی فرار کرده باشم
راهنمایی بودیم اقای  رئیس جمهور اومده بود قزوین میخواستیم بریم  که بعدش من پشیمون شدم و برگشتم مدرسه امتحان زبان هم داشتیم که رفتیمو امتحانو دادیم  حالا چرا پشیمون شدم؟ مدیر  با پدرم دوست بود یعنی در حدی که من بهش میگفتم عمو ... . ایشون وقتی من نبودم مدرسه راحت میفهمید و زنگ زده بود خونه که ایلیا نیست!!! بعد منم تصمیم گرفتم برم مدرسه و رئیس جمهورو بیخیال بشم  یادش بخیر
ممنونم که باعث شدید خاطرات یاداوری بشه
ولی  دبیرستان  هیچ وقت فرار نکردم چون همون مدیر راهنمایی که عموم بود  راهنمایی رو رها کرده بود و اومده بود همون دبیرستانی که من بودم بله اینطور شد که من خیلی خوشحال شدم از بودن ایشون خخخخ
یادش بخیر  ولی تو مدرسه کارایی میکردیم که..... مثلا معلم رو مجبور میکردن که بره برا همه بستنی بخره  بیچاره معلم هم میخرید نمیدونم شاید معلمای قدیم مهربون بودن یا بچه هاشون سریش تر خخخخخخ به هر حال  توصیه نمیشه از مدرسه فرار کردن چون لطمه میخورید بچه های گلم بااجازتون تمام.
ممنون


  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : ایلیا110
شهید رسول پور مراد - مدافعین حرم- شهادت1394/7/23
 

-خدایا ! می دانم که شهادت گنج ارزشمندی است و نعمت والایی که مخصوص بندگان مخلص وعاشق توست...

می دانم که شهادت هنر مردان خداست، می دانم که شهادت ورود در حرم امن الهی است و...

می دانم که من لیاقت داشتن این نعمت را ندارم! اما خدایا! می دانم که گفتی بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را، می دانم که از مولا و سرور باید چیز های بزرگ خواست، پس خدایا به شهدای عزیزت قسم و به حسین(ع) سیدالشهدا قسم؛ مرگ مرا هم شهادت در پای رکاب امام زمان (عج) قرار بده و مرا از این نعمت بهرمند ساز و مرا عزیز گردان.

«الهم عجل لولیک الفرج»
«...الهم ارزقنا شهاده ...»

 

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
یادش بخیر...(این سوال رو لطفا جواب بدید)
شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۵:۳۰ بعد از ظهر نمایش پست [20]
مدیر انجمن
rating
شماره عضویت : 44
حالت :
ارسال ها : 2792
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 773
دعوت شدگان : 12
اعتبار کاربر : 21876
پسند ها : 2658
حالت من :  Ashegh.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 3464
وبسایت من : وبسایت من



نوشته شده توسط : محمدELE »
اکثر مواقع افرادی که پشت صحنه هستن و طرح ریزی میکنند از خطر دورهستند


خب این خودش یه جور سیاسته ما هم سیاستمدار 


  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : programmer
 عازم يک سفرم ، سفری دور به جايی نزديک
سفری از خود من تا به خودم
مدتی هست نگاهم به تماشای خداست و اميدم به خداوندی اوست …





گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
یادش بخیر...(این سوال رو لطفا جواب بدید)
شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۵:۵۹ بعد از ظهر نمایش پست [21]
بانو
rating
شماره عضویت : 1001
حالت :
ارسال ها : 4221
محل سکونت : : DAMAVAND
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 273
دعوت شدگان : 1
اعتبار کاربر : 69947
پسند ها : 5815
حالت من :  ShadOsarhal.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (4).jpg
تشکر شده : 6939
وبسایت من : وبسایت من



خب حالا من بگم براتون
منم اول راهنمایی بودم ک خیلی از معلم ریاضیمون بدم میومد اصلا خوشم نمیومد سرکلاسش برم
یک روز که موقع زنگ ریاضی شد من و دوتا از دوستام تصمیم گرفتیم  فرار کنیم  نریم سرکلاس
اونا اصلا نیومدن و فقط موندم من
منم ک دگ خیلی بدم میومد فرار کردمو رفتم خونه پدر بزرگم ک نزدیک مدرسه بود
زنگ زدم خونمون ب مامانم گفتم من فرار کردم از مدرسه
حالا مامانمو داشتی چ حالی بود از دستم عصبانی بود شدید
بعد ک هنو مدرسه تموم نشده بود مامانم خودشو رسوند مدرسه و ب مدیر گفت و اونا ب بدبختی رام دادن سرکلاس
کلی تعهد دادم

اینم بگم کیف و کتابمم گذاشته بودم سرکلاس
 


  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : صبا





 

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
یادش بخیر...(این سوال رو لطفا جواب بدید)
شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۸:۰۳ بعد از ظهر نمایش پست [22]
بانو
rating
شماره عضویت : 1462
حالت :
ارسال ها : 49
محل سکونت : : خطه سبز ایران
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 138
اعتبار کاربر : 870
پسند ها : 40
تشکر شده : 20



نوشته شده توسط : صبا »
خب حالا من بگم براتون
منم اول راهنمایی بودم ک خیلی از معلم ریاضیمون بدم میومد اصلا خوشم نمیومد سرکلاسش برم
یک روز که موقع زنگ ریاضی شد من و دوتا از دوستام تصمیم گرفتیم  فرار کنیم  نریم سرکلاس
اونا اصلا نیومدن و فقط موندم من
منم ک دگ خیلی بدم میومد فرار کردمو رفتم خونه پدر بزرگم ک نزدیک مدرسه بود
زنگ زدم خونمون ب مامانم گفتم من فرار کردم از مدرسه
حالا مامانمو داشتی چ حالی بود از دستم عصبانی بود شدید
بعد ک هنو مدرسه تموم نشده بود مامانم خودشو رسوند مدرسه و ب مدیر گفت و اونا ب بدبختی رام دادن سرکلاس
کلی تعهد دادم

اینم بگم کیف و کتابمم گذاشته بودم سرکلاس
 
به به چه بچه های فعالی داریم تو انجمن
صبا چه مامان باحالی  تو رو باز برگردون به مدرسه 
پس چرا حالافرار کرده بودی خخخ 
عجب اینجوری بدتر ضایع شدی که اخی 
خخخ خسته نباشید بچه های فعال انجمن


  می پسندم        0 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
یادش بخیر...(این سوال رو لطفا جواب بدید)
شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۹:۰۸ بعد از ظهر نمایش پست [23]
ناظر بخش زبان
rating
شماره عضویت : 947
حالت :
ارسال ها : 1759
محل سکونت : : tehran
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 473
دعوت شدگان : 6
اعتبار کاربر : 13181
پسند ها : 1464
محل سکونت : tehran.jpg
حالت من :  Khoshhal.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (1).jpg
تشکر شده : 1601



خب حالا اعتراف من
برای کلاسهای فوق العاده کلاس پنجم دوتا معلم مرد داشتیم یکیشون معلم ریاضیمون بود سرکلاس همش
اس ام اس بازی میکرد و بیشتر موقع ها آزاد بودیم این معلمون فکر کنم نوه نتیجه هم داشت
اما اس ام اس میداد سرکلاس زیاد ما هم خیلی کنجکاو شدیم وقتی قبل کلاس می رفت نماز بخونه گوشیشو میذاشت روی میز من هم یک دفعه نقششو چیندم که مسائل خصوصی این اقا رو ریکاوری کنیم
خلاصه من دستورشو دادم این کارو کردن بچه ها و خلاصه آخرش نزدیک بود لو بریم اما نرفتیم
یکی دیگه از معلمای کلاس فوق العاده ی اقای بددهن بود همش هم فحش میداد به مقام معظم رهبری و .... ما هم ی دفعه نامردی نکردم با یکی از گروه های شلوغ کلاس ی دفعه زیر صندلیشو پرسوزن کردیم
و ایشون هم نفهمید خخ و آخرش کلی خندیدیم بعد ی دفعه دیگه هم چون ایشون کت شلوار مشکی میپوشیدن گچ صورتی زیر صندلیشون گذاشتیم به طور نامحسوس و هی بلند میشد که بنویسه چیزی پا تخته
 ی دفعه کلاس از خنده ترکید پشت کت و شلوارشون رنگ صورتی بود خیلی ضایع و بقیه شو دیگه سانسور میکنم
تو کل موارد هم من رهبر بودم اما به طور نامحسوس


  می پسندم        0 
















امضای کاربر : mohadeseh
هر عشقـــــــ بے مجوز حَســـــڹ و حُسیـــن خطاستـــ

**یــــا زهـــــــــرا**


 
گزارش پست !


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد
صفحه 2 از 2 < 1 2 > آخرین »



برچسب ها
یادش ، بخیر...(ابن ، سوال ، رو ، لطفا ، جواب ، بدید) ،

« اگه من بمیرم اولین خاطره که از من یادت میاد چیه ؟ (شرکت همه اجباری ) | نظر سنجی پیرامون سخنان اخیر مقام معظم رهبری(لطفا شرکت کنید) »

 











انجمن یاران منتظر

چت روم یاران منتظر

چت روم و انجمن مذهبی امام زمان



هم اکنون 01:38 بعداز ظهر