انجمن یاران منتظر

ختم قرآن



آخرین ارسال ها
لیست برنامه ختم قرآن یاران منتظر ..:||:.. پروژه کرونا(COVID 19) ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین امسال اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. تا حالا به لحظه تحویل سال 1450 فکر کردید!!؟؟ ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین سال 1395 اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. اگر بفهمید بیشتر از یک هفته دیگر زنده نیستید، چی کار می کنید؟! ..:||:.. **متن روز پدر و روز مرد** ..:||:.. الان چتونه؟ ..:||:.. 🔻هدیه‌ تحقیرآمیز کِندی ..:||:.. ღ ღ ღتبریک ازدواج به دوست خوبم هستی2013 جان عزیز ღ ღ ღ ..:||:..

نوار پیام ها
( یسنا : ▪️خــداحافظ مُــــحَرَّم 😭 نمى دانم سال دیگر دوباره تو را خواهم دید یا نه؟!... 🖤اما اگر وزیدى و از سَرِ کوى من گذشتى، سلامَم را به اربابم برسان... ◾️ بگو همیشه برایَت مشکى به تَن مى کرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجین شود!... ◾️بگو گرچه جوانى مى کرد، اما به سَرِ سوزنى ارادتش هم که شده، تو را از تَهِ دل دوست داشت... ◼️با چاى روضه تو و نذری ات، صفا مى کرد و سَرَش درد مى کرد براى نوکرى... 🏴 مُحَرَّم جان؛ تو را به خدا مى سپارم... و دلم شور مى زند براى \"صَفر\"ى که دارد از \"سَفَر\" مى رسد... # )     ( سینا : حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها): «ما جَعَلَ اللّه ُ بَعدَ غَدیرِخُمٍّ مِن حُجَّةٍ و لاعُذرٍ؛ خداوند پس از غدیرخم برای کسی حجّت و عذری باقی نگذاشت.» «دلائل الإمامَه، ص 122» )     ( فاطمه 1 : ای روح دو صد مسیح محتاج دَمَت زهرایی و خورشید غبار قدمت کی گفته که تو حرم نداری بانو؟ ای وسعت دل‌های شکسته، حَرَمت. (شهادت حضرت زهرا تسلیت باد) )     ( programmer : امام علی (ع):مردم سه گروهند: (1) دانشمندی خدایی، (2) دانش آموزی بر راه رستگاری (3) و پشه های دستخوش باد و طوفان و همیشه سرگردان، که از پی هر جنبنده و هر صدا می روند، و با وزش هر بادی، حرکت می کنند، نه از پرتو دانش، روشنی یافتند، و نه به پناهگاه استواری پناه گرفتند. )     ( programmer : امام علی ع : عاقل ترین مردم کسی است که عواقب کار را بیشتر بنگرد. )     ( programmer : امام علی (ع):دعوت کننده ای که فاقد عمل باشد مانند تیر اندازی است که کمان او زه ندارد. )     ( programmer : امام علی(ع): در فتنه ها همچون بچه شتر باش که نه پشت دارد تا بر آن سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر بدوشند )     ( سینا : هزارها سال از هبوط آدم بر سیاره‌ی زمین گذشته است و هنوز نبرد فی ما بین حق و باطل بر پهنه‌ی خاك جریان دارد، اگرچه دیگر دیری است كه شب دیجور ظلم از نیمه گذشته است و فجر اول سر رسیده و صبح نزدیك است. )     ( programmer : فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مه‌شکن لازم است که همان بصیرت است....(مقام معظم رهبری) )     ( سینا : یاران! شتاب كنید ، قافله در راه است . می گویند كه گناهكاران را نمی پذیرند ؟ آری ، گناهكاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند )     ( سینا : برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ**اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه) خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده! )     ( فاطمه 1 : ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن +++ چشمم به راه ماند بیا و شبی از این پس‌کوچه‌های خاکی قلبم عبور کن +++ آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن )     ( سینا : دود می خیزد ز خلوتگاه من کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟ با درون سوخته دارم سخن کی به پایان می رسد افسانه ام ؟ )    
مدیریت پیام ها


اگر این اولین بازدید شما از انجمن یاران منتظراست ، میبایست برای استفاده از کلیه امکانات انجمن عضو شوید و یا اگر عضو انجمن می باشید وارد شوید .


انجمن یاران منتظر » نهج البلاغه » حکمت ها » حکمت 176 تا 182



حکمت 176 تا 182

   حکمت 176 :   ابزار رياست (بردبارى فراوان)(اخلاقى، مديريتى) وَ قَالَ [عليه السلام] آلَةُ الرِّيَاسَةِ سَعَةُ الصَّدْرِ . درود خدا بر او ، فرمود : بردبارى و تحمل سختى ها ، ابزار رياست است.
p;lj 176 jh 182


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد
صفحه 1 از 2 < 1 2 > آخرین »


اطلاعات نویسنده
یکشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۴ ۰۱:۴۹ بعد از ظهر
عضو
rating
شماره عضویت : 1
حالت :
ارسال ها : 2118
محل سکونت : : مشهد
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1245
دعوت شدگان : 13
اعتبار کاربر : 28310
پسند ها : 3481
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 4639
وبسایت من : وبسایت من


مدال ها:4
مدال تخصص
مدال تخصص
مدال صندلی داغ
مدال صندلی داغ
مدال 3 سالگی عضویت
مدال 3 سالگی عضویت
کاربران برتر
کاربران برتر

|


 

 حکمت 176 :

  ابزار رياست (بردبارى فراوان)(اخلاقى، مديريتى)

وَ قَالَ [عليه السلام] آلَةُ الرِّيَاسَةِ سَعَةُ الصَّدْرِ .

درود خدا بر او ، فرمود :

بردبارى و تحمل سختى ها ، ابزار رياست است.





ویرایش موضوع توسط : admin
در تاریخ : یکشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۴ ۱۱:۴۴ بعد از ظهر
















1 تشکر شده از کاربر admin برای ارسال مفید :
ye adam ,



  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر


    * پاسخ با بیشترین پسند
  1. پسندها :1 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  2. پسندها :1 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  3. پسندها :1 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  4. پسندها :1 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  5. پسندها :1 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 176 تا 182
یکشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۴ ۰۱:۵۰ بعد از ظهر نمایش پست [1]
عضو
rating
شماره عضویت : 1
حالت :
ارسال ها : 2118
محل سکونت : : مشهد
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1245
دعوت شدگان : 13
اعتبار کاربر : 28310
پسند ها : 3481
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 4639
وبسایت من : وبسایت من




 

 حکمت 177 :

  روش بر خورد با بدان(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [عليه السلام] ازْجُرِ الْمُسِي‏ءَ بِثَوَابِ الْمُحْسِنِ .

درود خدا بر او ، فرمود :

بدكار را با پاداش دادن به نيكوكر آزار بده!





  می پسندم        0 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 176 تا 182
یکشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۴ ۰۱:۵۱ بعد از ظهر نمایش پست [2]
عضو
rating
شماره عضویت : 1
حالت :
ارسال ها : 2118
محل سکونت : : مشهد
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1245
دعوت شدگان : 13
اعتبار کاربر : 28310
پسند ها : 3481
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 4639
وبسایت من : وبسایت من




 

 حکمت 178 :

  روش نابود كردن بدى ها(اخلاقى، سياسى،اجتماعى)

وَ قَالَ [عليه السلام] احْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَيْرِكَ بِقَلْعِهِ مِنْ صَدْرِكَ

درود خدا بر او ، فرمود :

بدى را از سينة ديگران ، با كندن آن از سينة خود ، ريشه كن نما!.





  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 176 تا 182
یکشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۴ ۰۱:۵۲ بعد از ظهر نمایش پست [3]
عضو
rating
شماره عضویت : 1
حالت :
ارسال ها : 2118
محل سکونت : : مشهد
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1245
دعوت شدگان : 13
اعتبار کاربر : 28310
پسند ها : 3481
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 4639
وبسایت من : وبسایت من




 

 حکمت 179 :

  لجاجت و سْستى اراده(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [عليه السلام] اللَّجَاجَةُ تَسُلُّ الرَّأْيَ .

درود خدا بر او ، فرمود :

لجاجت تدبير را سْست مى كند.





  می پسندم        0 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 176 تا 182
یکشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۴ ۰۱:۵۳ بعد از ظهر نمایش پست [4]
عضو
rating
شماره عضویت : 1
حالت :
ارسال ها : 2118
محل سکونت : : مشهد
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1245
دعوت شدگان : 13
اعتبار کاربر : 28310
پسند ها : 3481
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 4639
وبسایت من : وبسایت من




 

 حکمت 180 :

  طمع ورزى و بردگى(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [عليه السلام] الطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ .

درود خدا بر او ، فرمود :

طمع ورزى ، بردگيِ هميشگى است.





  می پسندم        0 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 176 تا 182
یکشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۴ ۰۱:۵۴ بعد از ظهر نمایش پست [5]
عضو
rating
شماره عضویت : 1
حالت :
ارسال ها : 2118
محل سکونت : : مشهد
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1245
دعوت شدگان : 13
اعتبار کاربر : 28310
پسند ها : 3481
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 4639
وبسایت من : وبسایت من




 

 حکمت 181 :

  ارزش ، دورانديشى و پرهيز از كوتاهي (اخلاقى)

وَ قَالَ [عليه السلام] ثَمَرَةُ التَّفْرِيطِ النَّدَامَةُ وَ ثَمَرَةُ الْحَزْمِ السَّلَامَةُ .

درود خدا بر او ، فرمود :

حاصل كوتاهى ، پشيمانى ؛ و حاصل دورانديشي، سلامت است.





  می پسندم        0 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 176 تا 182
یکشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۴ ۰۱:۵۵ بعد از ظهر نمایش پست [6]
عضو
rating
شماره عضویت : 1
حالت :
ارسال ها : 2118
محل سکونت : : مشهد
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1245
دعوت شدگان : 13
اعتبار کاربر : 28310
پسند ها : 3481
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 4639
وبسایت من : وبسایت من




 

 حکمت 182 :

  شناخت جايگاه سخن و سكوت (اخلاقى)

وَ قَالَ [عليه السلام] لَا خَيْرَ فِى الصَّمْتِ عَنِ الْحُكْمِ كَمَا أَنَّهُ لَا خَيْرَ فِى الْقَوْلِ بِالْجَهْلِ .

درود خدا بر او ، فرمود :

آنجا كه بايد سخنِ درست گفت، در خاموشى خيرى نيست، چنانكه در سخن ناآگاهانه نيز خيرى نخواهد بود.





  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 176 تا 182
دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۴ ۰۹:۳۹ قبل از ظهر نمایش پست [7]
عضو
rating
شماره عضویت : 2179
حالت :
ارسال ها : 1483
محل سکونت : : هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 379
اعتبار کاربر : 14272
پسند ها : 1053
حالت من :  Shad.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (14).jpg
تشکر شده : 1280



نوشته شده توسط : admin »


 

 حکمت 176 :

  ابزار رياست (بردبارى فراوان)(اخلاقى، مديريتى)

وَ قَالَ [عليه السلام] آلَةُ الرِّيَاسَةِ سَعَةُ الصَّدْرِ .

درود خدا بر او ، فرمود :

بردبارى و تحمل سختى ها ، ابزار رياست است.







ایستادگی کن
و به یاد داشته باش که
لشکری از کلاغ ها 
جرات نزدیک شدن به
مترسکی که ایستادگی
را
فقط به نمایش می گذارد ندارند

 
شرح و تفسير ابزار رياست امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه كه به صورت ضرب المثلى مشهور شده اشاره به يكى از مهم ترين ويژگى هايى كه براى رياست لازم است كرده مى فرمايد: «وسيله رياست، سعه صدر (و تحمل بسيار) است»; (آلَةُ الرِّيَاسَةِ سَعَةُ الصَّدْرِ). ناگفته پيداست كسى كه به مقام رياست مى رسد خواه رياست معنوى باشد يا مادى اولا با مخالفت هايى از سوى رقيبان روبرو مى شود و از سويى ديگر انتظارات و توقعات بسيار از سوى مردم در برابر او آشكار مى گردد و براى انجام امور خود نياز به همراهان و مشاورانى دارد كه گاه از آنها خطاها و گاه خيانت هايى سر مى زند. اضافه بر همه اينها گاه مشكلاتى ناخواسته و غير منتظرانه براى حوزه رياست او به وجود مى آيد. در برابر اين امور اگر داراى سعه صدر و تحمل بسيار و بردبارى توأم با تدبير و خونسردى همراه با شجاعت نباشد ادامه كار براى او بسيار مشكل خواهد شد. به همين دليل مولا در ميان تمام ويژگى هايى كه يك رئيس بايد داشته باشد روى سعه صدر انگشت گذاشته مى فرمايد: «وسيله رياست سعه صدر است». نمونه كامل آن را در زندگى پيغمبر اسلام(صلى الله عليه وآله)مى توان ديد و يكى از روشن ترين مصاديق آن داستان فتح مكه است كه بعد از پيروزى بر بت پرستان مكه انواع جنايت ها را درباره خود پيغمبر(صلى الله عليه وآله) و خاندان و دوستان او روا داشته بودند و از هيچ تلاش و كوششى براى نابودى آنها فروگذار نكرده بودند. در آن روز تاريخى كه آتش انتقام در درون بسيارى از صحابه پيامبر زبانه مى كشيد، آن حضرت فرمان عفو عمومى صادر و همه را آزاد كرد و فرمود: امروز روز رحمت است نه روز انتقام. نيز بارها اتفاق افتاد كه افرادى با خشونت زياد با پيامبر(صلى الله عليه وآله) روبرو شدند به گونه اى كه بعضى از اصحاب انتظار داشتند پيغمبر(صلى الله عليه وآله) فرمان قتل آنها را صادر كند. آن حضرت با محبت و عطوفت آن مخالفان لجوج و عنود را آرام ساخت. در زندگى اميرمؤمنان على(عليه السلام) و ائمه معصومين نيز اين صحنه هاى فراوان ديده مى شود; محبتى كه على(عليه السلام) درباره قاتل خود در واپسين ساعات عمرش ابراز كرد همه جا معروف است. علامه مجلسى(رحمه الله) در بحارالانوار درباره گفتوگوهاى اميرمؤمنان على(عليه السلام) با خوارج چنين نقل مى كند كه روزى يكى از خوارج وارد مسجد شد در حالى كه ياران على(عليه السلام) در اطراف او بودند فرياد زد: «لا حُكْمَ إلاّ لِلّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ; حكم فقط براى خداست، هرچند مشركان كراهت داشته باشند. (اشاره به اين كه چون شما مسئله حكميت بشر را پذيرفته ايد در راه شرك گام گذاشته ايد)» مردم رو به سوى او كردند. او دوباره فرياد زد: «لا حُكْمَ إلاّ لِلّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُتَلَفِّتُونَ; حكم مخصوص خداست هرچند كسانى كه به سوى من نگاه مى كنند كراهت داشته باشند». على(عليه السلام) سر مباركش را بلند و متوجه او شد. او بار سوم فرياد زد: «لا حُكْمَ إلاّ لِلّهِ وَلَوْ كَرِهَ أبُوالْحَسَنُ; حكم مخصوص خداست، هرچند على كراهت داشته باشد». امام(عليه السلام)با خونسردى در جواب او فرمود: «إنَّ أبَا الْحَسَنِ لا يَكْرَهُ أنْ يَكُونَ الْحُكْمُ لِلّهِ; على هرگز كراهت ندارد كه حكم مخصوص خدا باشد». سپس اضافه فرمود: «حُكْمُ اللهِ أنْتَظِرُ فيكُمْ; من منتظر حكم خدا درباره شما هستم». اين نكته در اينجا شايان توجه است كه گاه مسئله سعه صدر با مسامحه و سهل انگارى اشتباه مى شود در حالى كه هر كدام جايگاه خاص خود را دارد; سعه صدر آن است كه براى انجام مديريت صحيح گاه انسان لازم است موضوعاتى را نديده بگيرد و خويشتن دارى نشان دهد و در مقام سختگيرى بر نيايد و به خطاكار فرصت دهد تا خويشتن را اصلاح كند. ولى مسامحه و سهل انگارى اين است كه انسان مديريت صحيح را رها كند و در برابر حوادث و اشخاص خطاكار سستى و بى تدبيرى نشان دهد، بنابراين سعه صدر به مديريت صحيح باز مى گردد و مسامحه به ترك مديريت صحيح و تفاوت اين دو آشكار است.





 


  می پسندم        0 
















امضای کاربر : ye adam

خداروشکر



Thank GOD





 

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 176 تا 182
دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۴ ۰۲:۲۲ بعد از ظهر نمایش پست [8]
عضو
rating
شماره عضویت : 2179
حالت :
ارسال ها : 1483
محل سکونت : : هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 379
اعتبار کاربر : 14272
پسند ها : 1053
حالت من :  Shad.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (14).jpg
تشکر شده : 1280



نوشته شده توسط : admin »


 

 حکمت 177 :

  روش بر خورد با بدان(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [عليه السلام] ازْجُرِ الْمُسِي‏ءَ بِثَوَابِ الْمُحْسِنِ .

درود خدا بر او ، فرمود :

بدكار را با پاداش دادن به نيكوكر آزار بده!







 
شرح و تفسير اين گونه گنهكار را ادب كن امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه اشاره به يكى از طرق مؤثر بازدارنده نسبت به بدكاران مى كند و مى فرمايد: «گنهكار را با پاداش دادن به نيكوكار (تنبيه كن و) از گناه بازدار»; (اُزْجُرِ الْمُسِيءَ بِثَوَابِ الْمُحْسِنِ). به يقين براى بازداشتن بدكاران از كار بد راه هاى مختلفى است كه هر كدام از آنها براى بازداشتن گروهى از بدكاران مفيد است: نخست اين كه بدكار را مجازات كنند كه در كتاب حدود و تعزيرات اسلامى احكام گسترده آن با توجه به سلسله مراتب آمده است و در تمام دنيا اين گونه مجازات ها معمول است كه شامل زندان، جريمه مالى، مجازات بدنى و حتى مجازات روحى از طريق سرزنش و اعلام به اجتماع مى شود. قرآن مجيد نيز درباب قصاص و حد سارق و حد زانى و مجازات قذف اشارات روشنى به اين معنا دارد. نوع دوم آن است كه براى بازداشتن بدكاران از كار بد به آنها نيكى كند، همان گونه كه در آيات شريفه از جمله آيه شريفه 34 سوره «فصلت» مى فرمايد: «(ادْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِيمٌ); بدى را با نيكى دفع كن ناگهان (خواهى ديد) همان كس كه ميان تو و او دشمنى است گويى دوستى گرم و صميمى است» به اين ترتيب مى توان گروهى از بدكاران را شرمنده ساخت و از كار خود باز گرداند. راه سوم اين است كه نيكوكاران را مورد تشويق قرار دهى هنگامى كه بدكاران آن را ببينند گروهى دست از كار بد مى كشند به اميد اين كه پاداش نيكوكاران نصيب آنها گردد. اين كار در تمام دنيا معمول است كه هر سال گروهى از برترين ها را در مسائل علمى، نوشتن كتاب هاى مفيد، امور كشاورزى و دامدارى و صنايع و اختراعات تشويق مى كنند و جوائز گرانبهايى به آنها مى دهند و نامشان را در رسانه ها اعلام مى دارند تا سبب شود افراد سست و تنبل و بدكار و منحرف آن را ببينند و از كار خود پشيمان شوند و كم كاران نيز به كار بيشتر ترغيب گردند. قرآن مجيد در آيات فراوانى پاداش هاى عظيمى براى مؤمنان صالح در روز قيامت بيان مى كند; پاداش هايى كه فوق تصور انسان هاست. حتى پاداش هاى مادى دنيوى نيز براى آنها در نظر گرفته است. از جمله غنائمى كه به جنگجويان تخصيص داده مى شود و احترامى كه براى مجاهدان راستين در مقابل قائدان و فراركنندگان از جهاد قائل شده مصداق هاى ديگرى از اين اصل كلى است. كلام امام(عليه السلام) در اينجا نيز به روشنى از بهره گيرى از اين روش حكايت مى كند. البته هر يك از اين سه روش مربوط به گروه خاصى است و همه اينها در همه موارد جواب نمى دهند. مديران جامعه بايد كاملاً بيدار باشند و افراد را به خوبى بشناسند و بدانند هر فردى يا هر گروهى را با كدام يك از اين طرق بايد از كار بد بازداشت. ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه خود در شرح اين گفتار حكيمانه تنها به ذكر يك بيت از ابن هانى مغربى و دو بيت از ابوالعطاهيه قناعت كرده است. دو بيت ابوالعطاهيه كه جالب تر و جامع تر است چنين است: إذا جازَيْتَ بِالاْحْسانِ قَوْماً *** زَجَرْتَ الْمُظْلِمينَ عَنِ الذُّنُوبِ فَما لَكَ وَالتَّناوُلُ مِنْ بَعيد *** وَيُمْكِنُكَ التَّناوُلُ مِنْ قَريب هنگامى كه به گروهى از طريق احسان پاداش دادى بدكاران را از گناهشان بازداشتى. لزومى ندارد كه از راه هاى دوردست به مقصد برسى. مى توانى از راه نزديك به هدف خود نايل شوى.
 




  می پسندم        0 
















امضای کاربر : ye adam

خداروشکر



Thank GOD





 

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 176 تا 182
چهارشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۴ ۰۲:۴۶ بعد از ظهر نمایش پست [9]
عضو
rating
شماره عضویت : 2179
حالت :
ارسال ها : 1483
محل سکونت : : هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 379
اعتبار کاربر : 14272
پسند ها : 1053
حالت من :  Shad.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (14).jpg
تشکر شده : 1280



نوشته شده توسط : admin »


 

 حکمت 178 :

  روش نابود كردن بدى ها(اخلاقى، سياسى،اجتماعى)

وَ قَالَ [عليه السلام] احْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَيْرِكَ بِقَلْعِهِ مِنْ صَدْرِكَ

درود خدا بر او ، فرمود :

بدى را از سينة ديگران ، با كندن آن از سينة خود ، ريشه كن نما!.






شرح و تفسير راه زدودن كينه ها امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى راه پاك كردن سينه هاى مردم را از نيات سوء درباره يكديگر، نشان مى دهد و مى فرمايد: «كينه و بدخواهى ديگران را از سينه خود درو كن تا بدخواهى به تو از سينه ديگران ريشه كن شود»; (اُحْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَيرِكَ بِقَلْعِهِ مِنْ صَدْرِكَ). بسيار مى شود كه افراد به دليل سوء ظن يا حسادت يا اصطكاك منافع، نيات سوئى درباره انسان در دل مى پرورانند، چگونه مى توان آنها را از ميان برداشت؟ امام مى فرمايد: از خود شروع كن، ابتدا به قلب خويش مراجعه كن ببين آيا نيت سوئى درباره ديگران دارى يا نه؟ اگر دارى آن را از سينه ات پاك كن چيزى نمى گذرد كه خواهى ديد سينه ديگران نيز از نيات سوء درباره تو پاك شده است. اين مطلب دو دليل دارد: نخست اين كه هرگاه انسان نيات بدى درباره ديگران داشته باشد خواه ناخواه در چهره يا سخنان و افعالش نمايان مى شود و همين امر سبب مى گردد ديگران در برابر او موضعى مشابه بگيرند; اما هرگاه سخنان و چهره و اعمال كسى را از هرگونه بدخواهى پاك ديدند و آثار محبت و خيرخواهى در رفتار و گفتارشان نمايان گشت آنها نيز موضع مشابهى خواهند گرفت، بنابراين براى زدودن كينه ها از سينه ها و بدخواهى ها و نيات سوء ديگران بايد از خودمان شروع كرد و اين يكى از اصول مهم روانشناسى است كه تا از خود شروع نكنى نبايد انتظارى از ديگران داشته باشى. ديگر اين كه رابطه مرموز خاصى در ميان دلها برقرار است و ضرب المثل معروف «دل به دل راه دارد» يك واقعيت است. گويى دل ها در پنهانى با هم سخن مى گويند و رابطه برقرار مى سازند هنگامى كه قلب كسى مملو از بدخواهى به ديگران گردد اين پيام به قلب آنها منتقل مى شود و آنها مقابله به مثل مى كنند. اين گفتار حكيمانه در واقع چهره ديگرى از گفتار پيش از آن است و هر كدام براى زدودن آثار سوء از نيات و رفتار و گفتار ديگران تأثير خاص خود را دارند. به همين دليل در روايتى كه از طرطوشى در كتاب سراج الملوك نقل كرديم هر دو با هم آمده است. شايان توجه اين كه واژه «شر» مفهوم وسيعى دارد كه هر نيت سوء و كينه و عداوتى را فرا مى گيرد. در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد تفسير ديگرى نيز براى اين كلام حكمت آميز ذكر شده است و آن اين كه منظور امام(عليه السلام) اين است كه مردم را به كار نيكى موعظه نكن و از كار بدى نهى منما مگر اين كه قبلاً خودت آن كار نيك را انجام داده باشى و آن منكر را ترك كرده باشى، زيرا اندرزدهنده ناپاك سخنانش در دل ها اثر نمى كند. البته اين سخن يك واقعيت است; اما موافق منظور امام(عليه السلام) از گفتار حكيمانه بالا نيست، زيرا تعبير به «صدر» در دو جاى اين كلام حكمت آميز نشان مى دهد كه منظور، نيات سوء و كينه هاى درونى است نه افعال بيرونى. اين معنى نه تنها در رابطه انسان ها با يكديگر، بلكه از يك نظر در رابطه انسان با خدا نيز صادق است، چنان كه در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «مَنْ أرادَ أنْ يَعْرِفَ كَيْفَ مَنْزِلَتُهُ عِنْدَاللهِ فَلْيَعْرِفْ كَيْفَ مَنْزِلَةُ اللهِ عِنْدَهُ فَإِنَّ اللهَ يُنَزِّلُ الْعَبْدَ مِثْلَ ما يُنَزِّلُ الْعَبْدُ اللهَ مِنْ نَفْسِهِ; هر كس مى خواهد بداند چه مقام و منزلتى نزد خدا دارد به منزلت خداوند نزد خود بنگرد، زيرا خدا منزلت بنده را همان گونه قرار مى دهد كه بنده منزلت خدا را در دل و جان خود قرار داده است». در حديث جالبى از امام صادق(عليه السلام)مى خوانيم كه مردى خدمت آن حضرت عرض كرد: شخصى به من مى گويد من تو را دوست دارم چگونه بدانم كه او راست مى گويد و واقعاً مرا دوست مى دارد؟ امام(عليه السلام) در پاسخ فرمود: «اِمْتَحِنْ قَلْبَكَ فَإنْ كُنْتَ تَوَدُّهُ فَإنَّهُ يَوَدُّكَ; قلب خود را بيازماى اگر تو او را دوست مى دارى او هم تو را دوست مى دارد». (قلوب با يكديگر راه دارند). اين سخن را با حديث ديگرى از امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) درباره امام و پيروانش پايان مى دهيم: يكى از ياران آن حضرت به نام «ابن جهم» عرضه داشت: فدايت شوم مى خواهم بدانم من نزد تو چگونه ام؟ امام(عليه السلام) در پاسخ فرمود: «أُنْظُرْ كَيْفَ أَنَا عِنْدَكَ; نگاه كن ببين من در نزد تو چگونه ام».




 


  می پسندم        0 
















امضای کاربر : ye adam

خداروشکر



Thank GOD





 

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 176 تا 182
پنجشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۴ ۱۱:۵۰ قبل از ظهر نمایش پست [10]
عضو
rating
شماره عضویت : 2179
حالت :
ارسال ها : 1483
محل سکونت : : هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 379
اعتبار کاربر : 14272
پسند ها : 1053
حالت من :  Shad.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (14).jpg
تشکر شده : 1280



نوشته شده توسط : admin »


 

 حکمت 179 :

  لجاجت و سْستى اراده(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [عليه السلام] اللَّجَاجَةُ تَسُلُّ الرَّأْيَ .

درود خدا بر او ، فرمود :

لجاجت تدبير را سْست مى كند.







شرح و تفسير نتيجه لجاجت امام(عليه السلام) در اين گفتار به يكى از مهم ترين آثار سوء لجاجت اشاره كرده، مى فرمايد: «لجاجت، فكر و رأى انسان را از ميان مى برد»; (اللَّجَاجَةُ تَسُلُّ الرَّأْى). «تسل» از ريشه «سلّ» بر وزن «حلّ» در اصل به معناى بيرون كشيدن شمشير از غلاف با نرمش و يا خارج كردن هر چيزى به مدارا و نرمى است. به فرزند هم به همين مناسبت سليل مى گويند، چون از وجود ديگرى خارج شده است. گاهى اين واژه را به نابود كردن تفسير كرده اند، زيرا چيزى را كه از محلى بيرون بكشند آن محل خالى مى ماند و به اشخاصى كه مخفيانه و به اصطلاح به طور قاچاقى از جايى مى گريزند و يا به جايى وارد مى شوند «متسلّلون» گفته مى شود. به هرحال منظور امام(عليه السلام) از اين كلام نورانى بازداشتن لجوجان از لجاجت است، زيرا لجاجت به انسان اجازه درست انديشيدن و فكر صحيح را نمى دهد و غالباً لجوجان به راه خطا مى روند و منافع و موقعيت هاى خود را از دست مى دهند، چرا كه تصميم گيرى هاى آنها نابجا و ناصواب است. بعضى از شارحان در تفسير اين كلام حكيمانه احتمال ديگرى نيز داده اند و گفته اند منظور آن است كه هرگاه رئيس و مدير و بزرگ تر ببيند افراد زيردست لجاجت به خرج مى دهند از اصلاح آنها صرف نظر مى كند و حمايت خود را از آنها بر مى گيرد و آنان را به حال خود وا مى گذارد كه سبب خسارتى عظيم براى آنان مى شود. ولى تفسير اول صحيح تر به نظر مى رسد، زيرا منظور اين است در همانجا كه لجاجت است اين اثر منفى وجود دارد، به علاوه افراد لجوج كمتر حاضرند به مشورت تن بدهند. آنها روى افكار خود پافشارى مى كنند و محروم بودنشان از مشورت ضربه ديگرى نيز بر آنان وارد مى سازد، هر چند جمع ميان دو تفسير در يك عبارت مانعى ندارد و استعمال لفظ در بيش از يك معنا به اعتقاد ما جايز است. مفاسد لجاجت به قدرى زياد است كه گاهى سرچشمه بروز جنگ هاى خونين مى شود همان گونه كه در حديثى از امام اميرمؤمنان آمده است: «إيّاكَ وَمَذْمُومَ اللَّجاجِ فَإنَّهُ يُثِيرُ الْحُرُوبُ; از خصلت نكوهيده لجاج بپرهيز كه آتش جنگ ها را شعلهور مى سازد». لجاجت گاه سبب از هم پاشيدن خانواده ها، به هم خوردن دوستى هاى پرسابقه، ايجاد اختلاف در ميان شركا و به هم خوردن وحدت صفوف مى شود و اگر لجاجت در مديران جامعه پيدا شود آثار سوء آن بسيار گسترده تر است. به همين دليل در احاديث فراوانى كه از رسول خدا و ائمه هدى(عليهم السلام) به ما رسيده لجاجت سخت نكوهش شده است; از جمله در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله)مى خوانيم: «الْخَيْرُ عادَةٌ وَالشَّرُّ لَجاجَةٌ; خوبى سبب مى شود كه انسان به كار خير عادت كند و انجام كارهاى بد ناشى از لجاجت است». در حديث ديگرى از اميرمؤمنان مى خوانيم: «اللَّجاجُ بَذْرُ الشَّرِّ; لجاجت بذر بدى هاست». در حديث ديگرى از همان حضرت آمده است: «اللَّجاجُ أكْثَرُ الاْشْياءَ مَضَرَّةً فى الْعاجِلِ وَالاْجِلِ; لجاجت زيان بارترين اشيا در دنيا و آخرت است». در حديث ديگرى لجاجت به مركب چموشى تشبيه شده كه انسان بر آن سوار مى شود; امام اميرمؤمنان مى فرمايد: «لامَرْكَبَ أجْمَحْ مِنَ اللَّجاجِ; هيچ مركبى سركش تر و چموش تر از مركب لجاجت نيست». اين احاديث را با حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله)پايان مى دهيم كه فرمود: «إيّاكَ وَاللَّجاجَةِ فَإنَّ أوَّلَها جَهْلٌ وَآخِرَها نَدامَةٌ; از لجاجت بپرهيز كه آغازش نادانى و سرانجامش پشيمانى است». نكته: لجاجت و ريشه ها و پيامدهاى آن لجاجت در اصل به معناى پافشارى، سرسختى و اصرار بر يك سخن يا يك كار است و معمولا در امور باطل به كار مى رود; ولى به طور نادر در امورى كه جنبه مثبت دارد نيز اين واژه به كار رفته است، مانند حديث معروف يا برگرفته از حديث معروف «من قَرَعَ وَلَجَّ وَلَج; كسى كه درى را بكوبد و اصرار ورزد و ايستادگى كند سرانجام در باز مى شود و وارد خواهد شد». قرآن مجيد نيز اين واژه را در مورد طغيان به كار برده مى فرمايد: «(لَلَجُّوا فِى طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ); آنها در طغيانشان لجاجت مىورزند و در اين وادى سرگردان مى مانند». از جمله شواهدى كه دلالت مى كند لجاجت معمولا بار منفى دارد حديث امام صادق(عليه السلام) است كه مى فرمايد: «سِتَّةٌ لاتَكُونُ فِى الْمُؤْمِنِ الْعُسْرُ وَالنَّكَدُ وَاللَّجاجَةُ وَالْكَذِبُ وَالْحَسَدُ وَالْبَغْىُ; شش چيز است كه در مؤمن وجود ندارد: ناتوانى و بخل و لجاجت و دروغ و حسد و ظلم و ستم بر ديگران». سرچشمه لجاجت امور زيادى مى تواند باشد; از جمله حب ذات افراطى كه سبب پافشارى بر رأى و عقيده خود مى شود و خود بزرگ بينى كه سبب مى شود نظر خود را از همه برتر ببيند و بخل و حسادت كه او را از پذيرش نظر ديگران باز مى دارد و جهل و نادانى كه به انسان اجازه نمى دهد تمام جوانب مطلب را ببيند و تعصب شديد كه سبب پافشارى بر امور باطلى مى شود كه مورد تعصب اوست و دفاع بى دليل از قوم و قبيله و خانواده و بستگان كه سبب مى شود بر اعتقادات آنها پافشارى كند و امورى از اين قبيل. يكى ديگر از عوامل اصلى لجاجت عدم شجاعت در بازگشت از نظرات باطل و پذيرفتن نظرات صحيح است; شجاعتى كه متأسفانه در بسيارى از افراد وجود ندارد و همين امر گاه سبب مى شود عمرى در مسير باطل بمانند و به پرتگاه ها كشيده شوند. تاريخ صحنه هاى زيادى از بدبختى هايى كه باعث آن افراد لجوج بودند به خاطر دارد. قرآن مجيد در سوره «ملك» بعد از آنكه آيات روشنى را از خداوند ذكر مى كند به انحراف كافران اشاره كرده مى فرمايد: «(بَلْ لَّجُّوا فِى عُتُوّ وَنُفُور); آنها در سركشى و فرار از حقيقت لجاجت مىورزند». در سوره «نوح» درباره خودپرستان زمانش مى خوانيم: آنها به قدرى لجوج بودند كه براى نشنيدن كلام نوح انگشت ها را در گوش مى گذاردند و جامه به خود مى پيچيدند تا سخنان بيدارگر نوح را نشنوند. (وَإِنِّى كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِى آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَاراً).





 


  می پسندم        0 
















امضای کاربر : ye adam

خداروشکر



Thank GOD





 

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 176 تا 182
جمعه ۱۵ آبان ۱۳۹۴ ۰۷:۳۶ بعد از ظهر نمایش پست [11]
عضو
rating
شماره عضویت : 2179
حالت :
ارسال ها : 1483
محل سکونت : : هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 379
اعتبار کاربر : 14272
پسند ها : 1053
حالت من :  Shad.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (14).jpg
تشکر شده : 1280



نوشته شده توسط : admin »


 

 حکمت 180 :

  طمع ورزى و بردگى(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [عليه السلام] الطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ .

درود خدا بر او ، فرمود :

طمع ورزى ، بردگيِ هميشگى است.









 
شرح و تفسير بردگى جاويدان! امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى به آثار زيان بار طمع اشاره كرده مى فرمايد: «طمع بردگى جاويدان است»; (اَلطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ). حقيقت طمع، علاقه شديد به امور مادى است كه در دست ديگران است و شخص طماع براى رسيدن به آن هر گونه خضوع و ذلت را مى پذيرد و به همين دليل همچون برده اى است در برابر كسى كه طمع از او دارد و طماع غالباً اين صفت رذيله را با خود حفظ مى كند از همين رو امام(عليه السلام) آن را نوعى بردگى ابدى شمرده است. افراد طمع كار انسان هاى ضعيف، زبون، دون همت و فاقد شخصيت اند و چون اعتماد به نفس ندارند سعى مى كنند از طريق وابستگى به ديگران به مقصود خود برسند. در مقابل اين صفت رذيله فضيلتى است كه از آن به عنوان «يأس عَمّا في أيدِى النّاسِ; قطع اميد از آنچه در دست ديگران است» تعبير شده و به بيان ديگر قناعت به آنچه خود دارد. در احاديث اسلامى به اين موضوع اشاره شده است. در مورد اصل طمع مرحوم كلينى بابى در جلد دوم كافى عنوان كرده و احاديث نابى در ذيل آن آورده است; از جمله از امام باقر(عليه السلام) نقل مى كند كه فرمود: «بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ لَهُ طَمَعٌ يَقُودُهُ وَبِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدُ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ; چه بد انسانى است آن كس كه طمعى دارد كه وى را به هر سو مى كشاند و چه بد انسانى است كسى كه علاقه به چيزى دارد كه سبب ذلت او مى شود». در مورد قطع اميد از آنچه در دست مردم است امام على بن الحسين(عليهما السلام)مى فرمايد: «رَأَيْتُ الْخَيْرَ كُلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ في قَطْعِ الطَّمَعِ عَمّا في أيْدِى النَّاسِ; تمام خوبى ها را در قطع اميد از آنچه در دست مردم است ديدم». حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم در جواب اين سؤال كه چه چيز ايمان را در قلب راسخ و ثابت مى دارد مى فرمايد: «الْوَرَعُ» (تقوا و پرهيزگارى) و در پاسخ اين پرسش كه چه چيز ايمان را از قلب انسان خارج مى كند مى فرمايد: «الطَّمَعُ». شخص طماع در واقع نه اعتمادى به خدا دارد و نه ايمان درستى به رزاقيت او به همين دليل دست نياز به سوى اين و آن دراز مى كند. از اين فراتر حديثى است كه از رسول خدا(صلى الله عليه وآله)نقل شده و مى فرمايد: «الطَّمَعُ يُذْهِبُ الْحِكْمَةَ مِنْ قُلُوبِ الْعُلَماءِ; طمع علم و دانش را از دل هاى دانشمندان دور مى سازد». دليل آن اين است كه علم و دانش نياز به حريت فكر و آزادمنشى دارد در حالى كه شخص طماع چون اسير خواسته هاى خويش است نمى تواند درست بينديشد و چه بسا براى رسيدن به مقصود خود كارهاى خلاف ارباب قدرت و مقام را توجيه كند و به بيان ديگر، طمع نوعى مستى و تخدير فكر مى آورد و به طمّاع اجازه نمى دهد درست بينديشد. براى اين كه بدانيم «طمع» كار انسان را به چه جايى مى رساند كافى است تاريخ طمع كاران را مطالعه و بررسى كنيم. «اشعب» يكى از طمع كاران معروف عرب است كه در ميان آنها به صورت ضرب المثل در آمده است. در حالات او نوشته اند: «روزى شخصى را ديد كه مشغول بافتن زنبيلى است به او گفت خواهش مى كنم آن را بزرگ تر بباف گفت به تو چه مربوط است؟ گفت شايد روزى صاحب آن بخواهد براى من هديه اى بفرستد و بيشتر در اين زنبيل جاى بگيرد. نيز درباره او گفته اند: از اشعب طمع كارتر سگ او بود، زيرا روزى عكس ماه را در وسط چاهى ديد خيال كرد گرده نانى است براى به چنگ آوردن آن خود را در چاه پرت كرد و مرد. ابن ابى الحديد قبل از نقل اين دو داستان در شرح نهج البلاغه اين شعر پرمعنا را نقل كرده است: تَعَفَّفْ وَعِشْ حُرّاً ولا تَكُ طامِعاً *** فَما قَطَعَ الاْعْناقُ إلاَّ المَطامِعُ خويشتن دارى پيشه كن و آزادمنش زندگى نما و طمع كار مباش چرا كه چيزى جز طمع ها گردن انسان ها را قطع نكرده است. درباره آثار سوء اين صفت رذيله ذيل حكمت دوم، و همچنين در ذيل بخش بيست و سوم عهدنامه مالك اشتر شرح بيشترى آورده ايم و به خواست خدا در ذيل حكمت 219 (أكْثَرُ مَصارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطامِعِ» و 226 (اَلطّامِعُ فِي وِثاقِ الذُّلِّ) نيز بحث هايى خواهد آمد. اين سخن را با حديثى از پيغمبر اكرم پايان مى دهيم: يكى از ياران آن حضرت به نام «ابو ايوب خالد بن زيد» خدمتش رسيده عرض كرد: اى رسول خدا! اندرزى به من ده; اندرزى كوتاه تا بتوانم آن را حفظ كنم (و به آن عمل نمايم) پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: «أُوصيكَ بِخَمْس بِالْيَأسِ عَمّا في أيْدِى النّاسِ فَإِنَّهُ الْغِنى وَإيّاكَ وَالطَّمَعَ فَإِنَّهُ الْفَقْرُ الْحاضِرُ وَصَلِّ صَلاةَ مُوَدِّع وَإيّاكَ وَما يُعْتَذَرُ مِنْهُ وَأحِبَّ لاِخيكَ ما تُحِبُّ لِنَفْسِكَ; پنج چيز را به تو سفارش مى كنم: از آنچه در دست مردم است مأيوس باش و صرف نظر كن كه اين همان بى نيازى حقيقى است و از طمع بپرهيز كه فقر و تنگدستى حاضر است و نمازى را كه مى خوانى آنچنان بخوان كه گويى آخرين نماز توست و مى خواهى با دنيا وداع كنى و از كارهايى كه ناچار مى شوى از آن عذرخواهى كنى بپرهيز و آنچه براى خود دوست دارى براى برادر مسلمانت نيز دوست بدار».
 


 


  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : ye adam

خداروشکر



Thank GOD





 

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 176 تا 182
شنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۴ ۱۲:۳۳ قبل از ظهر نمایش پست [12]
عضو
rating
شماره عضویت : 2179
حالت :
ارسال ها : 1483
محل سکونت : : هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 379
اعتبار کاربر : 14272
پسند ها : 1053
حالت من :  Shad.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (14).jpg
تشکر شده : 1280



نوشته شده توسط : admin »


 

 حکمت 181 :

  ارزش ، دورانديشى و پرهيز از كوتاهي (اخلاقى)

وَ قَالَ [عليه السلام] ثَمَرَةُ التَّفْرِيطِ النَّدَامَةُ وَ ثَمَرَةُ الْحَزْمِ السَّلَامَةُ .

درود خدا بر او ، فرمود :

حاصل كوتاهى ، پشيمانى ؛ و حاصل دورانديشي، سلامت است.






شرح و تفسير سرانجام دورانديشى امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه خود، نتيجه تفريط و ثمره دورانديشى را در عبارتى كوتاه و پرمعنا بيان كرده مى فرمايد: «ميوه درخت تفريط پشيمانى و ميوه درخت دورانديشى سلامت است»; (ثَمَرَةُ التَّفْرِيطِ النَّدَامَةُ، وَثَمَرَةُ الْحَزْمِ السَّلاَمَةُ). امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى واژه «تفريط» را نقطه مقابل «حَزْم» شمرده كه به معناى دورانديشى و تدبير امور و آينده نگرى است، بنابراين «تفريط» در اين كلام به معناى ترك دورانديشى و تدبير در امور و انحراف از حق است; خواه از طريق زياده روى باشد يا كوتاهى و كم كارى. درست است كه تفريط غالباً در مقابل افراط ذكر مى شود و افراط را به معناى زياده روى و تفريط را به معناى كوتاهى و كم كارى تفسير مى كنند; ولى هرگاه تفريط به طور مستقل ذكر شود ممكن است هرگونه انحراف از حق و واقعيت را شامل گردد، همان گونه كه در كلام بالا چنين به نظر مى رسد. صاحب كتاب لسان العرب تفريط را به معناى ضايع كردن چيزى تفسير مى كند كه اين ضايع كردن ممكن است عوامل مختلفى داشته باشد. بنابراين امام(عليه السلام) دورانديشى را به درخت بارور و پرثمرى تشبيه كرده كه ميوه آن سلامت است و در نقطه مقابل آن تفريط را به شجره خبيثه اى تشبيه فرموده كه ميوه آن ندامت و پشيمانى است. اين همان چيزى است كه بارها در زندگى خود و ديگران تجربه كرده ايم. مخصوصا بسيار مى شود كه انسان به امورى به ديده حقارت مى نگرد و سرانجام ضربه سنگينى از ناحيه آن مى خورد همان گونه كه بعضى از دانشمندان گفته اند: شخص عاقل هرگز نبايد چيزى از خطاها و لغزش هايش را كوچك بشمرد، زيرا هنگامى كه انسان چيزى را كوچك مى شمرد در مشكلات بزرگى مى افتد. در تاريخ ديده ايم كه گاه دشمنانى كه به نظر كوچك مى آمدند حكومتى را زايل كردند و بسيار ديده ايم كه گاه بيمارى كوچكى كه مورد بى اعتنايى واقع مى شود ضربه سنگينى به سلامت ما مى زند ونهرهاى بزرگ وسيلاب ها را ديده ايم كه از جوى هاى كوچك تشكيل مى شوند. در اين كه ميوه تلخ نهال تفريط، پشيمانى است جاى ترديد نيست قرآن مجيد نيز به اين حقيقت اشاره كرده و به مسلمانان هشدار مى دهد كه: «و از بهترين دستورهايى كه از سوى پروردگارتان بر شما نازل شده پيروى كنيد پيش از آن كه عذاب الهى ناگهان به سراغ شما درآيد در حالى كه از آن آگاه نيستند. (اين دستورها براى آن است كه) مبادا كسى روز قيامت بگويد: افسوس بر من از كوتاهى هايى كه در اطاعت فرمان خدا كردم واز مسخره كنندگان (آيات او) بودم»; (وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِّنْ رَّبِّكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ العَذَابُ بَغْتَةً وَأَنْتُمْ لاَ تَشْعُرُونَ * أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَا عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِى جَنْبِ اللهِ). در حديثى نيز از امام هادى(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «اُذْكُرْ حَسَراتِ التَّفْريطِ تَأْخُذْ بِقَديمِ الْحَزْمِ; افسوس هاى ناشى از تفريط را به ياد آور تا به دورانديشى اهميت دهى». درباره ثمرات و تفسير مسئله حزم و دورانديشى نيز كه نقطه مقابل تفريط است روايات فراوانى داريم; از جمله در حديثى از امام على بن ابى طالب(عليه السلام)مى خوانيم: «التَّدْبيرُ قَبْلَ الْعَمَلِ يُؤمِنُكَ مِنَ النَّدَمِ; تدبير پيش از عمل تو را از پشيمانى (بعد از عمل) ايمن مى سازد». در حديث ديگرى از همان حضرت آمده است: «مَنْ نَظَرَ فِى الْعَواقِبِ سَلِمَ مِنَ النَّوائِبِ; كسى كه دورانديش باشد و پايان كار را ببيند از گرفتارى ها و مصائب سالم خواهد ماند». در تفسير «حزم» از همان حضرت آمده است كه فرمود: «الْحَزْمُ النَّظَرُ فِى الْعَواقِبِ وَمُشاوَرَةُ ذَوِى الْعُقُولِ; حزم همان عاقبت نگرى و مشورت با صاحبان فكر و انديشه است». گرچه گاه مى شود كه تفريط از سستى و تنبلى سرچشمه مى گيرد; اما غالباً منشأ تفريط همان ترك دورانديشى است. اين نكته نيز قابل توجه است كه گاه انسان در مطالعه عواقب امور تفريط مى كند و گرفتار نوعى وسواس و در نتيجه تفريط مى شود. در اين گونه موارد حزم آن است كه اين گونه عاقبت انديشى ها رها شوند و انسان تصميم بگيرد كه با شجاعت وارد كار شود و اين شبيه چيزى است كه بعضى از فقها مى گويند: گاه احتياط در ترك احتياط است. در اهميت دورانديشى و آثار و روايات مربوط به آن توضيحات بيشترى ذيل حكمت 48 داده ايم. آخرين نكته اى كه لازم مى دانيم در اينجا به طور فشرده به آن اشاره كنيم اين است كه منظور از سلامت در عبارت بالا تنها سلامت دين نيست، بلكه سلامت دنيا، جسم، خانواده، كسب و كار و سلامت جامعه نيز در دورانديشى و ترك هرگونه تفريط و مسامحه كارى است.


 


  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : ye adam

خداروشکر



Thank GOD





 

گزارش پست !


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد
صفحه 1 از 2 < 1 2 > آخرین »



برچسب ها
حکمت ، تا ،

« حکمت 169 تا 175 | حکمت 183 تا 189 »

 











انجمن یاران منتظر

چت روم یاران منتظر

چت روم و انجمن مذهبی امام زمان



هم اکنون 08:35 پیش از ظهر