آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
سه شنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۴ ۱۰:۳۴ قبل از ظهر
|
|||||||||||||
بانو
شماره عضویت :
1001
حالت :
ارسال ها :
4221
محل سکونت : :
DAMAVAND
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
273
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
69947
پسند ها :
5815
تشکر شده : 6939
وبسایت من :
وبسایت من
|
درجریان «عملیات الی بیتالمقدس» به شهید نیاکی خبر میدهند که دخترش ناخوش است و بهتراست به تهران برود.اما او نمیرود بعدازچند روز دوباره به او میگویند که دخترت به سرطان خون مبتلا شده است، اما او بازهم درجبهه میماند تا اینکه پزشکان درمان دخترش را ناممکن میدانند وحال او وخیم میشود و پس از چند روز از دنیا میرود. همسرش با اوتماس میگیرد که حداقل درمراسم ختم وتشییع جنازه دخترشان حاضرشود اما سرلشکر شهید نیاکی درنامهای به همسرش مینویسد که من چطور این رزمندگانی را که درجبهه میجنگند و مانند فرزندان من هستند و هرروز تعدادی از آنها شهید میشوند، تنها بگذارم. درشهرکسی هست که تابوت فرزندمان را بلند کند اما در اینجا کسی نیست که پیکرهای این شهدا را از زمین بلند کند. بعد از پایان عملیات بیتالمقدس شهید نیاکی به منزلش رفت.ازآنجایی که نیمههای شب به خانه رسیده بود به اتاق دخترش میرود و تا اذان صبح اشک میریزد. وقتی برای نماز ازاتاق بیرون میآید به همسرش میگوید که سبک شدم. می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||||||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|