انجمن یاران منتظر

ختم قرآن



آخرین ارسال ها
پروژه کرونا(COVID 19) ..:||:.. لیست برنامه ختم قرآن یاران منتظر ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین امسال اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. تا حالا به لحظه تحویل سال 1450 فکر کردید!!؟؟ ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین سال 1395 اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. اگر بفهمید بیشتر از یک هفته دیگر زنده نیستید، چی کار می کنید؟! ..:||:.. **متن روز پدر و روز مرد** ..:||:.. الان چتونه؟ ..:||:.. 🔻هدیه‌ تحقیرآمیز کِندی ..:||:.. ღ ღ ღتبریک ازدواج به دوست خوبم هستی2013 جان عزیز ღ ღ ღ ..:||:..

نوار پیام ها
( یسنا : ▪️خــداحافظ مُــــحَرَّم 😭 نمى دانم سال دیگر دوباره تو را خواهم دید یا نه؟!... 🖤اما اگر وزیدى و از سَرِ کوى من گذشتى، سلامَم را به اربابم برسان... ◾️ بگو همیشه برایَت مشکى به تَن مى کرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجین شود!... ◾️بگو گرچه جوانى مى کرد، اما به سَرِ سوزنى ارادتش هم که شده، تو را از تَهِ دل دوست داشت... ◼️با چاى روضه تو و نذری ات، صفا مى کرد و سَرَش درد مى کرد براى نوکرى... 🏴 مُحَرَّم جان؛ تو را به خدا مى سپارم... و دلم شور مى زند براى \"صَفر\"ى که دارد از \"سَفَر\" مى رسد... # )     ( سینا : حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها): «ما جَعَلَ اللّه ُ بَعدَ غَدیرِخُمٍّ مِن حُجَّةٍ و لاعُذرٍ؛ خداوند پس از غدیرخم برای کسی حجّت و عذری باقی نگذاشت.» «دلائل الإمامَه، ص 122» )     ( فاطمه 1 : ای روح دو صد مسیح محتاج دَمَت زهرایی و خورشید غبار قدمت کی گفته که تو حرم نداری بانو؟ ای وسعت دل‌های شکسته، حَرَمت. (شهادت حضرت زهرا تسلیت باد) )     ( programmer : امام علی (ع):مردم سه گروهند: (1) دانشمندی خدایی، (2) دانش آموزی بر راه رستگاری (3) و پشه های دستخوش باد و طوفان و همیشه سرگردان، که از پی هر جنبنده و هر صدا می روند، و با وزش هر بادی، حرکت می کنند، نه از پرتو دانش، روشنی یافتند، و نه به پناهگاه استواری پناه گرفتند. )     ( programmer : امام علی ع : عاقل ترین مردم کسی است که عواقب کار را بیشتر بنگرد. )     ( programmer : امام علی (ع):دعوت کننده ای که فاقد عمل باشد مانند تیر اندازی است که کمان او زه ندارد. )     ( programmer : امام علی(ع): در فتنه ها همچون بچه شتر باش که نه پشت دارد تا بر آن سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر بدوشند )     ( سینا : هزارها سال از هبوط آدم بر سیاره‌ی زمین گذشته است و هنوز نبرد فی ما بین حق و باطل بر پهنه‌ی خاك جریان دارد، اگرچه دیگر دیری است كه شب دیجور ظلم از نیمه گذشته است و فجر اول سر رسیده و صبح نزدیك است. )     ( programmer : فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مه‌شکن لازم است که همان بصیرت است....(مقام معظم رهبری) )     ( سینا : یاران! شتاب كنید ، قافله در راه است . می گویند كه گناهكاران را نمی پذیرند ؟ آری ، گناهكاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند )     ( سینا : برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ**اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه) خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده! )     ( فاطمه 1 : ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن +++ چشمم به راه ماند بیا و شبی از این پس‌کوچه‌های خاکی قلبم عبور کن +++ آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن )     ( سینا : دود می خیزد ز خلوتگاه من کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟ با درون سوخته دارم سخن کی به پایان می رسد افسانه ام ؟ )    
مدیریت پیام ها


اگر این اولین بازدید شما از انجمن یاران منتظراست ، میبایست برای استفاده از کلیه امکانات انجمن عضو شوید و یا اگر عضو انجمن می باشید وارد شوید .


انجمن یاران منتظر » نهج البلاغه » حکمت ها » حکمت 120 تا 126



حکمت 120 تا 126

   حکمت 120 :   روانشناسى قبائل قريش(علمى، اجتماعى، تاريخى) وَ سُئِلَ [عليه السلام] عَنْ قُرَيْشٍ فَقَالَ أَمَّا بَنُو مَخْزُومٍ فَرَيْحَانَةُ قُرَيْشٍ نُحِبُّ حَدِيثَ رِجَالِهِمْ وَ النِّكَاحَ فِى نِسَائِهِمْ وَ أَمَّا بَنُو عَبْدِ شَمْسٍ فَأَبْعَدُهَا رَأْياً وَ أَمْنَعُهَا لِمَا وَرَاءَ ظُهُورِهَا وَ أَمَّا نَحْنُ فَأَبْذَلُ لِمَا فِى أَيْدِينَا وَ أَسْمَحُ عِنْدَ الْمَوْتِ بِنُفُوسِنَا وَ هُمْ أَكْثَرُ وَ أَمْكَرُ وَ أَنْكَرُ وَ نَحْنُ أَفْصَحُ وَ أَنْصَحُ وَ أَصْبَحُ . درود خدا بر او : (از امام دربارة قريش پرسيدند فرمود : ) اما بنى مخزوم ، گُل خوشبوى قريشند ، كه شنيدن سخن مردانشان
p;lj 120 jh 126


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد
صفحه 2 از 2 < 1 2 > آخرین »


اطلاعات نویسنده
حکمت 120 تا 126
پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۴ ۱۲:۴۶ بعد از ظهر نمایش پست [13]
عضو
rating
شماره عضویت : 2179
حالت :
ارسال ها : 1483
محل سکونت : : هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 379
اعتبار کاربر : 14272
پسند ها : 1053
حالت من :  Shad.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (14).jpg
تشکر شده : 1280



نوشته شده توسط : admin »


 

 حکمت 126 :

  شگفتى ضد ارزش ها (اخلاقى،اجتماعى،اعتقادى)

وَ قَالَ [عليه السلام] عَجِبْتُ لِلْبَخِيلِ يَسْتَعْجِلُ الْفَقْرَ الَّذِى مِنْهُ هَرَبَ وَ يَفُوتُهُ الْغِنَى الَّذِى إِيَّاهُ طَلَبَ فَيَعِيشُ فِى الدُّنْيَا عَيْشَ الْفُقَرَاءِ وَ يُحَاسَبُ فِى الْآخِرَةِ حِسَابَ الْأَغْنِيَاءِ وَ عَجِبْتُ لِلْمُتَكَبِّرِ الَّذِى كَانَ بِالْأَمْسِ نُطْفَةً وَ يَكُونُ غَداً جِيفَةً وَ عَجِبْتُ لِمَنْ شَكَّ فِى اللَّهِ وَ هُوَ يَرَى خَلْقَ اللَّهِ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ نَسِيَ الْمَوْتَ وَ هُوَ يَرَى الْمَوْتَى وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَنْكَرَ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى وَ هُوَ يَرَى النَّشْأَةَ الْأُولَى وَ عَجِبْتُ لِعَامِرٍ دَارَ الْفَنَاءِ وَ تَارِكٍ دَارَ الْبَقَاءِ .

درود خدا بر او ، فرمود :

 در شگفتم از بخيل : به سوى فقرى مى شتابد كه از آن مى گريزد ، و سرمايه اى را از دست مى دهد كه براى آن تلاش مى كند در دنيا چون تهيدستان زندگى مى كند ، اما در آخرت چون سرمايه داران محاكمه مى شود . و در شگفتم از متكبرى كه ديروز نقطه اى بر ارزش ، و فردا مردارى گنديده خواهد بود ؛ و در شگفتم از آن كس كه آفرينش پديده ها را مى نگرد و در وجود خدا ترديد دارد! و در شگفتم از آن كس كه مردگان را مى بيند و مرگ را از ياد برده است ، و در شگفتم از آن كس كه پيدايش دوباره را انكار مى كند در حالى كه پيدايش آغازين را مى نگرد و در شگفتم از آن كس كه خانه نابودشدنى ، را آباد مى كند اما جايگاه هميشگى را از ياد برده است







 

شرح و تفسير از اين شش گروه در شگفتم! امام(عليه السلام) در اين كلام حكمت آميزش به شش رذيله اخلاقى اشاره فرموده كه سرچشمه غالب بدبختى هاى انسان است و اگر بتواند از آن ها فاصله بگيرد دنيا و آخرت خود را آباد كرده و سامان بخشيده است. نخست اشاره به مسئله «بخل» و آثار شوم آن مى كند و مى فرمايد: «از بخيل تعجب مى كنم كه به استقبال فقرى مى رود كه از آن گريخته و غنايى را از دست مى دهد كه طالب آن است. در دنيا همچون فقيران زندگى مى كند ولى در آخرت بايد همچون اغنيا حساب پس دهد»; (عَجِبْتُ لِلْبَخِيلِ يَسْتَعْجِلُ الْفَقْرَ الَّذِي مِنْهُ هَرَبَ، وَيَفُوتُهُ الْغِنَى الَّذِي إِيَّاهُ طَلَبَ، فَيَعِيشُ فِي الدُّنْيَا عَيْشَ الْفُقَرَاءِ; وَيُحَاسَبُ فِي الاْخِرَةِ حِسَابَ الاَْغْنِيَاءِ). امام(عليه السلام) چه تعبير زيبا و دلنشينى در اينجا فرموده است; افراد بخيل تنها نسبت به ديگران بخيل نيستند. بسيار مى شود كه نسبت به خويشتن هم بخيل اند با اين كه داراى ثروت اند زندگى سخت و فقيرانه اى براى خود فراهم مى كنند و همان گونه كه امام(عليه السلام) فرموده است براى فرار از فقر آينده فقر امروز را براى خود ترتيب مى دهند. آنها همچنين به دنبال غنا و ثروت بيشتر در آينده اند در حالى كه غناى امروز را از دست مى دهند. چرا كه از ثروت خود بهره اى نمى برند. از سويى ديگر در روز قيامت بايد در صف اغنيا بايستند و حساب اموال خود را پس دهند در حالى كه در دنيا از نظر زندگى در صف فقيران بودند; يعنى مشكلات غنا را دارند; ولى از مواهب آن بى بهره اند. آيا زندگى چنين اشخاصى شگفت آور و تعجب برانگيز نيست؟ آيا مى شود اين گونه افراد را در زمره عاقلان دانست؟ نه تنها امام(عليه السلام)كه عقل كل است از زندگى آنان تعجب مى كند، بلكه هر انسان عاقلى گرفتار شگفتى مى شود. ممكن است كسانى بگويند: اين درباره بخيلانى است كه حتى درباره خود بخل مىورزند; اما بخيلانى كه بخلشان متوجه ديگران است و خودشان زندگى مرفهى دارند مشمول اين سخن نيستند; ولى تجربه نشان داده كه غالب بخيلان به خويشتن نيز بخيل اند. بخل از صفات بسيار زشتى است كه در آيات و روايات اسلام نكوهش فوق العاده اى از آن شده از جمله در حديثى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «اَلْبَخيلُ بَعيدٌ مِنَ اللهِ، بَعيدٌ مِنَ النّاسِ، قَريبٌ مِنَ النّارِ; بخيل از خدا دور است و از مردم دور و به آتش دوزخ نزديك است». در كتاب فقه الرضا آمده است: «إيّاكُمْ وَالْبُخْلُ فَإِنَّهُ عاهَةٌ لا يَكُونُ فى حُرّ وَلا مُؤمِن إنَّهُ خِلافُ الاْيمانِ; از بخل بپرهيزيد كه نوعى آفت است كه نه در افراد آزاده و نه در صاحبان ايمان است زيرا بخل مخالف ايمان است. (شخص بخيل ايمان محكمى به جود و سخا و عطاى خداوند ندارد)». در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «مَنْ بَرِءَ مِنَ الْبُخْلِ نالَ الشَّرَفَ; كسى كه از بخل دورى كند به شرافت و بزرگى نائل مى شود». امام(عليه السلام) در دومين مورد شگفتى مى فرمايد: «از متكبرى كه ديروز نطفه اى بى ارزش بوده و فردا مردار گنديده اى است (به راستى) تعجب مى كنم»; (وَعَجِبْتُ لِلْمُتَكَبِّرِ الَّذِي كَانَ بِالاَْمْسِ نُطْفَةً، وَيَكُونُ غَداً جِيفَةً). تكبر كه همان خودبزرگ بينى است نشانه روشنى از غفلت به مبدأ و منتهاى وجود انسان در اين دنياست و اگر انسان به مبدأ و منتهاى خويش بنگرد اين خودبزرگ بينى از او زايل مى شود. اگر امروز در اوج قوت و قدرت است نبايد فراموش كند كه ديروز نطفه بى ارزشى بود و نبايد از ياد ببرد كه چند روزى مى گذرد و مبدل به جيفه گنديده اى مى شود كه مردم از نزديك شدن به او تنفر دارند و مى گويند: هرچه زودتر او را دفن كنيد تا فضاى خانه يا كوچه و بازار آلوده نشود. در واقع امام(عليه السلام) با اين سخن، درمان كبر را نيز نشان داده است كه هرگاه حالت كبر و غرور به شما دست داد براى زايل كردن آن به گذشته و آينده خويش بنگريد. سرى به قبرستان هاى خاموش بزنيد كه گاه بعضى از آنها شكاف برداشته و بوى آزار دهنده جيفه از آن بيرون مى آيد، آن را تماشا كنيد و در آينده خويش نيز بينديشيد. در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «إيّاكُمْ وَالْكِبْرَ فإنَّ إبْليسَ حَمَلَهُ الْكِبْرُ عَلى أنْ لا يَسْجُدَ لاِدَمَ; از تكبر بپرهيزيد كه تكبر ابليس را وادار به سرپيچى از فرمان خدا نسبت به سجده براى آدم كرد». امير مؤمنان على(عليه السلام) نيز در خطبه «قاصعه» (خطبه 192) در همين رابطه فرموده بود: «فَاعْتَبِرُوا بِما كانَ مِنْ فِعْلِ اللهِ بِإبْليسَ إذ أهْبَطَ عَمَلَهُ الطَّويلَ، وَجَهْدَهُ الْجَهيدَ ... عَنْ كِبْرِ ساعَة واحِدَة; از كارى كه خداوند با ابليس انجام داد عبرت بگيريد آن گاه كه خداوند عبادات طولانى و تلاش فوق العاده او را (در عبادت) هبط و نابود كرد به علت ساعتى تكبر». و به دنبال آن مى افزايد: «فَمَنْ ذا بَعْدَ إبْليسَ يَسْلَمُ عَلَى اللهِ بِمِثْلِ مَعْصِيَتِهِ; بنابراين چه كسى بعد از ابليس به سبب معصيتى همانند او مى تواند سالم بماند؟». قرآن مجيد نيز تكبر را سرچشمه كفر و مجادله در آيات پروردگار معرفى كرده مى فرمايد: «(إِنَّ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِى آيَاتِ اللهِ بِغَيْرِ سُلْطَان أَتَاهُمْ إِنْ فِى صُدُورِهِمْ إِلاَّ كِبْرٌ مَّا هُمْ بِبَالِغِيهِ); كسانى كه در آيات خداوند بدون دليلى براى آنها آمده باشد ستيزه جويى مى كنند، در سينه هايشان فقط تكبّر (و غرور) است و هرگز به خواسته خود نخواهند رسيد». همچنين، تكبر سرچشمه گناهان زياد ديگرى مى شود كه بحث پيرامون آن به درازا مى كشد. و شبيه همين فراز از كلام حكمت آميز در كلام 454 نيز خواهد آمد. سپس امام(عليه السلام) در سومين موضوعى كه از آن در شگفتى فرو رفته مى فرمايد: «از كسى كه در خدا شك مى كند در شگفتم در حالى كه خلق او را مى بيند (و مى تواند از هر مخلوق كوچك و بزرگ، ساده و پيچيده به ذات پاك آفريدگار پى ببرد)»; (وَعَجِبْتُ لِمَنْ شَكَّ فِي اللَّهِ، وَهُوَ يَرَى خَلْقَ اللَّهِ). آرى عالم هستى سراسر آيينه وجود حق است و مخلوقات بديع و عجيب و اسرارآميز و جالب هر كدام به تنهايى براى پى بردن به وجود آن مبدأ عالم و قادر كافى است. به ويژه در عصر و زمان ما كه علوم گسترش پيدا كرده و شگفتى هاى بسيار بيشترى از عالم خلقت نمايان گشته، خدا شناسى از هر زمانى آسان تر است. در هر گوشه و كنار از جهان، در گياهان، حيوانات وحش، پرندگان، ماهيان درياها، ساختمان بدن انسان و گياهان ذره بينى آثار عظمت او به روشنى ديده مى شود و راه را براى خداشناسى هموار مى سازد. گاه در گوشه و كنار جهان موجوداتى به چشم مى خورد كه اگر انسان روزها و ماه ها درباره آن بينديشد و از آن پى به عظمت آفريننده اش ببرد بجاست. مناسب است در اينجا دو سه نمونه از آن را طبق نقل بعضى از دائرة المعارف هاى معروف جهان ذكر كنيم. در دائرة المعارفى به نام فرهنگ نامه مى خوانيم: «هيچ گلى در گل فروشى ها زيبايى «گل ثعلبى» را ندارد و كمتر گلى است كه پس از چيده شدن به اندازه گل ثعلبى دوام داشته باشد. اين گل ها در زمين نمى رويند بلكه روى شاخه هاى درختان و قارچ ها پرورش پيدا مى كنند و آب و غذاى خود را از آنها مى گيرند. جالب اين كه دانه گل ثعلبى به قدرى كوچك است كه تنها با ميكروسكوپ ديده مى شود. باد اين دانه ها را در هوا پراكنده مى سازد. هر گاه روى قارچ ها بنشينند مى توانند آب و غذا از آنها جذب كرده و رشد كنند. گل فروشى ها ثعلبى ها را در گرم خانه روى قارچ هاى كمك كننده پرورش مى دهند و اگر تعجب نكنيد چهار تا هشت سال طول مى كشد تا دانه ثعلبى به ثمر بنشيند». در همان كتاب مى خوانيم «آگاو» گياهى است كه در ايالت هاى مكزيك و ايالت ها جنوبى آمريكا مى رويد. برگ هاى بسيار ضخيمى دارد بعضى آن را گياه صد ساله مى نامند وقتى اين گياه آماده گل دادن مى شود ساقه بلندى پيدا مى كند به قطر سى سانتى متر و طول شش متر و صدها گل بر آن ظاهر مى شود و گياه بعد از پژمرده شدن گل ها مى ميرد و در عمرش فقط يك بار گل مى دهد. در بيابان هاى مكزيك ده سال طول مى كشد تا گل دهد ولى در گرم خانه ها گهگاه ممكن است صد سال طول بكشد تا گل دهد! اين عمر طولانى براى آن است كه در اين مدت گياه آب و غذاى كافى در خود ذخيره مى كند تا بتواند آن ميله بلند و قطور و آن همه گل را ظاهر سازد. در همان كتاب و دائرة المعارف ديگرى آمده است كه در روى زمين درختان عظيمى وجود دارد كه طول بعضى از آنها به پنجاه متر مى رسد و قطرشان به دوازده متر. اگر بخواهند از چوب آنها خانه چوبى بسازند براى يك دهكده مى توانند خانه سازى كنند! فراموش نكنيم كه اين درخت عظيم روزى يك دانه كوچكى بوده اما دست قدرت پروردگار نيرويى در آن ذخيره كرده بود كه مى توانست اين گونه رشد كند و به اين عظمت برسد. كوتاه سخن اين كه در اطراف ما و همه جهان آثار عظمت و قدرت او نمايان است; چشم بينا و گوش شنوا مى خواهد تا آثار توحيد را در جبين آنها ببيند و پيام تسبيح آنها را بنشنود. سپس امام در چهارمين جمله مى فرمايد: «تعجب مى كنم از كسى كه مرگ را فراموش مى كند با اين كه مردگان را با چشم خود مى بيند»; (وَعَجِبْتُ لِمَنْ نَسِيَ الْمَوْتَ وَهُوَ يَرَى الْمَوْتَى). مرگ يعنى پايان همه چيز در دنيا و جدا شدن از تمام مقام ها و اموال و ثروت ها و تعلقات دنيوى و از همه مهم تر بسته شدن پرونده عمل انسان به گونه اى كه نمى تواند حسنه اى بر حسنات يا سيئه اى بر سيئات خود بيفزايد. در يك عبارت كوتاه، مرگ مهم ترين حادثه زندگى انسان است; ولى عجب اين كه بسيارى از افراد آن را به دست فراموشى مى سپارند در حالى كه بستگان و عزيزان و دوستان و همشهريان خود را بارها مى بينند كه آنها را به سوى ديار اموات مى برند. اين غفلت و فراموش كارى راستى حيرت انگيز است. به خصوص اين كه بسيارى از مردگان كسانى هستند كه از ما جوان تر يا قوى تر و سالم تر و گاه حتى بدون سابقه يك لحظه بيمارى راه ديار فنا را پيش گرفتند و به سوى بقاى آخرت رفتند. به همين دليل در يكى از خطبه هاى پيغمبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «يا أيُّهَا النّاسُ إنَّ أكْيَسَكُمْ أكْثَرُكُمْ ذِكْراً لِلْمَوْتِ; اى مردم باهوش ترين شما كسى است كه بيش از همه به ياد مرگ و پايان زندگى باشد». در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) آمده است: «ما خَلَقَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ يَقيناً لا شَكَّ فيهِ أشْبَهُ بِشَكّ لا يَقينَ فيهِ مِنَ الْمَوْتِ; خداوند عزّوجلّ هيچ يقينى را كه ابداً شكى در آن نيست همانند شكى كه ابدا در آن يقين نيست همچون مرگ نيافريده است». اين حديث از اميرمؤمنان على(عليه السلام) نيز با كمى تفاوت نقل شده است. سپس در پنجمين جمله حكيمانه اش مى فرمايد: «تعجب مى كنم از كسى كه جهان ديگر را انكار مى كند در حالى كه اين جهان را مى بيند»; (وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَنْكَرَ فالنَّشْأَةَ الاُْخْرَى وَهُوَ يَرَى النَّشْأَةَ الاُْولَى). قرآن مجيد نيز مى فرمايد: «(وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الاُْولَى فَلَوْلاَ تَذكَّرُونَ); شما عالَم نخستين را دانستيد، پس چرا متذكّر نمى شويد (كه جهانى بعد از آن است)؟!». در اين دنيا صحنه هاى معاد و زندگى پس از مرگ پيوسته ديده مى شود; درختان در فصل زمستان مى ميرند يا حالتى شبيه به مرگ دارند، هنگامى كه باد بهارى مىوزد و قطرات حيات بخش بارانِ بهار فرو مى افتد تولد تازه اى پيدا مى كنند و آثار حيات همه جا نمايان مى شود. بعد از شش ماه فصل پاييز كه شبيه خزان عمر است فرا مى رسد و بار ديگر دوران مرگ و سپس حيات تكرار مى شود. اين صحنه را بارها و بارها در عمر خود ديده ايم و بازگشت به زندگى پس از مرگ را آزموده ايم. چرا بيدار نمى شويم؟ در عالم جنين پيوسته تطورات زندگى يكى پس از ديگرى نمايان مى گردد كه شبيه حيات پس از مرگ است. وانگهى خدايى كه در آغاز، جهان را آفريد باز گرداندن حيات پس از مرگ براى او چه مشكلى دارد؟ از همه اينها گذشته خداوند را حكيم مى دانيم و از سويى نه نيكوكاران در اين دنيا غالباً به جزاى خود مى رسند و نه بدكاران. چگونه ممكن است خداوند حكيم و عادل در جهان ديگرى نتيجه اعمالشان را به آنها ندهد؟ در ششمين و آخرين جمله حكيمانه مى فرمايد: «تعجب مى كنم از كسى كه دار فانى را آباد مى كند ولى دار باقى را ترك مى نمايد و به فراموشى مى سپارد»; (وَعَجِبْتُ لِعَامِر دَارَ الْفَنَاءِ وَتَارِك دَارَ الْبَقَاءِ). همه با چشم خود مى بينيم اين جهان دار فانى است; همه روز گروهى مى ميرند و گروهى به دنيا مى آيند و جاى آنها را مى گيرند. سپس همين گروه جاى خود را به گروه هاى ديگر مى دهند. كاخ هاى زيبا بر اثر گذشت زمان به ويرانه اى مبدل مى شود و باغ هاى پر از گل و گياه روزى پژمرده خواهند شد. همه چيز در گذر است و همه چيز رو به فنا مى رود. آيا عقل اجازه مى دهد كه انسان در آبادى اين دار فانى بكوشد; اما سراى آخرت را كه در آن حيات جاويدان است فراموش كند و گامى در طريق عمران و آبادى آن از طريق ايمان و اعمال صالح بر ندارد؟ اين موارد شش گانه اى كه امام(عليه السلام) از همه آنها در شگفتى فرو مى رود بخشى از تناقض هايى است كه انسان در زندگى گرفتار آن است و گاه زندگى يك انسان را مجموعه اى از اين تناقض ها و تضادها تشكيل مى دهد و عامل اصلى آن پيروى از هواى نفس و گوش فرا ندادن به فرمان عقل است. قرآن مجيد درباره دنيا و آخرت تعبيرات بسيار پر معنايى دارد از جمله در آيه 64 سوره عنكبوت مى خوانيم: «(وَمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلاَّ لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الاْخِرَةَ لَهِىَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ); اين زندگى دنيا چيزى جز سرگرمى و بازى نيست و فقط سراى آخرت، سراى زندگى (واقعى) است، اگر مى دانستيد». در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم: «الدُّنْيا مُنْتَقَلَةُ فانِيَةٌ إنْ بَقِيَتْ لَكَ لَمْ تَبْقَ لَها; دنيا منتقل مى شود و فانى مى گردد اگر (فرضا) براى تو باقى بماند تو براى او باقى نمى مانى». درباره حقيقت دنيا و جلوه هاى فريبنده و ناپايدار آن ذيل حكمت 103 بحثى داشتيم. ذيل خطبه 203 بحث ديگرى درباره دنيا آمده و در ذيل حكمت 133 نيز بحث بيشترى خواهيم داشت.


 








  می پسندم        0 
















امضای کاربر : ye adam

خداروشکر



Thank GOD





 

گزارش پست !


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد
صفحه 2 از 2 < 1 2 > آخرین »



برچسب ها
حمت ، تا ،

« حکمت 113 تا 119 | حکمت 127 تا 133 »

 











انجمن یاران منتظر

چت روم یاران منتظر

چت روم و انجمن مذهبی امام زمان



هم اکنون 01:40 پیش از ظهر