آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴ ۰۱:۲۵ بعد از ظهر
|
|||||||
عضو
شماره عضویت :
431
حالت :
ارسال ها :
2349
محل سکونت : :
یکی از روستا های خراسان رضوی تا مشهد 3ساعت راه هست
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
528
دعوت شدگان :
2
اعتبار کاربر :
25093
پسند ها :
1627
تشکر شده : 3862
وبسایت من :
وبسایت من
|
سلام چند روز بعد از عقدمون راهی مشهد شدیم ، قرار بر این بود فقط بریم زیارت یعنی صبح بریم مشهد بعدازظهر هم برگردیم ، از روستای ما تا مشهد 2ساعت و نیم الی 3ساعت راه است ولی با اتوبوس 4ساعت(جدیداً ساعت میزنن نباید زودتر از 4ساعت به مقصد برسن) خلاصه راهی مشهد شدیم و تویه اتوبوس از نون های محلی که مادرم برامون درست کرده بودن خوردیم رسیدیم مشهد از ترمینال راهی مسافر خانه ، مسافرخونه چنگی به دل نزد و تصمیم گرفتیم بریم هتل ( از هتل میومدی بیرون چند متر اونطرف تر حرم بود ) وسایلمونو گذاشتیم هتل و نهار هم مادر همسرم برامون درست کرده بودن خوردیم و رفتیم حرم ( حرم شلوغ بود خیلی خیلی زیاد) رفتیم سمت پنجره فولاد ، خیلی شلوغ بود و تا دستم رسید به پنجره بعد چند ثانیه برگشتم که بقیه هم راحت بتونن زیارت کنن ( اما بعضی ها مراعات نمیکنن) چند سال پیش رفتم به سمت ضریح خیلی شلوغ نبود دستم رسید به ضریح داشتم برمی گشتم یه عزیز هیکلی چون جا باز کنه یه تنه محکم زد به من که بچه بودم اون موقعه / منم عصبی شدم و با خودم گفتم حالا دستم برسه به ضریح چه فایده / امام رضا به اینا بفهمون نباید باعث ناراحتی بقیه بشن خخخخخ خلاصه بعد از زیارت رفتیم طبقه پایین حرم و نماز و قرآن و دعا خوندیم / نماز مغرب و عشا هم حرم بودیم و بعد از حرم اومدیم بیرون که شام بخوریم / من گفتم کلاً با غذای بیرون مشکل دارم و میترسم مریض بشیم/ خانمم گفتن باشه دوتا آبمیوه می خوریم ، میریم هتل همون غذای که مادر برامون درست کردنو میخوریم داشتیم برمیگشتیم هتل که یه آقا و خانم با هم دعواشون شده بود و خانمه به شوهرش گفت خفه شو و سیلی محکمی زد به شوهرش ، من به خانمم گفتن نگاه نکن که بد اموزی داره خخخخ باز آقایه خانمشو هل داد و یکی محکمتر زد به صورت خانمش و نوبت من بود که نگاه نکنم خخخخخخ اومدیم هتل و تلویزیون روشن کردم بزنم شبکه خبر که چه خبر از عربستان و آمریکا که خانم گفتن میخوام فیلم شبکه تهران (دختر امپراطور) رو ببینم ، منم اینقد بدم میاد از این فیلم که نگو خخخ چون از اول نگاه نکردم نمیدونم چی به چی هست کدوم خواهر خوبه کدوم بد هست کدوم جاسوس هست کدوم نیست خخخخ فیلمشم یک ساعت هست به زودی تموم نمیشه خخخخ به خانمم گفتم من اصلاً فیلم نگاه نمیکنم فقط فیلم تنهایی لیلا رو تا خواستم نگاه کنم گفتن قسمت آخرش دیشب بود و تموم شد خخخخ زدم شبکه تهران تا خانم فیلمو نگاه کنن خودمم زنگ زدم از هتل برامون غذا بیارن غذا خوردیم و فیلم باهم نگاه کردیم ( به جون خودم اگه من فهمیدم فیلمه چی شد خخخ فقط دعا میکردم زود تموم شه خخخ) بعدش رفتیم عکس یادگاری گرفتیم و راهی بازار شدیم / منم به شوخی می گفتم خانم قلب من ضعیف هست بیا زودی از بازار بریم بیرون خخخخ من برای همسرم یه چادر مشکی قشنگ گرفتم / خانم هم یه ساعت قشنگ گرفتن برای من ساعت 12:30 شب عکسمون اماده شد و تحویل گرفتیم و رفتیم هتل صبح دل هر دومون درد میکرد به خانمم گفتم غذای بیرون با ما نمیسازه خانم / صبحانه چیزی نخوریم و راهی حرم شدیم بعد از زیارت راهی ترمینال و ساعت 6 بعداز ظهر رسیدم خونه راستی من و خانمم ، دختر عمو پسرعمو هستیم و خانواده هاون شدید مارو تحویل میگیرن خخخخ
ویرایش موضوع توسط : احسان فقط خدا
در تاریخ : شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴ ۰۱:۳۵ بعد از ظهر
می پسندم 5 1 4 تعداد آنلایک ها ( 1 ) از این کاربر
|
|||||||
|
اطلاعات نویسنده |
خاطره ای از اولین سفر من با همسرم
شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴ ۰۱:۴۹ بعد از ظهر
[1]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
38
حالت :
ارسال ها :
848
محل سکونت : :
همونجا
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
603
دعوت شدگان :
3
اعتبار کاربر :
5903
پسند ها :
869
تشکر شده : 520
|
به به مبارک باشد شیرینیش کجاست پس پیوندتان را با تقدیم هزاران گل سرخ تبریک میگویم و زندگی پر از عشق و محبت را برایتان آرزو میکنم می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
خاطره ای از اولین سفر من با همسرم
شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۳۷ بعد از ظهر
[2]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
748
حالت :
ارسال ها :
1081
محل سکونت : :
حومه اصفهان؟؟؟؟
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
434
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
6220
پسند ها :
696
تشکر شده : 432
|
خوشبخت بشین
حالا هی به رخ بکش دوماد شدنتو می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
خاطره ای از اولین سفر من با همسرم
شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴ ۰۵:۴۳ بعد از ظهر
[3]
|
||
عضو
شماره عضویت :
1535
حالت :
ارسال ها :
1343
محل سکونت : :
زنجان
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
249
اعتبار کاربر :
9930
پسند ها :
507
تشکر شده : 1638
|
به به ان شالله زندگی خوبی داشته باشی داداش
منم ازدواج می خواااااااام لبخند می پسندم 0 |
||
|
اطلاعات نویسنده |
خاطره ای از اولین سفر من با همسرم
شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴ ۰۷:۰۴ بعد از ظهر
[4]
|
|||
مدیر انجمن مطالب جالب
شماره عضویت :
658
حالت :
ارسال ها :
2423
محل سکونت : :
پایتخت
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
341
اعتبار کاربر :
31653
پسند ها :
1693
تشکر شده : 4530
|
به به چه رمانتیک و عالی
ان شالله همیشه زندگیتون توش عشق موج بزنه می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
خاطره ای از اولین سفر من با همسرم
شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴ ۰۸:۳۷ بعد از ظهر
[5]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
371
حالت :
ارسال ها :
831
محل سکونت : :
اصفهان
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
223
دعوت شدگان :
1
هشدارها :
1
اعتبار کاربر :
6586
پسند ها :
1229
تشکر شده : 656
وبسایت من :
وبسایت من
|
بسم الله
وقتی بعد مدت ها اومدم انجمن با دیدن این خبر خیلی خوشحال شدم.دوست عزیزم خیلی خوشحالم ازدواج کردید و این سنت حسنه رو به جا اوردید ان شاالله در تمام مراحله زندگی موفق و پیروز باشید. یا مهدی (عج) می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
خاطره ای از اولین سفر من با همسرم
شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴ ۰۹:۱۴ بعد از ظهر
[6]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
1311
حالت :
ارسال ها :
1657
محل سکونت : :
هرجا خطری تره
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
519
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
16628
پسند ها :
1231
تشکر شده : 2189
|
والا من که فقط ی سوال برام پیش اومد
احسان تو انگشتات درد نمیگیره ایقد تایپ میکنی؟؟ می پسندم 5 0 5 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
خاطره ای از اولین سفر من با همسرم
یکشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۴ ۱۲:۳۶ قبل از ظهر
[7]
|
||
عضو
شماره عضویت :
1703
حالت :
ارسال ها :
1106
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
197
اعتبار کاربر :
5114
پسند ها :
444
تشکر شده : 0
|
ان شاالله سال آینده خدا یه 11 قلو بهتون بده دیگه نتونی بیای چت روم و انجمن
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر |
||
|
اطلاعات نویسنده |
خاطره ای از اولین سفر من با همسرم
یکشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۴ ۱۲:۳۷ قبل از ظهر
[8]
|
||
عضو
شماره عضویت :
1703
حالت :
ارسال ها :
1106
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
197
اعتبار کاربر :
5114
پسند ها :
444
تشکر شده : 0
|
نوشته شده توسط : وحید زنجانی » به به ان شالله زندگی خوبی داشته باشی داداش منم ازدواج می خواااااااام لبخند آخه کی به تو زن میده؟!!!!!!!!!!! می پسندم 0 |
||
|
اطلاعات نویسنده |
خاطره ای از اولین سفر من با همسرم
یکشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۴ ۰۲:۵۱ قبل از ظهر
[9]
|
|||
نوشته شده توسط : abbas.isfahan » بسم الله وقتی بعد مدت ها اومدم انجمن با دیدن این خبر خیلی خوشحال شدم.دوست عزیزم خیلی خوشحالم ازدواج کردید و این سنت حسنه رو به سال به سال به جا اوردید ان شاالله در تمام مراحله زندگی موفق و پیروز باشید. یا مهدی (عج) به قول عباسی ان شاءالله این سنت حسنه رو سال به سال تکرار کنی من بی تقصیرم.والا.... کاش منم یه دختر عمویی دخترخاله ای دختر دایی دخترعمه ای چیزی داشتم... احسانی مبارکه می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
خاطره ای از اولین سفر من با همسرم
یکشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۴ ۰۴:۴۷ بعد از ظهر
[10]
|
||
عضو
شماره عضویت :
1703
حالت :
ارسال ها :
1106
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
197
اعتبار کاربر :
5114
پسند ها :
444
تشکر شده : 0
|
نوشته شده توسط : بلاغ مبین » نوشته شده توسط : abbas.isfahan » بسم الله وقتی بعد مدت ها اومدم انجمن با دیدن این خبر خیلی خوشحال شدم.دوست عزیزم خیلی خوشحالم ازدواج کردید و این سنت حسنه رو به سال به سال به جا اوردید ان شاالله در تمام مراحله زندگی موفق و پیروز باشید. یا مهدی (عج) به قول عباسی ان شاءالله این سنت حسنه رو سال به سال تکرار کنی من بی تقصیرم.والا.... کاش منم یه دختر عمویی دخترخاله ای دختر دایی دخترعمه ای چیزی داشتم... احسانی مبارکه تنها راهت اینه که بری با یکی از اون عروسان غمگین ازدواج کنی می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر |
||
|
اطلاعات نویسنده |
خاطره ای از اولین سفر من با همسرم
سه شنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۴ ۱۲:۰۴ بعد از ظهر
[11]
|
|||
مبارک باشه.ان شاءالله خوشبخت و عاقبت بخیر بشین وزندگیتون سرشار از آرامش باشه
می پسندم 0
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
خاطره ای از اولین سفر من با همسرم
سه شنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۴ ۱۲:۵۱ بعد از ظهر
[12]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
2401
حالت :
ارسال ها :
79
محل سکونت : :
ی جای خوبـــــــــ(:
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
174
اعتبار کاربر :
1336
پسند ها :
69
تشکر شده : 57
|
خیلی خیلی مبارکه
خاطره شیرین وقشنگی بود ایشالله زندگیتون هم سرشار ازقشنگی وشیرینی باشه خوشبخت وعاقبت بخیرشین می پسندم 0
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
خاطره ، ای ، از ، اولین ، سفر ، من ، با ، همسرم ، |
|