آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ ۱۲:۳۱ قبل از ظهر
|
|||||||
بانو
شماره عضویت :
1310
حالت :
ارسال ها :
3265
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
431
دعوت شدگان :
2
اعتبار کاربر :
74079
پسند ها :
5100
تشکر شده : 6163
|
در بحث تفاخر، به آیه ۲۰ سوره حدید اشاره میکنیم ، که برخی از مفسرین این آیه گرانقدر رو بیان کننده مراحل حیات می دونند؛ زمانی که انسان به دنیا میاد " لهو " داره؛ منظور حرکات بی هدف و بی منظوری که نوزادان در ابتدای حیات انجام میدن . " لعب "بازیهاییه که انسان در سنین بالاتر از کودکی و در نوجوانی انجام میده، که از قوانین و مقررات خاصی پیروی میکنه و با اراده و هدف خاصی انجام میشه . متأسفانه بسیاری از افراد حتی در سنین بالا و میانسالی همچنان درگیر بازیهایی میشن که به پیروزی و موفقیت در این بازیها افتخار میکنن گاهی اوقات افراد تمام عمر خودشون رو میذارن تا به دیگران بفهمونند که تو بازیهایشون قهرمانند و هیچ محصول دیگری از زندگی این افراد جز مهارت و برتری در اون بازی خاص دیده نمیشه . آیا می ارزه که فرد تمام عمر خودش رو که معادل با ابدیت اوست و باید در مقابل این عمری که صرف کرده حساب پس بده ،رو صرف پیدا کردن مهارت در بازی های کودکانه بکنه؟؟ نبی اکرم (ص) می فرمایند : که هیچ کسی در روز قیامت قدم از قدم بر نمی دارد مگر اینکه به دو سؤال پاسخ دهد : اول اینکه عمرش را در چه راهی گذرانده است، و دوم اینکه جوانی اش را چه کرده است!! دوران جوانی با اینکه جزئی از عمر محسوب میشه ولی به طور جداگانه مورد سؤال قرار می گیره . با این حال بسیاری از افراد هستن که قسمت اعظم عمر خودشون رو به چشم و هم چشمی ها و رقابتها می گذرونند بدون اینکه حقیقتا به شخصیت حقیقیشان اضافه بشه و بتونند پاسخگوی ساعتهای تلف شده عمرشون باشن ودر مرحله سوم می فرمایند "زینته " در مورد زینت، بزرگان گفتن که افراد در آغاز جوانی به زینت و زیباییهای ظاهری بسیار اهمیت می دهند ( البته بسیاری از افراد هم هستن که تا آخر عمر در گیر همین زینتها و زیباییهای ظاهری هستن و این مسأله براشون تو زندگی تبدیل به هدف میشه ) و البته باید به این نکته اشاره کرد که ان الله جمیل و یحب الجمال خداوند زیباست و زیبایی رو دوست داره پس خداوند هم طالب زیباییه اون رو پسندیده میدونه برای مخلوقاتش به شرط اینکه با هدف خلقت انسان ناسازگاری نداشته باشه ، عمر انسان رو تلف نکنه و با کرامت و رشد انسان ناسازگار نباشه و مستقلا به عنوان یک هدف به اون نگاه نشه.
می پسندم 4 0 4 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||
|
اطلاعات نویسنده |
تفاخر،انسان را از رسیدن به حقیقت زندگی بازمیدارد
پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ ۰۲:۱۴ بعد از ظهر
[1]
|
||
عضو
شماره عضویت :
1703
حالت :
ارسال ها :
1106
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
197
اعتبار کاربر :
5114
پسند ها :
444
تشکر شده : 0
|
خداوند به حضرت موسی (ع) فرمود: فردا شب که به کوه طور می آیی، کسی را
که پایین تر و پست تر از توست، همراه بیاور. حضرت فکر کرد که پست تر از او کیست در حالی که خود، پیامبر است و از همه بالاتر می باشد و سایرین همه پایین تر از او هستند. به هر حال فرمان، فرمان خداست باید اجرا شود.
نخست افراد صالح را در نظر آورد و گفت شاید در آنها صفتی خوب باشد که در من
موسی نباشد و بخاطر همان صفت در نزد خدا از من برتر باشند. سپس درباره گناهکاران به تفکر پرداخت و گفت شاید شخص موردنظر ساعتی دیگر توبه کند و توبه اش مقبول حق قرار گیرد و علاوه بر آن ممکن است که صفتی خوب در او باشد که در من نباشد. بعد درباره حیوانات فکر کرد و گفت گاو که برای شیار و اسب و الاغ برای بارکشی است و سایر حیوانات وظایف دیگری دارند که هر کدام به خوبی انجام می دهند در صورتی که من موسی ممکن است. وظایف خود را به طور کامل انجام ندهم. پس حیوانات هم از این حیث بر من رجحان و برتری دارند.
سپس درباره سگ و خوک که نجس العین هستند اندیشه کرد و گفت اینها که به
خودی خود بد نیستند، خداوند است که آنها را به این کیفیت آفریده است و هر یک وظیفه خود را به خوبی انجام می دهند. سگ برای حراست است و انجام وظیفه می کند. آنگاه درباره سگ گر تأمل کرد چون سگ گر نمی تواند حراست کند. با خود گفت این حیوان دیگر از من برتر نیست. سگ گر را گرفت و آن را بوسیله ریسمانی که به گردنش آویخته بود با خود تا پای کوه طور برد. آنجا با خود گفت ای موسی این سگ به خواست خود گر نشده است و این خداوند است که او را به این بیماری مبتلا ساخته است پس اگر نمی تواند انجام وظیفه کند تقصیر از او نیست، پس آن سگ را هم به پای کوه طور گذاشت و خود به تنهایی برای مناجات با خدای مهربان به بالای کوه رفت.
پس از اتمام مناجات خطاب شد ای موسی مگر نگفتیم پست تر از خود همراه بیاور.
موسی (ع) عرض کرد خداوندا نیافتم. خطاب رسید ای موسی اگر آن سگ گر را آورده بودی از مقام نبوت خلع می شدی که درگاه حق درگاه بی نیازی است.
به هوش باش که هنگام باد استغنا
هزار خرمن طاعت به نیم جو نخرند
ویرایش ارسال توسط : امیرعلی19
در تاریخ : پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ ۰۲:۲۷ بعد از ظهر می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر |
||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
تفاخر،انسان ، را ، از ، رسیدن ، به ، حقیقت ، زندگی ، بازمیدارد ، |
|