انجمن یاران منتظر

ختم قرآن



آخرین ارسال ها
پروژه کرونا(COVID 19) ..:||:.. لیست برنامه ختم قرآن یاران منتظر ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین امسال اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. تا حالا به لحظه تحویل سال 1450 فکر کردید!!؟؟ ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین سال 1395 اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. اگر بفهمید بیشتر از یک هفته دیگر زنده نیستید، چی کار می کنید؟! ..:||:.. **متن روز پدر و روز مرد** ..:||:.. الان چتونه؟ ..:||:.. 🔻هدیه‌ تحقیرآمیز کِندی ..:||:.. ღ ღ ღتبریک ازدواج به دوست خوبم هستی2013 جان عزیز ღ ღ ღ ..:||:..

نوار پیام ها
( یسنا : ▪️خــداحافظ مُــــحَرَّم 😭 نمى دانم سال دیگر دوباره تو را خواهم دید یا نه؟!... 🖤اما اگر وزیدى و از سَرِ کوى من گذشتى، سلامَم را به اربابم برسان... ◾️ بگو همیشه برایَت مشکى به تَن مى کرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجین شود!... ◾️بگو گرچه جوانى مى کرد، اما به سَرِ سوزنى ارادتش هم که شده، تو را از تَهِ دل دوست داشت... ◼️با چاى روضه تو و نذری ات، صفا مى کرد و سَرَش درد مى کرد براى نوکرى... 🏴 مُحَرَّم جان؛ تو را به خدا مى سپارم... و دلم شور مى زند براى \"صَفر\"ى که دارد از \"سَفَر\" مى رسد... # )     ( سینا : حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها): «ما جَعَلَ اللّه ُ بَعدَ غَدیرِخُمٍّ مِن حُجَّةٍ و لاعُذرٍ؛ خداوند پس از غدیرخم برای کسی حجّت و عذری باقی نگذاشت.» «دلائل الإمامَه، ص 122» )     ( فاطمه 1 : ای روح دو صد مسیح محتاج دَمَت زهرایی و خورشید غبار قدمت کی گفته که تو حرم نداری بانو؟ ای وسعت دل‌های شکسته، حَرَمت. (شهادت حضرت زهرا تسلیت باد) )     ( programmer : امام علی (ع):مردم سه گروهند: (1) دانشمندی خدایی، (2) دانش آموزی بر راه رستگاری (3) و پشه های دستخوش باد و طوفان و همیشه سرگردان، که از پی هر جنبنده و هر صدا می روند، و با وزش هر بادی، حرکت می کنند، نه از پرتو دانش، روشنی یافتند، و نه به پناهگاه استواری پناه گرفتند. )     ( programmer : امام علی ع : عاقل ترین مردم کسی است که عواقب کار را بیشتر بنگرد. )     ( programmer : امام علی (ع):دعوت کننده ای که فاقد عمل باشد مانند تیر اندازی است که کمان او زه ندارد. )     ( programmer : امام علی(ع): در فتنه ها همچون بچه شتر باش که نه پشت دارد تا بر آن سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر بدوشند )     ( سینا : هزارها سال از هبوط آدم بر سیاره‌ی زمین گذشته است و هنوز نبرد فی ما بین حق و باطل بر پهنه‌ی خاك جریان دارد، اگرچه دیگر دیری است كه شب دیجور ظلم از نیمه گذشته است و فجر اول سر رسیده و صبح نزدیك است. )     ( programmer : فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مه‌شکن لازم است که همان بصیرت است....(مقام معظم رهبری) )     ( سینا : یاران! شتاب كنید ، قافله در راه است . می گویند كه گناهكاران را نمی پذیرند ؟ آری ، گناهكاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند )     ( سینا : برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ**اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه) خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده! )     ( فاطمه 1 : ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن +++ چشمم به راه ماند بیا و شبی از این پس‌کوچه‌های خاکی قلبم عبور کن +++ آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن )     ( سینا : دود می خیزد ز خلوتگاه من کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟ با درون سوخته دارم سخن کی به پایان می رسد افسانه ام ؟ )    
مدیریت پیام ها


اگر این اولین بازدید شما از انجمن یاران منتظراست ، میبایست برای استفاده از کلیه امکانات انجمن عضو شوید و یا اگر عضو انجمن می باشید وارد شوید .


انجمن یاران منتظر » نهج البلاغه » حکمت ها » حکمت 120 تا 126



حکمت 120 تا 126

   حکمت 120 :   روانشناسى قبائل قريش(علمى، اجتماعى، تاريخى) وَ سُئِلَ [عليه السلام] عَنْ قُرَيْشٍ فَقَالَ أَمَّا بَنُو مَخْزُومٍ فَرَيْحَانَةُ قُرَيْشٍ نُحِبُّ حَدِيثَ رِجَالِهِمْ وَ النِّكَاحَ فِى نِسَائِهِمْ وَ أَمَّا بَنُو عَبْدِ شَمْسٍ فَأَبْعَدُهَا رَأْياً وَ أَمْنَعُهَا لِمَا وَرَاءَ ظُهُورِهَا وَ أَمَّا نَحْنُ فَأَبْذَلُ لِمَا فِى أَيْدِينَا وَ أَسْمَحُ عِنْدَ الْمَوْتِ بِنُفُوسِنَا وَ هُمْ أَكْثَرُ وَ أَمْكَرُ وَ أَنْكَرُ وَ نَحْنُ أَفْصَحُ وَ أَنْصَحُ وَ أَصْبَحُ . درود خدا بر او : (از امام دربارة قريش پرسيدند فرمود : ) اما بنى مخزوم ، گُل خوشبوى قريشند ، كه شنيدن سخن مردانشان
p;lj 120 jh 126


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد
صفحه 1 از 2 < 1 2 > آخرین »


اطلاعات نویسنده
شنبه ۳ امرداد ۱۳۹۴ ۰۲:۰۵ بعد از ظهر
عضو
rating
شماره عضویت : 1
حالت :
ارسال ها : 2117
محل سکونت : : مشهد
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1242
دعوت شدگان : 13
اعتبار کاربر : 28298
پسند ها : 3479
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 4639
وبسایت من : وبسایت من


مدال ها:4
مدال تخصص
مدال تخصص
مدال صندلی داغ
مدال صندلی داغ
مدال 3 سالگی عضویت
مدال 3 سالگی عضویت
کاربران برتر
کاربران برتر

|


 

 حکمت 120 :

  روانشناسى قبائل قريش(علمى، اجتماعى، تاريخى)

وَ سُئِلَ [عليه السلام] عَنْ قُرَيْشٍ فَقَالَ أَمَّا بَنُو مَخْزُومٍ فَرَيْحَانَةُ قُرَيْشٍ نُحِبُّ حَدِيثَ رِجَالِهِمْ وَ النِّكَاحَ فِى نِسَائِهِمْ وَ أَمَّا بَنُو عَبْدِ شَمْسٍ فَأَبْعَدُهَا رَأْياً وَ أَمْنَعُهَا لِمَا وَرَاءَ ظُهُورِهَا وَ أَمَّا نَحْنُ فَأَبْذَلُ لِمَا فِى أَيْدِينَا وَ أَسْمَحُ عِنْدَ الْمَوْتِ بِنُفُوسِنَا وَ هُمْ أَكْثَرُ وَ أَمْكَرُ وَ أَنْكَرُ وَ نَحْنُ أَفْصَحُ وَ أَنْصَحُ وَ أَصْبَحُ .

درود خدا بر او : (از امام دربارة قريش پرسيدند فرمود : )

اما بنى مخزوم ، گُل خوشبوى قريشند ، كه شنيدن سخن مردانشان ، و ازدواج با زنانشان را دوست داريم ؛ اما بنى عبد شمس (28) بد انديش تر و بخيل تر مى باشند ، و اما ما (بنى هاشم) آنچه در دست داريم بخشنده تر ، و براى جانبازى در راه دين سخاوتمندتريم . آن ها شمارشان بيشتر اما فريبكارتر و زشت روى ترند و ما گوياتر و خيرخواه تر و خوش روى تريم.





ویرایش موضوع توسط : admin
در تاریخ : شنبه ۳ امرداد ۱۳۹۴ ۱۰:۳۸ بعد از ظهر



















  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر


    * پاسخ با بیشترین پسند
  1. پسندها :2 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  2. پسندها :2 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  3. پسندها :2 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  4. پسندها :1 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  5. پسندها :1 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 120 تا 126
یکشنبه ۴ امرداد ۱۳۹۴ ۰۶:۵۳ قبل از ظهر نمایش پست [1]
عضو
rating
شماره عضویت : 1
حالت :
ارسال ها : 2117
محل سکونت : : مشهد
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1242
دعوت شدگان : 13
اعتبار کاربر : 28298
پسند ها : 3479
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 4639
وبسایت من : وبسایت من




 

 حکمت 121 :

  روانشناسى قبائل قريش(علمى، اجتماعى، تاريخى)

وَ قَالَ [عليه السلام] شَتَّانَ مَا بَيْنَ عَمَلَيْنِ عَمَلٍ تَذْهَبُ لَذَّتُهُ وَ تَبْقَى تَبِعَتُهُ وَ عَمَلٍ تَذْهَبُ مَئُونَتُهُ وَ يَبْقَى أَجْرُهُ .

درود خدا بر او ، فرمود :

چقدر فاصلة بين دو عمل دور است : عملى كه لذتش مى رود و كيفر آن مى ماند ، و عملى كه رنج آن مى گذرد و پاداش آن ماندگار است





  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 120 تا 126
سه شنبه ۶ امرداد ۱۳۹۴ ۰۳:۵۲ قبل از ظهر نمایش پست [2]
عضو
rating
شماره عضویت : 1
حالت :
ارسال ها : 2117
محل سکونت : : مشهد
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1242
دعوت شدگان : 13
اعتبار کاربر : 28298
پسند ها : 3479
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 4639
وبسایت من : وبسایت من




 

 حکمت 122 :

  عبرت از مرگ ياران(اخلاقى، اجتماعى)

وَ تَبِعَ جِنَازَةً فَسَمِعَ رَجُلًا يَضْحَكُ فَقَالَ كَأَنَّ الْمَوْتَ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا كُتِبَ وَ كَأَنَّ الْحَقَّ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا وَجَبَ وَ كَأَنَّ الَّذِى نَرَى مِنَ الْأَمْوَاتِ سَفْرٌ عَمَّا قَلِيلٍ إِلَيْنَا رَاجِعُونَ نُبَوِّئُهُمْ أَجْدَاثَهُمْ وَ نَأْكُلُ تُرَاثَهُمْ كَأَنَّا مُخَلَّدُونَ بَعْدَهُمْ ثُمَّ قَدْ نَسِينَا كُلَّ وَاعِظٍ وَ وَاعِظَةٍ وَ رُمِينَا بِكُلِّ فَادِحٍ وَ جَائِحَةٍ .

درود خدا بر او : (در پى جنازه اى مى رفت و شنيد كه مردى مى خندد.) ، فرمود :

گويى مرگ بر غير ما نوشته شده ، و حق بر غير ما واجب گرديد ، و گويا اين مردگان مسافرانى هستند كه به زودى باز مى گردند ، در حالى كه بدن هايشان را به گورها مى سپاريم ، و ميراثشان را مى خوريم . گويا ما پس از مرگ آنان جاودانه ايم !!! آيا چنين است ، كه اندرز هر پند دهنده اى از زن و مرد را فراموش مى كنيم و در حالى كه نشانة تيرهاى بلا و آفات قرار گرفته ايم ؟





  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 120 تا 126
سه شنبه ۶ امرداد ۱۳۹۴ ۰۳:۵۵ قبل از ظهر نمایش پست [3]
عضو
rating
شماره عضویت : 1
حالت :
ارسال ها : 2117
محل سکونت : : مشهد
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1242
دعوت شدگان : 13
اعتبار کاربر : 28298
پسند ها : 3479
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 4639
وبسایت من : وبسایت من




 

 حکمت 123 :

  الگوهاى كامل انسانيت (اخلاقى)

وَ قَالَ [عليه السلام] طُوبَى لِمَنْ ذَلَّ فِى نَفْسِهِ وَ طَابَ كَسْبُهُ وَ صَلَحَتْ سَرِيرَتُهُ وَ حَسُنَتْ خَلِيقَتُهُ وَ أَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مَالِهِ وَ أَمْسَكَ الْفَضْلَ مِنْ لِسَانِهِ وَ عَزَلَ عَنِ النَّاسِ شَرَّهُ وَ وَسِعَتْهُ السُّنَّةُ وَ لَمْ يُنْسَبْ إلَى الْبِدْعَةِ .
قال الرضى أقول و من الناس من ينسب هذا الكلام إلى رسول الله ص و كذلك الذى قبله .

درود خدا بر او ، فرمود :

خوشا به حال آن كس كه خود را كوچك مى شمارد ، و كسب و كار او پاكيزه است ، و جانش پاك ، و اخلاقش نيكوست ، مازاد بر مصرف زندگى را در راه خدا بخشش مى كند ، و زبان را از زياده گويى باز مى دارد و آزار او به مردم نمى رسد و سنّت پيامبر (ص) او را كفايت كرده ، بدعتى در دين خدا نمى گذارد .( برخى حكمت 123 و 122 را از پيامبر (ص) نقل كرده اند)





ویرایش ارسال توسط : admin
در تاریخ : چهارشنبه ۷ امرداد ۱۳۹۴ ۰۹:۱۲ بعد از ظهر



  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 120 تا 126
چهارشنبه ۷ امرداد ۱۳۹۴ ۰۹:۱۴ بعد از ظهر نمایش پست [4]
عضو
rating
شماره عضویت : 1
حالت :
ارسال ها : 2117
محل سکونت : : مشهد
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1242
دعوت شدگان : 13
اعتبار کاربر : 28298
پسند ها : 3479
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 4639
وبسایت من : وبسایت من




 

 حکمت 124 :

  روانشناسى زن و مرد (علمى، اخلاقى)

وَ قَالَ [عليه السلام] غَيْرَةُ الْمَرْأَةِ كُفْرٌ وَ غَيْرَةُ الرَّجُلِ إِيمَانٌ .

درود خدا بر او ، فرمود :

غيرت زن ، كفر آور ، و غيرت مرد نشانة ايمان اوست.





  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 120 تا 126
پنجشنبه ۸ امرداد ۱۳۹۴ ۱۰:۴۶ بعد از ظهر نمایش پست [5]
عضو
rating
شماره عضویت : 1
حالت :
ارسال ها : 2117
محل سکونت : : مشهد
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1242
دعوت شدگان : 13
اعتبار کاربر : 28298
پسند ها : 3479
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 4639
وبسایت من : وبسایت من




 

 حکمت 125 :

  امام و شناساندن اسلام(معنوي، اعتقادى)

وَ قَالَ [عليه السلام] لَأَنْسُبَنَّ الْإِسْلَامَ نِسْبَةً لَمْ يَنْسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِى الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ وَ التَّسْلِيمُ هُوَ الْيَقِينُ وَ الْيَقِينُ هُوَ التَّصْدِيقُ وَ التَّصْدِيقُ هُوَ الْإِقْرَارُ وَ الْإِقْرَارُ هُوَ الْأَدَاءُ وَ الْأَدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ .

درود خدا بر او ، فرمود :

اسلام را چنان مى شناسانم كه پيش از من كسى آنگونه معرفى نكرده باشد . اسلام همان تسليم در برابر خدا و تسليم همان يقين داشتن و يقين اعتقاد راستى ، و باور راستين همان اقرار درست و اقرار درست انجام مسئوليت ها ، و انجام مسؤوليت ها همان عمل كردن به احكام دين است





  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 120 تا 126
جمعه ۹ امرداد ۱۳۹۴ ۱۲:۴۲ قبل از ظهر نمایش پست [6]
عضو
rating
شماره عضویت : 1
حالت :
ارسال ها : 2117
محل سکونت : : مشهد
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1242
دعوت شدگان : 13
اعتبار کاربر : 28298
پسند ها : 3479
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 4639
وبسایت من : وبسایت من




 

 حکمت 126 :

  شگفتى ضد ارزش ها (اخلاقى،اجتماعى،اعتقادى)

وَ قَالَ [عليه السلام] عَجِبْتُ لِلْبَخِيلِ يَسْتَعْجِلُ الْفَقْرَ الَّذِى مِنْهُ هَرَبَ وَ يَفُوتُهُ الْغِنَى الَّذِى إِيَّاهُ طَلَبَ فَيَعِيشُ فِى الدُّنْيَا عَيْشَ الْفُقَرَاءِ وَ يُحَاسَبُ فِى الْآخِرَةِ حِسَابَ الْأَغْنِيَاءِ وَ عَجِبْتُ لِلْمُتَكَبِّرِ الَّذِى كَانَ بِالْأَمْسِ نُطْفَةً وَ يَكُونُ غَداً جِيفَةً وَ عَجِبْتُ لِمَنْ شَكَّ فِى اللَّهِ وَ هُوَ يَرَى خَلْقَ اللَّهِ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ نَسِيَ الْمَوْتَ وَ هُوَ يَرَى الْمَوْتَى وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَنْكَرَ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى وَ هُوَ يَرَى النَّشْأَةَ الْأُولَى وَ عَجِبْتُ لِعَامِرٍ دَارَ الْفَنَاءِ وَ تَارِكٍ دَارَ الْبَقَاءِ .

درود خدا بر او ، فرمود :

 در شگفتم از بخيل : به سوى فقرى مى شتابد كه از آن مى گريزد ، و سرمايه اى را از دست مى دهد كه براى آن تلاش مى كند در دنيا چون تهيدستان زندگى مى كند ، اما در آخرت چون سرمايه داران محاكمه مى شود . و در شگفتم از متكبرى كه ديروز نقطه اى بر ارزش ، و فردا مردارى گنديده خواهد بود ؛ و در شگفتم از آن كس كه آفرينش پديده ها را مى نگرد و در وجود خدا ترديد دارد! و در شگفتم از آن كس كه مردگان را مى بيند و مرگ را از ياد برده است ، و در شگفتم از آن كس كه پيدايش دوباره را انكار مى كند در حالى كه پيدايش آغازين را مى نگرد و در شگفتم از آن كس كه خانه نابودشدنى ، را آباد مى كند اما جايگاه هميشگى را از ياد برده است





  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 120 تا 126
سه شنبه ۱۳ امرداد ۱۳۹۴ ۱۱:۱۰ قبل از ظهر نمایش پست [7]
عضو
rating
شماره عضویت : 2179
حالت :
ارسال ها : 1483
محل سکونت : : هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 379
اعتبار کاربر : 14272
پسند ها : 1053
حالت من :  Shad.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (14).jpg
تشکر شده : 1280



نوشته شده توسط : admin »


 

 حکمت 120 :

  روانشناسى قبائل قريش(علمى، اجتماعى، تاريخى)

وَ سُئِلَ [عليه السلام] عَنْ قُرَيْشٍ فَقَالَ أَمَّا بَنُو مَخْزُومٍ فَرَيْحَانَةُ قُرَيْشٍ نُحِبُّ حَدِيثَ رِجَالِهِمْ وَ النِّكَاحَ فِى نِسَائِهِمْ وَ أَمَّا بَنُو عَبْدِ شَمْسٍ فَأَبْعَدُهَا رَأْياً وَ أَمْنَعُهَا لِمَا وَرَاءَ ظُهُورِهَا وَ أَمَّا نَحْنُ فَأَبْذَلُ لِمَا فِى أَيْدِينَا وَ أَسْمَحُ عِنْدَ الْمَوْتِ بِنُفُوسِنَا وَ هُمْ أَكْثَرُ وَ أَمْكَرُ وَ أَنْكَرُ وَ نَحْنُ أَفْصَحُ وَ أَنْصَحُ وَ أَصْبَحُ .

درود خدا بر او : (از امام دربارة قريش پرسيدند فرمود : )

اما بنى مخزوم ، گُل خوشبوى قريشند ، كه شنيدن سخن مردانشان ، و ازدواج با زنانشان را دوست داريم ؛ اما بنى عبد شمس (28) بد انديش تر و بخيل تر مى باشند ، و اما ما (بنى هاشم) آنچه در دست داريم بخشنده تر ، و براى جانبازى در راه دين سخاوتمندتريم . آن ها شمارشان بيشتر اما فريبكارتر و زشت روى ترند و ما گوياتر و خيرخواه تر و خوش روى تريم.






شرح و تفسير ويژگى هاى قبايل قريش اين كلام حكيمانه در پاسخ كسى بيان شد كه از امام(عليه السلام) درباره ويژگى هاى قبايل قريش سؤال كرد امام(عليه السلام)نيز به سه قبيله معروف آنها («بنو مخزوم»، «بنو عبد شمس» و «بنو هاشم») اشاره كرد و ويژگى هاى روحى و جسمى آنها را بر شمرد و در واقع به عنوان يك روان شناس ماهر در عبارات كوتاهى سجاياى آنها را بررسى كرد»; (وَ سُئِلَ(عليه السلام) عَنْ قُرَيْش). نخست در پاسخ اين سؤال ـ سؤال درباره طايفه قريش ـ از قبيله «بنى مخزوم» سخن مى گويد و مى فرمايد: «اما بنى مخزوم گل هاى قبيله قريش اند كه ما دوست داريم با مردانشان هم سخن شويم و با زنانشان ازدواج كنيم»; (فَقَالَ أَمَّا بَنُو مَخْزُوم فَرَيْحَانَةُ قُرَيْش، نُحِبُّ حَدِيثَ رِجَالِهِمْ، وَالنِّكَاحَ فِي نِسَائِهِمْ). «مخزوم» جد اين قبيله فرزند «يقظة بن مرة» بود. و اين طايفه به پاكيزگى و برخورد خوب و حسن معاشرت معروف بودند. امام(عليه السلام)نيز همين اوصافشان را ستود نه اوصاف معنوى و اخلاقى ديگر را و مى دانيم كه «ابو جهل» معروف، «وليد» و دودمان «مغيره» از دشمنان سرسخت اسلام از اين قبيله بودند كه شأن نزول بعضى از آيات قرآن مسائل مربوط به آنها را تشكيل مى دهد; از جمله در شأن نزول آيات (ذَرْنِى وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيداً * وَجَعَلْتُ لَهُ مَالا مَّمْدُوداً ...) گفته اند كه اين آيات درباره «وليد بن مغيره» ى معروف است كه تصميم داشت با قرآن معارضه كند. و آيه شريفه (ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ) درباره «ابو جهل» نازل شده كه مذمت شديدى در اين آيات از هر دو به چشم مى خورد. سپس امام(عليه السلام) به سراغ معرفى طايفه «بنى عبد شمس» مى رود كه «ابو سفيان»، «معاويه» و «بنى اميه» از اين قبيله اند، مى فرمايد: «اما طائفه بنى عبد شمس از همه بدانديش تر و بخيل ترند»; (وَأَمَّا بَنُو عَبْدِ شَمْس فَأَبْعَدُهَا رَأْياً، وَأَمْنَعُهَا لِمَا وَرَاءَ ظُهُورِهَا). جمله «أَبْعَدُهَا رَأْياً» و «أَمْنَعُهَا لِمَا وَرَاءَ ظُهُورِهَا» گاه به شكل مدح تفسير شده به اين گونه كه آنها داراى افكارى عميق و دورنگرند و نسبت به آنچه در اختيار دارند شجاعانه دفاع مى كنند و گاه به صورت دو وصف مذموم تفسير شده و جمله «أَبْعَدُهَا رَأْياً» يعنى دورترين قبايل قريش از حقند و «أَبْعَدُهَا رَأْياً» و «أَمْنَعُهَا لِمَا وَرَاءَ ظُهُورِهَا» به اين معنا تفسير شده كه آنها بخيل ترين افرادند نسبت به چيزهايى كه در اختيار دارند. با توجه به شواهد و قراين تاريخى و وجود افرادى همچون «ابو سفيان»، «معاويه» و «بنى اميه» در ميان آنها، تفسير دوم مناسب تر به نظر مى رسد و جمله «امكر» و «انكر» كه بعدا خواهد آمد نيز شاهد اين مدعاست. آن گاه امام(عليه السلام) از بنى هاشم ياد كرده، مى فرمايد: «اما ما (طايفه بنى هاشم) از همه آنها به آنچه در دست داريم بخشنده تر و به هنگام بذل جان از همه سخاوتمندتريم، جمعيت آنها بيشتر و مكرشان فزون تر و زشت ترند و ما فصيح تر و دلسوزتر و زيباتريم»; (وَأَمَّا نَحْنُ فَأَبْذَلُ لِمَا فِي أَيْدِينَا، وَأَسْمَحُ عِنْدَ الْمَوْتِ بِنُفُوسِنَا، وَهُمْ أَكْثَرُ وَأَمْكَرُ وَأَنْكَرُ، وَنَحْنُ أَفْصَحُ وَأَنْصَحُ وَأَصْبَحُ). فصاحت بنى هاشم نمونه بارز آن در پيغمبر اكرم و اميرمؤمنان(عليهما السلام)و خطبه هاى نهج البلاغه و نامه ها و كلمات قصار آن كاملاً نمودار است. دعاى عرفه امام حسين(عليه السلام) و دعاهاى صحيفه سجاديه نيز نمونه هاى ديگرى از اين فصاحت بى بديل است. خيرخواهى آنها درباره اسلام تا آنجا بود كه تا پاى جان ايستادند و همه چيز را براى حفظ اسلام در صحنه هايى همچون كربلا و غير آن فدا كردند. زيبايى صورت آنها در تواريخ كاملاً منعكس است. بذل و بخشش آنان در زندگى امير مؤمنان كه هزار برده را با دسترنج خود آزاد كرد و در ركوع نماز انگشتر گران قيمتى را به سائل داد و آيه در مدح او نازل شد و در زندگى بانوى اسلام فاطمه زهرا(عليها السلام) كه پيراهن شب زفافش را به سائل تقديم كرد و در زندگى امام حسن(عليه السلام) كه در طول عمر خود چند بار تمام اموالش را ميان خود و نيازمندان تنصيف نمود و همچنين در زندگى امام صادق(عليه السلام) كه بخشى از اموال خود را به دست يكى از شيعيان سپرده بود تا اگر اختلافى در ميان شيعيان در باره مسائل مالى ببيند مبلغ مورد اختلاف را از اموال او بپردازد و ميان آنها صلح و صفا برقرار سازد معروف است. كوتاه سخن اين كه تاريخ اسلام كه به دست دوست و دشمن نوشته شده شاهد گوياى سخنان فشرده و پرمعنايى است كه امام(عليه السلام) در اين كلام حكمت آميز خود بيان فرموده است. در اينجا اين سؤال مطرح مى شود كه چگونه امام(عليه السلام) قبيله اى را به طور عموم زير سؤال مى برد و آنها را آشكارا مذمت و نكوهش مى كند در حالى كه از نظر شرع اسلام چنين كارى مناسب به نظر نمى رسد. پاسخ اين سؤال روشن است. اولاً اين گونه حكم هاى عام ناظر به عموم نيست، بلكه ناظر به غالب افراد است. مثلاً وقتى مى گوييم: جوانان جسور و سركش اند مفهومش اين نيست كه همه بدون استثنا چنين اند و يا اين سخن كه پيران پخته و پرتجربه اند دليل وجود اين صفت در تمام افراد كهن سال نيست. ثانياً ابراز صفات مخفى و پنهان اشكال دارد اما صفات آشكار كه افراد نمونه هاى آن را در اين قبايل آشكارا ديده بودند، بيان آن بى اشكال است; مثلا در طايفه بنى عبد شمس چهره هايى همچون «ابو سفيان» و فرزندانش و همچون همسر آلوده و زشت كارش «هند» را مى ديدند. سؤال ديگر اينكه در عصر جاهليت، عرب به افراد قبيله خود افتخار مى كردند و حتى كثرت جمعيت خود را به رخ ديگرى مى كشيدند; ولى با ظهور اسلام اين تفاخر به انساب جاهلى از ميان رفت. چگونه امير مؤمنان على(عليه السلام) در اينجا ويژگى هاى قبايل قريش و برترى بنى هاشم را بيان مى كند؟ پاسخ آن است كه عرب جاهلى بر ارزش هاى اخلاقى تكيه نمى كرد، بلكه روى تعداد و كثرت و پاره اى از صفات زشت مانند غارت گر بودن تكيه داشت و اصولاً دفاع از قبيله، دفاعى بى چون و چرا و بى قيد و شرط و تعصب آميز بود نه براى ارزش هاى اخلاقى آنها. امام(عليه السلام) نيز در اينجا تكيه بر ويژگى هاى اخلاقى مى كند. * * * بارالها! تو را سپاس مى گوييم كه توفيق رحمت فرمودى دوازدهمين جلد شرح نهج البلاغه مولاى متقيان اميرمؤمنان على(عليه السلام) را مقارن ايام غدير به پايان رسانديم و از غدير پرفيض كلمات حكيمانه آن حضرت خود و ديگران را سيراب كرديم. خداوندا! توفيق عمل به اين سخنان نورانى را نيز مرحمت فرما و عنايت خود را كامل بگردان. آمين يا رب العالمين پايان جلد دوازدهم ذى الحجة 1430 مطابق آذر ماه 1388

بنی عبد شمس (بد) شجره :




شجره نامه قبیله قریش:






  می پسندم        0 
















امضای کاربر : ye adam

خداروشکر



Thank GOD





 

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 120 تا 126
چهارشنبه ۱۴ امرداد ۱۳۹۴ ۰۷:۵۱ بعد از ظهر نمایش پست [8]
عضو
rating
شماره عضویت : 2179
حالت :
ارسال ها : 1483
محل سکونت : : هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 379
اعتبار کاربر : 14272
پسند ها : 1053
حالت من :  Shad.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (14).jpg
تشکر شده : 1280



نوشته شده توسط : admin »


 

 حکمت 121 :

  روانشناسى قبائل قريش(علمى، اجتماعى، تاريخى)

وَ قَالَ [عليه السلام] شَتَّانَ مَا بَيْنَ عَمَلَيْنِ عَمَلٍ تَذْهَبُ لَذَّتُهُ وَ تَبْقَى تَبِعَتُهُ وَ عَمَلٍ تَذْهَبُ مَئُونَتُهُ وَ يَبْقَى أَجْرُهُ .

درود خدا بر او ، فرمود :

چقدر فاصلة بين دو عمل دور است : عملى كه لذتش مى رود و كيفر آن مى ماند ، و عملى كه رنج آن مى گذرد و پاداش آن ماندگار است






در اين كلام نورانى اشاره به تفاوت اعمال خيرى كه مورد رضاى خداست و لذات و هوسرانى هاى ناپايدار دنيا كرده مى فرمايد: «اين دو عمل چقدر با هم متفاوتند: عملى كه لذتش مى رود و عواقب سوء آن باقى مى ماند و عملى كه زحمتش مى رود و اجر و پاداشش باقى است»; (شَتَّانَ مَا بَيْنَ عَمَلَيْنِ عَمَل تَذْهَبُ لَذَّتُهُ وَتَبْقَى تَبِعَتُهُ وَعَمَل تَذْهَبُ مَؤُونَتُهُ وَيَبْقَى أَجْرُهُ). در ميان كارهاى نيك و بد و اعمال حسنه و سيئه ـ با اين كه هر كدام جنبه مثبت و منفى دارند ـ اين تفاوت آشكار ديده مى شود; اعمال گناه آلود داراى لذتى موقتى و ناپايدار است كه به زودى زايل مى گردد ولى عواقب بد آن هم در دنيا و هم در آخرت دامان انسان را مى گيرد. مثلاً انسانى براى برخوردارى از لذتى آنى به شراب پناه مى برد. ممكن است اين ماده مخدر ساعتى او را از غم و اندوه تهى كند و در نشئه اى لذت بخش فرو برد; اما به زودى پايان مى يابد و آثار سوء آن در تمام اعضاى بدن او تدريجاً ظاهر مى شود و در آخرت نيز از شراب طهور بهشتى و نوشيدن آب كوثر محروم مى گردد. ولى به عكس، انسانى كه به سراغ بندگى خدا مى رود و در ميدان جهاد با نفس و جهاد با دشمن حاضر مى شود، هر چند با مشكلاتى روبرو مى گردد; اما اين مشكلات تدريحا از بين مى رود و اجر و پاداش دنيوى و اخروى آن باقى مى ماند. اين همان چيزى است كه قرآن به آن اشاره كرده مى فرمايد: «(مَا عِنْدَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِنْدَ اللهِ بَاق); آنچه نزد شماست از ميان مى رود، و آنچه نزد خداست باقى مى ماند». هوس رانى و شهوت رانى همچون كف هاى روى آب است كه «(فَيَذْهَبُ جُفَاءً); سرانجام كف ها به بيرون پرتاب مى شوند» و اعمال نيك همچون آب زلال كه به مصداق «(وَأَمَّا مَا يَنفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِى الاَْرْضِ); ولى آنچه به مردم سود مى رساند (= آب يا فلزّ خاص) در زمين مى ماند» باقى و برقرار خواهد بود. در خطبه 176 نيز اين جمله را خوانديم كه امام از رسول خدا(صلى الله عليه وآله)نقل مى كند: «إنَّ الْجَنَّةَ حُفَّتْ بِالْمَكارِهِ وَإِنَّ النّارَ حُفَّتْ بِالشَّهَواتِ; بهشت در ميان ناراحتى ها احاطه شده و دوزخ در ميان شهوات»






 


  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : ye adam

خداروشکر



Thank GOD





 

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 120 تا 126
چهارشنبه ۲۱ امرداد ۱۳۹۴ ۱۱:۳۴ قبل از ظهر نمایش پست [9]
عضو
rating
شماره عضویت : 2179
حالت :
ارسال ها : 1483
محل سکونت : : هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 379
اعتبار کاربر : 14272
پسند ها : 1053
حالت من :  Shad.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (14).jpg
تشکر شده : 1280



نوشته شده توسط : admin »


 

 حکمت 122 :

  عبرت از مرگ ياران(اخلاقى، اجتماعى)

وَ تَبِعَ جِنَازَةً فَسَمِعَ رَجُلًا يَضْحَكُ فَقَالَ كَأَنَّ الْمَوْتَ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا كُتِبَ وَ كَأَنَّ الْحَقَّ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا وَجَبَ وَ كَأَنَّ الَّذِى نَرَى مِنَ الْأَمْوَاتِ سَفْرٌ عَمَّا قَلِيلٍ إِلَيْنَا رَاجِعُونَ نُبَوِّئُهُمْ أَجْدَاثَهُمْ وَ نَأْكُلُ تُرَاثَهُمْ كَأَنَّا مُخَلَّدُونَ بَعْدَهُمْ ثُمَّ قَدْ نَسِينَا كُلَّ وَاعِظٍ وَ وَاعِظَةٍ وَ رُمِينَا بِكُلِّ فَادِحٍ وَ جَائِحَةٍ .

درود خدا بر او : (در پى جنازه اى مى رفت و شنيد كه مردى مى خندد.) ، فرمود :

گويى مرگ بر غير ما نوشته شده ، و حق بر غير ما واجب گرديد ، و گويا اين مردگان مسافرانى هستند كه به زودى باز مى گردند ، در حالى كه بدن هايشان را به گورها مى سپاريم ، و ميراثشان را مى خوريم . گويا ما پس از مرگ آنان جاودانه ايم !!! آيا چنين است ، كه اندرز هر پند دهنده اى از زن و مرد را فراموش مى كنيم و در حالى كه نشانة تيرهاى بلا و آفات قرار گرفته ايم ؟







خانه پرگندم و یک جو نفرستاده به گور

برگ مرگت چو غم برگ زمستانی نیست

ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند

بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست

آخری نیست تمنای سر و سامان را

سر و سامان به از بیسر و سامانی نیست

 به يقين خنديدن كسى در تشييع جنازه آن هم با صداى بلند كه به گوش مولا على(عليه السلام)برسد نشانه نهايت غفلت و بى خبرى از سرنوشت خويش و مسئوليت هايى است كه در اين جهان دارد. به همين دليل اين بزرگ معلم اخلاق و بيدار كننده غافلان و بى خبران با سه تشبيه به آن شخص و امثال او هشدار دارد: تشبيه اول: كار تو مثل اين است كه گمان مى كنى مرگ مال ديگران است و تو حيات جاويدان دارى. روزى جنازه تو را نيز بر مى دارند و تشييع كنندگان تو را به سوى آرامگاه ابدى ات مى برند. آيا دوست دارى آن روز دوستانت در تشييع جنازه تو بخندند؟ دوم: آيا «حق» ـ به معناى وظايف واجب و مسئوليت هاى الهى و وجدانى ـ مخصوص ديگران است و تو مستثنا هستى و يا اين كه تمام حقوق واجبه را ادا كرده اى و الان خوشحالى و مى خندى؟ سوم: آيا گمان مى برى تشييع جنازه مانند بدرقه مسافرانى است كه به زودى به سوى تو باز مى گردند؟ گرچه چند روزى رنج فراق را تحمل مى كنى ولى به هنگام بازگشت شادى زائد الوصفى جاى آن را پر مى كند؟ در حالى كه سفر مرگ، سفرى است كه هرگز بازگشتى در آن نبوده و نخواهد بود و رنج فراق و جدايى از عزيزان از دست رفته جاويدان است. با اين حال چه جاى خنديدن است. سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين بحث به تعبيرات تكان دهنده ديگرى پرداخته و مى فرمايد: «ما آنها را در قبرشان جاى مى دهيم و ميراث آنها را مى خوريم (و چنان غافل و بى خبريم كه) گويى بعد از آنها جاودانه مى مانيم»; (نُبَوِّئُهُمْ أَجْدَاثَهُمْ، وَنَأْكُلُ تُرَاثَهُمْ، كَأَنَّا مُخَلَّدُونَ بَعْدَهُمْ). غافل از اين كه فردا نيز ديگران ما را در قبرهايمان جاى مى دهند و ميراثمان را در ميان خود تقسيم مى كنند و اين روند همچنان ادامه مى يابد و هر كسى چند روزى نوبت اوست و به گفته شاعر: هر كه آمد عمارتى نو ساخت *** رفت و منزل به ديگرى پرداخت هنگامى كه در مجلس يادبود و به اصطلاح فاتحه براى يكى از دوستان يا عزيزانمان شركت مى كنيم بايد در همان حال به اين فكر باشيم كه روزى هم چنين مجلسى براى ما مى گيرند و دوستان و بستگان ما در آن به فاتحه خوانى براى ما مشغول مى شوند، بنابراين از هم اكنون بايد به فكر آن روز باشيم نه اين كه خنده مستانه سر دهيم و همه اين واقعيت ها را به دست فراموشى بسپاريم. افراد غافل و بى خبرى هستند كه چون نام مرگ برده مى شود فورا مى گويند: بس كنيد. خدا چنان روزى را نياورد. و يا چون از كنار قبرستان رد مى شوند روى خود را بر مى گردانند! فارغ از اين كه اگر ما از مرگ غافل شويم او از ما غافل نمى شود و به گفته امام(عليه السلام): «وَكَيْفَ غَفْلَتُكُمْ عَمّا لَيْسَ يُغْفِلُكُمْ، وَطَمَعُكُمْ فِيمَنْ لَيْسَ يُمْهِلُكُمْ; چگونه غافل مى شويد از چيزى كه هرگز از شما غافل نمى شود و چگونه طمع داريد در چيزى كه هيچ گاه به شما مهلت نمى دهد». سليمان پيغمبر بزرگ خدا با آن همه قدرتى كه داشت به هنگام پايان عمر فرشته مرگ لحظه اى به او مهلت نداد كه از حال ايستاده بنشيند و در همان جا روح او را گرفت و با خود برد و جسم بى جان بعد از آنكه موريانه عصايى را كه بر آن تكيه كرده بود خورد، به زمين افتاد با اين حال ما چه انتظارى داريم. در پايان اين كلام حكمت آميز، امام(عليه السلام) براى بيدار ساختن آن شخص غافل كه در تشييع جنازه بلند مى خنديد و كسانى كه همچون او فكر مى كنند فرمود: «بعد از اينها ما هر واعظ و اندرز دهنده اى را فراموش كرديم در حالى كه هدف مسائل سنگين و آفات نابود كننده قرار گرفتيم (با اين حال چه جاى غفلت و فراموشى است؟)»; (ثُمَّ قَدْ نَسِينَا كُلَّ وَاعِظ وَوَاعِظَة، وَرُمِينَا بِكُلِّ فَادِح وَجَائِحَة!). تعبير به «وَاعِظ وَوَاعِظَة» براى تعميم و گسترش است، زيرا بعضى از حوادث مانند موت از آن به عنوان واعظ تعبير مى شود و بعضى مانند آفت ها و بليه ها به عنوان واعظه از آن تعبير مى كنيم. آرى همه آنها به روشنى ما را اندرز مى دهند كه بيدار باشيد و به پايان زندگى خود و وظائفى بينديشند كه در برابر آن داريد. به خصوص اين كه معلوم نيست فردا چه كسى از ما باشد و چه كسى نباشد. واژه «فادح» در اصل به معناى شىء سنگين است سپس به هر حادثه اى كه بر جسم و جان انسان سنگينى كند اطلاق شده است. واژه «جائحة» به معناى امور نابود كننده است، لذا اين دو نسبت به يكديگر از قبيل اقل و اكثر هستند. آشكارترين واعظ همان حادثه مرگ است كه هر روز براى دوست و آشنايى رخ مى دهد. مخصوصاً در زمان ما، صفحه حوادث جرايد و تسليت ها همه روز پر است از خبر فوت گروهى كه ديروز در ميان ما مى زيستند و امروز به ديار مردگان رفته اند. امام اميرمؤمنان على(عليه السلام) در نهج البلاغه مى فرمايد: «فَكَفى واعِظاً بِمَوْتى عايَنْتُمُوهُمْ، حُمِلُوا اِلى قُبُورِهِمْ غَيْرَ راكِبِينَ; اين واعظ براى شما كافى است كه همه روز مردگانى را مى نگريد كه آن ها را به سوى گورهايشان مى برند بى آنكه خودشان بخواهند». در روايات متعددى اين تعبير از پيشوايان معصوم(عليهم السلام) نقل شده است: «كَفى بِالْمَوْتِ واعِظاً; براى وعظ و اندرزِ انسان ها مرگ كافى است»





  می پسندم        0 
















امضای کاربر : ye adam

خداروشکر



Thank GOD





 

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 120 تا 126
پنجشنبه ۲۲ امرداد ۱۳۹۴ ۱۰:۲۴ قبل از ظهر نمایش پست [10]
عضو
rating
شماره عضویت : 2179
حالت :
ارسال ها : 1483
محل سکونت : : هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 379
اعتبار کاربر : 14272
پسند ها : 1053
حالت من :  Shad.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (14).jpg
تشکر شده : 1280



نوشته شده توسط : admin »


 

 حکمت 123 :

  الگوهاى كامل انسانيت (اخلاقى)

وَ قَالَ [عليه السلام] طُوبَى لِمَنْ ذَلَّ فِى نَفْسِهِ وَ طَابَ كَسْبُهُ وَ صَلَحَتْ سَرِيرَتُهُ وَ حَسُنَتْ خَلِيقَتُهُ وَ أَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مَالِهِ وَ أَمْسَكَ الْفَضْلَ مِنْ لِسَانِهِ وَ عَزَلَ عَنِ النَّاسِ شَرَّهُ وَ وَسِعَتْهُ السُّنَّةُ وَ لَمْ يُنْسَبْ إلَى الْبِدْعَةِ .
قال الرضى أقول و من الناس من ينسب هذا الكلام إلى رسول الله ص و كذلك الذى قبله .

درود خدا بر او ، فرمود :

خوشا به حال آن كس كه خود را كوچك مى شمارد ، و كسب و كار او پاكيزه است ، و جانش پاك ، و اخلاقش نيكوست ، مازاد بر مصرف زندگى را در راه خدا بخشش مى كند ، و زبان را از زياده گويى باز مى دارد و آزار او به مردم نمى رسد و سنّت پيامبر (ص) او را كفايت كرده ، بدعتى در دين خدا نمى گذارد .( برخى حكمت 123 و 122 را از پيامبر (ص) نقل كرده اند)






نرسد از تو گر به کس آزار
نشوی از گناه سنگین بار
عاقل است آن کسی که بشمارد
کمی ِ خیر غیر را بسیار

 
شرح و تفسير خوشا به حال آنها اين كلام حكيمانه خواه دنباله كلام پيشين باشد يا كلامى مستقل، شرح كوتاه و پرمعنايى از صفات سعادت مندان خوش بخت است كه در ضمن هشت وصف بيان شده است. نخست مى فرمايد: «خوشا به حال كسى كه در نزد خود كوچك (و متواضع) است (و در نظر مردم بزرگ و عزيز)»; (طُوبَى لِمَنْ ذَلَّ فِي نَفْسِهِ). امام(عليه السلام) نخستين وصف را همان تواضع و فروتنى ذكر كرده است، زيرا مى دانيم تكبّر كه نقطه مقابل آن است سرچشمه انواع گناهان است. نخستين معصيتى كه در زمين شد تكبّر شيطان بود كه منشأ همه بدبختى ها براى خود و ديگران گرديد. در بعضى از دعاهاى ماه مبارك رمضان همين مضمون به صورت يك دعا و درخواست از خداوند آمده است; مرحوم سيد بن طاووس در دعاى روز هفدهم ماه مبارك رمضان چنين نقل مى كند: «اللّهُمَّ لاتَكِلْني إلى نَفْسي طَرْفَةَ عَيْن أبَداً... وَفِي نَفْسي فَذَلِّلْني وَفي أعْيُنِ النّاسِ فَعَظِّمْني; خداوندا! هرگز لحظه اى مرا به خودم وامگذار... و مرا در درون خود كوچك و متواضع كن و در نظر مردم مرا بزرگ دار». سپس در دومين وصف مى فرمايد: «و خوشا به حال كسى كه كسب و كار او پاك و حلال باشد»; (وَطَابَ كَسْبُهُ). مى دانيم يكى از عوامل موفقيت و نشاط عبادت و استجابت دعا كسب حلال است تا آنجا كه در كتاب شريف كافى از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است كه فرمود: «مَنْ سَرَّهُ أنْ يُسْتَجابَ دَعْوَتُهُ فَلْيَطِبْ مَكْسَبَهُ; كسى كه خوشحال مى شود از اين كه دعايش مستجاب گردد بايد كسب خود را پاك و حلال كند». شبيه همين معنا با عبارت ديگر از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده است: «مَنْ أَحَبَّ أنْ يُسْتَجابَ دُعائُهُ فَلْيَطِبْ مَطْعَمَهَ وَمَكْسَبَهُ». در حديثى كه در كتاب اسد الغابة در حالات «سعد بن معاذ انصارى» نقل شده، آمده است: هنگامى كه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) از غزوه تبوك باز گشت، «سعد انصارى» به استقبال پيامبر آمده. حضرت با او مصافحه كرد و (چون دست او را بسيار خشن ديد) فرمود: چه چيز دستت را اين گونه خشن كرده است؟ عرض كرد: «اى رسول خدا! من با داس و بيل كار مى كنم تا زندگى عيالم را فراهم سازم». نقل شده است: «فَقَبَّلَ يَدَهُ رَسُولُ اللهِ(صلى الله عليه وآله) وَقالَ: هذِهِ يَدٌ لا تَمُسُّهُ النّارُ; پيغمبر(صلى الله عليه وآله)دست او را بوسيد و فرمود: اين دستى است كه هرگز آتش دوزخ به آن اصابت نمى كند». حضرت در سومين وصف مى فرمايد: «خوشا به حال كسى كه باطن او پاك و صالح است»; (وَصَلَحَتْ سَرِيرَتُهُ). صلاح باطن عبارت از خلوص نيت، پاكى فطرت و خيرخواهى براى همه انسان هاست. از آنجا كه اعمال و اقوال انسان تراوشى از صفات درونى اوست، كسى كه درونى پاك داشته باشد اعمال و رفتار و اقوالش نيز پاك و شايسته است. در چهارمين وصف مى فرمايد: «و خوشا به حال كسى كه اخلاق او نيكو است»; (وَ حَسُنَتْ خَلِيقَتُهُ). «خليقة» كه به معناى خلق و خوست دو گونه تفسير شده است: بعضى آن را به معناى خلق و خوى باطنى تفسير كرده اند كه اشاره به كسانى است كه باطنى پاك دارند و به كسى شر نمى رسانند. بعضى نيز آن را به معناى برخورد خوب و گشاده رويى با مردم تفسير كرده اند و معناى دوم مناسب تر به نظر مى رسد، زيرا در جمله قبل «صَلَحَتْ سَرِيرَتُهُ» به حسن باطن اشاره شده بود، بنابراين جمله مورد بحث اشاره به حسن ظاهر و برخورد خوب با مردم است. حُسن خلق به اندازه اى در اسلام اهميت دارد كه در بعضى از روايات، از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به عنوان «نصف دين» معرفى شده است: «حُسْنُ الْخُلْقِ نِصْفُ الدّينِ» و در ادامه اين حديث آمده است: كسى از پيغمبر(صلى الله عليه وآله)سؤال كرد: برترين چيزى كه خداوند به فرد مسلمانى داده است چيست؟ پيغمبر اكرم فرمود: «اَلْخُلْقُ الْحَسَنِ». در پنجمين فصل فرموده است: «و خوشا به حال كسى كه اموال اضافى خود را در راه خدا انفاق مى كند»; (وَأَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مَالِهِ). انفاق در راه خدا و كمك به نيازمندان از مهم ترين امورى است كه قرآن كريم و روايات اسلامى بر آن تأكيد فراوان كرده اند و اگر تنها آيات مربوط به انفاق، جمع آورى و تفسير شود، كتاب قابل توجهى خواهد شد. مثلا: قرآن كريم انفاق را به بذر پربارى تشبيه كرده كه در زمين مستعدى افشانده شود و از يك تخم، هفتصد تخم يا چند برابر آن عائد گردد: (مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِى سَبِيلِ اللهِ كَمَثَلِ حَبَّة أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِى كُلِّ سُنْبُلَة مِّائَةُ حَبَّة) و در آيه اى ديگر، رسيدن به مقام والاى نيكوكارى را مشروط به انفاق از اموالى كه مورد علاقه انسان است كرده است: (لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ). جالب اين كه در حديثى مى خوانيم: پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) دستور داد گوسفندى (براى قربانى و انفاق بر نيازمندان) ذبح كنند (همه آن ـ جز كتف گوسفند ـ را انفاق كردند) پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: چه چيزى از اين گوسفند باقى مانده است؟ عايشه گفت: تنها كتف آن; پيغمبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: (چنين نيست) «بَقِىَ كُلُّها غَيْرَ كِتْفِها; تمام آن باقى مانده جز كتفش» قرآن نيز مى فرمايد: «(مَا عِنْدَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِنْدَ اللهِ بَاق); آنچه نيز شماست از ميان مى رود و آنچه نزد خداست باقى مى ماند». در ششمين جمله مى فرمايد: «خوشا به حال كسى كه سخنان زايد زبانش را نگه مى دارد»; (وَأَمْسَكَ الْفَضْلَ مِنْ لِسَانِهِ). فضولات لسان اشاره به سخنان بى هدف و بى دليلى است كه انسان بر زبان جارى مى كند كه بسيارى از آنها آلوده به غيبت، تهمت، پخش شايعات و گناهان ديگر است. به همين دليل در دستورات اسلامى، حفظ زبان يكى از مهم ترين نشانه هاى ايمان و اخلاق شمرده شده است. ازاين رو، در حديثى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «لايَسْلَمُ أحَدٌ مِنَ الذُّنُوبِ حَتّى يَخْزُنَ لِسانَهُ; هيچ كس از گناهان محفوظ نمى ماند مگر اين كه زبانش را حفظ كند». در شرح حكمت دوم در آغاز كلمات قصار نيز شرحى در اين باره داشتيم. در هفتمين جمله حكمت آميز مى فرمايد: «خوشا به حال كسى كه آزار او به مردم نمى رسد»; (وَعَزَلَ عَنِ النَّاسِ شَرَّهُ). در احاديث مكرّر آمده است كه: با ايمان كسى است كه مسلمانان از شر او در امان باشند. آن گاه در هشتمين و آخرين سخن مى فرمايد: «خوشا به حال آن كس كه سنت براى او كافى است و بدعتى از او سر نمى زند»; (وَوَسِعَتْهُ السُّنَّةُ، وَلَمْ يُنْسَبْ إلَى الْبِدْعَةِ). در واقع كسى كه به سنت پيغمبر اكرم و امامان معصوم(عليهم السلام) قناعت مى كند و آن را براى دين و دنياى خود كافى مى داند هرگز به سراغ بدعت نمى رود. بدعت ها از آنِ كسانى است كه سنت ها را كافى نمى دانند و خواسته هاى خود را در بدعت ها مى بينند. در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «أهْلُ الْبِدَعِ شَرُّ الْخَلْقِ وَالْخَليقَةِ; بدعت گزاران بدترين مخلوقات خدا و بدعت گزار نكوهيده ترين خلق است». نيز از آن حضرت نقل شده كه در تفسير آيه شريفه: «(إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعاً); كسانى كه در آيين خود تفرقه ايجاد كردند، و به دسته هاى گوناگون (و مذاهب مختلف) تقسيم شدند» فرمود: «هُمْ أصْحابُ الْبِدَعِ وَأصْحابُ الاْهْواءِ لَيْسَ لَهُمْ تَوْبَةٌ أنَا مِنْهُمْ بَرىءٌ وَهُمْ مِنّي بُرَآءُ; آنها صاحبان بدعت و صاحبان آراى باطله هستند. توبه آنها پذيرفته نمى شود (زيرا گروه هايى را منحرف ساخته اند; تا آنها را باز نگردانند پذيرش توبه از آنان امكان ندارد) من از آنها بيزارم آنها نيز از من بيزارند». در اينجا نكته مهمى است كه بايد به آن توجه كرد تا از افتادن در دام وهابى هاى افراطى نجات يافت. منظور از «بدعت» اين است كه چيزى را كه جزء دين نيست ـ اعم از اصول و فروع دين ـ به عنوان دين معرفى كنند و اگر باب بدعت باز شود چيزى نمى گذرد كه احكام و عقايد دينى دستخوش تغيير و تبديل و زوال و نابودى خواهد شد. ولى نوگرايى هايى كه به دين نسبت داده نمى شود و به تعبير ديگر «بدعت عرفى» هرگز حرام نيست. مثلاً گرفتن مجالس جشن و سرور در ميلاد بزرگان اسلام يا مراسم عزادارى در شهادت و رحلت آنها براى عرض ارادت و امرى عرفى بدون اسناد به شرع مقدس است نه تنها اشكالى ندارد، بلكه سبب پيشرفت در مسائل اعتقادى و اجتماعى مى شود. يا ساختن مساجد باشكوه با مناره و گنبد و محراب هاى متعدد و كتاب خانه و كلاس هاى درس قرآن و احكام و مانند آن گرچه روايت خاصى در آنها وارد نشده باشد و كسى نيز آن را به عنوان يك دستور خاص دينى انجام نمى دهد، همه اينها امورى جايزند، بلكه مى توان بسيارى از آنها را در عنوان «تعظيم شعائر» به طور عام يا ابداع «سنت حسنه» كه در آيات و روايات از آن مدح شده است به حساب آورد. عجيب است وهابيون افراطى بدون اين كه فرق ميان اين دو را درك كنند خودشان را گرفتار تناقض هاى غير قابل دفاع ساخته اند; در مسجد پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و در خانه خدا ده ها و صدها بدعت و نوآورى آورده اند و هيچ كدام به آن ايراد نمى كنند; ولى اگر كسى مجلس جشن و سرورى براى ميلاد پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)تشكيل دهد بر او مى شورند و به او حمله مى كنند و اين نيست جز براى اين كه درك صحيحى از مفاهيم اسلامى ندارد و مخصوصاً تفاوت ميان بدعت شرعى و عرفى را نمى دانند. مرحوم سيّد رضى در پايان اين سخن مى گويد: «بعضى از مردم اين كلام حكمت آميز و همچنين كلامى را كه قبل از آن است به رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نسبت داده اند»; (قالَ الرَّضِيُّ: أقُولُ: وَمِنَ النّاسِ مَنْ يَنْسِبُ هذا الْكَلامَ إلى رَسُولِ اللهِ(صلى الله عليه وآله)، وَكَذلِكَ الَّذي قَبْلَهُ). البته هيچ منافاتى ندارد كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) سخنانى را فرموده باشد و امير مؤمنان(عليه السلام) كه پرورش يافته دامان و مكتب اوست و «باب مدينة علم النبى» محسوب مى شود آنها را فرا بگيرد و در موارد لزوم بر آن تكيه كند. به هر حال اين جمله مرحوم سيّد رضى بيان گر نهايت امانت او در نقل كلمات و احاديث معصومين(عليهم السلام) است.
خسرو و طوس (ع) آن رفیع جناب
سخن گفته همچو گوهر ناب
آنکه نبود امید خیر به او
نیست در زمره اولولالباب


 
 


  می پسندم        0 
















امضای کاربر : ye adam

خداروشکر



Thank GOD





 

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 120 تا 126
جمعه ۳۰ امرداد ۱۳۹۴ ۰۹:۳۲ قبل از ظهر نمایش پست [11]
عضو
rating
شماره عضویت : 2179
حالت :
ارسال ها : 1483
محل سکونت : : هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 379
اعتبار کاربر : 14272
پسند ها : 1053
حالت من :  Shad.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (14).jpg
تشکر شده : 1280



نوشته شده توسط : admin »


 

 حکمت 124 :

  روانشناسى زن و مرد (علمى، اخلاقى)

وَ قَالَ [عليه السلام] غَيْرَةُ الْمَرْأَةِ كُفْرٌ وَ غَيْرَةُ الرَّجُلِ إِيمَانٌ .

درود خدا بر او ، فرمود :

غيرت زن ، كفر آور ، و غيرت مرد نشانة ايمان اوست.






غیرت یکی از صفات و ویژگی‌های طبیعی انسان است. هر کس به صورت غریزی و فطری از آن برخوردار است.
غیرت عبارت است از تنفر طبیعی انسان از مشارکت دیگران در چیزی که محبوب او است.(1) وجود این صفت باعث آن می‌شود که آدمی از آنچه که دوست می‌دارد و یا وظیفه محافظت از آن بدو سپرده شده است، نگاهبانی نماید.
در روایات اسلامی آمده است که خدای تعالی دارای صفت غیرت است . انسان‌های غیور را دوست دارد. به دلیل وجود همین صفت بود که کارهای زشت را حرام نموده است.«قال الصادق(ع): ان الله غیور یحب کل غیور و من غیرته حرم الفواحش».(2)
غیرت بر دو قسم است:
1ـ غیرت در مورد دین و دینداری؛ 2ـ غیرت نسبت به ناموس.
غیرت درباره دینداری این است که انسان در برابر اهانت به دین و یا عمل نشدن به دستورهای دین دلسوزی کند. نسبت به آن بی اعتنا نباشد. برای حفظ ارزش‌های اسلامی و رشد و گسترش آن در جامعه بشری کوشش نماید. امر به معروف و نهی از منکر را که از وظایف مهم اسلامی است،‌ ترک نکند.
غیرت در مورد ناموس به این است که بر محافظت زن و دختر و خواهران خود بکوشد؛ از بیرون رفتن بی جهت آنان جلوگیری کند؛ از مناظر شهوت آلود منع کند؛ از پوشیدن لباس نازک و تن نما آنان را بر حذر دارد؛ آنان را از گفتگو با نامحرمان منع کند. همواره سفارش به تقوا و حفظ حجاب نماید، تا آبروی خانوادگی و اجتماعی ‌آنان محفوظ بماند.
در فرهنگ اسلامی «کفر» دوگونه می باشد:
1- «کفر اعتقادی».
2- «کفر عملی».
منظور از «کفر» در روایاتی مانند این حدیث «غیرت زن کفر است» کفر عملی می باشد. در مورد خاصی است و آن مورد جایی است که مرد بخواهد زن دیگری انتخاب کند. زن با غیرت(حسادتی) که می ورزد، موجب می شود حکم الهی مبنی بر جواز تعدد همسر را منکر شود.
شارح نهج البلاغه در تفسیر کلام حضرت گفته است:
این که مرد بر اساس غیرت خود از ناموسش مواظبت می کند و از نگاه نامحرم به او جلو می‌نماید و غیرتش اجازه نمی‌دهد کسی به همسرش نگاه بد نماید و تجاوز نماید، یک اصل عقلی و واجب شرعی و وظیفه دینی خود را عمل کرده است، غیرت او از ایمان محسوب شده است. اما اگر زنی اجازه ندهد که شوهرش شریک دیگری در زندگی برای او پیدا کند و زنی دیگری داشته باشد ،این کار مخالف حکم قرآن است که تعدد زن را برای مرد جائز دانسته است. غیرت زن در واقع یک نوع نه گفتن به حکم قرآن است، از این رو کفر تلقی شده است.(3)
یکی دیگر از شارحان نهج البلاغه ضمن بحث مبسوط روایاتی از ائمه(ع) نقل کرده که منشأ غیرت زنان حسادت و کینه‌ورزی است و کفر محسوب می‌شود.(4)
روایت ناظر به موقعیت و مورد خاص است نه عام. مثلا اگر زنی غیرت بورزد و راضی نباشد که همسرش با زن نامحرم یا شوهرداری عمل نامشروع انجام دهد، نه تنها کفر نیست، بلکه ناشی از ایمان است.
انتخاب زن دوم خیانت محسوب نمی شود، یا حداقل در تمام اشکال آن خیانت نیست. فرض کنید که زن دوم با اجازه زن اول به همسری شوهرش در آید. این جا خیانتی صورت نگرفته است. پس مورد خیانت متفاوت با این موضوع است، حداقل در برخی موارد. غیرت صفتی است که مردها لازم است تحصیل کنند تا نسل ها حفظ شود. اما زنان بالفطره به حفظ نسل علاقه دارند. احتیاج به پاسبانی به نام غیرت ندارند.


آنچه در نهج البلاغه بیان شده، آن است که غیرت مرد نشانه ای از ایمان و غیرت زن نشانه ای از کفر است و باید توجه داشت که با بررسی روایات دیگر، اگر غیرت زن را به معنای محبت به شوهر و علاقمندی به ادامه زندگی مشترک و تهدید نشدن آن از جانب زن دیگری بدانیم، چنانچه در بیشتر بانوان همین گونه است، نمی توان چنین محبتی را نشانی از کفر دانست، اما اگر او بخواهد با غیرت خود، مجاز بودن چند همسری مردان را که با شرایطی از سوی اسلام مورد پذیرش قرار گرفته است، زیر سؤال برده و آن را ناعادلانه بپندارد؛ چون با قانون مسلم اسلام که در قرآن بدان اشاره شده، به مخالفت برخاسته، در معرض کفر قرار خواهد داشت.

در ضمن، روایاتی وجود دارد که غیرت نابجای مردان را نیز مورد نکوهش قرار می دهد و در نتیجه، حساسیت صحیح به رفتار طرف مقابل، چه از مرد و چه از زن اتفاق افتد، مورد پسند خواهد بود، اما غیرت نابجا، از هردوی آنان صحیح نیست.
سخن منتسب به امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه، تصریح در نارضایتی زن به ازدواج مجدد شوهر ندارد، بلکه عبارت است از این که: "غیرة المرأة کفر و غیرة الرجل إیمان"بدین معنا که غیرت ورزیدن اگر از جانب زن باشد، نشانه ای از کفر و اگر از جانب مرد باشد، نشانه ای از ایمان است.

شاید در نگاه اول، نتوان دریافت که مراد آن حضرت از بیان این کلمات چه بوده و تصور نمود که چنین کلامی، نشانگر دیدگاه تبعیض آمیز اسلام و پیشوایان دینی نسبت به زنان می باشد، اما با کمی دقت، چنین تصوری از بین خواهد رفت.

با بررسی سخن عرب زبانان، به این نکته پی خواهیم برد که آنان واژه "غیرت" را در مواردی به کار می گیرند که حساسیت و عکس العمل شدیدی نسبت به موضوعی پدید آید.

در محدوده ای کوچک تر و در محیط خانواده، "غیرت" را می توان به معنای عکس العمل و حساسیت هر یک از زوجین در برابر ارتباطات طرف مقابل با جنس مخالفش دانست. اکنون باید دید که آیا هر واکنش غیرت آمیزی از جانب مرد یا زن، مورد پذیرش اسلام خواهد بود یا خیر؟ در این راستا، موارد مختلفی از کاربردهای غیرت را با توجه به اصول اسلامی، مورد بررسی قرار خواهیم داد:

1. غیرت مردان در مورد ارتباط نامشروع همسرشان: خداوند، مردان را مدیر خانواده قرار داده و دلایلی را نیز برای این مدیریت بیان نموده است؛ نظیر این که چون مسئولیت مالی اداره خانواده بر عهده مرد است، مدیریت خانواده نیز باید بر عهده او باشد .مرد با ایمان، علاوه بر مدیریت مالی، باید از مدیریت فرهنگی خانواده نیز غافل نشده و تلاش کند تا در حد امکان، خود و افراد تحت مدیریتش را از کژروی ها بازدارد.

بدیهی است، زنان با ایمان نیز به وظایف شرعی خود آگاه بوده و از رفتارهای مخالف با موازین اسلامی خودداری می کنند، اما اگر مدیر خانواده ای احساس کند که وسوسه های شیاطین پیدا و پنهان، تلاش در به انحراف کشیدن همسر و فرزندان او را داشته و با این وجود، واکنشی نشان ندهد، از طرف اسلام به عنوان عنصری نامطلوب شناخته شده و مورد نکوهش واقع می شود.طبیعی است که واکنش مرد به چنین رفتارهای ناپسندی، نشان از ایمان او داشته و باید مورد تحسین قرار گرفته و بیان شود که "غیرة الرجل ایمان".

2. غیرت مردان در ارتباط با روابط مشروع همسرشان: اما آیا مردان باید، نسبت به هر رفتاری از همسر و فرزندان خویش با بدبینی نگریسته و حتی در مواردی که آنان، مرتکب رفتار خلاف شرعی نشده اند، به شدت تحت نظرشان داشته و به اصطلاح، غیرتی شوند؟!

بر اساس آموزه های پیشوایان دینی، مردان نباید در امور مجاز و حلال، غیرت داشته باشند و چنین غیرتی از مردان مورد نکوهش بوده و سرانجام مناسبی نیز نخواهد داشت.

مولای متقیان (ع) در وصیت خویش به فرزندشان، امام حسن مجتبی (ع) چنین توصیه می فرمایند: به شدت مراقب باش، در مواردی که نیاز به غیرت ورزی نیست، اقدام به این کار نکن! یقینا رفتاری از این دست، منجر به آن خواهد شد که اشخاص سالم، بیمار شده و افراد پاک، به گناه آلوده شوند!

امام علی (ع) در این سخنان، به نکته روان شناسی مهمی اشاره کرده و حساسیت های بی مورد برخی مردان را که به بهانه غیرت ورزی، همسران خود را از هرگونه فعالیت اجتماعی باز می دارند، مورد انتقاد قرار داده است.

3. غیرت زنان در مورد روابط نامشروع شوهرشان: آیا تنها با استناد به این که از برخی روایات؛ مانند روایت اشاره شده در سؤال، چنین برداشت می شود که غیرت ورزی، مخصوص مردان است، زن نباید به رفتارهای خلاف شرع شوهر خود هیچ واکنشی نشان دهد و تنها باید آن را به خدا واگذار کند؟!

پاسخ ما این است که بر اساس تعالیم اسلامی، زنان نیز در اجتماع مسئولیت داشته و تا می توانند باید از کژی ها و زشتی ها جلوگیری به عمل آورند. در آیه ای از قرآن می خوانیم: "مردان و زنان با ایمان بر یکدیگر ولایت و سرپرستی داشته و به نیکی ها فرمان داده و از بدی ها جلوگیری می کنند.

بر این اساس، اگر بانوی مسلمانی، همسر خود را از ارتباطات نامشروع و ناسالم بازدارد، به وظیفه دینی خود عمل کرده و در طرف مقابل، اگر نسبت به این موضوع با بی تفاوتی رفتار کند، او نیز مرتکب گناه شده و در برابر پروردگار پاسخ گو خواهد بود.

4. غیرت زنان در ارتباط با روابط مشروع شوهرشان: به صورت طبیعی، بانوان به هرگونه رفتار شوهرانشان در ارتباط با جنس مخالف، حساس بوده و نمی خواهند که پای زنی دیگر در زندگی مشترکشان باز شود.

از طرفی، هر فردی که کوچک ترین اطلاعی از احکام اسلامی داشته باشد، می داند که مردان، البته با شرایطی، می توانند چند همسر انتخاب نمایند و به این موضوع نیز در قرآن کریم تصریح شده است،هر چند که با واقعیات آماری و برابری نسبی تعداد مردان و زنان و نیز توصیه اسلام به تمام مردان مبنی بر ازدواج، کمتر از یک درصد مردان می توانند ازدواج مجددی داشته باشند. به هر حال، ما فرض را بر این می گذاریم که دلایل مجاز شمردن چند همسری مردان از جانب اسلام، را دانسته و در این زمینه، ابهامی برایتان باقی نمانده است. 

با توجه به آنچه بیان شد، غیرت بانوان نسبت به ارتباطات مشروع همسرانشان را می توان در دو گروه، دسته بندی کرد:

1-4. غیرتی که ناشی از علاقه مندی باشد: یعنی خانمی بداند که رفتار شوهر او در تصمیم به ازدواج دائم یا موقت با زنی دیگر، خلاف شرع نیست، اما تنها به دلیل علاقه مندی به شوهر خود و نیز نگرانی در مورد آینده زندگی مشترکش و بدون آن که اعتراضی به حکم اسلام داشته باشد، با شیوه های مختلف تلاش می کند تا شوهر خود را از این تصمیم باز دارد. موضوعی که بیشتر رفتارهای غیرت آمیز زنان را در همین راستا می توان توجیه کرد! آیا چنین غیرتی از بانوان نیز کفر آمیز است؟!

روایتی از اسحاق بن عمار، پاسخ گوی این پرسش است. او روایت می کند که به امام صادق (ع) عرضه داشتم که بانویی نسبت به شوهر خود غیرت ورزیده و او را از این جهت، مورد اذیت و آزار قرار می دهد! امام صادق - با بی تفاوتی و بدون آن که آن زن را در این ارتباط مقصر اعلام نماید- بیان فرمود که دلیل چنین غیرتی، عشق و علاقه آن بانو به شوهر خویش می باشد.

دقت بفرمایید که در این مورد، امام معصوم، حساسیت و غیرت بانوان را کفر آمیز تلقی نکرده، بلکه آن را ناشی از عشق و علاقه ای دانسته که نباید با بدبینی در مورد آن رفتار کرده و دوستی او به شوهرش را مساوی کفر به پروردگار دانست.

2-4. غیرتی که به دلیل نپذیرفتن حکم اسلام باشد: هر چند قرآن تصریح کرده که مردان نباید از مجاز بودن ازدواج مجدد سوء استفاده نموده و با هوسرانی و تشکیل چند زندگی، بنیان خانواده را متزلزل کنند، اما اگر مردی، به هر دلیل نیاز به ازدواج مجدد داشته و با رعایت شرایط لازم، اقدام به این ازدواج، چه به صورت دائم و چه به صورت موقت کرده است، همسر اول او نباید به شیوه ای برخورد کند که از رفتار او، مخالفت با حکم الاهی برداشت شود؛ چون رفتاری از این دست، در نهایت منجر به کفر می شود و زنان با ایمان، هرگز کاری نمی کنند که از آن، بوی کفر به مشام آید.

حدیث موجود در نهج البلاغه مبنی بر این که "غیرة المرأة کفر" نیز به همین معنا بوده و در آن، چنین غیرت نابجایی از زنان، کفر و ناسپاسی ارزیابی می شود و همان گونه که بیان شد، غیرت نابجای مردان نیز در جای خود مورد نکوهش قرار گرفته است. بر این اساس و با توجه به بررسی این روایت و انطباق آن با دیگر آیات و روایات، می توان نتیجه گرفت که امام علی (ع) نه غیرت صحیح بانوان را مورد انتقاد قرار داده و نه بر غیرت نادرست مردان، مهر تأیید می نهد.

در پایان، باید دانست که هر کفری که در متون اسلامی بدان اشاره شده، به معنای کفر مصطلح نبوده و موجب نجاست نمی شود، بلکه از برخی ناسپاسی ها نیز در این متون، با عنوان "کفر" یاد شده است.


منابع:  مجمع البحرین، ج3، ص346، نشر دفتر فرهنگ اسلامی، 1367ش.
 میزان الحکمه، حدیث 15263،نشر دارالحدیث، قم، 1407 ق.
مثیم بحرانی، شرح البلاغه، ج 21، ص 189، نشر المکتبه الاسلامیه، تهران، 1398ش.
محمدتقی تستری، بهج البلاغه فی شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 300، نشر امیر کبیر تهران، 1376ش.

هج البلاغة، ص 491، حکمت 124، انتشارات دار الهجرة، قم، بی تا.

 نساء، 34؛ "الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساء".
 تحریم، 6؛ "یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَة".

 کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 5، ص 536، ح 5-2، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365 ش.

 نهج البلاغه، ص 405، کتاب 31.

 توبه، 71؛ "الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ".

 نساء، 3؛ "فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً".

 در غیر این صورت می توانید از نمایه: شرایط ازدواج مجدد و چند همسری، سؤال 3103 (سایت: 3368)، استفاده کنید.

 کافی، ج 5، ص 506، ح 6.

نساء، 129؛ "فَلا تَمیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَةِ وَ إِنْ تُصْلِحُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحیماً".

 کافی، ج 5، ص 505، ح 2.

 




  می پسندم        0 
















امضای کاربر : ye adam

خداروشکر



Thank GOD





 

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 120 تا 126
دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۴ ۱۲:۴۴ بعد از ظهر نمایش پست [12]
عضو
rating
شماره عضویت : 2179
حالت :
ارسال ها : 1483
محل سکونت : : هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 379
اعتبار کاربر : 14272
پسند ها : 1053
حالت من :  Shad.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (14).jpg
تشکر شده : 1280



نوشته شده توسط : admin »


 

 حکمت 125 :

  امام و شناساندن اسلام(معنوي، اعتقادى)

وَ قَالَ [عليه السلام] لَأَنْسُبَنَّ الْإِسْلَامَ نِسْبَةً لَمْ يَنْسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِى الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ وَ التَّسْلِيمُ هُوَ الْيَقِينُ وَ الْيَقِينُ هُوَ التَّصْدِيقُ وَ التَّصْدِيقُ هُوَ الْإِقْرَارُ وَ الْإِقْرَارُ هُوَ الْأَدَاءُ وَ الْأَدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ .

درود خدا بر او ، فرمود :

اسلام را چنان مى شناسانم كه پيش از من كسى آنگونه معرفى نكرده باشد . اسلام همان تسليم در برابر خدا و تسليم همان يقين داشتن و يقين اعتقاد راستى ، و باور راستين همان اقرار درست و اقرار درست انجام مسئوليت ها ، و انجام مسؤوليت ها همان عمل كردن به احكام دين است






شرح و تفسير تفسير دقيق اسلام امام(عليه السلام) در اين كلام پربار و حكيمانه اش، حقيقت اسلام را به گونه اى كه پيش از او هيچ كس تفسير نكرده، تفسير مى كند و مى فرمايد: «اسلام را چنان تفسير مى كنم كه هيچ كس پيش از من آن را چنين تفسير نكرده باشد»; (لاََنْسُبَنَّ الاِْسْلاَمَ نِسْبَةً لَمْ يَنْسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِي) سپس در ادامه سخن ضمن شش جمله پى در پى كه هر كدام با جمله قبل به صورت زيبايى گره خورده روح اسلام را با اين شش جمله مى شكافد و حقيقت آن را هويدا مى كند. نخست مى فرمايد: «اسلام همان تسليم است»; (ألاِْسْلاَمُ هُوَ التَّسْلِيمُ). تسليم در برابر فرمان خدا و دستورات پيغمبر اكرم و امامان معصوم(عليهم السلام)و تسليم در برابر فرمان عقل و فطرت. قرآن مجيد در آيه 83 سوره آل عمران مى فرمايد: «(وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِى السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ طَوْعاً وَكَرْهاً وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ); و تمام كسانى كه در آسمان ها و زمين هستند، از روى اختيار يا از روى اجبار، در برابرِ (فرمان) او تسليم اند و به سوى او باز گردانده مى شوند». در جمله دوم مى فرمايد: «تسليم همان يقين است»; (وَالتَّسْلِيمُ هُوَ الْيَقِينُ). زيرا بدون ايمان و يقين، تسليم حاصل نمى شود و در واقع «تسليم» از لوازم «يقين» است كه امام(عليه السلام) در اينجا لازم و ملزوم را يكى شمرده و مى فرمايد: تسليم همان يقين است. در جمله سوم مى فرمايد: «يقين همان تصديق است»; (وَالْيَقِينُ هُوَ التَّصْدِيقُ). منظور از «تصديق» در اينجا علمى است كه از مقدمات يقينى حاصل مى شود و تا اين علم حاصل نگردد «يقين» پيدا نمى شود و تا يقين حاصل نگردد، تسليم كه روح اسلام است نيز حاصل نخواهد شد و در واقع اعتقادى كه نام يقين بر آن گذارده ايم نتيجه علمى است كه به صورت تصديق در مى آيد و در واقع تصديق و يقين نيز لازم و ملزوم يكديگرند كه امام(عليه السلام) به واسطه شدت ارتباط اين دو با يكديگر آنها را يكى شمرده و فرموده: يقين همان تصديق است. در چهارمين جمله مى فرمايد: «تصديق همان اقرار است»; (وَالتَّصْدِيقُ هُوَ الاِْقْرَارُ). اشاره به اين كه تصديق قلبى به تنهايى كافى نيست، بايد با زبان نيز اقرار شود و به صورت شهادتين كه بيان اركان اسلام است درآيد و به همين دليل تا افراد اقرار به شهادتين نمى كردند مسلمان شمرده نمى شدند. در پنجمين جمله مى فرمايد: «اقرار همان اداست»; (وَالاِْقْرَارُ هُوَ الاَْدَاءُ). منظور از «اداء» در اينجا احساس مسئوليت و آماده شدن و عزم را جزم كردن بر انجام عمل است، زيرا اگر اقرار از دل برخيزد آمادگى براى انجام وظائف و اداى مسئوليت ها را ايجاد خواهد كرد. در غير اين صورت اقرار، اقرار دروغين است. آن گاه در ششمين و آخرين جمله مى فرمايد: «و ادا همان عمل است»; (وَالاَْدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ). زيرا كسى كه عزم خود را بر اداى مسئوليت ها جزم مى كند بلافاصله وارد صحنه عمل مى گردد و اعمال صالحى بر طبق احساس مسئوليت درونى برخاسته از اقرار واقعى و تصديق و يقين و تسليم انجام مى دهد. سخن امام(عليه السلام) در اين تفسير عميقى كه براى اسلام كرده اشاره به اسلام واقعى و حقيقى است كه در درون جان انسان نفوذ كند و آثار آن يكى پس از ديگرى ظاهر گردد; نخست در مقام تسليم برآيد; تسليمى كه زائيده يقين است و يقينى كه مولود تصديق است و سپس اقرار از اين تصديق متولد مى شود و اين اقرار چون از عمق جان برخاسته ملازم با احساس مسئوليت در برابر فرمان الهى است و به دنبال اين احساس اعمال صالح يكى پس از ديگرى ظاهر مى شود و قلب و زبان و عمل هر سه هماهنگ مى گردند. بنابراين اگر كسانى ايمان داشته باشند و اقرار به شهادتين كنند ولى در عمل كوتاهى نمايند چنان نيست كه مسلمان نباشند و گرنه اكثر مسلمانان از اسلام بيرون خواهند رفت، بلكه اسلامِ آنها اسلامى در مرحله پايين و ضعيف است و آنچه امام(عليه السلام) در اين كلام پربار بيان فرموده اسلام در درجات عالى وكامل است. شبيه همين معنا در روايات ديگر اسلامى نيز آمده كه عمل را معيار ايمان شمرده اند. در حديثى در غررالحكم از امام امير مؤمنان(عليه السلام)مى خوانيم: «الشَّرَفُ عِنْدَ اللهِ بِحُسْنِ الاَْعْمالِ لا بِحُسْنِ الاْقْوالِ; شرف و مقام والا در نزد خداوند سبحان به اعمال نيك است نه سخنان زيبا». در حديث ديگرى در همان كتاب آمده است: «اَلْعَمَلُ شِعارُ الْمُؤمِنِ; عمل شعار افراد باايمان است». از اين رو بهترين ذخيره انسان براى بعد از مرگ و روز قيامت عمل صالح شمرده شده همان گونه كه در نامه معروف «مالك اشتر» گذشت كه امام(عليه السلام)خطاب به مالك فرمود: «فَلْيَكُنْ أحَبَّ الذَّخائِرِ اِلَيْكَ ذَخيرَةُ الْعَمَلِ الصالِحِ; بهترين ذخيره ها را نزد خود ذخيره عمل صالح قرار بده». بنابراين كسانى كه به نام اسلام قناعت مى كنند يا تنها به ايمان قلبى و اقرار زبانى قانع هستند و يا تنها به بعضى از ظواهر اسلام پايبندند از حقيقت اسلام دورند و در بيراهه مى روند و خيال مى كنند در مسير حقند. در كلام حكيمانه 113 نيز بر اين معنا تأكيد شده بود كه امام(عليه السلام)فرمود: «وَلاَ تِجَارَةَ كَالْعَمَلِ الصَّالِحِ». بنابر آنچه گفته شد حمل خبر بر مبتدا در اين شش جمله در بعضى از موارد به صورت حمل حقيقى است و در بعضى از موارد حمل مجازى يعنى حمل لازم و ملزوم يكديگر است.




  می پسندم        0 
















امضای کاربر : ye adam

خداروشکر



Thank GOD





 

گزارش پست !


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد
صفحه 1 از 2 < 1 2 > آخرین »



برچسب ها
حمت ، تا ،

« حکمت 113 تا 119 | حکمت 127 تا 133 »

 











انجمن یاران منتظر

چت روم یاران منتظر

چت روم و انجمن مذهبی امام زمان



هم اکنون 04:43 بعداز ظهر