آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|
اطلاعات نویسنده |
یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۵ ۰۷:۱۷ بعد از ظهر
|
|||||
حکمت 302 : نياز انسان به دعا(معنوى) وَ قَالَ [عليه السلام] مَا الْمُبْتَلَى الَّذِى قَدِ اشْتَدَّ بِهِ الْبَلَاءُ بِأَحْوَجَ إِلَى الدُّعَاءِ الَّذِى لَا يَأْمَنُ الْبَلَاءَ . درود خدا بر او ، فرمود :
آن كس كه به شدت گرفتار دردى است نيازش به دعا بيشتر از تندرستى است كه از بلا در امان است نمى باشد.
می پسندم 0
|
||||||
|
اطلاعات نویسنده |
حکمت 302 تا 308
یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۵ ۰۷:۱۸ بعد از ظهر
[1]
|
||
حکمت 303 : ارزش دنيا دوستى(اخلاقى، تربيتى) وَ قَالَ [عليه السلام] النَّاسُ أَبْنَاءُ الدُّنْيَا وَ لَا يُلَامُ الرَّجُلُ عَلَى حُبِّ أُمِّهِ . درود خدا بر او ، فرمود :
مردم فرزندان دنيا هستند و هيچ كس را بر دوستى مادرش نمى توان سرزنش كرد.
می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر |
|||
|
اطلاعات نویسنده |
حکمت 302 تا 308
یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۵ ۰۷:۱۹ بعد از ظهر
[2]
|
||
حکمت 304 : ضرورت پاسخ دادن به درخواست ها(اخلاقى، اقتصادى) وَ قَالَ [عليه السلام] إِنَّ الْمِسْكِينَ رَسُولُ اللَّهِ فَمَنْ مَنَعَهُ فَقَدْ مَنَعَ اللَّهَ وَ مَنْ أَعْطَاهُ فَقَدْ أَعْطَى اللَّهَ . درود خدا بر او ، فرمود :
نيازمندى كه به تو روى آورده فرستادة خداست ، كسى كه از يارى او دريغ كند، از خدا دريغ كرده، و آن كس كه به او بخشش كند، به خدا بخشيده است.
می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر |
|||
|
اطلاعات نویسنده |
حکمت 302 تا 308
یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۵ ۰۷:۲۰ بعد از ظهر
[3]
|
||
حکمت 305 : غيرتمندى و ترك زنا(اخلاقى، اجتماعى) وَ قَالَ [عليه السلام] مَا زَنَى غَيُورٌ قَطُّ . درود خدا بر او ، فرمود :
غيرتمند هرگز زنا نمى كند.
می پسندم 0 |
|||
|
اطلاعات نویسنده |
حکمت 302 تا 308
یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۵ ۰۷:۲۰ بعد از ظهر
[4]
|
||
حکمت 306 : نگهدارندگى أجل(اعتقادى) وَ قَالَ [عليه السلام] كَفَى بِالْأَجَلِ حَارِساً . درود خدا بر او ، فرمود :
اجل ، نگهبان خوبى است.
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر |
|||
|
اطلاعات نویسنده |
حکمت 302 تا 308
یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۵ ۰۷:۲۲ بعد از ظهر
[5]
|
||
حکمت 307 : مشكل مال غارت شده(اقتصادى)
وَ قَالَ [عليه السلام] يَنَامُ الرَّجُلُ عَلَى الثُّكْلِ وَ لَا يَنَامُ عَلَى الْحَرَبِ . درود خدا بر او ، فرمود :
آدم داغدار مى خوابد، اما كسى كه مالش غارت شده نمى خوابد.
مى گويم: (معناى سخن امام، اين است كه انسان بر كشته شدن فرزندان بردبارى مى كند اما در غارت ربوده شدن اموال بردبار نيست).
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر |
|||
|
اطلاعات نویسنده |
حکمت 302 تا 308
یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۵ ۰۷:۲۳ بعد از ظهر
[6]
|
||
حکمت 307 : ره آورد دوستى پدران(اخلاقى، اجتماعى) وَ قَالَ [عليه السلام] مَوَدَّةُ الْآبَاءِ قَرَابَةٌ بَيْنَ الْأَبْنَاءِ وَ الْقَرَابَةُ إِلَى الْمَوَدَّةِ أَحْوَجُ مِنَ الْمَوَدَّةِ إِلَى الْقَرَابَةِ . درود خدا بر او ، فرمود :
دوستى ميان پدران ، سبب خويشاوندى فرزندان است. خويشاوندى به دوستى نيازمندتر است از دوستى به خويشاوندي.
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر |
|||
|
اطلاعات نویسنده |
حکمت 302 تا 308
شنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۱:۲۳ بعد از ظهر
[7]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
2179
حالت :
ارسال ها :
1483
محل سکونت : :
هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
379
اعتبار کاربر :
14272
پسند ها :
1053
تشکر شده : 1280
|
نوشته شده توسط : admin »
حکمت 302 : نياز انسان به دعا(معنوى) وَ قَالَ [عليه السلام] مَا الْمُبْتَلَى الَّذِى قَدِ اشْتَدَّ بِهِ الْبَلَاءُ بِأَحْوَجَ إِلَى الدُّعَاءِ الَّذِى لَا يَأْمَنُ الْبَلَاءَ . درود خدا بر او ، فرمود :
آن كس كه به شدت گرفتار دردى است نيازش به دعا بيشتر از تندرستى است كه از بلا در امان است نمى باشد.
امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكته اى اشاره مى كند كه بسيارى از افراد از آن غافلند، مى فرمايد: «آنكس كه به شدت به بلا مبتلاست از كسى كه مبتلا نيست ولى در هيچ لحظه ايمن از بلا نمى باشد، محتاجتر به دعا نيست»؛ (مَا الْمُبْتَلَى الَّذِي قَدِ اشْتَدَّ بِهِ الْبَلاَءُ، بِأَحْوَجَ إِلَى الدُّعَاءِ مِنَ الْمُعَافَى آلَّذِي لاَ يَأْمَنُ الْبَلاَءَ!). اشاره به اينكه مردم غالبآ به افراد گرفتار توجه دارند به خصوص گرفتارانى كه به شدت مبتلا شده اند؛ يا گرفتارى مالى يا انواع بيمارى ها يا مسائل مختلف. وكسانى كه به آنان علاقه مندند دعا مى كنند كه خدا آنها را از گرفتارى رهايى بخشد و از كسانى كه ظاهرآ سالم و بدون گرفتارى هستند غافلند؛ در حالى كه آنها نيز به همان اندازه و گاه بيشتر نياز به دعا دارند، زيرا هر لحظه ممكن است نعمت عافيت، آرامش، غنا و ثروت از آنها گرفته شود يا لغزشى دامنگير آنها گردد و در دام شيطان گرفتار شده، ازنظر معنوى سقوط كنند و آلوده گناهانى گردند كه تا آخر عمر نيز نتوانند آثار آن را برطرف سازند. با اين توجه، هر دو گروه نيازمند دعا هستند، در حالى كه مردم معمولاً به يكى توجه داشته و از ديگرى غافلند. اضافه بر اين، افرادى كه در عافيتند گاه گرفتار غرور و غفلت فوق العادهاى مى شوند در حالى كه مبتلايان، نه مغرورند و نه غافل و پيوسته به در خانه خدا رفته و دعا مى كنند، و از اين نظر حال عافيت مندان از مبتلايان سخت تر است. از همين رو در حديثى از امام صادق علیه السلام مى خوانيم كه شبى از شبها رسول خدا صلی الله علیه و آله در خانه ام سلمه بود. (ام سلمه) ناگهان بيدار شد و حضرت را نديد. گفت: شايد به خانه همسران ديگر رفته است. برخاست و به جستجوى آن حضرت رفت. ناگهان ديد پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله در گوشه اى از خانه ايستاده ودستها را بلند كرده ومى گويد: «اللَّهُمَّ لا تَنْزِعْ مِنِّي صَالِحَ مَا أَعْطَيْتَنِي أَبَداً اللَّهُمَّ لا تُشْمِتْ بِي عَدُوّاً وَلا حَاسِداً أَبَداً اللَّهُمَّ وَلا تَرُدَّنِي فِي سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِي مِنْهُ أَبَداً اللَّهُمَّ وَلا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً؛ خداوندا! نعمت هاى شايسته اى را كه به من داده اى هرگز از من مگير. خداوندا! دشمنان و حسودان را از شماتت من بازدار. خداوندا! مرا به حال بدى كه از آن نجاتم داده اى هرگز بازمگردان. خداوندا! مرا هرگز لحظه اى به خود وامَگذار». علامه مجلسى؛ در جلد 90 بحارالانوار بابى تحت عنوان «اقدام به دعا در شدت و رخاء و در جميع احوال» ذكر كرده است و روايات زيادى در اين باب آورده است؛ از جمله همين گفتار حكيمانه مورد بحث. در روايت ديگرى از اميرمؤمنان علیه السلام نقل مى كند كه فرمود: «تَقَدَّمُوا بِالدُّعَاءِ قَبْلَ نُزُولِ الْبَلاءِ؛ پيش از آنكه بلا نازل شود دعا كنيد». در حديث ديگرى از امام صادق علیه السلام نقل مى كند: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ يُسْتَجَابَ لَهُ فِي الشِّدَّةِ فَلْيُكْثِرِ الدُّعَاءَ فِي الرَّخَاءِ؛ كسى كه دوست دارد به هنگام شدت و بلا دعايش مستجاب شود، در زمانى كه در راحتى و آرامش است دعا زياد كند». جالب اينكه در حديث ديگرى از آن حضرت مى خوانيم: «إِذَا دَعَا الْعَبْدُ فِي الْبَلاءِ وَلَمْ يَدْعُ فِي الرَّخَاءِ حَجَبَتِ الْمَلائِكَةُ صَوْتَهُ وَقَالُوا هَذَا صَوْتٌ غَرِيبٌ أَيْنَ كُنْتَ قَبْلَ الْيَوْمِ؛ زمانى كه بنده اى از بندگان خدا به هنگام بلا دعا كند و در رخاء وآرامش دعا نكند فرشتگان جلوى صداى او را مى گيرند و مى گويند: اين صداى ناشناخته اى است، تا امروز كجا بودى؟». می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
حکمت 302 تا 308
یکشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۲:۳۰ بعد از ظهر
[8]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
2179
حالت :
ارسال ها :
1483
محل سکونت : :
هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
379
اعتبار کاربر :
14272
پسند ها :
1053
تشکر شده : 1280
|
نوشته شده توسط : admin »
حکمت 303 : ارزش دنيا دوستى(اخلاقى، تربيتى) وَ قَالَ [عليه السلام] النَّاسُ أَبْنَاءُ الدُّنْيَا وَ لَا يُلَامُ الرَّجُلُ عَلَى حُبِّ أُمِّهِ . درود خدا بر او ، فرمود :
مردم فرزندان دنيا هستند و هيچ كس را بر دوستى مادرش نمى توان سرزنش كرد.
می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
حکمت 302 تا 308
سه شنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۱:۴۱ قبل از ظهر
[9]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
2179
حالت :
ارسال ها :
1483
محل سکونت : :
هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
379
اعتبار کاربر :
14272
پسند ها :
1053
تشکر شده : 1280
|
نوشته شده توسط : admin »
حکمت 304 : ضرورت پاسخ دادن به درخواست ها(اخلاقى، اقتصادى) وَ قَالَ [عليه السلام] إِنَّ الْمِسْكِينَ رَسُولُ اللَّهِ فَمَنْ مَنَعَهُ فَقَدْ مَنَعَ اللَّهَ وَ مَنْ أَعْطَاهُ فَقَدْ أَعْطَى اللَّهَ . درود خدا بر او ، فرمود :
نيازمندى كه به تو روى آورده فرستادة خداست ، كسى كه از يارى او دريغ كند، از خدا دريغ كرده، و آن كس كه به او بخشش كند، به خدا بخشيده است.
شرح و تفسير نيازمند، فرستاده خداست! امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه براى تشويق همگان به كمك كردن به نيازمندان مى فرمايد: «مستمند و مسكين فرستاده خداست، كسى كه از كمك كردن به او دريغ داشته باشد از خدا دريغ داشته و آنكس كه به او عطا كند به خداوند عطا كرده است»؛ (إِنَّ الْمِسْكِينَ رَسُولُ اللّهِ، فَمَنْ مَنَعَهُ فَقَدْ مَنَعَ اللّه، وَمَنْ أَعْطَاهُ فَقَدْ أَعْطَى اللّهَ). اين تعبير نهايت لطف خدا را به كسانى نشان مى دهد كه به نيازمندان كمك مى كنند و در ضمن، اين پيام را به ما مى دهد كه مسكين و مستمند را خوار نشمريم و كمترين اهانتى به او روا مداريم و اگر كمكى مى كنيم خالى از هرگونه منت و آزار و اهانت باشد، زيرا او فرستاده خداست و كسى كه به رسول وفرستاده ديگرى اهانت كند درواقع به خود آن شخص اهانت كرده و كسى كه رسول ديگرى را احترام و اكرام كند فرستنده رسول را اكرام و احترام كرده است. قرآن مجيد نيز تعبيرى متفاوت ولى در همين راستا دارد. درباره كمك به نيازمندان مى فرمايد: «(مَّنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللهَ قَرْضآ حَسَنآ فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافآ كَثِيرَةً)؛ كيست كه به خدا قرض الحسنه دهد (و از اموالى كه خدا به او بخشيده، انفاق كند،) تا آن را براى او، چندين برابر كند؟». در آيه 11 سوره «حديد» نيز خداوند پس از آنكه در آيات پيشين، از اهميت انفاق به نيازمندان سخن مىگويد همين تعبير را فرموده است: «(مَنْ ذَا الَّذِى يُقْرِضُ اللهَ قَرْضآ حَسَنآ فَيُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ)؛ كيست كه به خدا وام نيكو دهد (و از اموالى كه به او ارزانى داشته انفاق كند) تا خدا آن را براى او چندين برابر كند؟ و براى او پاداش پرارزشى است!». در چندين آيه ديگر از قرآن مجيد نيز همين معنا با الفاظ ديگرى بيان شده وانفاق در راه خدا را به عنوان وام دادن به پروردگار شمرده است كه اين نهايت لطف او به بندگان است. با اينكه مالك حقيقى تمام عالم هستى خداست و از همگان و همه چيز بىنياز است و هرچه ما داريم از او داريم، با اين حال انفاق در راه خدا را قرض به خداوند تعبير كرده است. حتى در بعضى از آيات آمده است كه خداوند در برابر اين كار از بندهاش تشكر مى كند، (وَاللهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ). همانگونه كه در خطبه 183 نيز در كلام امام گذشت كه مىفرمايد : «وَاسْتَقْرَضَكُمْ وَلَهُ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضِ وَهُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ وَإِنَّمَا أَرَادُ أَنْ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا؛ از شما درخواست قرض كرده در حالى كه گنجهاى آسمانها و زمين به او تعلق دارد و بى نياز و شايسته ستايش است. او خواسته است شما را بيازمايد كه كدام يك نيكوكارتريد». جالب اينكه در روايات اسلامى تعبيرات سه گانه اى آمده است كه هر يك از ديگرى پرمعناتر است. در يكجا مى خوانيم كه از امام سجاد زين العابدين علیه السلام نقل شده است كه هنگامى كه چيزى به فقير مى داد دست سائل را مى بوسيد ومى فرمود: «من دست سائل را نمى بوسم، بلكه دست پروردگارم را مى بوسم، زيرا صدقه قبل از آنكه در دست سائل بيفتد در دست پروردگار قرار مى گيرد؛ فَقَالَ لَسْتُ أُقَبِّلُ يَدَ السَّائِلِ إِنَّمَا أُقَبِّلُ يَدَ رَبِّي إِنَّهَا تَقَعُ فِي يَدِ رَبِّي قَبْلَ أَنْ تَقَعَ فِي يَدِ السَّائِلِ». در بيان ديگرى آمده است: «امام علیه السلام هنگامى كه صدقه اى به سائل مى داد آن را از او مى گرفت و مى بوسيد و مى بوييد و بار ديگر به او مى داد و همان عبارت را تكرار مى كرد؛ كَانَ أَبِي إِذَا تَصَدَّقَ بِشَيْءٍ وَضَعَهُ فِي يَدِ السَّائِلِ ثُمَّ ارْتَجَعَهُ مِنْهُ فَقَبَّلَهُ وَشَمَّهُ ثُمَّ رَدَّهُ فِي يَدِ السَّائِلِ وَذَلِکَ أَنَّهَا تَقَعُ فِي يَدِ اللَّهِ قَبْلَ أَنْ تَقَعَ فِي يَدِ السَّائِل». در تعبير سومى آمده است كه امام هنگامى كه صدقه اى به نيازمندى مى داد دست خود را مى بوسيد و مى فرمود: «صدقه قبل از آنكه به دست سائل برسد در دست خدا قرار مىگيرد؛ «وَكَانَ علیه السلام يُقَبِّلُ يَدَهُ عِنْدَ الصَّدَقَةِ فَسُئِلَ عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ إِنَّهَا تَقَعُ فِي يَدِ اللَّهِ قَبْلَ أَنْ تَقَعَ فِي يَدِ السَّائِلِ». همه اين تعابير مى تواند صحيح باشد؛ يعنى گاهى اينگونه عمل مى كرد وگاهى آنگونه و نتيجه همه آنها درواقع يكى است. نكته مهم ديگر اينكه از روايات اسلامى استفاده مى شود (و در قرآن به آن اشاره شده است) كه بيش از آنچه در صدقات و كمك به نيازمندان، عايد نيازمندان مى شود به كمك كنندگان عايد مى شود. اين سخن را با حديث ديگرى از امام صادق علیه السلام پايان مى دهيم، هرچند سخن در اينجا بسيار است. فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى يَقُولُ مَا مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ وَقَدْ وَكَّلْتُ مَنْ يَقْبِضُهُ غَيْرِي إِلاَّ الصَّدَقَةَ فَإِنِّي أَتَلَقَّفُهَا بِيَدِي تَلَقُّفاً حَتَّى إِنَّ الرَّجُلَ يَتَصَدَّقُ أَوِ الْمَرْأَةَ لَتَتَصَدَّقُ بِالتَّمْرَةِ أَوْ بِشِقِّ تَمْرَةٍ فَأُرَبِّيهَا لَهُ كَمَا يُرَبِّي الرَّجُلُ فَلُوَّهُ وَفَصِيلَهُ فَيَلْقَانِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَهِيَ مِثْلُ جَبَلِ أُحُدٍ؛ خداى تبارك و تعالى مىفرمايد: هيچ عملى نيست مگر اينكه من كسى (از فرشتگانم) را مأمور كرده ام آن را دريافت دارد، جز صدقه و كمك به نيازمندان كه من خودم آن را با دست (قدرت) مى گيرم، تا آنجا كه گاه مردى يا زنى يك دانه خرما يا حتى بخشى از آن را صدقه مىدهد، من آن را براى او پرورش مى دهم همانگونه كه انسانها فرزند خود را پرورش مى دهند و هنگامى كه روز قيامت در محضر من حاضر مى شود آن صدقه به اندازه كوه احد شده است». می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
حکمت 302 تا 308
چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۱:۰۳ قبل از ظهر
[10]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
2179
حالت :
ارسال ها :
1483
محل سکونت : :
هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
379
اعتبار کاربر :
14272
پسند ها :
1053
تشکر شده : 1280
|
نوشته شده توسط : admin »
حکمت 305 : غيرتمندى و ترك زنا(اخلاقى، اجتماعى) وَ قَالَ [عليه السلام] مَا زَنَى غَيُورٌ قَطُّ . درود خدا بر او ، فرمود :
غيرتمند هرگز زنا نمى كند.
شرح و تفسير غيرتمند، عمل منافى عفت انجام نمىدهد امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكته دقيقى اشاره كرده مى فرمايد: «انسان غيرتمند هرگز زنا نمى كند»؛ (مَا زَنَى غَيُورٌ قَطُّ). زيرا كسى كه كارى را در حق ديگران مى پسندد به ناچار در حق خود نيز خواهد پسنديد و كسى كه درباره محارم خود عملى را روا نمى دارد درباره محارم ديگران نيز روا نخواهد داشت. بسيار شده است كه افرادى مى گويند: ما مى خواهيم به نواميس ديگران نگاه كنيم. به آنها گفته مى شود: آيا دوست داريد به نواميس شما نگاه كنند؟ هنگامى كه اظهار تنفر مى كنند به آنها گفته مى شود: پس به نواميس ديگران نگاه نكنيد. «غيور» صيغه مبالغه از ماده «غَيرت» (بر وزن حيرت) است به معناى ناخوش داشتن و تنفر از تجاوز ديگران به ناموس انسان و ورود در حريم اوست و گاه به معناى وسيع كلمه در غير موارد ناموسى نيز به كار مى رود و فرد غيرتمند به كسى گفته مى شود كه حاضر نيست ديگرى به افتخارات او لطمه وارد كند؛ خواه افتخارات مادى باشد يا معنوى. به هر حال، گفتار حكيمانه امام علیه السلام گفتارى است كه كاملاً هماهنگ با منطق عقل است، زيرا انسان غيور؛ يعنى كسى كه نسبت به تجاوز ناموسش حساسيت فوق العاده دارد، نواميس ديگران را نيز به همان چشم نگاه مى كند و هرگز راضى نمى شود به نواميس مردم تجاوز كند. به همين دليل، غيرت، او را از آلوده شدن به اعمال منافى عفت بازمى دارد. حتى حاضر نيست به همسر يا خواهر و مادر ديگرى نگاه كند، زيرا نسبت به نگاه ديگران به همسر و خواهر و مادرش احساس تنفر مى كند. نكته غيرت در آموزههاى اسلامى از واژه هايى كه به عنوان فضيلتى اخلاقى در منابع اسلامى ديده مى شود غيرت است. غيرت، در اصل به معناى يك احساس فوق العاده درونى است كه انسان را به دفاع شديد از امورى كه متعلق به اوست وامى دارد؛ خواه امور معنوى باشد مانند دين و آيين و يا امور مادى مانند عِرض و مال و ناموس ومملكت. اين احساس در همه انسانها با تفاوتهايى وجود دارد و اگر به صورت افراطى درنيايد يكى از فضايل مهم و كارساز است. از سويى ديگر، اگر براثر تكرار اعمال منافى غيرت، تضعيف شود و به بيان ديگر انسان، بى غيرت و يا ازنظر غيرت ضعيف گردد اين خود يكى از رذائل خطرناك اخلاقى به شمار خواهد آمد. در آيات قرآن اشاراتى به اين مسئله ديده مىشود؛ ولى به طور صريحتر در روايات اسلامى آمده است؛ از جمله در حديثى از پيغمبر اكرم علیه السلام مى خوانيم كه فرمود: «إنّى لَغَيُورٌ وَاللّهُ عَزَّوَجَلَّ اغْيّرُ مِنüى وَانَّ اللّه تَعالى يُحِّبُ مِنْ عِبادَهَ الْغَيُورَ؛ من غيرتمندم و خدا از من غيورتر است و خدا بندگان غيورش را دوست دارد». در حديث ديگرى از همان بزرگوار آمده است كه فرمود: «انَّ الْغيرَةَ مِنَ الاْيمان؛ غيرت از ايمان است». (دليل آن هم روشن است: ايمان، انسان را به حفظ ناموس و افتخارات و آيين خود دعوت مىكند، بنابراين غيرت جزء ايمان است). در حديثى از امام صادق علیه السلام آمده است: «انَّ اللّهَ غَيُورٌ يُحِبُّ كُلَ غَيُورٍ وَلِغيرَتِهِ حَرَّمَ الْفَواحِشَ ظاهِرَها وَباطِنَها؛ خدا غيور است و هر غيورى را دوست دارد وبه دليل غيرتش تمام كارهاى زشت را اعم از آشكار و پنهان تحريم كرده است». بنابر اين روايت و بعضى از روايات ديگر، غيرت از اوصافى است كه هم در خداى تعالى و هم در انسانها وجود دارد البته با اين تفاوت كه غيرت در خداوند به معناى نهى از كارهاى زشت و ناپسند و در انسانها به معناى دفاع از حريم خانواده و دين و آب و خاك است. درباره غيرت، سخن بسيار است و اين بحث را با حديثى درباره «جعفر بن ابى طالب» پايان مى دهيم. در حديثى آمده است كه جبرئيل به پيغمبر اكرم علیه السلام خبر داد كه «جعفر بن ابى طالب» صفات برجسته اى در زمان جاهليت داشت كه خداوند به سبب آن از وى قدردانى كرد. «مِنْها عَدَمُ زِناهُ لِغَيْرَتِهِ كَعَدَمِ شُرْبِهِ لِعِزَّتِهِ كَعَدَمِ كِذْبِهِ لِشَرَفِهِ؛ از جمله اينكه به سبب غيرت، دامنش آلوده بى عفتى نشد وبه سبب حفظ عزتش هرگز شراب ننوشيد و به سبب شخصيتش هرگز دروغ نگفت». می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
حکمت 302 تا 308
پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۳:۰۱ بعد از ظهر
[11]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
2179
حالت :
ارسال ها :
1483
محل سکونت : :
هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
379
اعتبار کاربر :
14272
پسند ها :
1053
تشکر شده : 1280
|
نوشته شده توسط : admin »
حکمت 306 : نگهدارندگى أجل(اعتقادى) وَ قَالَ [عليه السلام] كَفَى بِالْأَجَلِ حَارِساً . درود خدا بر او ، فرمود :
اجل ، نگهبان خوبى است.
شرح و تفسير سرآمد مقدّر، حافظ انسان است! امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكتهاى اشاره مى كند كه توجه به آن انسان را در برابر حوادث سخت شجاعت مى بخشد، مى فرمايد: «اجل و سرنوشت حتمى براى حفظ انسان كافى است»؛ (كَفَى بِالأَجَلِ حاَرِساً). اشاره به اينكه هركس سرنوشت حتمى معينى دارد و تا آن زمان فرا نرسد جان او محفوظ است؛ اما هنگامى كه فرمان نهايى رسيد، هيچكس و هيچ چيز نمى تواند در برابر آن مقاومت كند. همانگونه كه در سند اين كلام شريف ذكر كرديم، مرحوم «صدوق» آن را در ضمن بيان ماجرايى از جنگ صفين آورده است. طبق اين روايت يكى از ياران على علیه السلام مى گويد: در روز صفين على علیه السلام در مقابل معاويه ايستاده بود و حتى شمشير خود را از نيام درنياورده بود. يكى از اصحابش عرض كرد: يا اميرالمؤمنين! مراقب خويش باش، ما از اين مى ترسيم كه اين مرد در حمله اى غافلگيرانه شما را از پاى درآورد. امام 7 فرمود: درست است كه او انسان بى دين و شقاوتمندى است ولى اجل و سرنوشت قطعى، براى حفظ انسان كافى است. هيچكس نيست مگر اينكه فرشتگانى از سوى خدا مأمور حفظ او هستند تا در چاهى سقوط نكند يا ديوارى بر او فرود نيايد و يا مصيبت بد ديگرى دامن او را نگيرد تا اجلش فرا رسد. هنگامى كه اجل او فرا رسيد او را در مقابل حوادث تنها مى گذارند. من نيز چنين هستم؛ هنگامى كه اجلم فرا رسد، شقى ترين امت مى آيد و محاسنم را با خون سرم رنگين مى سازد. اين وعده اى مسلم و كاملاً صدق است. شبيه همين كلام شريف به شكل ديگرى در حكمت 201 آمده بود. در اينجا سؤالى پيش مى آيد كه اگر اين سخن را بپذيريم بايد تمام اقدامات احتياطى در برابر حوادث گوناگون و در مقابل دشمنان را ترك كنيم؛ نه سپرى در جنگ لازم خواهد بود و نه درست كردن سنگر، نه وسايل اختفا و نه پرهيز از جاده هاى خطرناك وغذاهاى مشكوك، بلكه بايد بگوييم تا سرآمد عمر ما نرسد هيچ چيز و هيچكس نمى تواند به ما آسيبى برساند. اين مطلبى است كه نه با تعليمات قرآن و اسلام منطبق است و نه با منطق عقل. حتى قرآن مجيد مى فرمايد كه به هنگام نمازِ خوف در برابر دشمن تا ناچار نشويد وسايل حفاظتى خود (مانند سپر و زره و خود) را از خود دور نسازيد. پيش از اين در ذيل همان حكمت 201 و همچنين در جلد سوم، ذيل خطبه 62 پاسخى به اين سؤال داده ايم. در اينجا به كلامى كه از علامه مجلسى؛ در بحارالانوار يافتيم اشاره مى كنيم. او درواقع در پاسخ اين سؤال چنين مى گويد : اوّلاً اين در مواردى بوده است كه مردم به اندك چيزى از حوادث مى ترسيدند وبه احتمالات بعيده ترتيب اثر مى دادند. امام علیه السلام مى فرمايد: به اينگونه احتمالات و توهمات بعيد اعتنا نكنند؛ تا اجل كسى فرا نرسد از دنيا نمى رود. ثانيآ ممكن است اين از خصائص خود امام علیه السلام باشد، زيرا او طبق خبرى كه پيغمبر اكرم صلی الله علیه وآله به آن حضرت داده بود، زمان اجل خود را مى دانست و يقين داشت كه پيش از آن، حادثه اى او را تهديد نمى كند، ازاينرو مى فرمود: اجل من، حارس و نگهبان من است؛ ولى ديگران كه چنين اطلاعى ندارند، از مواردى كه خطر عقلايى دارد بايد بپرهيزند و به حكم «(وَلاَ تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ) خود را به خطر نيفكنند. سپس به حديثى از امام صادق علیه السلام اشاره مى كند كه آن حضرت مى گويد : رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «خَمْسَةٌ لا يُسْتَجَابُ لَهُمْ أَحَدُهُمْ رَجُلٌ مَرَّ بِحَائِطٍ مَائِلٍ وَهُوَ يُقْبِلُ إِلَيْهِ وَلَمْ يُسْرِعِ الْمَشْيَ حَتَّى سَقَطَ عَلَيْهِ...؛ پنج گروهند كه دعايشان مستجاب نمى شود: اوّل كسى است كه از كنار ديوار كجى عبور مى كند در حالى كه ديوار به سوى او خم شده و با اين حال، سريع نمى گذرد تا ديوار بر او سقوط مى كند (اين شخص اگر آهسته عبور كند و دعا كند خدايا! مرا حفظ كن، دعاى او مستجاب نمى شود)». به هرحال تفسيراوّل مناسبتر به نظر مى رسد،زيراظاهرروايت عموميت دارد. می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
حکمت 302 تا 308
جمعه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۶:۴۷ بعد از ظهر
[12]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
2179
حالت :
ارسال ها :
1483
محل سکونت : :
هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
379
اعتبار کاربر :
14272
پسند ها :
1053
تشکر شده : 1280
|
نوشته شده توسط : admin »
حکمت 307 : مشكل مال غارت شده(اقتصادى)
وَ قَالَ [عليه السلام] يَنَامُ الرَّجُلُ عَلَى الثُّكْلِ وَ لَا يَنَامُ عَلَى الْحَرَبِ . درود خدا بر او ، فرمود :
آدم داغدار مى خوابد، اما كسى كه مالش غارت شده نمى خوابد.
مى گويم: (معناى سخن امام، اين است كه انسان بر كشته شدن فرزندان بردبارى مى كند اما در غارت ربوده شدن اموال بردبار نيست).
شرح و تفسير برترى دوستى بر خويشاوندى امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه به دو نكته مهم كه با يكديگر ارتباط دارند اشاره فرموده، نخست مى گويد: «دوستى در ميان پدران به منزله خويشاوندى در ميان فرزندان است»؛ (مَوَدَّةُ الآاْبَاءِ قَرَابَةٌ بَيْنَ الاَْبْنَاءِ). اشاره به اينكه پدران، دوستى با دوستان خود را براى فرزندان به ارث مى گذارند و فرزندانشان به قدرى به هم نزديك مى شوند كه گويى با هم برادرند و بسيار ديده شده است كه پدرانِ يكديگر را عمو خطاب مى كنند. البته اين سخن در جوامعى صادق است كه عواطف در آن كمرنگ نشده است و فرزندان تنها اموال پدران را به ارث نمى برند، بلكه عواطف آنها را نيز به ارث مى برند. از بعضى روايات نيز استفاده مى شود كه مودت و دوستى طولانى به منزله قرابت است. امام على بن موسى الرضا علیه السلام مى فرمايد: «مَوَدَّةُ عِشْرِينَ سَنَةً قَرَابَةٌ؛ دوستى بيست سال، خويشاوندى است». در جمله دوم به اين نكته اشاره مى فرمايد كه «خويشاوندى، به دوستى نيازمندتر است تا دوستى به خويشاوندى»؛ (وَالْقَرَابَةُ إِلَى الْمَوَدَّةِ أَحْوَجُ مِنَ الْمَوَدَّةِ إِلَى الْقَرَابَةِ). يعنى خويشاوندان هنگامى ارزش دارند كه داراى محبت باشند و هرچه پيوند خويشاوندى نزديكتر باشد، مودت و دوستى بيشترى لازم دارد. در حالى كه دوستى و محبت نيازى به خويشاوندى ندارد؛ ممكن است افراد سالها با هم دوست باشند و هيچ رابطه خويشاوندى بين آنها نباشد. درنتيجه، برترى دوستى و محبت بر خويشاوندى ثابت مى شود. ضرب المثل معروفى است كه به كسى گفتند: دوستت را بيشتر دوست دارى يا برادرت را؟ گفت: برادرى را دوست دارم كه با من دوست باشد.بنابراين هر دو جمله رابطه دوستى و خويشاوندى را بيان مى كند؛ جمله اول به گونهاى و جمله دوم به گونهاى ديگر. مرحوم محقق كمره اى اين كلام حكيمانه را به شعر فارسى درآورده مى گويد : مِهر پدران براى اولاد باشد چو نَسَب شعار و پيوند خويشى به مودت است محتاج بيش از خود دوستى به پیوند نكته وراثتِ دوستى مى دانيم اسلام آيين محبت و مودت است و قرآن پيوسته خدا را به رحمانيت و رحيميت مى ستايد. واژه رحمت صدها بار در قرآن به كار رفته و در نمازهاى روزانه حداقل بيش از 60 بار خدا را به رحمت و رحمانيت ياد مى كنيم، تا آنجا كه محبت به عنوان ميراث گرانبهايى از پدران به فرزندان مى رسد. در حديثى از رسول خدا صلی الله علیه وآله مى خوانيم: «ثَلاثٌ يُطْفينَ نُورَ الْعَبْدِ: مَنْ قَطَعَ أوِدَّاءُ أَبيهِ، وَغَيَّرَ شَيْبَتَهُ، وَرَفَعَ بَصَرَهُ فِى الْحُجُراتِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُؤْذَنَ لَهُ؛ سه چيز است كه نور (ايمان) بندگان را خاموش مى كند: كسى كه با دوستان پدرش قطع رابطه كند و محاسن سفيد خود را تغيير دهد (اشاره به اينكه به هنگام پيرى بعضى كارهاى سبك سرانه جوانى و كودكى را انجام دهد) و به داخل خانه هاى ديگران بدون اينكه اجازه اى به او دهند نگاه كند». بنابراين نه تنها انسان دوستان قديم خود را نبايد فراموش كند و در حيات وممات به ياد آنها باشد و به آنها خدمت كند، بلكه اگر پدرش نيز دوستى داشته بعد از پدر، جانشين پدر شود و با آنها همان محبتى را داشته باشد كه پدرش داشته است. به خصوص به هنگام فراز و نشيب هاى زندگى كه دوستان ازنظر موقعيت اجتماعى متفاوت مى شوند نبايد اين تفاوت سبب فراموشى دوستان قديم شود بلكه نبايد تفاوت مقام، ثروت، علم يا ساير امتيازهاى فردى و اجتماعى مانعى در اين راه ايجاد كند و اگر تمام پيوندهاى سابق را نمى تواند نگه دارد لااقل بخشى از آن را داشته باشد. در حديثى از امام صادق علیه السلام مى خوانيم: «إذا كانَ لَکَ صَديقٌ فَوُلِّىَ وِلايَةً فَأَصَبْتَهُ عَلَى الْعُشرِ مِمّا كانَ لَکَ عَلَيْهِ قَبْلَ وِلايَتِهِ، فَلَيْسَ بِصَديقِ سُوءٍ؛ هرگاه دوستى داشته باشى و حكومت و رياستى پيدا كند و حداقل يك دهم پيوند سابق را با تو حفظ كند دوست بدى نيست». توجه داشته باشيد كه نمى فرمايد دوست خوبى است مى فرمايد دوست بدى نيست، دوست خوب و كامل العيار آن است كه صددرصد رابطه مودت گذشته را حفظ كند و مال و مقام، او را دگرگون نسازد. البته بايد توجه داشت كسانى كه به مقام والايى مى رسند اشتغالات و گرفتارى هاى آنها نسبت به سابق بيشتر مى شود و نمى توان انتظار داشت تمام آنچه را در سابق با دوستان خود داشته انجام دهد وشايد به همين دليل امام علیه السلام آنها را معذور مى دارد كه لااقل يك دهم پيوند محبت سابق را حفظ كنند. می پسندم 0
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|
برچسب ها
|
حکمت ، تا ، |
|