آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۱:۰۹ قبل از ظهر
|
|||||
عضو
شماره عضویت :
2721
حالت :
ارسال ها :
61
محل سکونت : :
کجا بهتر از اینجا
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
42
اعتبار کاربر :
696
پسند ها :
19
تشکر شده : 107
|
شبان با اون دل ساده و پاکش از حضرت موسی میخواد وقتی میخواد بره خدارو ببینه بهش بگه : خدایا کجایی که برات کفش بدوزم موهاتو شونه کنم .. و بقیه ماجرا… شعرشو بخونید تا متوجه بشید…خیلی قشنگه خیلــــــــــــی
..
دید موسی یک شبانی را به راه کو همی گفت ای خدا و ای اله ای خدای من فدایت جان من جمله فرزندان و خان ومان من تو کجایی تا شوم من چاکرت چارقت دوزم زنم شانه سرت تو کجایی تا که خدمتها کنم جامه ات را دوزم و بخیه زنم دستکت بوسم بمالم پایکت وقت خواب آید بروبم جایکت! حضرت موسی(ع) از آن مرد میپرسد ای مرد با که اینگونه سخن میگویی؟! وچوپان در پاسخ: گفت با آنکس که مارا آفرید این زمین و چرخ از او آمد پدید گفت موسی:های خیره سر شدی خود مسلمان ناشده کافر شدی این چه ژاژست این چه کفراست و فشار پنبه ای اندر دهان خود فشار گند کفر تو جهان را گنده کرد کفر تو دیبای دین را ژنده کرد گرنبندی زین سخن تو حلق را آتشی آید بسوزد خلق را چوپان چون این حرفها را از حضرت موسی(ع)شنید.ناراحت از کار خود: گفت ای موسی دهانم دوختی وزپشیمانی تو جانم سوختی جامه را بدرید و آهی کرد وتفت سرنهاد اندر بیابان و برفت. موسی پس از آن برای مناجات به کوه طور رفت.از خدای بزرگ به او ندا آمد که ای موسی این چه کاری بود که کردی هر چه زودتر بروچوپان را بیاب و از او معذرت بخواه! وحی آمد سوی موسی از خدا بنده مارا ز ما کردی جدا تو برای وصل کردن آمدی نی برای فصل کردن آمدی من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه تا بر بندگان جودی کنم ما برون را ننگریم و قال را ما درون را بنگریم و حال را چونکه موسی این عتاب از حق شنید در بیابان در پی چوپان دوید عاقبت دریافت او را و بدید گفت مژده ده که دستوری رسید هیچ آدابی و ترتیبی مجو هرچه میخواهد دل تنگت بگو
.. می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||
|
اطلاعات نویسنده |
داستان درمورد حضرت موسی
چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۲:۰۱ قبل از ظهر
[1]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
1319
حالت :
ارسال ها :
681
محل سکونت : :
زیر سایه ی مرتضی علی هستم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
166
اعتبار کاربر :
6414
پسند ها :
744
تشکر شده : 307
|
قشنگ بود ولی ..
ولی به نظرم بیشتر جنبه ی داستانی داشت به عبارت دیگه بیشتر حاصل تخیلات شاعر بود و به واقعیت نزدیک نبود راستش هرچی باخودم کلنجار رفتم نتونستم قبول کنم چون یکی از از فلسفه های اصلی بعثت انبیا نجات مردم ازشرک و معرفی خدایی یگانه و به دور از نقص عیب است اگه قرار باشه هر کی خدا رو هرجور که میخاد تفسیر کنه که نمیشه در واقع خداوند فراتر از اون هست که تو ذهن کسی بگنجه و انبیا اومدن که خدا رو انجور که شایسته هست معرفی کنن می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
داستان ، درمورد ، حضرت ، موسی ، |
|