بــــه نام خــــدا که رحمتــــش بـی انـــدازه است و مهربانــــــی اش همیشـــــگی 
سلام عزیزترین عزیزترینم

مثل همیشه با سوال اومدم پیشت 

خدای عزیزتر از همه هستی ام 

چقدر گناه کردم ؟ بیا با هم بشماریم ....واااااای نه خیلی زیاده من دیگه نمیتونم بشمرم خجالت میکشم ...

چی؟
چرا  کمتر از تعداد  درستش شمردی؟
تو که هیچ وقت اشتباه نمیکنی ....اما دوباره بشمار خدا جونم ....تعدادش یه تیلیاری کمتره هااااا 
چقدرررررررررررررررررررررررررر مهربونی که نادیده میگیری
اما خدا جون ...من یادم نیس کی و کجا عاشقت شدم 
این دیگه گناه بزرگیه ...فکر نکنم منو  ببخشی 
ولی میدونم تو یادته کی عاشقم شدی 
آره یادته
همون موقع که خواستی من باشم ...خواستی و منو آفریدی ...همون موقع عاشقم شدی 
خدایا عاشق زیاد داری هااااا من به دردت میخورم؟؟؟؟
خدایا تو امامارو داری شهدا رو داری آسمون و زمین رو داری پیامبر دوست داشتنی ام رو داری..
 بهم میگی که  منو خلق کردی تا باشم تا بتونم همونی بشم که میخوای باشم
بعد بهم گفتی خودمو بهت برسونم انقدرررر ازت حرف بزنم تا لایق دیدنت بشم 
درسته که عاشقمی اما منم باید به لیاقتی برسم که هم این عشق رو حفظ کنم و هم بتونم بهت برسم 
من باید حفظش کنم ...باید ...باید .. وگرنه .... پوچم هیچم از هیچ هم کمترم
الان میخوام باشم ...میخوام سرمو بگیرم بالا و سکوتم را فریاد بزنم : 
به نام خدا که رحمتش بی اندازه است و مهربانی اش همیشگی .....

خدایا 
سکوتت زیباست و عاشقانه
دوستش دارم

خدایا 
نشانه هایت و آدرس های رسیدنت زیباست
دوستش دارم

خدایا 
صدایت دلنشین است
دوستش دارم

خدایا 
چه زیبا می بینی مرا و چه زیبا به حرف هایم گوش می دهی
دوستش دارم

خدایا 
چه عاشقانه آفریده ای مرا و دنیا را 
دوستش دارم

دوست داشتنی همیشگی ام دوستت دارم 

دلم دنبال توست 
اما غافل از اینکه تو در همه جا هستی
دلم بیخودی دنبال چیست؟!
او باید نگاهش را تغییر دهد
دلم میخواهد بتوانم بگویم
و احساسم را نشان دهم 
که چقدر اطرافیانم را دوست دارم 
خدایا سپاس سپاس به خاطر تمام لبخند های محبت بار
خدایا لبخند تو را میخواهم
میخواهم لبخند تو را ببینم 
...................................لبخند تو از هر لبخندی زیباتر است .......خدایا لبخندت را میخواهم 

سلام 
اسم زیبایی داری مثل بقیه اسماء زیبایت ...سلام ای زیباترین سلام دنیا 
گاهی باید بیشتر به اطرافم توجه کنم
باید بیشتر ببینم که چرا مثلا برگی از درختی در این لحظه می افته و چرا من در کنار این درخت در حرکتم
و چرا با افراد جدید آشنا می شوم چرا انسانی بزرگ را می بینم ...طوری که روحم میخواهد از بدنم جدا شود
هیچ چیز در کنارم بی دلیل اتفاق نمی افته و من هر لحظه عاشق تر می شوم .....
هر لحظه زندگی تغییر میکنه ....
گاهی همنشین فردی می شویم
گاهی همنشین یک درخت
در کلاس خالی حتی...
گاهی تنها در یک اتاق کوچک
کنار یک دوست
یک آشنا
فقط حق را بگو ...نترس....بگو ...

ای معجزه زیبای دوست داشتن .....خدایا....دوستت دارم ...کمکم کن بیاد بیارم عاشقیموبا تو

یه عالمه سلام و یه عالمه صلوات چون میدونم دوست داری

خدایا وقتی با تمام وجود احساست میکنم...تمام دنیا و غم و ناراحتی هاش برام یه ذره میشه
خدایا از خودت میخوام ...که هیچ وقته هیج وقت فراموشت نکنم 
اون راهی رو میرم که فکر میکنم درسته 
به امید عاشق شدنم به تو ای مهربان ترین

هر کسی با یه زبونی تو رو صدا میزنه
و باهات صحبت میکنه
رفیق
خدا
الله
پروردگارا
god
صدای یه لال
و...................یه عالمه زبون دیگه

وای به حال اون کسی که نتونه با هیچ زبونی خدای خودشو صدا بزنه
خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

بعضی وقتا فریاد میزنم اما جوابی نمی شنوم
اما گاهی آرام و بی صدا در دلم نجوا کنان صدایت میزنم و جواب می دهی
من کمک میخواهم کمکی از جنس خود خودت 
و بیشتر رحم میخواهم ...در این زمین پر هیاهو......
خدایا سلام .......کاری کن تا اختیارم با مصلحت و خواسته ات یکی باشه ....
خدایا اگه"" پرستش "" مثل تشنگی یا گرسنگی بود یعنی اختیاری نبود چی میشد؟ اونوقت عین آدم درست حسابی پرستشت می کردیم مثل فرشته ها ستایشت میکردیم و همیشه شکر گزارت بودیم  ....الان چی؟ بادی به هر جهت شدیم ...یه روز زیادی دوست داریم یه روز از یاد می بریمت یه روز قهر می کنیم خدای نکرده کافر میشیم ...چرا ستایشت اختیاریه ؟
خدایا از اختیارم به تو پناه می برم ...ای پناه من کمکم کن فقط و فقط با تو باشم در راه تو باشم 

با یاد تو دوباره نفس میگیرم و زنده میشم 
احساس خیلی خوبی دارم وقتی با یادت آرامش میگیرم 
اینو میدونم که کسی با من نخواهد ماند جز تو ای مهربان ترینم 
میخواهم وجودم را از همه چی خالی کنم و روحم را از تو لبریز کنم 
میخواهم عاشق و عابد و عارف و سالک و زاهد تو باشم
وقتی همه چی از بین میره جز تو ...پس هیچی وجود نداره جز تو ....اگه فقط تو هستی پس هیچی نیست پس من چطور دنبال خودم بگردم ...از وجود تو وجود دارم تو هستی که من معنا پیدا کردم ....خدایا آخرش چی میشه ...میترسم اما چون تو هستی خیالم راحته ...مواظبم باش که سخت به مراقبتت محتاجم 

دل جایگاه توست
و قلبم تنها جایی است که تمام غم ها در آن جای گرفته
تمام اشک ها را در خود فرو برده
و سکوت کرده
چه جایگاه بزرگی است این دل

و چون تو در آن هستی نتیجه تمام دردهایم یک لبخند است 
لبخندی از جنس خودت
خدایا کمکم کن قوی باشم 
باید تحمل کنم 
باید همه چیز رو درست کنم و میدونم که با تو همه چیز شدنی ست
چون هنوز احساست میکنم
هنوز هستی و من نیرومندم
میخواهم بمانی در قلبم 
بمان 
من هنوز صدای قلبم را می شنوم
خوشحال تر از همیشه با تو نقشه عاشقی میکشم 
فقط اگه گاهی توی زندگی کم آوردم ببخش 
آخه من آدمم و ضعیف
روحم را با خودت همراه کن تا گمراه عالم و سختی هاش نشم ...
ممنونم که همیشه کنارمی

دلم می تپد
سر آشتی با تو داشتم
چون گنجشکی در قفس افتاده پر و بال می زدم
به دامان کوه پناه بردم 
نگاهم را بر پلک خواب آلود خورشید غروب دوختم
می خواستم با تو سخن بگویم
اما شرم مانع می شد
می دانستم که منتظری
منتظر اولین کلام من 
اما .....
نا گاه برقی از آسمان جهید 
شبنم اشک از گوشه چشمم درخشید
شکوه حضور تو تنم را لرزاند 
تکبیر عشق بر زبانم جاری شد و زمین مرا به سجده طولانی فرا خواند
خوب می دیدم که آسمان هم از شوق می گرید

ای گل 
اگر می خواهی که انوار طلایی آفتاب گلبرگ هایت را نوازش کند

ای ستاره 
اگر می خواهی که با پرتو ماه به رنگ مهتاب درآیی

ای پرستو 
اگرمیخواهی که تا دور دست های آبی آرام پرواز کنی 

عاشقانه تر ...سجاده را بگشا و مستانه در چشمان زیبای خدا خیره شو 

سلام
اومدم بگم ممنون که همیشه هستی
دوستت دارم 
منو ببخش