انجمن یاران منتظر

ختم قرآن



آخرین ارسال ها
لیست برنامه ختم قرآن یاران منتظر ..:||:.. پروژه کرونا(COVID 19) ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین امسال اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. تا حالا به لحظه تحویل سال 1450 فکر کردید!!؟؟ ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین سال 1395 اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. اگر بفهمید بیشتر از یک هفته دیگر زنده نیستید، چی کار می کنید؟! ..:||:.. **متن روز پدر و روز مرد** ..:||:.. الان چتونه؟ ..:||:.. 🔻هدیه‌ تحقیرآمیز کِندی ..:||:.. ღ ღ ღتبریک ازدواج به دوست خوبم هستی2013 جان عزیز ღ ღ ღ ..:||:..

نوار پیام ها
( یسنا : ▪️خــداحافظ مُــــحَرَّم 😭 نمى دانم سال دیگر دوباره تو را خواهم دید یا نه؟!... 🖤اما اگر وزیدى و از سَرِ کوى من گذشتى، سلامَم را به اربابم برسان... ◾️ بگو همیشه برایَت مشکى به تَن مى کرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجین شود!... ◾️بگو گرچه جوانى مى کرد، اما به سَرِ سوزنى ارادتش هم که شده، تو را از تَهِ دل دوست داشت... ◼️با چاى روضه تو و نذری ات، صفا مى کرد و سَرَش درد مى کرد براى نوکرى... 🏴 مُحَرَّم جان؛ تو را به خدا مى سپارم... و دلم شور مى زند براى \"صَفر\"ى که دارد از \"سَفَر\" مى رسد... # )     ( سینا : حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها): «ما جَعَلَ اللّه ُ بَعدَ غَدیرِخُمٍّ مِن حُجَّةٍ و لاعُذرٍ؛ خداوند پس از غدیرخم برای کسی حجّت و عذری باقی نگذاشت.» «دلائل الإمامَه، ص 122» )     ( فاطمه 1 : ای روح دو صد مسیح محتاج دَمَت زهرایی و خورشید غبار قدمت کی گفته که تو حرم نداری بانو؟ ای وسعت دل‌های شکسته، حَرَمت. (شهادت حضرت زهرا تسلیت باد) )     ( programmer : امام علی (ع):مردم سه گروهند: (1) دانشمندی خدایی، (2) دانش آموزی بر راه رستگاری (3) و پشه های دستخوش باد و طوفان و همیشه سرگردان، که از پی هر جنبنده و هر صدا می روند، و با وزش هر بادی، حرکت می کنند، نه از پرتو دانش، روشنی یافتند، و نه به پناهگاه استواری پناه گرفتند. )     ( programmer : امام علی ع : عاقل ترین مردم کسی است که عواقب کار را بیشتر بنگرد. )     ( programmer : امام علی (ع):دعوت کننده ای که فاقد عمل باشد مانند تیر اندازی است که کمان او زه ندارد. )     ( programmer : امام علی(ع): در فتنه ها همچون بچه شتر باش که نه پشت دارد تا بر آن سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر بدوشند )     ( سینا : هزارها سال از هبوط آدم بر سیاره‌ی زمین گذشته است و هنوز نبرد فی ما بین حق و باطل بر پهنه‌ی خاك جریان دارد، اگرچه دیگر دیری است كه شب دیجور ظلم از نیمه گذشته است و فجر اول سر رسیده و صبح نزدیك است. )     ( programmer : فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مه‌شکن لازم است که همان بصیرت است....(مقام معظم رهبری) )     ( سینا : یاران! شتاب كنید ، قافله در راه است . می گویند كه گناهكاران را نمی پذیرند ؟ آری ، گناهكاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند )     ( سینا : برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ**اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه) خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده! )     ( فاطمه 1 : ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن +++ چشمم به راه ماند بیا و شبی از این پس‌کوچه‌های خاکی قلبم عبور کن +++ آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن )     ( سینا : دود می خیزد ز خلوتگاه من کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟ با درون سوخته دارم سخن کی به پایان می رسد افسانه ام ؟ )    
مدیریت پیام ها


اگر این اولین بازدید شما از انجمن یاران منتظراست ، میبایست برای استفاده از کلیه امکانات انجمن عضو شوید و یا اگر عضو انجمن می باشید وارد شوید .


انجمن یاران منتظر » نهج البلاغه » حکمت ها » حکمت 113 تا 119



حکمت 113 تا 119

   حکمت 113 :   ارزش هاى والاى اخلاقى (اخلاقى) وَ قَالَ [عليه السلام] لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْلِ وَ لَا وَحْدَةَ أَوْحَشُ مِنَ الْعُجْبِ وَ لَا عَقْلَ كَالتَّدْبِيرِ وَ لَا كَرَمَ كَالتَّقْوَى وَ لَا قَرِينَ كَحُسْنِ الْخُلُقِ وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ وَ لَا قَائِدَ كَالتَّوْفِيقِ وَ لَا تِجَارَةَ كَالْعَمَلِ الصَّالِحِ وَ لَا رِبْحَ كَالثَّوَابِ وَ لَا وَرَعَ كَالْوُقُوفِ عِنْدَ الشُّبْهَةِ وَ لَا زُهْدَ كَالزُّهْدِ فِى الْحَرَامِ وَ لَا عِلْمَ كَالتَّفَكُّرِ وَ لَا عِبَادَةَ كَأَدَاءِ الْفَرَائِضِ وَ لَا إِيمَانَ كَالْحَيَاءِ وَ الصَّبْرِ وَ لَا حَسَبَ كَالتَّوَاضُعِ وَ لَا شَرَفَ كَالْعِلْمِ وَ
p;lj 113 jh 119


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد
صفحه 1 از 2 < 1 2 > آخرین »


اطلاعات نویسنده
شنبه ۶ تیر ۱۳۹۴ ۰۲:۳۷ قبل از ظهر
عضو
rating
شماره عضویت : 1
حالت :
ارسال ها : 2118
محل سکونت : : مشهد
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1246
دعوت شدگان : 13
اعتبار کاربر : 28310
پسند ها : 3481
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 4639
وبسایت من : وبسایت من


مدال ها:4
مدال تخصص
مدال تخصص
مدال صندلی داغ
مدال صندلی داغ
مدال 3 سالگی عضویت
مدال 3 سالگی عضویت
کاربران برتر
کاربران برتر

|


 

 حکمت 113 :

  ارزش هاى والاى اخلاقى (اخلاقى)

وَ قَالَ [عليه السلام] لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْلِ وَ لَا وَحْدَةَ أَوْحَشُ مِنَ الْعُجْبِ وَ لَا عَقْلَ كَالتَّدْبِيرِ وَ لَا كَرَمَ كَالتَّقْوَى وَ لَا قَرِينَ كَحُسْنِ الْخُلُقِ وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ وَ لَا قَائِدَ كَالتَّوْفِيقِ وَ لَا تِجَارَةَ كَالْعَمَلِ الصَّالِحِ وَ لَا رِبْحَ كَالثَّوَابِ وَ لَا وَرَعَ كَالْوُقُوفِ عِنْدَ الشُّبْهَةِ وَ لَا زُهْدَ كَالزُّهْدِ فِى الْحَرَامِ وَ لَا عِلْمَ كَالتَّفَكُّرِ وَ لَا عِبَادَةَ كَأَدَاءِ الْفَرَائِضِ وَ لَا إِيمَانَ كَالْحَيَاءِ وَ الصَّبْرِ وَ لَا حَسَبَ كَالتَّوَاضُعِ وَ لَا شَرَفَ كَالْعِلْمِ وَ لَا عِزَّ كَالْحِلْمِ وَ لَا مُظَاهَرَةَ أَوْثَقُ مِنَ الْمُشَاوَرَةِ .

امام علیه السلام فرمود:

سرمايه اى از عقل سودمندتر نيست ، و هيچ تنهايى ترسناك تر از خودبينى ، و عقلى چون دورانديشى ، و هيچ بزرگوارى چون تقوى ، و همنشينى چون اخلاقى خوش ، و ميراثى چون ادب ، و رهبرى چون توفيق الهى ، و تجارتى چون عمل صالح ، و سودى چون پاداش الهى ، و هيچ پارسايى چون پرهيز از شُبهات ، و زُهدى همچون بى اعتنايى به دنياى حرام ، و دانشى چون انديشيدن ، و عبادتى چون انجام واجبات ، و ايمانى چون حياء و صبر . و خويشاوندى چون فروتنى ، و شرافتى چون دانش ، و عزّتى چون بردبارى ، و پشتيبانى مطمئن تر از مشورت كردن نيست





ویرایش موضوع توسط : admin
در تاریخ : شنبه ۶ تیر ۱۳۹۴ ۰۲:۳۷ قبل از ظهر
















6 تشکر شده از کاربر admin برای ارسال مفید :
کوثر , بهار14معصوم , sadaf , محمدELE , جوادالائمه69 , تلاطم خاموش ,



  می پسندم 3     0  3 
 
 
تعداد پسند های ( 3 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 113 تا 119
جمعه ۱۲ تیر ۱۳۹۴ ۱۲:۰۹ قبل از ظهر نمایش پست [1]
عضو
rating
شماره عضویت : 2179
حالت :
ارسال ها : 1483
محل سکونت : : هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 379
اعتبار کاربر : 14272
پسند ها : 1053
حالت من :  Shad.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (14).jpg
تشکر شده : 1280



نوشته شده توسط : admin »


 

 حکمت 113 :

  ارزش هاى والاى اخلاقى (اخلاقى)

وَ قَالَ [عليه السلام] لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْلِ وَ لَا وَحْدَةَ أَوْحَشُ مِنَ الْعُجْبِ وَ لَا عَقْلَ كَالتَّدْبِيرِ وَ لَا كَرَمَ كَالتَّقْوَى وَ لَا قَرِينَ كَحُسْنِ الْخُلُقِ وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ وَ لَا قَائِدَ كَالتَّوْفِيقِ وَ لَا تِجَارَةَ كَالْعَمَلِ الصَّالِحِ وَ لَا رِبْحَ كَالثَّوَابِ وَ لَا وَرَعَ كَالْوُقُوفِ عِنْدَ الشُّبْهَةِ وَ لَا زُهْدَ كَالزُّهْدِ فِى الْحَرَامِ وَ لَا عِلْمَ كَالتَّفَكُّرِ وَ لَا عِبَادَةَ كَأَدَاءِ الْفَرَائِضِ وَ لَا إِيمَانَ كَالْحَيَاءِ وَ الصَّبْرِ وَ لَا حَسَبَ كَالتَّوَاضُعِ وَ لَا شَرَفَ كَالْعِلْمِ وَ لَا عِزَّ كَالْحِلْمِ وَ لَا مُظَاهَرَةَ أَوْثَقُ مِنَ الْمُشَاوَرَةِ .

امام علیه السلام فرمود:

سرمايه اى از عقل سودمندتر نيست ، و هيچ تنهايى ترسناك تر از خودبينى ، و عقلى چون دورانديشى ، و هيچ بزرگوارى چون تقوى ، و همنشينى چون اخلاقى خوش ، و ميراثى چون ادب ، و رهبرى چون توفيق الهى ، و تجارتى چون عمل صالح ، و سودى چون پاداش الهى ، و هيچ پارسايى چون پرهيز از شُبهات ، و زُهدى همچون بى اعتنايى به دنياى حرام ، و دانشى چون انديشيدن ، و عبادتى چون انجام واجبات ، و ايمانى چون حياء و صبر . و خويشاوندى چون فروتنى ، و شرافتى چون دانش ، و عزّتى چون بردبارى ، و پشتيبانى مطمئن تر از مشورت كردن نيست





شرح و تفسير هيجده اندرز مهم از آنچه درباره سند اين كلمات حكمت آميز آورده ايم استفاده مى شود آنچه مرحوم سيّد رضى در اينجا آورده به صورت پراكنده در خطبه يا خطبه هايى بوده است در حالى كه از روايات كافى و آنچه در كتاب تمام نهج البلاغه آمده بر مى آيد كه اينها در كنار هم بوده است; ولى در هر صورت به نظر مى رسد اينها مواعظ مختلفى و هر يك درباره موضوع جداگانه اى است و جمع آنها در يك عبارت دليل بر آن نيست كه همه پيوند نزديك با يكديگر دارند. در هر حال نمى توان انكار كرد كه هر جمله اى از اين جمله هاى هيجده گانه در عبارت كوتاهى درس بزرگى درباره زندگى سعادت بخش به ما مى دهد و سزاوار است انسان بارها و بارها در طول زندگى بر آنها مرور كند و پيام آنها را با گوش جان بشنود. ازاين رو ما هر يك را جداگانه با شرح كوتاهى براى پى بردن به عمق كلام امام(عليه السلام)همراه سازيم. نخست مى فرمايد: «هيچ مال و سرمايه اى پردرآمد تر از عقل نيست»; (لاَ مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْلِ). «أعْوَد» يعنى پردرآمدتر و نافع تر. مى دانيم امتياز انسان بر حيوانات در عقل است كه مى تواند سرمايه هاى معنوى و مادى را به سوى او سوق دهد. چه بسيارند كسانى كه ثروت هنگفتى از پدر به آنها رسيده و بر اثر ضعف عقل در مدت كوتاهى آن را دست داده اند و در مقابل، كسانى كه زندگى مادى خود را از صفر شروع كرده اند; اما بر اثر عقل و درايت پس از مدت كوتاهى سرمايه فراوانى از طريق حلال گردآورى نموده اند. در مورد سرمايه علم و دانش و اخلاق نيز چنين است. امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «لَيْسَ بَيْنَ الاْيمانِ وَالْكُفْرِ إلاّ قِلَّةُ الْعَقْلِ قيلَ وَكَيْفَ ذاكَ يَابْنَ رَسُولِ اللّهِ؟ قالَ إنَّ الْعَبْدَ يَرْفَعُ رَغْبَتَهُ إلى مَخْلُوق فَلَوْ أخْلَصَ نيَّتَهُ لِلّهِ لاَتاهُ الَّذى يُريدُ فى أسْرَعَ مِنْ ذلِكَ; فاصله ميان ايمان و كفر همان كم عقلى است. عرض كردند: اى فرزند رسول خدا(صلى الله عليه وآله) اين امر چگونه است؟ فرمود: گاهى انسان خواسته خود را از مخلوقى مى طلبد در حالى كه اگر نيتش براى خدا خالص بود همان خواسته در مدتى كوتاه تر به سراغش مى آمد». در دومين گفتار حكيمانه مى فرمايد: «هيچ تنهايى وحشتناك تر از عُجب و خودبينى نيست»; (وَلاَ وَحْدَةَ أَوْحَشُ مِنَ الْعُجْبِ). چرا كه از يك سو مردم از افراد خودبين و خودخواه متنفرند و از آنها فاصله مى گيرند و از سوى ديگر افراد خودبين مردم را در حد لياقت دوستى خود نمى بينند و برترى خيالى و وهمى، آنها را از مردم جدا مى سازد و به اين ترتيب گرفتار تنهايى وحشتناكى مى شوند. از اين رو در حديثى كه در كتاب شريف كافى از امام صادق(عليه السلام) آمده مى خوانيم: «مَنْ دَخَلَهُ الْعُجْبُ هَلَكَ; كسى كه گرفتار خودبينى شود هلاك مى شود». در سومين نكته مى فرمايد: «هيچ عقلى همچون عاقبت انديشى نيست»; (وَلاَ عَقْلَ كَالتَّدْبِيرِ). منظور از عقل همان قوه ادراك است كه انسان به وسيله آن كارهاى دنيا و آخرت خويش را نظام مى بخشد و به يقين، نتيجه هر كارى در پايان آن روشن مى شود; آنها كه در فكر عاقبت كارها و نتيجه نهايى آن هستند، به يقين از همه عاقل ترند. در حديثى مى خوانيم كه شخصى نزد پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) تقاضاى اندرزى كرد. حضرت فرمود: اگر بگويم عمل خواهى كرد؟ عرض كرد: آرى! اين سخن ميان او و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) سه بار تكرار شد و در پايان، پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)فرمود: «إنّى أوصيكَ إذا أنْتَ هَمَمْتَ بِأمْر فَتَدَبَّرْ عاقِبَتَهُ فَإنْ يَكُ رُشْداً فَامْضِهِ وَإنْ يَكُ غَيّاً فَانْتَهِ عَنْهُ; من به تو توصيه مى كنم هنگامى كه تصميم گرفتى كارى را انجام دهى در عاقبت آن بينديش. اگر عاقبت نيكى دارد به دنبال آن كار برو و اگر گمراهى و ضلالت است از آن صرف نظر كن». در چهارمين نكته مى فرمايد: «هيچ شخصيت و بزرگوارى همچون تقوا نيست»; (وَلاَ كَرَمَ كَالتَّقْوَى). اين سخن برگرفته از قرآن مجيد است كه مى فرمايد: «(إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقَاكُمْ); گرامى ترين شما نزد خداوند باتقواترين شماست». شخص با تقوا نه تنها نزد خداوند كه نزد خلق خدا نيز گرامى و باشخصيت است، زيرا از انجام كارهاى زشتى كه شخصيت انسان را در هم مى شكند خوددارى مى كند. امير مؤمنان(عليه السلام) فرمود: «مِفْتاحُ الْكَرَمِ التَّقْوى; پرهيزگارى كليد شخصيت است». در پنجمين نكته مى فرمايد: «هيچ همنشينى همچون حسن خلق نيست»; (وَلاَ قَرِينَ كَحُسْنِ الْخُلُقِ). زيرا حسن خلق جاذبه عجيبى دارد كه همه را به سوى خود جلب و جذب مى كند. انسان هاى بداخلاق، از داشتن دوستان صميمى محرومند در حالى كه افراد خوش برخورد وصاحب حُسن خلق همه افراد به دوستى آنها افتخار مى كنند. در حديثى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) كه در ذيل كلام حكمت آميز 38 آمد خوانديم: «حُسْنُ الْخُلْقِ يُثْبِتُ الْمَوَدَّةَ; حسن خلق دوستى و محبت را ريشه دار مى كند و رشته دوستى را استوار مى دارد». درباره حسن خلق در احاديث اسلامى تعبيرات بسيار بلندى آمده و نشان مى دهد گشاده رويى و حسن خلق از مهم ترين امورى است كه اسلام بر آن تأكيد دارد. سپس امام(عليه السلام) در ششمين نكته مى فرمايد: «هيچ ميراثى همچون ادب نيست»; (وَ لاَ مِيرَاثَ كَالاَْدَبِ). همان گونه كه در ذيل گفتار حكمت آميز 54 كه عين اين عبارت در آنجا تكرار شده بود آورديم، «ادب» در اصل به معناى دعوت كردن است و از اين رو به سفره اى كه غذا در آن آماده مى كنند و افراد را به آن دعوت مى كنند «مأدبة» گفته مى شود و از آنجا كه رعايت احترام افراد در گفتار و رفتار و تواضع و استفاده از كلمات توأم با احترام سبب دعوت مردم به سوى انسان مى شود، مجموعه اين امور را «ادب» مى نامند و در برابر آن بى ادبان كسانى هستند كه نه احترام اشخاص و نه احترام مجالس را رعايت مى كنند و نه سخنان مناسبى در برخورد با اشخاص به كار مى برند. به همين مناسبت «تأديب» به تعليم و تربيت و ياد دادن آداب اطلاق مى شود. در اصطلاح امروز، «أدب» و «ادبيات» به مسائل مربوط به قواعد الفاظ گفته مى شود، اين اصطلاح كه جديد است و قطعاً بعد از زمان امام امير مؤمنان على(عليه السلام)به وجود آمده و هرچند بعضى از شارحان نهج البلاغه ادب در كلام امام را به همين معنا تفسير كرده اند; ولى قطعاً اشتباه است. گرچه آداب سخن گفتن گوشه اى از حقيقت ادب را در بر مى گيرد. در اهميت ادب همين بس كه امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «لايَزالُ الْمُؤمِنُ يُورَثُ أهْلَ بَيْتِهِ الْعِلْمَ وَالاْدَبَ الصّالِحَ حَتّى يَدْخِلْهُمَا الَّجَنَّةَ... وَ لا يَزالُ الْعَبْدُ الْعاصى يُورَثُ أهْلَ بَيْتِهِ الاْدَبَ السَّىَّء حَتّى يُدْخِلْهُمَا النّارَ جَميعاً; انسان با ايمان علم و ادب به خانواده خود مى آموزد و سبب مى شود كه همه را وارد بهشت كند و بنده گنه كار به خانواده خود بى ادبى مى آموزد تا آنجا كه همه را به دوزخ مى فرستد». در حديثى از امير مؤمنان(عليه السلام) در غررالحكم مى خوانيم: «إنَّكُمْ إلى اِكْتِسابِ الاْدَبِ أحْوَجَ مِنْكُمْ إلى الاْكْتِسابِ الْفِضَّةِ وَالذَّهَبِ; شما به كسب ادب نيازمندتر از به دست آوردن طلا و نقره هستيد». در هفتمين نكته حكمت آميز مى فرمايد: «هيچ راهبرى همچون توفيق نيست»; (وَلاَ قَائِدَ كَالتَّوْفِيقِ). «توفيق» در لغت به معناى موافق ساختن و هماهنگ نمودن است كه با معناى عرفى آن كاملاً سازگار است. منظور از «توفيق» در اينجا آماده بودن اسباب براى انجام دادن كارى است مثلا اگر انسان حال خوبى براى دعا پيدا كند و مجلس مناسبى تشكيل شود و خطيب دانشمند و باصفايى آن مجلس را اداره كند، گفته مى شود توفيق براى دعا حاصل شد. همچنين فراهم شدن اسباب مثلاً براى زيارت بيت الله يا كمك به محرومان يا فرا گرفتن علم و دانش تمام اينها توفيق ناميده مى شود و اگر امام(عليه السلام) مى فرمايد: بهترين رهبر توفيق است براى آن است كه توفيق، انسان را به راه حق و مسير اطاعت پروردگار مى كشاند و راهنماى خوبى براى نيكى ها و خوبى هاست. به هر حال شك نيست كه سرچشمه اصلى توفيق براى كارهاى خير ذات پاك پروردگار است، از اين رو در حديثى از امام باقر(عليه السلام) مى خوانيم: «لا نِعْمَةَ كَالْعافِيَةِ وَلا عافِيَةِ كَمُساعِدَةِ التُّوفيقِ; هيچ نعمتى مانند سلامت و عافيت نيست و نه هيچ عافيتى همچون فراهم شدن توفيق است». در قرآن مجيد نيز از زبان پيغمبر الهى حضرت شعيب مى خوانيم كه مى گويد: (وَما تَوْفيقى إلاّ بِاللّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إلَيْهِ أُنيبُ); توفيق من جز به خدا نيست بر او توكل كردن و به سوى او باز مى گردم». توفيق و بى توفيقى اسباب زيادى دارد; هر قدر انسان در راه خدا گام بردارد، به بندگان خدا خدمت كند و براى همه خيرخواه باشد خداوند توفيق او را براى انجام كارهاى نيك بيشتر مى كند و به عكس، گناهان و معاصى و ظلم و ستم به افراد و عدم رعايت حقوق والدين و استاد و دوستان، توفيق را از انسان سلب مى كند. در حديثى كه در غررالحكم از امام امير مؤمنان(عليه السلام) نقل شده مى خوانيم: «كَما أنَّ الْجِسْمَ وَ الظَّلَّ لا يَفْتَرِقانِ كَذلِكَ الدّينُ وَ التَّوْفيقُ لا يَفْتَرِقانِ; همان گونه كه سايه از جسم جدا نمى شود توفيق از دين نيز جدايى پيدا نمى كند». در هشتمين نكته مى فرمايد: «هيچ تجارتى مانند عمل صالح نيست»; (وَ لاَ تِجَارَةَ كَالْعَمَلِ الصَّالِحِ). همه تاجران، براى سود تجارت مى كنند. سودهاى مادى و دنيوى ناپايدار و در معرض زوال و فانى شدنى است ولى عمل صالح كه سرچشمه ثواب ابدى اخروى است از هر تجارتى پرسودتر است. قرآن مجيد مى فرمايد: «(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَة تُنجِيكُمْ مِّنْ عَذَاب أَلِيم * تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِى سَبِيلِ اللهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِنْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ * يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَيُدْخِلْكُمْ جَنَّات تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهَارُ وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِى جَنَّاتِ عَدْن ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ); اى كسانى كه ايمان آورده ايد آيا شما را به تجارى راهنمايى كنم كه شما را از عذاب دردناك رهايى مى بخشد؟ به خدا و رسولش ايمان بياوريد و با اموال و جان هايتان در راه خدا جهاد كنيد و اين براى شما (از هر چيز) بهتر است اگر بدانيد * (اگر چنين كنيد) گناهانتان را مى بخشد و شما را در باغ هايى از بهشت داخل مى كند كه نهرها از زير درختانش جارى است و در مسكن هاى پاكيزه در بهشت جاويدان جاى مى دهد و اين پيروزى عظيم است». در نهمين نكته حكمت آميز كه در واقع تكميل كننده نكته قبل است مى فرمايد: «هيچ سودى همچون ثواب الهى نيست»; (وَلاَ رِبْحَ كَالثَّوَابِ). سودهاى مادى همه از بين مى روند ولى ثواب الهى همواره باقى و برقرار است همان گونه كه در قرآن كريم مى خوانيم: (مَا عِنْدَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِنْدَ اللهِ بَاق). در واقع ارباح مادى همچون خواب و خيال است ولى سود معنوى واقعيتى است انكار ناپذير. اضافه بر اين، سود مادى حدى دارد; دو يا چند برابر و حتى ممكن است گاهى ده برابر شود در حالى كه ثواب الهى به مقتضاى آيه شريفه (مَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللهِ...). گاه هفتصد برابر و گاه افزون بر آن است; سودى كه در هيچ تجارتى پيدا نمى شود. در دهمين نكته مى فرمايد: «هيچ پارسايى همچون پرهيز از شبهات نيست»; (وَلاَ وَرَعَ كَالْوُقُوفِ عِنْدَ الشُّبْهَةِ) «ورع» در اصل به معناى پرهيز يا شدت پرهيز است و در لسان روايات به حد اعلاى تقوا اطلاق مى شود كه با وجود آن نه تنها انسان از گناهان مسلم پرهيز مى كند بلكه از شبهات نيز دورى مى جويد. در روايات اسلامى نيز در حديث معروف پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)تمام موضوعات به سه بخش تقسيم شده: «حَلالٌ بَيِّنٌ وَ حَرامٌ بَيِّنٌ وَشُبَهاتُ بَيْنَ ذلِكَ فَمَنْ تَرَكَ الشُّبَهاتَ نَجا مِنَ الْمُحَرَّماتِ وَمَنْ أخَذَ بِالشُّبَهَاتِ إرْتَكَبَ الْمُحَرَّماتَ وَهَلَكَ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُ; امورى است درستى آن آشكار است كه بايد از آن پيروى كرد و امورى است كه گمراهى آن آشكار است و بايد از آن اجتناب نمود و امور مشكوك و مشتبهى است در ميان اين دو; كسى كه شبهات را ترك كند از محرمات آشكار رهايى مى يابد و كسى كه به سراغ شبهات برود (تدريجاً) مرتكب محرمات مى شود و از آنجا كه نمى داند هلاك خواهد شد». در واقع شبهات حريم محرمات و همانند لبه پرتگاه است كه بيم لغزش در آن و سقوط در پرتگاه مى رود. بعضى از بزرگان «ورع» را به سه قسم تقسيم كرده اند كه يكى از ديگرى برتر است: نخست ورع به معناى پرهيز از گناهان آشكار است كه انسان را از فسق خارج كرده و موجب عدالت و قبول شهادت اوست و آن، ورع تائبين ناميده مى شود. قسم ديگرى از آن، همان حالت پرهيزگارى است كه انسان را از شبهات دور مى سازد كه به آن ورع صالحان مى گويند و قسم ديگرى از آن حالت پرهيزگارى است كه حتى از امور حلالى كه مى ترسد روزى او را به حرام بكشاند پرهيز مى كند و نام ورع متقين بر آن گذارده شده است. قسم ديگر، ورع به معناى صرف نظر كردن از آنچه غير خداست براى ترس از ضايع شدن ساعتى از عمر در امرى بيهوده (و آن درجه اعلاى ورع است) و به آن ورع صديقين مى گويند» همان گونه كه در حديثى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «لا يَكُونُ الرَّجُلُ مِنَ الْمُتَّقينَ حَتّى يَدَعَ ما لا بَأسَ بِهِ مُخافَةَ أنْ يَكُونَ فِيهِ بَأسٌ; كسى از متقين محسوب نمى شود مگر اين كه امورى را كه ذاتاً اشكالى ندارد ترك كند به سبب ترس از افتادن در امورى كه حرام است». در يازدهمين نكته حكيمانه امام(عليه السلام) مى فرمايد: «هيچ زهد و پارسايى همچون بى اعتنايى به حرام نيست»; (وَلاَ زُهْدَ كَالزُّهْدِ فِي الْحَرَامِ) گرچه بسيارى از افراد، زهد را تنها در ساده زيستن و به لباس و غذا و مسكن قناعت نمودن و بى اعتنا به مقامات دنيوى بودن مى دانند; ولى از نظر مبارك امام(عليه السلام) مهم ترين زهد پرهيز از حرام است، هرچند زندگى انسان زياد ساده هم نباشد; اگر همان زندگى از حلال باشد دارنده آن فرد زاهدى است و آن كس كه زندگى بسيار ساده اى دارد و در همان زندگىِ ساده اموال مشتبه و مشكوكى هست زاهد واقعى نيست. در اين كه زندگىِ ساده به ويژه هنگامى كه از هرگونه اموال شبهه ناك دور باشد مايه نجات از گناهان بسيارى و سبب توجه به ذات پاك پرودرگار است شكى نيست و به همين دليل هم در آيات قرآن و هم در روايات اسلامى به طور گسترده اهميت زهد و سپس ماهيت و حقيقت آن و نتايج پربارى كه بر آن مترتب مى شود بيان شده است. بعضى از شارحان نهج البلاغه در اينجا نوشته اند كه زهد اگر به اين معنا باشد كه انسان اضافه درآمد خود را به ديگران بدهد و به زندگى ساده اى قناعت كند يك فضيلت است ولى هرگاه اضافه درآمد خود را ذخيره كند و فايده آن به كسى نرسد چنين زهدى كاملاً بى ارزش خواهد بود. در ذيل خطبه 81 در جلد سوم به اندازه كافى در مورد «زهد» شرح داديم، ازاين رو ضرورتى به تكرار آن نمى بينيم و تنها به يك روايت از امام صادق(عليه السلام)بسنده مى كنيم: «جُعِلَ الْخَيْرُ كُلُّهُ فِي بَيْت وَجُعِلَ مِفْتَاحُهُ الزُّهْدَ فِي الدُّنْيَا; تمام نيكى ها در خانه اى قرار داده شده و كليد آن زهد در دنياست». حضرت در دوازدهمين نكته حكيمانه مى فرمايد: «هيچ علم و دانشى همچون تفكر نيست»; (وَلاَ عِلْمَ كَالتَّفَكُّرِ). كسانى كه تنها به حفظ عبارات ديگران و آنچه در روايات آمده بسنده مى كنند و درباره آن نمى انديشند علمشان چندان ثمرى ندارد و در واقع همچون دستگاه ضبط صوتى هستند كه مى تواند علوم زيادى را در خود جاى دهد; ولى آنان كه اهل انديشه اند از جاى جاى آيات قرآن و روايات اسلام و كلمات بزرگان حقايقى كشف مى كنند كه راهنماى زندگى مادى و معنوى آن هاست و اگر تفكر نباشد و تنها به نقل علوم ديگران قناعت شود هرگز علوم، پيشرفت و نمو و بالندگى پيدا نمى كند. به همين دليل در بعضى از احاديث كه هم از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و هم از امير مؤمنان على(عليه السلام) رسيده، تفكر برترين عبادت شمرده شده است: «لا عِبادَةَ كَالتَّفَكُرَ». در سيزدهمين نكته حكمت آميز مى فرمايد: «هيچ عبادتى همچون اداى فرايض و واجبات نيست»; (وَلاَ عِبَادَةَ كَأَدَاءِ الْفَرَائِضِ). در حديث ديگر از امام سجاد(عليه السلام) مى خوانيم: «مَنْ عَمِلَ بِما أفْتَرَضَ اللّهُ عَلَيْهِ فَهُوَ مِنْ أعْبَدَ النّاسِ; كسى كه به واجبات خود عمل كند از عابدترين مردم است». در حديث ديگرى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «أعْبَدُ النّاسِ مَنْ أقامَ الْفَرايِضَ; عابدترين مردم كسى است كه واجبات را ادا كند». تمام اين روايات اشاره به اين دارد كه عبادت، تنها رفتن به سراغ مستحبات و نيايش هاى طولانى و پرسوز و گداز نيست; عبادت در درجه نخست آن است كه انسان واجبات خود را ادا كند; اعم از پرداختن حقوق مردم و اداى حقوق مالى دينى و از همه مهم تر اداى حق الهى. در چهاردهمين نكته مى فرمايد: «هيچ ايمانى مانند حيا و صبر نيست»; (وَلاَ إِيمَانَ كَالْحَيَاءِ وَالصَّبْرِ). «حيا» به معناى حالت بازدارنده اى است كه انسان را از رفتن به سراغ كارهاى زشت باز مى دارد. به بيان ديگر، حيا انقباض نفس در برابر زشتى هاست و «صبر» به معناى استقامت در برابر مشكلات است; خواه مشكلات اطاعت باشد يا ترك معصيت و يا مشكلات مصائب و سختى ها. به يقين اگر حالت حيا نباشد، ايمان بر باد مى رود و اگر صبر و استقامت در برابر مشكلات نباشد ايمان ثبات و قرارى نخواهد داشت. در حديثى از امام صادق يا امام باقر(عليهما السلام) مى خوانيم: «اَلْحَياءُ وَ الاْيمانُ مَقْرُونانِ فى قَرَن فَإذا ذَهَبَ أحَدُهُما تَبِعَهُ صاحِبُهُ; حيا و ايمان با يك ريسمان بسته شده اند هرجا يكى از آنها برود ديگرى به دنبال او خواهد رفت». در حديثى از امام صادق(عليه السلام) از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) آمده است: «أرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فيهِ وَكانَ مَنْ قَرْنِهِ إلى قَدَمِهِ ذُنُوباً بَدَّلَهَا اللّهُ حَسَنات: الصِّدْقُ وَ الْحَياءُ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ وَ الشُّكْرُ; چهار صفت است كه در هر كسى باشد هرچند از فرق تا قدمش گناه باشد خداوند آن را تبديل به حسنات مى كند: صدق و حيا و حسن خلق و شكر». بديهى است راستگويى انسان را از بسيارى از گناهان باز مى دارد و حيا از قبايح و زشتى ها و حسن خلق از درگيرى با مردم و شكر، انسان را به قدردانى از نعمت ها تشويق مى كند و همين امور است كه سيئات را به حسنات مبدل مى كند; يعنى در پرتو اين صفات در ادامه راه گناهان تبديل به حسنات مى شوند. در پانزدهمين نكته حكيمانه مى فرمايد: «هيچ ارزش و اعتبارى (براى انسان) همچون فروتنى نيست»; (وَلاَ حَسَبَ كَالتَّوَاضُعِ). بسيارند كسانى كه از نظر شرافت خانوادگى در حد مطلوبى هستند و خودشان نيز صفات برجسته اى دارند; ولى بر اثر تكبر و خودبرتربينى، در جامعه منفورند در حالى كه متواضعان هرچند حسب و نسب عالى نداشته باشند محبوب مردمند. در حديثى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه به يارانش فرمود: «إنَّ التَّواضُعَ يَزيدُ صاحِبَهُ رَفْعَةً فَتَواضَعُوا يَرْفَعْكُمُ اللّهُ; تواضع و فروتنى صاحبش را به مقام بالا مى رساند، بنابراين فروتنى كنيد تا خدا شما را بالا ببرد». در شانزدهمين نكته حكمت آميز مى فرمايد: «هيچ شرافتى چون علم و دانش نيست»; (وَ لاَ شَرَفَ كَالْعِلْمِ). «شرف» به معناى شايستگى و عظمت و افتخار و نيكنامى است و به يقين، اين امور از طريق علم و دانش به دست مى آيد زيرا علم و آگاهى كليد همه افتخارات و ارزش هاى انسانى است و براى افراد نادان و جاهل جايى در جامعه انسانى وجود ندارد. قرآن مجيد و روايات اسلامى پر است از آيات و رواياتى كه در مدح و ستايش علم آمده است تا آنجا كه مركّب هاى نوك قلم دانشمندان از خون شهيدان برتر شمرده شده است. در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «طََلْبتُ الشَّرَفَ فَوَجَدْتُهُ فِى الْعِلْمِ; من به سراغ ارزش و شخصيت و شرف رفتم، آن را در علم و دانش يافتم». بديهى است منظور از «علم» علوم و دانش هايى است كه يا جنبه معنوى دارد و يا دنياى انسان ها را سامان مى بخشد. در هفدهمين نكته حكيمانه مى فرمايد: «هيچ عزتى چون حلم نيست»; (وَ لاَ عِزَّ كَالْحِلْمِ). حليم به كسى گفته مى شود كه در برابر افراد نادان و جاهل و بى ادب عكس العمل نشان نمى دهد همچنين مشكلات زندگى را تحمل مى كند و بر اثر سعه صدر و فكر بلند، آنها را در خود حل مى نمايد و در مقابل حوادث سخت، دست پاچه نمى شود و همين ها باعث عزت اوست و بسيار ديده شده كه مردم به حمايت افراد حليم در مقابل نادان برمى خيزند. افراد بردبار در نظر مردم عزيزند، زيرا سكوتشان در برابر افراد نادان، سبك سر و بى ادب بر عزت و شخصيتشان مى افزايد; ولى نابردباران در كوچك ترين مسائل درگير مى شوند و همين امر از عزت و احترامشان مى كاهد. در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «ما أعَزَّ اللّهُ بِجِهْل قَطُّ وَ لا أذَلَّ بِحِلْم قَطُّ; خدا هرگز كسى را به سبب جهل و نادانى عزت نداد و هرگز كسى را به موجب حلم و بردبارى ذليل نساخت». آن گاه در هجدهمين و آخرين نكته حكيمانه مى فرمايد: «هيچ پشتيبانى مطمئن تر از مشورت نيست»; (وَ لاَ مُظَاهَرَةَ أَوْثَقُ مِنَ الْمُشَاوَرَةِ). نا گفته پيداست كه هر انسانى فكرى و عقل و تشخيصى دارد; هنگامى كه عقول و افكار به يكديگر ضميمه شوند بسيار قوى تر عمل مى كنند، مسيرها روشن، موانع برطرف و نزديك ترين راه به مقصد غالباً معلوم مى شود و از اين طريق پشتيبانى مهمى براى هر فردى حاصل مى گردد. همان گونه كه در نيروهاى جسمانى چنين است كه نيروى يك فرد همچون ريسمان باريكى است كه گسستن آن آسان است; ولى هنگامى كه نيروها به يكديگر ضميمه شد و طناب محكمى از آن تشكيل گرديد، به گفته شاعر: «چون به هم برتافتى اسفنديارش نگسلد». اين حكم در نيروهاى فكرى نيز كاملاً جارى است. بر اين اساس يكى از صفات برجسته مؤمنان در قرآن مجيد انجام امور با مشورت ذكر شده است و مى فرمايد: (وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ) حتى شخص پيغمبر(صلى الله عليه وآله) به مقتضاى (وَشَاوِرْهُمْ فِى الاَْمْرِ) مأمور به مشورت با مؤمنان بوده است. در ذيل حكمت 54 كه امام(عليه السلام) فرموده بود: «وَلا ظَهيرَ كَالْمُشاوَرَةِ» شرح مبسوطى درباره اهميت مشورت و آثار پربار آن و در جلد دوم، ضمن خطبه 35 نيز بحثى تحت عنوان بهره گيرى از آراى اهل نظر داشتيم. در تفسير نمونه نيز ذيل آيات فوق بحث هاى قابل ملاحظه اى آمده است. در پايان اين گفتار حكيمانه و پربار كه مشتمل بر هجده توصيه اخلاقى مهم بود ذكر اين نكته لازم است كه اين سخنان گرچه در اينجا به صورت يك جا جمع شده ولى قسمت هايى از آن در احاديث مختلف با شأن ورودهاى گوناگون آمده است و بعيد نيست بسيارى از آنها را امام(عليه السلام) به طور مكرّر به مناسبت هاى گوناگون بيان كرده باشد. به يقين كافى است كه انسان به همين يك گفتار حكيمانه در زندگى عمل كند تا خوشبخت و سعادتمند و پيروز در جنبه هاى مادى و معنوى گردد.


  می پسندم        0 
















امضای کاربر : ye adam

خداروشکر



Thank GOD





 

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 113 تا 119
جمعه ۱۲ تیر ۱۳۹۴ ۰۹:۱۶ بعد از ظهر نمایش پست [2]
عضو
rating
شماره عضویت : 1
حالت :
ارسال ها : 2118
محل سکونت : : مشهد
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1246
دعوت شدگان : 13
اعتبار کاربر : 28310
پسند ها : 3481
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 4639
وبسایت من : وبسایت من




 

 حکمت 114 :

  جايگاه خوشبينى و بدبينى در جامعه(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [عليه السلام] إِذَا اسْتَوْلَى الصَّلَاحُ عَلَى الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ ثُمَّ أَسَاءَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ فَقَدْ ظَلَمَ وَ إِذَا اسْتَوْلَى الْفَسَادُ عَلَى الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ فَأَحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ فَقَدْ غَرَّرَ .

امام علیه السلام فرمود:

هرگاه نيكوكارى بر روزگار و مردم آن غالب آيد ، اگر كسى ديگرى گمان بد برد ، در حالى كه از او عمل زشتى آشكار نشده ستمكار است ، و اگر بدى بر زمانه و مردم آن غالب شود و كسى به ديگرى خوش گمان باشد ، خود را فريب داد.





  می پسندم        0 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 113 تا 119
جمعه ۱۲ تیر ۱۳۹۴ ۰۹:۱۸ بعد از ظهر نمایش پست [3]
عضو
rating
شماره عضویت : 1
حالت :
ارسال ها : 2118
محل سکونت : : مشهد
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1246
دعوت شدگان : 13
اعتبار کاربر : 28310
پسند ها : 3481
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 4639
وبسایت من : وبسایت من




 

 حکمت 115 :

  توجه به پايان پذيرى دنيا (اخلاقى)

وَ قِيلَ لَهُ [عليه السلام] كَيْفَ نَجِدُكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ ع كَيْفَ يَكُونُ حَالُ مَنْ يَفْنَى بِبَقَائِهِ وَ يَسْقَمُ بِصِحَّتِهِ وَ يُؤْتَى مِنْ مَأْمَنِهِ .

امام علیه السلام فرمود:

( شخصى از امام پرسيد حال شما چگونه است ؟ فرمود :)
چگونه خواهد بود حال كسى كه در بقاى خود ناپايدار ، و در سلامتى بيمار است ، و در آنجا كه آسايش دارد مرگ او فرا مى رسد!






  می پسندم        0 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 113 تا 119
جمعه ۱۲ تیر ۱۳۹۴ ۰۹:۲۰ بعد از ظهر نمایش پست [4]
عضو
rating
شماره عضویت : 1
حالت :
ارسال ها : 2118
محل سکونت : : مشهد
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1246
دعوت شدگان : 13
اعتبار کاربر : 28310
پسند ها : 3481
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 4639
وبسایت من : وبسایت من




 

 حکمت 116 :

  انسان و انواع آزمايش ها(اعتقادى ، اخلاقى)

وَ قَالَ [عليه السلام] كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ وَ مَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَيْهِ وَ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ وَ مَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَهُ .

امام علیه السلام فرمود:

 چه بسا كسى كه با نعمت هايى كه به او رسيده ، به دام افتد ، و با پرده پوشى بر گناه ، فريب خورد ، و با ستايش شدن ، آزمايش گردد ؛ و خدا هيچ كس را به چيزى همانند مهلت دادن ، نيامرزد.






  می پسندم        0 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 113 تا 119
جمعه ۱۲ تیر ۱۳۹۴ ۰۹:۲۱ بعد از ظهر نمایش پست [5]
عضو
rating
شماره عضویت : 1
حالت :
ارسال ها : 2118
محل سکونت : : مشهد
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1246
دعوت شدگان : 13
اعتبار کاربر : 28310
پسند ها : 3481
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 4639
وبسایت من : وبسایت من




 

 حکمت 117 :

  پرهيز از افراط و تفريط در دوستى با امام [عليه السلام](اعتقادى، اخلاقى)

وَ قَالَ [عليه السلام] هَلَكَ فِيَّ رَجُلَانِ مُحِبٌّ غَالٍ وَ مُبْغِضٌ قَالٍ .

امام علیه السلام فرمود:

دو تن به خاطر من به هلاكت رسيدند : دوست افراط كننده ، و دشمن دشنام دهنده .






  می پسندم        0 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 113 تا 119
جمعه ۱۲ تیر ۱۳۹۴ ۰۹:۲۲ بعد از ظهر نمایش پست [6]
عضو
rating
شماره عضویت : 1
حالت :
ارسال ها : 2118
محل سکونت : : مشهد
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1246
دعوت شدگان : 13
اعتبار کاربر : 28310
پسند ها : 3481
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 4639
وبسایت من : وبسایت من




 

 حکمت 118 :

  استفاده از فرصت ها (اخلاقى)

وَ قَالَ [عليه السلام] إِضَاعَةُ الْفُرْصَةِ غُصَّةٌ .

امام علیه السلام فرمود:

از دست دادن فرصت ها ، اندوهبار است .






  می پسندم        0 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 113 تا 119
جمعه ۱۲ تیر ۱۳۹۴ ۰۹:۲۳ بعد از ظهر نمایش پست [7]
عضو
rating
شماره عضویت : 1
حالت :
ارسال ها : 2118
محل سکونت : : مشهد
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1246
دعوت شدگان : 13
اعتبار کاربر : 28310
پسند ها : 3481
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 4639
وبسایت من : وبسایت من




 

 حکمت 119 :

  ضرورت شناخت دنيا (اخلاقى، تربيتى)

وَ قَالَ [عليه السلام] مَثَلُ الدُّنْيَا كَمَثَلِ الْحَيَّةِ لَيِّنٌ مَسُّهَا وَ السَّمُّ النَّاقِعُ فِى جَوْفِهَا يَهْوِى إِلَيْهَا الْغِرُّ الْجَاهِلُ وَ يَحْذَرُهَا ذُو اللُّبِّ الْعَاقِلُ .

امام علیه السلام فرمود:

دنياى حرام چون مار سمى است ، پوست آن نرم ولى سم كشنده در درون دارد ، نادان فريب خورده به آن مى گرايد ، و هوشمند عاقل از آن دورى گزيند.






  می پسندم        0 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 113 تا 119
جمعه ۱۲ تیر ۱۳۹۴ ۱۰:۳۶ بعد از ظهر نمایش پست [8]
عضو
rating
شماره عضویت : 2179
حالت :
ارسال ها : 1483
محل سکونت : : هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 379
اعتبار کاربر : 14272
پسند ها : 1053
حالت من :  Shad.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (14).jpg
تشکر شده : 1280



نوشته شده توسط : admin »


 

 حکمت 114 :

  جايگاه خوشبينى و بدبينى در جامعه(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [عليه السلام] إِذَا اسْتَوْلَى الصَّلَاحُ عَلَى الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ ثُمَّ أَسَاءَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ فَقَدْ ظَلَمَ وَ إِذَا اسْتَوْلَى الْفَسَادُ عَلَى الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ فَأَحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ فَقَدْ غَرَّرَ .

امام علیه السلام فرمود:

هرگاه نيكوكارى بر روزگار و مردم آن غالب آيد ، اگر كسى ديگرى گمان بد برد ، در حالى كه از او عمل زشتى آشكار نشده ستمكار است ، و اگر بدى بر زمانه و مردم آن غالب شود و كسى به ديگرى خوش گمان باشد ، خود را فريب داد.





شرح و تفسير معيار حُسن ظن و سوء ظن مسئله حسن ظن و سوء ظن در اسلام از مسائل بسيار مهم است كه در آيات و روايات بازتاب گسترده اى دارد. البته اصل بر حسن ظن مسلمانان نسبت به يكديگر است; ولى اين اصل استثنايى هم دارد كه امام(عليه السلام) در جمله بالا به آن اشاره كرده، مى فرمايد: «هنگامى كه صلاح و نيكى بر زمان و اهلش ظاهر گردد اگر كسى در اين حال گمان بد به ديگرى برد كه از او گناهى ظاهر نشده به او ستم كرده است و هنگامى كه فساد بر زمان و اهلش مستولى گردد هر كس گمان خوب به ديگرى ببرد خود را فريب داده است»; (إِذَا اسْتَوْلَى الصَّلاَحُ عَلَى الزَّمَانِ وَأَهْلِهِ، ثُمَّ أَسَاءَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُل لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ فَقَدْ ظَلَمَ! وَإِذَا اسْتَوْلَى الْفَسَادُ عَلَى الزَّمَانِ وَأَهْلِهِ، فَأَحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُل فَقَدْ غَرَّرَ). همان گونه كه گفتيم، اصل در جامعه اسلامى بر حسن ظن است، چنان كه در سوره «حجرات» آيه 12 مى خوانيم: «(يا أيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إثْمٌ); اى كسانى كه ايمان آورده ايد از بسيارى از گمان ها بپرهيزيد چرا كه بعضى از آنها گناه است». در روايات اسلامى نيز تأكيد شده كه كار برادر مسلمانت را حمل بر صحت كن و از سوء ظن بپرهيز; در حديثى از اميرمؤمنان(عليه السلام) مى خوانيم: «ضَعْ أمْرَ أخيكَ عَلى أحْسَنِهِ... مَحْمِلاً; عمل برادر مسلمانت را بر نيكوترين وجه ممكن حمل كن مگر اين كه دليلى بر خلاف آن قائم شود و هرگز نسبت به سخنى كه از برادر مسلمانت صادر شده گمان بد مبر و مادامى كه مى توانى محمل نيكى براى آن بيابى حمل بر صحت كن». در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «إذا اتَّهَمَ الْمُؤمِنُ أخاهُ انْماثَ الاْيمانُ مِنْ قَلْبِهِ كَما يَنْماثُ الْمَلْحُ فِى الْماءِ; هنگامى كه شخص باايمان برادر مسلمانش را متهم كند ايمان در قلب او ذوب مى شود همان گونه كه نمك در آب». مطابق كلام حكمت آميز بالا اين مطلب مربوط به زمانى است كه چهره اسلام در محيط نمايان باشد و غالب مردم راه صلاح بپويند; اما زمانى كه فساد، غالب بر زمان شد و اكثر مردم به راه خلاف مى روند حسن ظن نسبت به افراد سبب مى شود انسان خودش را فريب دهد و بايد جانب احتياط را نگه دارد تا گرفتار توطئه ها و مفسده ها نگردد. اين بدان معنا نيست كه انسان سوء ظن خود را به اشخاص آشكار سازد و آنها را متهم كند، بلكه منظور اين است كه بدون اين كه عكس العمل منفى كه سبب اهانت به مؤمن مى شود ظاهر سازد، در عمل جانب احتياط را از دست ندهد. گاه افرادى كه در يك زمان زندگى مى كنند با هم متفاوتند; بعضى سوابق خوبى دارند كه بايد به آنها حسن ظن داشت و بعضى داراى سوابق سوءاند كه بايد درباره آنها جانب احتياط را رعايت كرد، بنابراين معيار، فساد تمام مردم زمان نيست، از اين رو امام(عليه السلام) در كلام حكمت آميز بالا فرمود: «بِرَجُل لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ» و «حَوْبَة» به معناى گناه است، بنابراين سوء ظن به كسى كه سابقه سويى از او ديده نشده ممنوع است. تعبير به «فَقَدْ ظَلَمَ» به اين معناست كه سوء ظن به برادر مسلمانى كه خلافى از او ديده نشده ظلم و ستم بر اوست. اين احتمال نيز در تفسير اين جمله امكان دارد كه چنين كسى به خودش نيز ستم كند، زيرا خود را از همكارى او محروم مى سازد. در واقع، امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه اشاره به همان قاعده «حمل شىء بر اغلب» فرموده و غلبه صلاح را براى حمل به صحت كافى دانسته مگر اين كه فردى سوء سابقه داشته باشد و در مقابل، غلبه فساد را براى سوء ظن و احتياط لازم مى داند (مگر اين كه واقعا كسى داراى سوابق خوبى است كه او را با آن مى شناسيم). اين سخن در روابط ملت ها و دولت ها نيز كاملاً صادق است; هرگاه دولت هاى ستمگرى كه غالباً براى حفظ منافع خود حقوق ديگران را زير پا مى گذارند درِ باغ سبز به ما نشان دهند هرگز نبايد كار آنها را حمل بر صحت كنيم، بلكه بايد فرض بر اين باشد كه آنان براى فريب ما دامى گسترده اند.


  می پسندم        0 
















امضای کاربر : ye adam

خداروشکر



Thank GOD





 

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 113 تا 119
شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴ ۱۰:۵۹ بعد از ظهر نمایش پست [9]
عضو
rating
شماره عضویت : 2179
حالت :
ارسال ها : 1483
محل سکونت : : هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 379
اعتبار کاربر : 14272
پسند ها : 1053
حالت من :  Shad.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (14).jpg
تشکر شده : 1280



نوشته شده توسط : admin »


 

 حکمت 115 :

  توجه به پايان پذيرى دنيا (اخلاقى)

وَ قِيلَ لَهُ [عليه السلام] كَيْفَ نَجِدُكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ ع كَيْفَ يَكُونُ حَالُ مَنْ يَفْنَى بِبَقَائِهِ وَ يَسْقَمُ بِصِحَّتِهِ وَ يُؤْتَى مِنْ مَأْمَنِهِ .

امام علیه السلام فرمود:

( شخصى از امام پرسيد حال شما چگونه است ؟ فرمود :)
چگونه خواهد بود حال كسى كه در بقاى خود ناپايدار ، و در سلامتى بيمار است ، و در آنجا كه آسايش دارد مرگ او فرا مى رسد!






شرح و تفسير امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به سه نكته مهم در پاسخ سؤالى كه كسى از آن حضرت پرسيد حال شما اى اميرمؤمنان چگونه است؟ اشاره كرده، مى فرمايد: «چگونه خواهد بود حال كسى كه با بقاى خود فانى مى شود و با سلامت خود بيمار مى گردد و در حالى (و در جايى) كه خود را در امان مى بيند مرگش فرا مى رسد»; (وَقِيلَ لَهُ(عليه السلام)كَيْفَ نَجِدُكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقال(عليه السلام): كَيْفَ يَكُونُ حَالُ مَنْ يَفْنَى بِبَقَائِهِ، وَيَسْقَمُ بِصِحَّتِهِ وَيُؤْتَى مِنْ مَأْمَنِهِ). دليل اينكه چگونه انسان با بقائش فانى مى شود روشن است، زيرا عمر انسان هر قدر طولانى باشد بالاخره محدود است و هر ساعتى كه از عمر او مى گذرد يك گام به پايان عمر و فنا نزديك تر مى شود درست مانند سرمايه دارى كه هر روز مبلغى از سرمايه خود را هزينه مى كند بى آنكه درآمدى به جاى آن داشته باشد كه درباره او مى توان گفت با استفاده از سرمايه اش، مفلس و تنگدست خواهد شد. اما اين كه انسان چگونه به سبب سلامتش بيمار مى شود از اين نظر است كه سلامتى انسان به سبب كار كردن منظم تمام دستگاه هاى بدن است; ولى همين كار كردن منظم آن را تدريجاً فرسوده مى كند و انواع اختلالات روى مى دهد و سرانجام از كار باز مى ايستد. راز اينكه چگونه انسان از محل امنش آسيب مى پذيرد آن است كه عوامل آسيب پذيرى در درون وجود خود انسان پنهان است. ناگهان با اختلالى كه در يكى از رگ هاى قلب يا مغز رخ مى دهد سكته قلبى يا مغزى به او عارض مى شود و او را نيمه جان مى سازد و يا به جهان ديگر مى فرستد. قرآن مجيد در آيات مختلف به اين نكات اشاره كرده، در يك جا مى فرمايد: (أيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكَكُمُ الْمَوْتَ وَلَوْ كُنْتُمْ فى بُرُوج مُشَيَّدَة); هر جا باشيد مرگ به سراغ شما مى آيد هرچند در دژهاى محكم باشيد». در جاى ديگر مى فرمايد: (وَالْعَصْرِ * إنَّ الاْنْسانَ لَفِى خُسْر); قسم به عصر كه انسان (پيوسته) در حال خسران و زيان كردن است». در همين كلمات قصار، حكمت 74، آمده بود كه «نَفْسُ الْمَرْءِ خَطاهُ إلى أجَلِهِ; نفس هاى انسان گام هاى او به سوى مرگ است (هر نفسى كه مى كشد يك گام به مرگ نزديك تر مى شود.) احتمال ديگر در تفسير جمله هاى حكيمانه بالا هست كه انسان به هنگام بقا و سلامتى جسم، چه بسا از خطرات غافل مى شود و اين بقا و سلامتى او را به فنا و بيمارى مى كشاند، چرا كه عامل بسيارى از اين حوادث ناگوار، غفلت به هنگام توانايى و تندرستى است. همچنين انسان در محل امن خود غالباً احتياط را از دست مى دهد و گاه همان محل امن تبديل به محل خطر بزرگى مى شود و يا اين كه انسان به افرادى كاملاً اطمينان مى كند و همه چيز خود را به دست آن ها مى سپارد، ناگهان از همان ها ضربه مى خورد; ولى تفسير اول مناسب تر است.


  می پسندم        0 
















امضای کاربر : ye adam

خداروشکر



Thank GOD





 

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 113 تا 119
شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴ ۱۱:۰۱ بعد از ظهر نمایش پست [10]
عضو
rating
شماره عضویت : 2179
حالت :
ارسال ها : 1483
محل سکونت : : هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 379
اعتبار کاربر : 14272
پسند ها : 1053
حالت من :  Shad.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (14).jpg
تشکر شده : 1280



نوشته شده توسط : admin »


 

 حکمت 116 :

  انسان و انواع آزمايش ها(اعتقادى ، اخلاقى)

وَ قَالَ [عليه السلام] كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ وَ مَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَيْهِ وَ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ وَ مَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَهُ .

امام علیه السلام فرمود:

 چه بسا كسى كه با نعمت هايى كه به او رسيده ، به دام افتد ، و با پرده پوشى بر گناه ، فريب خورد ، و با ستايش شدن ، آزمايش گردد ؛ و خدا هيچ كس را به چيزى همانند مهلت دادن ، نيامرزد.






شرح و تفسير هشدار به چهار چيز امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه و هشدار دهنده به چهار نكته مهم اشاره مى كند كه بر محور چهار واژه معنادار: «مستدرج»، «مغرور»، «مفتون» و «املاء» دور مى زند. مى فرمايد: «چه بسيارند كسانى كه به وسيله نعمتى كه به آنها داده شده غافل مى شوند و به سبب پرده پوشى خدا بر آنها مغرور مى گردند و بر اثر تعريف و تمجيد از آنان فريب مى خورند و خداوند هيچ كس را به چيزى مانند مهلت دادن (و ادامه نعمت ها و ترك عقوبت) آزمايش نكرده است»; (كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَج بِالاِْحْسَانِ إِلَيْهِ، وَمَغْرُور بِالسَّتْرِ عَلَيْهِ، وَمَفْتُون بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ! وَمَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الاِْمْلاَءِ لَهُ). «مستدرج» از ريشه «استدراج» به معناى چيزى را تدريجاً به سمت و سويى بردن آمده است. در قرآن مجيد اين تعبير در دو آيه (182 سوره «اعراف»، و 44 سوره «قلم») ذكر شده و مفهوم آن در هر دو مورد يكى است و آن اين كه كسى را مرحله به مرحله بدون اين كه خود متوجه شود در دام مجازات گرفتار كنند درست مثل اين كه كسى از بيراهه به سوى پرتگاه مى رود اما نه تنها او را از اين كار نهى نكنيم بلكه به دليل آنكه مستحق مجازات و كيفر است او را نيز تشويق كنيم. ناگهان به لب پرتگاه مى رسد و خود را در دام مجازات مى بيند، وحشت مى كند و راه بازگشت در برابر خود نمى بيند و از همان جا مى لغزد و در پرتگاه سقوط مى كند. خدا به افرادى كه طغيان را به اوج خود مى رسانند نيكى مى كند، نعمت مى بخشد، مقام مى دهد و ناگهان در ميان ناز و نعمت گرفتار مجازاتشان مى سازد، مجازاتى كه در آن حالت بسيار دردناك است. در آيه 44 سوره «انعام» مى خوانيم: «(فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَىْء حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُّبْلِسُونَ); هنگامى كه آنچه را به آن ها تذكر داده شده فراموش كردند ما درهاى همه گونه نعمت را بر آنها گشوديم تا زمانى كه (كاملاً) به آنچه به آنها داده شده بود خوشحال شدند. ناگهان آنها را به عذاب گرفتار ساختيم و يكباره نوميد شدند». دومين جمله اشاره به كسانى است كه مورد آزمون الهى از طريق پرده پوشى خداوند نسبت به گناهان آنها قرار مى گيرند. خدا، ستار العيوب است و تا آن جا كه ممكن باشد بر گناهان بندگانش پرده مى افكند تا بيدار شوند و توبه كنند و به راه حق باز گردند ولى گروهى به عكس، مغرور مى شوند و از اين ستر الهى فريب مى خورند و بر شدت و كثرت گناه مى افزايند. با توجه به اين كه «چون كه از حد بگذرد رسوا كند» سرانجام پرده ها بالا مى رود و آنها رسواى خاص و عام مى شوند. جمله سوم اشاره به يكى ديگر از راه هاى نفوذ شيطان و هواى نفس در انسان است; گاه مردم از روى حسن ظن و گاه از طريق تملق و چاپلوسى به مدح و ثناى افرادى مى پردازند; ولى گاه آنها كه از حال خود باخبرند و وضع خود را با آنچه به صورت مدح و تمجيد گفته مى شود كاملاً متفاوت مى بينند بيدار شده و سعى مى كنند خود را با حسن ظن مردم موافق كنند، گاهى با اين سخنان، فريب مى خورند و خود را مقرب درگاه الهى و در اوج فضيلت و اخلاق مى پندارند، در حالى كه در دام شيطان و هواى نفس گرفتارند. چهارمين جمله اشاره به حال كسانى است كه خداوندِ حليم و غفور آنها را از طريق بخشيدن نعمت و گسترش روزى و مانند آن مى آزمايد شايد به پاس نعمت هاى الهى بيدار شوند و باز گردند; اين گسترش نعمت ها سبب غفلت و بى خبريشان شده و همچنان راه خطا را با شتاب ادامه مى دهند، ناگهان خدا آنها را گرفته و مجازات مى كند; مجازاتى كه بسيار دردناك است، زيرا در ميان نعمت هاى الهى غوطهور و سرگرم لذاتند كه در يك لحظه همه چيز دگرگون مى شود و همچون «قارون» كه با داشتن آن همه امكانات در اوج غرور و غفلت قرار داشت، گرفتار عذاب ناگهانى الهى شده و در يك لحظه همه چيز خود را از دست مى دهند. قرآن مجيد در شرح حال قوم «سبا» و سرگذشت آنها به همين معنا اشاره كرده است; خدا آنها را مشمول انواع نعمت ها قرار داد، سرزمينى پر از نعمت و خدايى آمرزنده داشتند (بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ) اما هواى نفس و شيطان كار خود را كرد و آنها را به ناسپاسى و طغيان واداشت. ناگهان سد عظيمِ «مأرب» بر اثر نفوذ آب و جانوران در آن شكست و سيلاب عظيمى به راه افتاد و باغ ها و زراعت ها و كاخ ها را در هم كوبيد و در هم برد و تنها زمينى باير و ويران به جاى ماند به گونه اى كه باقى مانده جمعيت مجبور شدند از آن سرزمين كوچ كنند. قرآن مجيد درباره اين گروه مى فرمايد: «(وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ خَيْرٌ لاَِّنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْماً وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ); كافران هرگز گمان نكنند مهلتى كه به آنان مى دهيم به نفع آنها است تنها به اين سبب به آنها مهلت مى دهيم كه (اگر بيدار نمى شوند) بر گناهان خود بيفزايند و (سرانجام) براى آنها عذابى خوار كننده است». در اين آيه شريفه نيز از واژه «املاء» (همچون كلام حكيمانه بالا) استفاده شده كه به معناى «كمك دادن» و گاه به معناى «مهلت دادن» است كه آن نيز نوعى كمك به شمار مى آيد; ولى معمولا در قرآن مجيد به مهلت دادنى اطلاق شده كه مقدمه عذاب دردناك است.


  می پسندم        0 
















امضای کاربر : ye adam

خداروشکر



Thank GOD





 

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 113 تا 119
شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴ ۱۱:۰۳ بعد از ظهر نمایش پست [11]
عضو
rating
شماره عضویت : 2179
حالت :
ارسال ها : 1483
محل سکونت : : هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 379
اعتبار کاربر : 14272
پسند ها : 1053
حالت من :  Shad.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (14).jpg
تشکر شده : 1280



نوشته شده توسط : admin »


 

 حکمت 117 :

  پرهيز از افراط و تفريط در دوستى با امام [عليه السلام](اعتقادى، اخلاقى)

وَ قَالَ [عليه السلام] هَلَكَ فِيَّ رَجُلَانِ مُحِبٌّ غَالٍ وَ مُبْغِضٌ قَالٍ .

امام علیه السلام فرمود:

دو تن به خاطر من به هلاكت رسيدند : دوست افراط كننده ، و دشمن دشنام دهنده .






شرح و تفسير افراط و تفريط مايه هلاكت امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه، افراط و تفريط در امر محبت اولياء الله را نكوهش مى كند و مى فرمايد: «دو كس درباره من هلاك شدند: دوست غلو كننده و دشمن كينه توز»; (هَلَكَ فِيَّ رَجُلاَنِ: مُحِبٌّ غَال، وَمُبْغِضٌ قَال). بى شك محبت اولياء الله از اركان ايمان است و همان سبب پيروى بى قيد و شرط از آنان و در نتيجه سبب نجات در دنيا و آخرت مى شود ولى اگر اين محبت از حد اعتدال تجاوز كند و به شكل غلو در آيد و امام را به مقام نبوت يا الوهيت برساند، به يقين چنين محبتى گمراهى و ضلالت است. همان گونه كه اگر محبت محو شود و جاى خود را به عداوت و دشمنى دهد سبب خروج از ايمان و گمراهى و ضلالت خواهد بود. تاريخ مى گويد: اتفاقا هر دو گروه در مورد امير مؤمنان على(عليه السلام) پيدا شدند; جمعى از غلات كه امروز هم آثارى از آنان باقى است او را برتر از پيغمبر بلكه خدا مى دانستند و مى گفتند: خداوند در جسم على(عليه السلام)حلول كرده، زيرا صفاتش صفات خدايى است. در روايات آمده است كه امير مؤمنان(عليه السلام)جمعى از آنان را توبه داد و چون توبه نكردند فرمان مرگ آنها را صادر كرد. امروز هم كسانى پيدا مى شوند كه در اشعار و سخنان معمولى خود مطالبى مى گويند كه عين غلو است. اين گونه سخنان آميخته با غلو متأسفانه به جلسات مذهبى به ويژه از طريق بعضى مداحان يا خطباى بى خبر و كم اطلاع راه يافته است. آنان مى كوشند گروهى از عوام را نيز به دنبال خود بكشانند و گاه آن را حقيقت ولايت مى پندارند، در حالى كه گمراهى و ضلالت است و اگر علماى دينى و خطباى آگاه و مداحان بامعرفت از آن پيش گيرى نكنند آينده بدى در انتظار آنان است. از آنجا كه دنياى امروز دنياى ارتباطات است، اين سخنان آميخته با غلو از يك مجلس كوچك به همه جا منتقل مى شود و دشمنان شيعه كه در كمين نشسته اند آن را به همه شيعيان تسرى مى دهند و حكم كفر و قتل آنها را صادر مى كنند. بايد در برابر اين توطئه ها بيدار بود. در برابر اين گروه، گروه ديگرى نه تنها نور ولايت و محبت امامت در قلبشان نيست بلكه به جاى آن دشمنى و عداوت دارند; مانند خوارج كه آن حضرت را (نعوذ بالله) لعن و نفرين مى كردند و واجب القتل مى دانستند. آن افراط گران و اين تفريط كنندگان هر دو گمراهند. تنها كسانى در صراط مستقيم گام بر مى دارند كه حد اعتدال را رعايت كنند. همان گونه كه امام(عليه السلام) در خطبه 127 فرمود: «وَخَيْرُ النّاسِ فِىَّ حالاً النَّمَطُ الاْوسَطُ فِالْزِمُوهُ; بهترين مردم در مورد من گروه ميانه رو هستند. هرگز از آنها جدا نشويد». متأسفانه اين گونه افراد كه در فقه ما به عنوان نواصب (ناصبى ها) شمرده مى شوند مانند طائفه غلات، از اسلام خارج اند و در رديف كفار به شمار مى آيند، بلكه ناصبى ها بدترين كافران اند. مع الاسف در عصر و زمان ما افرادى نيز يافت مى شوند كه گرچه عداوت خود را با صراحت آشكار نمى كنند ولى در دل علاقه اى به امير مؤمنان على(عليه السلام)ندارند، فضايل او را منكر و از ذكر آن ناراحت مى گردند به گونه اى كه شنيده شد در ايام ما در عربستان سعودى كتاب هاى فضايل على(عليه السلام) جمع آورى مى شود و اجازه نشر به آن نمى دهند. اين هم نوعى ناصبى گرى است. اين سخن را با روايتى از امام صادق(عليه السلام) پايان مى دهيم: در روايتى در اعتقادات صدوق از آن حضرت مى خوانيم كه در پاسخ كسى كه مى گفت: خداوند محمد و على را آفريده و تمام كارها را به دست آنها سپرده، آفرينش به دست آنها و رزق نيز در دست آنهاست، زنده مى كنند و مى ميرانند، فرمود: اين دشمن خدا دروغ گفته است، آيه سوره «رعد» را براى او بخوانيد كه مى فرمايد: «آنها براى خدا شريكانى قرار داده اند كه اعتقاد داشتند اين همتايان نيز مانند خدا مى آفرينند... بگو خداوند خالق همه چيز است و او يگانه پيروز است».


  می پسندم        0 
















امضای کاربر : ye adam

خداروشکر



Thank GOD





 

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 113 تا 119
شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴ ۱۱:۱۵ بعد از ظهر نمایش پست [12]
عضو
rating
شماره عضویت : 2179
حالت :
ارسال ها : 1483
محل سکونت : : هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 379
اعتبار کاربر : 14272
پسند ها : 1053
حالت من :  Shad.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (14).jpg
تشکر شده : 1280



نوشته شده توسط : admin »


 

 حکمت 118 :

  استفاده از فرصت ها (اخلاقى)

وَ قَالَ [عليه السلام] إِضَاعَةُ الْفُرْصَةِ غُصَّةٌ .

امام علیه السلام فرمود:

از دست دادن فرصت ها ، اندوهبار است .






شرح و تفسير فرصت را از دست ندهيد امام(عليه السلام) در اين گفتار كوتاه و بسيار حكيمانه همگان را به استفاده از فرصت ها دعوت مى كند و مى فرمايد: «از دست دادن فرصت مايه غم و اندوه است» (إِضَاعَةُ الْفُرْصَةِ غُصَّةٌ). همان گونه كه در سند اين حكمت اشاره شد امام(عليه السلام) شبيه آن را در وصيت نامه اش به امام حسن مجتبى(عليه السلام)فرموده و در كلام حكمت آميز 21 نيز خوانديم: «الفُرْصَةُ تَمُرَّ مَرَّ السَّحابِ فَانْتَهُزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ; فرصت ها همچون ابرها (به سرعت) در حركت است، بنابراين فرصت هاى نيك را غنيمت بشماريد. فرصت به معناى فراهم شدن اسباب انجام كارى است، زيرا بسيارى از كارها به ويژه كارهاى مهم نيازمند به مقدماتى است كه گاه از اختيار انسان بيرون است. هنگامى كه بر اثر پيش آمدهايى آن اسباب فراهم گردد بايد هرچه زودتر از آنها استفاده كرد و به مقصد رسيد، زيرا بسيار مى شود فرصت از دست رفته هرگز باز نمى گردد. جوانىِ انسان، فراغت، نشاط كار، صحت و سلامت همه از فرصت هايى است كه به سرعت مى گذرد و گاه به آسانى يا هرگز باز نمى گردد. حديث معروفى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) در تفسير آيه شريفه «(وَلاَ تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا); نصيبت را از دنيا هرگز فراموش نكن» آمده كه فرمود: «لا تَنْسَ صِحَّتَكَ وَقُوَّتَكَ وَفَراغَكَ وَشَبابَكَ وَنِشاطَتَكَ أنْ تَطْلُبَ بِها الاْخِرَةَ; سلامتى و توانايى و فراغت بال و جوانى و نشاطت را فراموش نكن و به وسيله آن سعادت آخرت را تحصيل نما». به يقين، غم و اندوه و حتى گريه و زارى براى از دست رفتن فرصت هيچ مشكلى را حل نمى كند. چه بهتر كه انسان بيدار باشد و فرصت ها را دريابد. حديث معروفى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل شده كه فرمود: «إنَّ لِرَبِّكُمْ فى أيّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحاتُ ألا فَتَعَّرضوا لَها; پروردگار شما در دوران زندگانى تان نسيم هاى سعادتى در اختيار شما مى گذارد از آن نسيم ها استفاده كنيد و خود را در معرض آن قرار دهيد». اين نسيم هاى سعادت همان فرصت هاى گرانبهاست كه در دوران زندگى براى انسان گه گاه حاصل مى شود. در حديث ديگرى از اميرمؤمنان(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «أيُّهَا النّاسُ الاْنَ الاْنَ مِنْ قَبْلِ النُّدَمِ وَ مِنْ قَبْلِ (أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَا عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِى جَنْبِ اللهِ) ; اى مردم هم اكنون هم اكنون (به پا خيزيد) پيش از آنكه (فرصت ها از دست برود و) پشيمان شويد و پيش از آنكه (به فرموده قرآن مجيد) كسى بگويد: افسوس بر من از كوتاهى هايى كه در اطاعت از فرمان خدا كردم».


  می پسندم        0 
















امضای کاربر : ye adam

خداروشکر



Thank GOD





 

گزارش پست !


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد
صفحه 1 از 2 < 1 2 > آخرین »



برچسب ها
حکمت ، تا ،

« حکمت 106 تا 112 | حکمت 120 تا 126 »

 











انجمن یاران منتظر

چت روم یاران منتظر

چت روم و انجمن مذهبی امام زمان



هم اکنون 06:01 پیش از ظهر